علی جوادی خیالپردازی های ائتلاف رفسنجانی٬ کابوس انتخابات رئیس جمهور حکومت اسلامی

خیالپردازی های ائتلاف رفسنجانی٬ کابوس انتخابات رئیس جمهور حکومت اسلامی
علی جوادی
به دنبال اعلام کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی جماعت اصلاح طلبان حکومتی و دنبالچه های آنان در خارج حکومت به یک توافق عمومی پیرامون چگونگی شرکت در انتخابات رئیس جمهور حکومت اسلامی دست پیدا کردند. گویی ناجی شان به میدان آمده بود. در ظرف چند روز ماشین تبلیغاتی این اردوی مرتجعان اسلامی با قدرت تمام به حرکت در آمد. نیروهایشان از زندان گرفته تا حواشی حاکمیت تا تکه پاره هایی از “اصولگرایان” و یا بخشهایی از اپوزیسیون طرفدار رژیم به دور رفسنجانی حلقه زدند و او را در آغوش گرفتند. به یک باره خیل وسیعی از مصاحبه و مطلب و گفتگو پیرامون تحولات سیاسی در جامعه و تلاش برای چگونگی خلق “حماسه سیاسی مورد نظر رهبر” شان بر روی سایتهای سیاسی و خبری قرار گرفت. این بار ناجی این جماعت کسی جز همان “عالیجناب سرخ پوش” خود این جماعت نبود. گمانه زنی ها پیرامون سیر تحولات٬ آرایش کاندیداهای جناحها٬ و چگونگی “دخالت مردم” در انتخابات رئیس جمهور حکومت اسلامی رونق بسیاری گرفت. پاسخ میدانند٬ مگر میتوانند صلاحیت هاشمی رفسنجانی “فرمانده کل قوا در دوران جنگ هشت ساله”٬ “یار امام”٬ “رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام”٬ “شناسنامه و ستون انقلاب” را رد کنند. شور و شوق زائدالوصفی تمام صفوف این اردو را در بر گرفته بود. گویی بار دیگر آمده اند تا “حماسه دوم خرداد” را تکرار کنند. رفسنجانی نیز که از قرار در آخرین لحظات موعد نامنویسی کاندیداها تلفنی از “دفتر رهبری” دریافت کرده بود٬ محورهای سیاست آتی خود را در بیانیه هایش ردیف میکرد. تخفیف کشمکشهای بین المللی٬ پرهیز از ماجراجویی حکومتی در منطقه و جهان٬ تلاش برای “تعدیل” شرایط اقتصادی” در محور سیاستهای اعلام شده اش قرار داشتند. تاکید میکرد که شرایط مملکت خطیر است و برای “نجات” نظام به میدان آمده است. اما این تصورات و خیالپردازیها تنها یک روی تحولات سیاسی چند هفته اخیر در ایران است.
در طرف دیگر٬ در جبهه “ذوب شدگان در ولایت” آدمکشان٬ در جبهه قداره بندان و مدافعان از رو بستن شمشیر خونین اسلام٬ با همان سرعت موجی از تبلیغات علیه رفسنجانی و اصلاح طلبان حکومتی آغاز شد. پرچم این جریان در دستان خونین شریعتمداری و جنتی و یزدی و مصباح و سران سپاه اوباش اسلام بود. با رفسنجانی و ائتلافی که در پشتیبانی از او ایجاد شده بود با القابی مانند “پدرخوانده جریان فتنه ۸۸” و “خائن” به اهداف ضد انقلاب اسلامی برخورد میکردند. هشدار میدادند که در صورت تائید رفسنجانی پایه های حکومت اسلام دچار تزلزل شده و فضای تحرک سیاسی برای غرب و “دشمنان اسلام” مهیاتر خواهد گشت. تایید او را مقدمه سرنگونی و از کف رفتن حاکمیت رژیم اسلامی قلمداد میکردند و حاضرند با او و ائتلافش با همین عناوین مقابله کنند. تهدید میکردند که “شورای نگهبان” باید قاطعیت بخرج دهد و صلاحیت کاندیداهای جریان “فتنه” و “انحرافی” را پیش از آنکه دیر شود٬ رد کند. تاکید میکردند که هر گونه کوتاهی در مقابله با این جریانات “خیانت” به نظام و حاکمیت اسلام است.
عدم تایید صلاحیت هاشمی رفسنجانی و اسفندیار رحیم مشاعی توسط شورای نگهبان تصورات و نقشه چینی های اولیه ائتلاف هاشمی را کاملا بر هم زد و یکبار دیگر تناقضات و بن بست واقعی حکومت اسلامی را عریان تر به نمایش گذاشت. و نشان داد که انتخابات در جمهوری اسلامی عملا کابوسی است که هر چهار سال یکبار تا روز مرگ شیرین رژیم اسلامی تکرار میشود و هر بار نیز پیکره این نظام منحوس را به لرزه در می آورد. در رابطه با انتخابات رئیس جمهور حکومت اسلامی باید به واقعیاتی پایه ای اشاره کرد.
چرا رفسنجانی آمد؟ حضور رفسنجانی: بعد از من و من کردنهای اولیه اش٬ بعد از اینکه اعلام کرده بود٬ “انتخابات باید آزاد باشد”٬ بعد از اینکه صد بار اعلام کرد تنها با تائید “رهبر” در این انتخابات شرکت خواهد کرد٬ بعد از اینکه اعلام کرد هر گونه “تغییری” تنها با توافق “رهبر” میتواند صورت گیرد٬ تنها نشان وخامت و بن بست لاعلاج رژیم اسلامی است. رفسنجانی رسما اعلام کرده بود که بعنوان سگ قلاده به گردن خامنه ای در این انتخابات شرکت خواهد کرد. رفسنجانی اعلام آمادگی کرد٬ اما حضور رفسنجانی پیش از آنکه نشانه تاکیدی بر تفاوت میکروسکپی سیاستهایش باشد٬ نشان هراس از آینده محتوم حکومت اسلامی است. حضورش در این انتخابات تنها نشان دهنده این واقعیت بنیادی است که حتی بخشی از خودی ترین خودی های این نظام منحوس هم میدانند که اگر وضع به همین روال ادامه پیدا کند٬ شانسی برای بقا نخواهند داشت. و مردم بساط همه این اوباش را جارو خواهند کرد. میدانند که بر روی دریایی از نفرت و انزجار مردم از این سو به آن سو میروند. آنچه رفسنجانی را به میدان کشاند واقعیتی بیرون از تقابل جناحها و باندهای رژیم اسلامی است. آن واقعیت جنب و جوش مردمی است که حکم به سرنگونی رژیم اسلامی داده اند و در کمین نشسته اند تا شیشه عمرش را در زیر پا خرد کنند. هراس از این آینده محتوم رفسنجانی را برای در دست گرفتن سکان اجرایی رژیم اسلامی به میدان کشید. هدف رفسنجانی تلاش برای حفظ نظام از گزند تعرض مردم و کشمکشهای بین المللی بود. به همین اعتبار بود که یک بار دیگر ائتلافی جدید شکل گرفت. این ائتلاف کل جریانات اصلاح طلب حکومتی و حتی بخشهایی از “اصولگرایان” را نیز با خود داشت. هراسشان واقعی است.
چرا رفسنجانی صلاحیتش تائید نشد؟ عدم تایید صلاحیت رفسنجانی بر خلاف تبلیغات ظاهری جناح راست در عدم “تبعیت” او از سر دسته چاقوکشان اسلام یعنی خامنه ای نیست. او بارها اطاعت و تبعیت خود را اعلام و تاکید کرده است. در این واقعیت تردیدی نیست. هراسشان از اقدامی است که مردم سرنگونی طلب میتوانند با او و به بهانه پروژه اش در این شرایط انجام دهند. از این رو برای پی بردن به این واقعیت باید به پشت پرده تبلیغات جناح راست نگاه کرد. ترسشان از تحرک مردم سرنگونی طلب است. نگرانی شان از اعتراض مردم است که به بهانه انتخابات به کل بساط این اوباش تعرض کنند و انتخاباتشان را به صحنه اعتراض به کلیت رژیم اسلامی تبدیل کنند و بر سرشان خراب کنند. میدانند که مردمی که حکم به سرنگونی حکومت آخوندها و اوباش اسلامی داده اند٬ اگر به خیابان بیایند٬ هدفشان حمایت از حساب پس دادگانی مانند رفسنجانی و امثالهم نیست. میدانند که این مردم معترض با سوت امثال رفسنجانی توقف نخواهند کرد و به سازشی با رژیم اسلامی دست نخواهند یافت. دوم خرداد و جوهر تحرک مردم را حتی در آن دوره مشاهده کرده اند. و این ویژگی سیاست در دوره حاضر است. ویژگی جامعه ای است که در آستانه تغییر و تحولات بزرگی بسر میبرد. ویژگی جامعه ای است که سرنگونی حکومت اسلامی در دستور مردم اس. از این رو هر اعتراضی به سرعت به اعتراض اصلی جامعه گره میخورد و شعارهای ضد حکومتی از هر گوشه ای فریاد زده میشود.
رفسنجانی تائید صلاحیت نشد چرا که حتی جناح راست و خامنه ای بر میزان شکنندگی کل نظام اسلامی کاملا واقف است. میدانند که پوک تر از آنند که حتی بنا به تصور خام ائتلافی که پشت رفسنجانی شکل گرفت بود بتوانند با تغییرات اندکی در سیاستهایشان عمری برای خود بخرند. میدانند که فقط با زدن و کشتن میتوانند دوام بیاورند. از این رو حاضر نیستند به خیالپردازی های ائتلاف رفسنجانی تن دهند. میدانند که هر درجه کوتاه آمدن در مقابل این مردم ناراضی و خشمگین تنها پیش در آمد تقابل و تعرض بیشتر مردم با کل حاکمیت خواهد شد. بی جهت نیست که حتی پس از قلبیر کردن کاندیداها اعلام کردند که مناظره های تلویزیونی را حذف کرده اند و اعلام کردند که کاندیداها صرفا میتوانند در “مطلوبیت” خود و برنامه هایشان سخن بگویند. واقعیت این است که :
“ترس هر دو طرف بجاست. نسخه های هر دو طرف پوچ و بی معنی است. راهی ندارند. این جنگ بازنده هاست. جامعه دارد رژیم اسلامی را دفع میکند. رژیم اسلامی باید برود و دارد میرود. رویدادهای امروز لحظات و دقایقی در سیر فروپاشی اینهاست.” (منصور حکمت٬ جنگ بازنده ها٬ ١۰ آذر ١۳۷۶)
واقعیت این است که اطلاق نام انتخابات به این مضحکه بی حرمتی و توهین به شعور میلیونها مردمی است که بیش از سه دهه تحت حاکمیت این رژیم ارتجاعی و ضد انسانی زندگی کرده اند. کیست که نداند که این رژیم بیش از صد هزار اعدام است٬ رژیم شکنجه و زندان و تیرباران و طناب دار است. رژیم جهل و خرافه و ضدیت با هر آنچه که انسانی است. رژیم ضدیت با زن و رژیم آپارتاید جنسی است. رژیم آخوندهای مفت خور و اوباش و آدمکشان اسلامی است. رژیم ضدیت با کارگر است. رژیم فقر و فلاکت و استبداد و استثمار و اسارت است. در این رژیم تنها مرتجع ترین مرتجعان اسلامی امکان حضور در این مضحکه را دارند. آن جریانات و نیروهای سیاسی که به هر بهانه ای میکوشند مردم را به پای این مراسم بکشانند٬ تنها جریانات ذینفع در تداوم این بساط لفت و لیس و کثافت اسلامی هستند.
کسانی که سیاست “تحریم” انتخابات را دنبال میکنند٬ خواسته یا ناخواسته به درجاتی صحه بر مشروعیت بنیادهای این رژیم میگذارند. رژیم اسلامی مادون تحریم است. تنها باید افشاء شود. تنها یک سیاست فعال اعتراضی در قبال این مضحکه انتخاباتی پاسخ مناسبی به رژیم اسلامی است.
شرط پیروزی اما٬ تشدید مبارزه علیه کلیت رژیم اسلامی و زیر ضرب قرار دادن همه جناحهای حکومت اسلامی است. این “خطر” خیزش مردم است که این مراسم مضحک را به کابوس رژیم اسلامی تبدیل کرده است و آنها را این چنین به جان هم انداخته است. آنها تا روز شیرین سرنگونی شان بر سر و کله یکدیگر خواهند کوبید و هر بار ضعیف شده تر در قبال جامعه و مردم قرار میگیرند.
در این میان انتخاب ما روشن است. مرگ بر جمهوری اسلامی. زنده باد جمهوری سوسیالیستی!
www.hekmatist.org/
23 مه ٢٠١٣