در این “روز یادبود” ، جهانی را بدون آمریکا، و آنچه نمایندگی میکند را تصور کنید
نشریه انقلاب ۲۵ مه ۲۰۲۰- دوشنبه، ۵ خرداد ۱۳۹۹
مترجم: برهان عظیمی
گزیدهای از بخشهای:
انترناسیونالیسم و یک بُعد بینالمللی
و
انترناسیونالیسم – شکستطلبی انقلابی
یادداشت سردبیران: موارد زیر گزیدهای از اثر جدید باب آواکیان، کتاب “کمونیسم نوین” است. علاوهبر گزیدههایی که قبلاً در وبسایت انقلاب( revcom.us) درجشده است، ما گاهبهگاه مطالب بیشتری را در وبسایت انقلاب و در روزنامه انقلاب منتشر خواهیم کرد. این گزیدهها باید بهعنوان یک مشوق و الهامبخش برای افراد که بتوانند به نوشتهها و کارهای باب آواکیان بهطورکلی رجوع کنند در نظر گرفته شود. کتاب “کمونیسم نوین” از سوی اینسایت پرس منتشرشده موجود است. یک نسخه پیشاانتشاری از آن نیز در revcom.us در دسترس است.
مطلب زیر از بخش سوم آن کتاب تحت عنوان “رویکرد استراتژیک برای یک انقلاب واقعی” آمده است.
از بخش:
انترناسیونالیسم و یک بعد بینالمللی
علاوه بر آنچه در مورد منتهی شدن مبارزه برای تصرف قدرت، درباره اینکه چگونه جنبههایی از یک جنگ داخلی بین دو بخش از مردم وجود خواهد داشت گفتهشده است- و علاوه بر آنچه در مورد لزوم مقابله با مسئله محاصره، سرکوب و لهولورده شدن، تأکید شده است- بُعد دیگر از این موضوع باید موردتوجه قرار گیرد که این نهتنها مبارزاتی خواهد بود که جهتگیری اصلیاش باید انترناسیولیست(internationalist) باشد، بلکه بهاحتمالزیاد وجه(نمود-چشمانداز-م) قابلتوجهی از بینالمللی(international -انترناسیونال-جهانی) بودن نیز خواهد داشت. این نکته که مرزهای این کشور برای ما مقدس نیست، مطرحشده است. اگر به قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین نگاه کنید، بهویژه با توجه به آنچه اکنون جنوب غربی ایالاتمتحده آمریکا است، میبینید که این ارتباط نزدیک و متقابل درونی را ازنظر تاریخی، و با نگاهی در زمان کنونی، و آینده- یعنی بین آنچه محدوده ایالاتمتحده آمریکا است(در حال حاضر چیست) و آنچه در سمت جنوب مرزها اتفاق میافتد، در نظر گرفته است. و با در نظر داشتن آن نکات، وقتی زمان چنان مبارزهای فرامیرسد، بهطور حتم قطعاً در یک اندازه قابلتوجهی ارتباط درونی و درهمآمیختگی مبارزات انقلابی در آمریکای امروز(آنچه اکنون هست) و مبارزات انقلابی در سمت جنوب، تفکر و کار استراتژیک ازنظر بعد بینالمللی(international) باید بهپیش برده شود.
از بخش:
انترناسیونالیسم – شکستطلبی انقلابی
منظورم از شکستطلبی انقلابی چیست و چرا اینقدر مهم است؟ شکستطلبی انقلابی به این معنی است که شما با اقدامات دولت و طبقه حاکم خودتان برای اجرای برنامه جنگهایشان که جنگ برای امپراتوری است، مخالف هستید. این بدان معنی است که شما از هرگونه شکست و مانعی که دولت خودی در آن جنگها متحمل میشود استقبال میکنید، زیرا این امر زمام (مهار-افسار-م) امور سرکوب ظالمانه آنها بر تودههای مردم در اینجا(آمریکا-م) و در جهان را بهطورکلی تضعیف میکند. البته حالا، باید تشخیص دهیم که وضعیت متفاوتی نسبت به دوران گذشته جنگ در ویتنام داریم. در آن روزها جبهه آزادیبخش ملی در ویتنام (the National Liberation Front- NLF) یک سازمان انقلابی متشکل از مردم ویتنام جنوبی بود که به همراه دولت و مردم ویتنام شمالی علیه امپریالیستهای ایالاتمتحده آمریکا در حال جنگ بودند. و رهبر آن مبارزات هوشی مین، تا اینکه در اواخر دهه ۱۹۶۰ درگذشت، بود که خود را کمونیست خواند اما درواقع بیشتر یک ناسیونالیست انقلابی بود. کمی پس از پایان جنگ جهانی دوم، هوشی مین جنگ مسلحانه مردم ویتنام را برای بیرون راندن فرانسویها که ویتنام را استعمار کرده بودند، و سپس برای بیرون راندن آمریکاییها که با شروع دهه ۵۰ تلاش کردند بهعنوان ارباب جدید استعماری ویتنام، جای فرانسویها بگیرند، رهبری کرد. در همان روزها، ما به تظاهرات میرفتیم و مردم در خیابانها شعار میدادند:”هو، هو، هوشی مین ،ان ال اف -NLF- پیروز خواهد شد.” احساس خیلی خوبی داشت و انجام این کار درست بود. درست بود که در کنار مردم ویتنام و هوشی مین که آنها را رهبری کرد باشید. مسئله فقط این نبود که شما بخواهید دولت خودیتان در جنگ ناعادلانهای را که به راه انداخته بود شکست بخورد، درواقع میتوانستید در کنار مردمی که علیه دولت خودت میجنگند باشید، زیرا آن مردم(ویتنام) نماینده یک خواست برحق و عادلانهای بودند، آنها نماینده یک مبارزه واقعی علیه امپریالیسم بودند. آنها قصد حمله به غیرنظامیان را نداشتند. آنها علیه ارتش امپریالیسم ایالاتمتحده آمریکا که به کشورشان حمله کرده بود و آن را در سطح گستردهای بمباران میکرد، میجنگیدند. بنابراین، در آن روزها، شما واقعاً میتوانستید با افرادی که علیه دولت آمریکا یعنی امپریالیستهای آمریکا میجنگید، همراه و متحد شوید.
متأسفانه امروز وضعیت متفاوت است و در کوتاهمدت چندان مطلوب نیست. هیچ فرد که از جای مناسب و معقول و منطقی آمده باشد نباید بخواهد این جهادگران مرتجع اسلامی که در حقیقت مجری روابط ستمگرانه، بهویژه که نهفقط مجری روابط مردسالارانه وحشتناک هستند، ریشه بدواند و فراگیر شود، بلکه همچنین هیچ فردی آزادیخواه واقعی نباید در خدمت آنهایی که انواع و اقسام قتلعام غیرنظامیان عادی را انجام دهد، باشد. بنابراین شما نمیتوانید چنین کنید، اگر از جایگاه صحیحی برخاسته باشید و از جای درستی آمده باشد بههیچوجه با این نیروها نمیتوانید همگرایی و از آنها پشتیبانی کنید. اکنون در سراسر جهان عدهای وجود دارند که خود را چپ یا حتی کمونیست یا مائوئیست مینامند، افرادی مانند آژیت، که تلاش میکنند چهرهای زیبایی را برای این جهادگرایان بنیادگرای اسلامی بسازند و اصرار دارند که آنها مبارزه ضد امپریالیستی میکنند و ضد امپریالیست هستند. اما واقعیت این است که، درحالیکه آنها ممکن است علیه ایالاتمتحده آمریکا بجنگند، اما یک نیروی مثبت، مترقی نیستند چه رسد به اینکه یک نیروی انقلابی باشند؛ و درجایی که موفق به کسب قدرت سیاسی و اعمال قدرت شدهاند، حکومتشان به طرز وحشیانهای ستمگر است. این امر بارها در دنیای واقعی نشان دادهشده است. شما در ذهنتان میتوانید سعی کنید این افراد را به چیز دیگری غیر ازآنچه هستند، تبدیل کنید، اما این فقط میتواند صدمات عظیمی به همراه آورد؛ زیرا در دنیای واقعی آنها حتی درحالیکه از جایگاهی که میآیند، و تا حدودی با امپریالیسم آمریکا، نه اینکه راهشان آنها را بهطور تمامکمال به سرمنزل مقصودشان رسانده است و نه اینکه به هیچ فرجام مثبتی دستیافتهاند، مخالف هستند.
این وضعیت دشواری را ایجاد میکند، زیرا، بهویژه با توجه به چگونگی انگلی و طفیلیگری بودن جامعه آمریکا – جایی که بخشهای قابلتوجهی از مردم، بهویژه در میان اقشار متوسط(خردهبورژوازی-م)، که بخشی از غنائم را از سلطه و غارت امپریالیستی در جهان دریافت میکنند – وقتی دولت آمریکا قادر است روی ادامه جنایتهای انجامشده توسط این بنیادگرایان اسلامی دست بگذارد، این گرایش مردم به سمت همراهی یا حداقل مخالفت جدی نکردن با کشور و دولتشان در جنگهایی که علیه این بنیادگرایان اسلامی انجام میدهد، را تقویت میکند. این امر باعث میشود افراد راحتتر بتوانند با آنچه هست کنار بیایند و این موضعگیری را اتخاذ کنند: “من واقعاً این جنگها را دوست ندارم، اما به این افراد طرف مقابل نگاه کنید. ما باید در مورد گروههایی مانند داعش کاری انجام دهیم.” این واقعیت فراموش میشود که عربستان سعودی بهعنوان متحد بزرگ آمریکا، سر مردم بسیار بیشتری را نسبت به داعش میبُرد و انواع و اقسام ظلموستم وحشتناک را علیه زنان و دیگران تجسم بخشیده و اعمال میکند. اما هنوز هم مردم میتوانند بگویند، “خوب، به این افراد مانند داعش نگاه کنید.” این امر باعث میشود تا مردم راحتتر از زیر کارهای سختی که باید علیه دولت خودی در جنگهایی انجام میدهد، شانه خالی کنند.
بله، این درست است که: بنیادگرایان اسلامی که با این امپریالیستها مخالف هستند، خوب نیستند، آنها یک آلترناتیو مثبتی را بهپیش نمیگذارند. اما این جنگهایی که برای حفظ و گسترش امپراتوری توسط این دولت پیش میرود را جنگ عادلانه نمیکند. این وضعیت خیلی طولانی به مرحله اجرا گذاشتهشده و باید به جبهه مقدم مبارزه تبدیل و عمیقاً به چالش کشیده شود. اینها جنگهایی برای امپراتوری است. اینها جنگهای ناعادلانه هستند. آنها با وسایل کشتارجمعی و انهدام گسترده صورت میگیرند، و صدها هزار غیرنظامی کشته میشوند و مردم را در خدمت این جنگها شکنجه میکنند. این باید با مخالفت و آنهم مخالفت شدید روبرو شود. این قابلقبول نیست که مردم فقط موضع بگیرند که بله، “من آرزو دارم جنگها به پایان برسد، اما ما باید در مورد این بنیادگرایان اسلامی کاری انجام دهیم.” این بسیار مهم است که مردم بدانند ماهیت این جنگها توسط دولت خودیشان چیست و چرا باید با این جنگها بهطورجدی مخالفت کنند. و حتی اگر نمیتوانید، و نباید از طرف مقابل جنگ(بنیادگران اسلامی-م)پشتیبانی کنید، هنوز هم باید رویکرد اساسی ما استقبال از شکست دولت خود در جنگهایی که در حال انجام است، باشد. شکست این امپریالیستها باید مورد استقبال واقع شود زیرا اولاً جنگهای آنها ناعادلانه است، حتی اگر افراد مخالف آنها نیز ناحق و ناعادلانه باشند. و دوما، هرکدام از این شکستها این سیستم و طبقه حاکم آن را تضعیف میکند و زمانی را که مردم واقعاً بتوانند آن را به زیر بکشند و چیزی رهاییبخش را بهجای آن به وجود آورد، نزدیکتر میکند.