در یادمان جانباختهگان سوّم خرداد پنجاه!
(پویان، پیرونذیری و صادقینژاد)
شباهنگ راد
جنبش کمونیستی ایران، چند دههایست که در حسرت مانده است. حسرت نقشآفرینی منادیان انقلاب، و حسرت تقویت روحیهی اعتراضی جنبشهای کارگری – تودهای. روزی پراتیک پیروان آرمان کمونیستی، چهرهی جهان و از جمله ایران را زیر و رو نمود، و امروزه شکل و شمایل دیگری بهخود گرفته است. روزی انقلابات، یکی پس از دیگری، زورگویان را از قدرت بزیر میکشید و ندای زندگی بهتر, محرومان را سر میداد و اینروزها، جهان شاهد انقلابات از نوع, سرمایهداران میباشد. در حقیقت کمونیزم در دُورهای از تاریخ جنبشهای اعتراضی – کارگری، نماد سر زندگی، جوشش و تحرک رو به جلو بود و علیرغم قساوت و درندهخوئی نظامهای غاصب، حرفِ عملیای در مقابل سرمایهداران و حاکمان داشت. تاریخ جنبش کمونیستی جهانی و همچنین تاریخ مبارزات نیروهای کمونیستی ایران، در دُورهای مملو از سخنهای امیدبخش و سرشار از پیشروئیها بود. جدال بس عظیمی در دنیا، مابین کمونیستها و طبقات ظالم و استثمارگر حکمفرمابود و تلاش سرمایهداران و منفعتطلبان هم بر آن بود تا به یُمن ارگانهای سرکوب، انقلاب و انقلابیون را از خواستههای بهحقشان پس زنند. به بیانی حفظ، تداوم و پایداری مناسبات کنونی از زمره وظایف عدهای مفتخوار و سودجودست و در مقابل، تغییر اوضاع دلبخواهی استثمارگران و شکستن فضای تنگ و خفقاقآور حاکم بر جهان کنونی و ایران هم، بر دوش منادیان انقلاب کمونیستی و بر شانههای مدافعین بیچونوچرای منافعی کارگران و زحمتکشان قرار گرفته است.
مسلم استکه، آرمان کمونیستی برای دگرگونی اوضاع رقتبار زندگی میلیونها انسان رنجدیده، نوشته شده است و بیتردید، وظیفهاش تغییر مناسبات ظالمانانهی سرمایهداران میباشد. آرمان و کمونیستهایی، که با سیاست مدارائی و عقبنشینی، سر, سازش نداشته و همواره و همواره، مدافعی مقاومت، تعرض و پیشروئیها میباشند. تعابیر و تفاسیری خلاف آن، بهمعنای توچیه پسروئیهای ذهنی – عملیست؛ سیاست کمونیستها، سیاست کرنش و عقبنشینی در برابر وضع موجود نیست، سیاست نظارت و حمایت صرف از جنبشهای اعتراضی نیست، بلکه مدافعی عملی در هم ریزی مناسبات سرمایهداریست. سیاست و کاری که امیرپرویز پویان، رحمتالله پیرونذیری و اسکندر صادقینژاد و دیگر یارانشان در دههی خونین، و در دههی سرکوب بیامان رژیم شاهنشاهی علیهی کارگران و زحمتکشان و انقلابیون، پیشهی خود ساختند. دههای که به جرأت میتوان گفت، دو سر داشت و یک سر آنرا سرمایهداران و آنهم با دم و دستگاههای سرکوبگرشان تشکیل میدادند و سر دیگر آن، به افکار و اعمال کمونیستها وصل بود؛ کمونیستهایی که به انتظار شکاف درون سرمایه نه نشسته و با تحرک انقلابی خویش، “آرامش و جزیزۀ ثبات” نظام را بر هم زدند و شکاف بس عظیمی در درون دم و دستگاههای رژیم سرکوبگر پهلوی بوجود آوردند، و به تبعی آنها یأس و تسلیمطلبی مدافعین به اصطلاح منافعی کارگران و زحمتکشان را پس زدند و بدون کمترین ترس و واهمهای، راهِ به پیش را انتخاب نمودند.
باری، سازمان مدعی پیشاهنگی آنزمان، سازمان تعرض، سازمان به پیش و سازمان رادیکالیزه نمودن جنبشهای اعتراضی بود؛ سازمانی بود که افکارش با سیاست عقب، نزدیکیای نداشت و راه صحیح و منطبق با قانونمندیهای حاکم بر جامعه را انتخاب نمود و از تعرض به دشمن باز نهماند و نقبی بر قدرت تاریخی تودهها زد. بالطبع و در اینمیان رژیم سرکوبگر پهلوی هم بنابه ماهیت و رسالتاش از یورش به کارگران و زحمتکشان و فرزنداناش باز نهماند و با تمام قوا به جان کمونیستها و مبارزین افتاد. به بیانی دیگر، نه ددمنشیها و اعمال رژیم شاهنشاهی از صفحات تاریخ حذف شده است، و نه افکار و اعمال کمونیستهایی همچون پویانها، پیرونذیریها و صادقینژادها و دیگر انقلابیون، از اذهان عمومی و حافظهی تاریخی رخت بر بسته است. بر خلاف نظر کوتاه اندیشان نمیتوان چندین دهه جنایات رژیم پهلوی را نادیده گرفت و همچنین دُورهی پُرثمر جنبش نوین کمونیستی را از قلم انداخت. در حقیقت افکار و فعالیتهای عملی اثربخش کمونیستهای دههی چهل، نه تنها، به تاریخ نه پیوسته است، بلکه حرف و حدیثی انرژیزا، در درون جامعه دارد؛ حرف و حدیثی که با پیگیری عملی آن رخوت کنونی بر چیده و مانعی تعرض بیرویهی ارگانهای سرکوبگر رژیم جمهوری اسلامی به جان و مال تودههای ستمدیده خواهد شد.
بدون شک در آن دهه، هدف رژیم شاهنشاهی به سیاق تمامی رژیمهای خشن و غریان، دستگیری کمونیستها و شکنجهی آنان از یکطرف، و طولانیتر نمودن عمر سکوت جامعه و تسلیمطلبی به اصطلاح مدافعین تودههای محروم از طرفدیگر بود. به همین دلیل ساواک این ارگان مخوف و حافظ بقای سلطهی امپریالیستی در هر کوچه و پس کوچهای، و در هر خانه و میادینی، در پی کشف و سرکوبی مبارزین و کمونیستها بر میآمد تا انقلاب ایران را از مسیر اصلیاش باز دارد؛ میکوشید تا با گستردهگی تور اختناق، هر جنبدهای را در نطفه خفه سازد و مانعی تحرکات انقلابی و تأثیرگذار کمونیستها در درون جامعه گردد. در چنین دُورانی بود که، سیاست پرولتری تعرض و جدال رو در رو برای باقی ماندن، بهجای سیاست سکوت، بیعملی و تسلیمطلبانه نشست؛ تعرض و جدالی که بر تقویت روحیهی مبارزاتی تودههای ستمدیده و روشنفکران افزود و همچنین خواب آرامش را از چشمان منادیان سرمایه رُبود. در چنین دُورانی بود که روزنامهها و ارگانهای تبلیغی رژیم، دائماً خبر از درگیریهای خیابانی و خانههای تیمی چریکها و دیگر مبارزین، در درون جامعه میدادند؛ در چنین دُورانی بود که، این سئوال در اذهان عمومی نقش میبست که کیستند اینان؟ چگونه و چرا با چنین صلابتی در مقابل رژیم تا بُن دندان مسلح ایستادند و فضای تعرض و پیشروئی را جایگزین پسروئیها و تسلیمطلبیها نمودند؟
در حقیقت شکل و شمایل جامعه، با فعالیتهای عملی منادیان انقلاب تغییر یافت و در این اثناء، جنبشهای اعتراضی – روشنفکری پاسخ صحیح خود را باز یافتند و پی بُردند که کمونیستها و جوانانی علیرغم سرکوب عنان گسیخته، و علیرغم فقدان امکانات مبارزاتی و در عوض، با ایمانی سرشار از امید و پیروزی، بهمیدان آمدند و رژیم سراسر جنایت و خشن شاهنشاهی را بهمصاف طلبیدند. پی بُردند که میتوان در برابر دشمن تا بُن دندان مسلح بپاخاست و آنانرا پس زد. به جرأت میتوان گفت که آن روزها و آن دهه، روزها و دههی امیدبخش بود؛ روزها و دههای بود که علیرغم خسرانهای جانی، نوید دهندهی رهائی و سر زندگی مبارزاتی بود و بیگمان سوّم خرداد پنجاه را میتوان، یکی از زمره، آنروزها دانست؛ در این روز بود که سه چریک فدائی خلق (پویان، پیرونذیری و صادقینژاد) در نبردی بیامان و در خانهی تیمی با نیروهای سرکوبگر رژیم شاهنشاهی، تا آخرین گلوله و نفس جنگیدند و کُشتند و سر آخر جان خود را از دست دادند؛ ایستادند و سیاست عقب را پس زدند و به انتظار شکافِ درون طبقهی حاکمه نه نشستند و خللی بس عظیم در درون نظام سراسر جهل و سرکوبگر وارد ساختند.
با این اوصاف بر دو موضوع میتوان، در چهلودوّمین سالگرد جانباختن رفقا پویان، پیرونذیری و صادقینژاد تاکید ورزید. اوّل اینکه سیاست و اعمال امروزی کمونیستها، با سیاست و اعمال کمونیستهای اواخر دههی چهل و نیمهی اوّل دههی پنجاه، بسیار و بسیار متفاوت میباشد. دوّم اینکه، علیرغم کجروئیها و درک بغایت ناصحیح بعضاً اپوزیسیون خارج از کشور، نظامهایی همچون شاهنشاهی – به دلیل یکسانی ماهیت با رژیم کنونی -، هیچ جایگاه و مقبولیتی در میان مردم نداشته و بر خلاف “نادانان خلق”، بازگشت به آن نظامها و آنهم با هر عناوینی، بهمعنای تداوم فقر و بردهگی میلیونها انسان محروم و همچنین ادامهی تعرض به کمونیستهاست؛ بازگشت به چنین مناسبات و روابطی، بهمعنای خلق روزهایی همچون سوّم خرداد پنجاه میباشد. این نظامها کهنهاند و باید به تاریخ سپرده شوند و تکرار یکروزهی آنها، بهمعنای عقبگرد و خانهخرابی کودکان و دیگر اقشار محروم جامعه میباشد. در حقیقت این نظامها در عمل، امتحان خود را پس دادهاند و آزمون دوبارهی آنها، چیزی جز تداوم مناسبات کنونی و آنهم در ابعادی دهشتناکتر نیست. بر مبنای چنین واقعیات و تجارب بجا مانده، بر هر عنصر و تجمعی مدعی حمایت تودههاست که در برابر سیاستهای مماشاتطلبانهی اپوزیسیون ایستادهگی نموده و ماهیت بغایت غیر انسانی و استثمارگرایانهی نظام گذشته را هر چه بیشتر بر ملا سازد. لازم است تا به سهم خود اعمال سرکوبگرایانهی رژیم شاهنشاهی را ردیف نماید تا نسل جوان امروزی بداند که نظام گذشته چه بر سر کارگران و زحمتکشان و فرزندانشان آورده است. به بیانی واقعیتر نظام گذشته در حق تودههای ستمدیده مرتکب آنچنان جنایاتی شده است که نه فراموش شدنیست و نه میتوان بدلیل کثرت جنایات رژیم جمهوری اسلامی، کارکرد خونبار آنرا نادیده گرفت و بنادرست آن نظام را بهعنوان نظام “معتدلتر” و “معقولتر” از نظام کنونی، به دنیای بیرونی معرفی نمود. نظامی که در پروندهی خود سرکوب صدها اعتراض کارگری – تودهای را دارد؛ نظامی که با سرکوب و با دستگیری، و با اعدام کمونیستها و مبارزین زنده بود و بالاخره، نظامی که مولّد روزهای غمانگیز، و روزهای سراسر خونینی همچون سوّم خرداد پنجاه بود.
یاد رفقای سوّم خرداد و همهی جویندهگان راه رهائی گرامی باد!
23 مه 2013
2 خرداد 1392