عبداله دارابی
انتخاب مردم ایران، سرنگونی جمهوری اسلامی است.
مردم ایران در سی و چهار سال اخیر، با تقابل و مبارزات همه جانبه خود، چهره کریه و ضد انسانی جمهوری اسلامی، سیاست سازش و تعدیل جنبش «اصلاح طلبان» در خدمت به حفظ و بقای جمهوری اسلامی و سیاست شازش غرب با حکومت بورژوایی ایران بمنظور جلوگیری از یک انفجار عظیم اجتماعی و سیاسی را در تمام شئونات زندگی خود آزموده و از این نظام استثمارگر و مستبد بشدت بیزار و متنفرند.
تنفر و انزجار از جمهوری اسلامی از همان بدو حاکمیت سیاه آن شکل گرفته، سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی با همه جناحهایش حکمی است که بازتاب واقعی این تنفر و بیزاری است. طی سی و چهار سال اخیر هیچ سازش و بند و بستی از بالا و هیچ فشار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از طرف رژیم، قادر به عقب راندن مردم در قبالِ این خواست بر حق و انکار ناپذیرشان نشده است. مردم ایران و پیشاپیش آن طبقه کارگر، غیر از سرنگونی جمهوری اسلامی راه دیگری برای نجات خویش از این فلاکت و تباهی حاکم بر جامعه ندارند و خارج از آن، هیچ چشم اندازی برای آینده ایران و ایجاد یک زندگی امن و آزاد و مرفه در آن قابل تصور نیست.
جنبش دوم خرداد و بعدها موسوم به جنبش سبز، هیچگاه بخاطر برچیدن استبداد عریان حاکم بر جامعه ایران یا کنار زدن کامل جمهوری اسلامی از اریکه قدرت، شکل نگرفته درست برعکس این جنبش هم مثل دیگر جناحهای موجود در حاکمیت همواره نظام جمهوری اسلامی را حافظ بیچون و چرای منافع خویش دانسته و تلاش برای بقای این نظام یکی ازارکان اصلی موجودیت این جنبش بوده. با توجه به این موارد روشن است که مانیفیست و شکل یابی آنها تنها و تنها بخاطر حفظ بقای جمهوری اسلامی است و در برابر هر نوع تعرض مردم علیه کلیت آن، قاطعانه ایستادگی کرده و مثل دیگر همپالکیهای خود در حاکمیت به روی جامعه خون پاشیده است. جناح دوم خرداد در دوره پر رونق خاتمی، در میدان نبرد برای نجات نظام، در برابر خامنهای کرنش کرد ونهایتأ هم باخت. در «انتخابات» ۱۳۸۸ نیز همین «جنبش»، مجددا از حریف خود به سختی شکست خورد و سران آن نیز روانه زندان و حصر خانگی شدند. به همین خاطر مردم ایران در شرایط حاضر دیگر به این جناح «نجات بخش جمهوری اسلامی» اعتنا نخواهند کرد و بار دیگر نگاهشان را به سمت آن نخواهند چرخاند و برای شعارهای پوچ و توخالی امروزشان چون «قانون و انتخابات آزاد در ایران و…» نیز پشیزی ارزش قائل نیستند.
سیاست سازش و کمک کردن به سرمایه داری ایران و رژیماش توسط آمریکا و دول غرب و زیر بال این رژیم جانی را گرفتن توسط همه آنها هم بخاطر ایستادگی کارگران و مردم آزادیخواه در برابر استبداد و فقر و ناامنی حاکم بر جامعه با شکست و ناامیدی مواجه گردیده و راه بجایی نخواهد برد.
اکنون بخاطر وخیمتر شدن بحران اقتصادی و سیاسی ناشی از حکمرانی جمهوری اسلامی از یکسو و از دست دادن هر نوع فرصت مناسب برای سازش و معامله با آمریکا و دول غرب از سوی دیگر، ترس از خیز بر داشتن مردم برای سرنگون کردن رژیم میان همه جناحهای درون و بیرون حاکمیت ایران و بورژوازی جهانی گسترش داده و همه آنها را به تکاپو در برابر این روند وا داشته است.
از قرائن پیداست پیشبرد نمایش «انتخابات» رئیس جمهور اسلامی در چنین شرایطی، کار آسانی برای رژیم بنظر نمیرسد و به برگ برندهای برای معاملات و سازش با غرب و آمریکا هم مبدل نخواهد شد. بهمین خاطر جنگ بین جناحهای دورن رژیم به طرز بیسابقهای افزایش یافته و آنها را به رو در رویی آشکار در برابر هم وا داشته است. بخشی از جناح راست اصولگرا به رهبری خامنهای، از چند ماه قبل فعالیت خود را آغاز کرده و با اعلام اسامی تیم سه نفره خود”قالیباف، علی اکبر ولایتی و حداد عادل” و قطعیت دادن به یکی از آنها برای پست ریاست جمهوری میکوشد سیاست سکوت و مماشات را بر حریفان خود تحمیل کند و از این طریق بر آمار جناحهای بیمصرف دیگر در حاکمیت بیفزاید. از سوی دیگر تلاش میکند با گسترش جو رعب و وحشت در جامعه، راه را در برابر هر گونه اعتراض مردم نیز سد نماید تا به خیال خود هر چند موقت از این تند پیچ سیاسی بسیار دشوار، عبور نماید. واقعیات موجود و فشارهای روز افزون بر جمهوری اسلامی، سیطره حاکمیت کردن بر جامعه را کمتر و محدودتر کرده و بر موج بیاعتمادی به رژیم افزوده است.
کارگران، مردم آزادیخواه!
دوران حاکمیت سیاه این رژیم تاریخأ به سر آمده و تحقق خواست انقلابی سرنگونی جمهوری اسلامی به واقعیت نزدیکتر شده است. چون ناتوانی آشکار رژیم از تأمین معیشت طبقه کارگر و مردم زحمتکش جامعه ایران از یکسو، و عدم جوابگویی جمهوری اسلامی به نیازمندیهای واقعی امروز نظام سرمابهداری جهانی از سوی دیگر، طبقه کارگر ایران را به عنوان یکی از اصلیترین آلترناتیو های موجود در جامعه ایران به جلو صحنه فرا میخواند. تا یکبار برای همیشه این رژیم استثمارگر را از قدرت به زیر آورد. ادامه این تلاش ایجاد یک زندگی و دنیای بهتر و شایسته انسان امروزاست.
همه میدانیم برگزاری نمایش «انتخابات» در ایران، یک حقیقت ستیزی و بیحرمتی آشکار به شعور و اراده میلیونها کارگر و زن و جوان این مملکت است و هر چند سال یکبار بطرز مشمئز کنندهای تکرار میگردد. اما طبقه کارگر ایران تنها نیرویی است که میتواند این نمایش حقیقت ستیز را با ناکامی روبرو سازد و از آن به عنوان سکویی برای پیشرویهای خود استفاده نماید.
مردم ایران میدانند که، نمایش «انتخابات» امسال رژیم چون گذشته نیست. هدفی است در دست رژیم تا به کمک آن مردم را به پای صندوقهای رای بکشاند و از آن به نفع بقای خویش استفاده نماید. چون چگونگی وادار کردن مردم برای بردنشان به پای صندوقهای رای، عمدهترین نگرانی و مشغله امروز رژیم را به نمایش میگذارد. علاوه بر آن، با این کار میکوشد بار سنگین بحران حاکم بر جامعه را که بر گرده کارگران سوار کرده است، گسترش دهد و از این طریق با خریدن عمر برای رژیم از سقوط سریع آن جلوگیری نماید.
ما کارگران و کمونیستها نیز باید در صف مقدم مبارزه برای به شکست کشاندن رژیم در این «انتخابات» قرار بگیریم و با تلاش فعالانه و همه جانبه خود این دوره کوتاه باقیمانده به نمایش «انتخابات» را، به نقطه عطفی برای خیز برداشتن و راه هموار کردن به سمت سرنگونی رژیم تبدیل کنیم و جمهوری اسلامی را به عنوان بانی و مسبب اصلی تمام نابسامانی حاکم بر جامعه ایران را به افکار عمومی جهان معرفی نمایم.
چهار ماه باقیمانده به روز «انتخابات»، فرصت مناسبی است تا زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب جامعه با تلاشی هدفمند علیه نمایش «انتخابات» بر خیزند و با سوت و کور کردن آن، عرصه را بر رژیم تنگتر کنند و نگذارند رژیم این نمایش فریبنده را با خیال راحت پشت سر بگذارد. چون «نمایش انتخابات» چیزی غیر از مشروعیت دادن به رژیم نیست و طی سی و چهار سال اخیر هم حتی یکنفر بدفاع از منافع کارگران و زحمتکشان برکرسی قدرت ننشسته است.
-باید از همین امروز عیله میلیتاریزه کردن جامعه و گسترش جو رعب و وحشت در آن، دست بکار شویم و اجازه ندهیم این رژیم هار و کثیف با تشدید اختناق و بگیر و ببند و آزار و اذیت مردم، نمایش «انتخاباتش» خود را بدون دردسر پشت سر بگذارد. طی چهار ماه آینده تلاش برای به شکست کشاندن رژیم در عرصه «انتخابات»، یکی از اولویتهای کاری همه ما کارگران کمونیست و مردم آزادیخواه ایران است.
عبداله دارابی ۸ فوریه ۲۰۱۳