به مناسبت ایجاد “کمیته محلات” مبارزه با ویروس کرونا در این دوران سخت در شهرها و ضمن قدر دانی از فعالین آن بار دیگر این نوشته را که به نقش و جایگاه پراهمیت چنین نهادهایی در ایران میپردازد پخش میکنم.
مجیدحسینی
اردیبهشت ۱۳۹۹
اصل را باید گرفت!
صحبتی با فعالین تشکلهای سیاسی و اجتماعی در ایران
قبلا در مطلبی با عنوان “اگر از اسب افتادهایم از اصل نیفتادهایم” از جمعبندی مبارزات مردم و تشکلهای سیاسی و اجتماعی در شهر مریوان صحبت کردیم. اگر چه آن نوشته در رابطه با یک شهر بود، اما تا اندازه زیادی با اوضاع عمومی ایران و جریان سازمانیابی تودهای آن در این دوره خوانائی داشت.
این مطلب، صحبتی از نزدیک با فعالین و دست اندرکاران کمونیست و سکولار در تشکلهای مختلف سیاسی و اجتماعی در ایران است.
روئی آوری قشر وسیعی از فعالین جنبشهای اجتماعی از گرایشات مختلف سیاسی به کار متشکل در عرصههای سیاسی و اجتماعی، ادبی، هنری، محیط زیستی، و در هنگام حوادث طبیعی و رویدادهای سیاسی پدیده جدید و بیسابقهای در جامعه ایران است. این پدیده را جنبش اعتراض کارگری و زنان و جوانان و معلمین و توده های مردم به جمهوری اسلامی تحمیل کردهاند. هدف مردم و فعالین آگاه و مدرن از تشکیل این نهادها، مبارزه با استبداد سیاسی برای در هم شکستن قالب بسته اسلامی است تا زندگی خود را با نرمها و معیارهای جوامع متمدن جهان منطبق سازند.
بحث ما اینجا بطور مستقیم راجع به سازمانیابی جنبش کارگری نیست. اما ایجاد تشکلهای تودهای در ایران بی ربط به جنبش کارگری و شرایط سیاسی جامعه نیست و اینها به هم ربط دارند. بحران سیاسی و اقتصادی جامعه و معضلات سراسری آن مایه ربط و پیوستگی سیاسی میان تشکلهای کارگری با نهادهای گوناگون تودهای است. این وضعیت باعث همگانی و یکسان شدن بخشی از مطالبات مردم در مقابل با نظام اسلامی شده و چون رود خروشان کارگران و دیگر اقشار مختلف مردم را به حرکت در آورده است. علاوه بر اینها بخشی قابل توجهی از فعالین تشکلهای تودهٰای مورد نظر ما کارگرند و از فعالین آنند.
در ابتدا آغازگران فعالین عرصههای مورد اشاره در جوامع مختلف عمدتا فعالین کارگری و چپ و کمونیست و انسانهای مبارز و سکولار بودهاند. اما این وضع تحت تاثیر مجموعه عوامل محلی و بین المللی بسرعت تغییر کرد. اکنون نه تنها فعالین گرایشات مختلف بورژوائی وسیعا به این عرصهها روئی آوردهاند، دولتها و ارگانهای مختلف اطلاعاتی و سرکوبگر آنها برای مهار و خنثی کردن جنبههای مترقی و آزادیخواهانه این تشکلها وارد این عرصه میشوند برنامه میریزند و بودجه به آن اختصاص میدهند.
در ایران این روند بر بستر تحولات ناشی از انقلاب ۱۳۵۷ و ایستادگی مردم در مقابل نظام اسلامی از دوره ریاست جمهوری رفسنجانی، و اساسا بعد از اینکه فشار مبارزاتی مردم هیئت حاکمه جمهوری اسلامی را به دو قطب “اصولگرا” و “اصلاح طلب” تقسیم کرد، شروع گردید. در این نهادها علاوه بر فعالین کمونیست و سکولار، از جناح موسوم به اصلاح طلب جمهوری اسلامی گرفته تا کل طیف تودهای و سازمان اکثریت و جمهوریخواهان لائیک به اضافه ناسیونالیستهای کُرد در کردستان حضور دارند.
جناح موسوم به اصولگرا و سپاه پاسداران و سازمانهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی برای مقابله با این تشکلها سیاست خود را دارند. اینها در وهله اول با سرکوب و ممانعت از ایجاد آنها، در مرحله بعدی با دستگیری و تهدید فعالین، با فرستادن عوامل نفوذی و در نهایت با درست کردن تشکلهای مشابه و آلترتاتیو و موازی و با ظاهری رادیکالتر وارد میشوند. از این طریق میخواهند زیر پای سازمانهای فعال رادیکال و واقعی را که در جامعه نفوذی بهم زدهاند خالی کنند و آنها را از چشم مردم بیندازد. هر دو جناح درون رژیم هر گاه احساس خطر کردهاند متحدانه در مقابل این نهادها وارد عمل میشوند. چندی پیش شنیدیم که دفتر “جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان” را در تهران پلمب کردند.
در هر صورت ترکیب گرایشی فعالین اصلی و نیروهای دخیل در این تشکلها یک دست نیست. این ترکیب از نظر اهداف و آرمان بشدت متفاوت هستند. هر تشکلی برشی از جامعه و تنوعات نظری و سیاسی و اجتماعی آن را در خود دارد. در نتیجه کشمکش سیاسی میان گرایشات مختلف در این تشکلها برای تامین رهبری و تبدیل برنامه و افق خود به افق این نهادها دائمی است. چنین کشمکش و اختلاف نظری، بخشی از موجودیت این نهادها و ارکان فعل و انفعالات سیاسی زنده درون آنها هستند.
آنچه برای فعالین کمونیست و سکولار مهم است بدست گرفتن رهبری این تشکلها و دخالت در آنها بعنوان یک نیروی پیگیر صلاحیتدار و توانا است. رسیدن به این هدف با شناخت از نیروها و گرایشات سیاسی درون این نهادها، با دخالت نظری و عملی فعال از ابتدای تشکیل آنها در تهیه برنامه و اساسنامه و حضور در پروژههای گوناگون و در آن لحظات مهم و حساسی ممکن است که این نهادها با آنها روبرو میشوند. بالاخره خارج از سوخت ساز داخلی هر نهادی شناخت فضای عمومی جامعه و محیط فعالیت و موانع و امکانات، عامل مهمی برای اقدام بموقع و پیدا کردن راهها است. نباید لحظه ای از سرنوشت این نهادها و دورنمای فعالیت آنها غافل بود.
علنی بودن فعالیتها، علنی بودن جلسات، شرکت دادن کلیه اعضا و دوستداران در تجمعات، عمومی بودن بخش اعظم فعل و انفعالات این نهادها و آکسیونها و حرکتهای اعتراضی آنها از جمله نقاط قوت و مشخصات با اهمیت این تشکلها است. این مشخصه ضامن تودهای شدن، رادیکال ماندن و گسترش و ادامه کاری آنها است. هیچ نهادی با صرف گرفتن جلسه و داشتن اساسنامه و برنامه، که لازماند قوام نگرفته و نتوانسته افکار عمومی را متوجه خود کند. تجربه نشان داده است اقدامات و برنامههای عملی و حرکات اعتراضی جمعی و خیابانی و اطلاع رسانی به افکار عمومی این تشکلها را محبوب کرده و به مردم شناسانده و بدور آنها نیرو گرد آورده است.
تا آنجا که به دولت بر می گردد، گفتیم این ماجرا بسیار پیشتر از ظهور دوخرداد و خاتمی توسط دولت رفسنجانی آغاز گردید. ناچار شدند راه باز کنند. نظام اسلامی به تشکیل نهادهای مدنی بعنوان بخشی از برنامه وسیع تر خود برای مهار نارضایتیها در ایران نظر دارد. جمهوری اسلامی برای بقاء خود و تحمیل فرهنگ اسلامی بر جامعه و چپاندن تاریخ مبارزات آزادیخواهانه و مدرن صد سال اخیر مردم به قالب اسلامی، برنامه همه جانبهای را در مدارس و دانشگاه و جامعه به پیش می برد. در عرصههای ادبی و هنری و تاریخ نگاری اجتماعی و سیاسی و حتی تاریخ احزاب چپ اپوزیسیون و پخش خاطرات افراد دهها ارگان و تیم ویژه را با امکانات و صرف بودجههای عظیمی بکار گرفته است. آمار رادیو و تلویزیونهای محلی و سراسری جمهوری اسلامی که شبانه روز جامعه را زیر بمباران سموم اسلامی گرفتهاند از صد به بالا است. تا حلا صدها جلد کتاب مختلف و انواع و اقسام سمینار و کنفرانس و کاروانهای مختلف براه انداختهاند. در هر حال رژیم برنامه خود را دنبال می کند. اما مهم این است که مردم آگاه و فعالین این عرصهها صحنه را خالی نکردهاند، از این وضعیت برای برنامههای متفاوت خود استفاده میکنند.
جناح موسوم به اصلاح طلب در دولت به همکاری مستقیم و غیر مستقیم طیف تودهای و اکثریتی همراه با گروه و دستههای مختلف مذهبی امکانات حمایتی و مالی دولتی را در اختیار دارند. آنها از زاویه امکان گرائی و یا دفاع از رژیم و حفظ و بقاء نظام اسلامی، وجود این تشکلها را در جامعه مفید و ضروری میدانند. فکر میکنند این نهادها راه دخالت مردم در سیاست و دیگر مسائل سیاسی و اجتماعی را در محدودههای قابل قبول و کم خطر برای نظام نگاه خواهد داشت. هدف آنها مقابله با کمونیستها و جلوگیری از خواست و مطالبات تودهای و اعتراض و مبارزات مترقی و رادیکال در جامعه است.
این جماعت، به جناح خامنهای و نهادهای اطلاعاتی و سپاه پاسداران و بسیج به خاطر اینکه متوجه فوائد این گونه تشکلها برای حفظ رژیم نیستند انتقاد دارند. آنها میگویند رژیم می تواند سرکوبگر باشد، زندانی را شکنجه کند، اعدام کند، ضد کارگر و ضد زن باشد، حقوق کودک را زیر پا نهد، تجاوز به دختران خردسال را ادامه دهد، حیوان آزاری کند و به محیط زیست بی توجه باشد و مردم را بزند و غارت کند و همزمان با آن اجازه فعالیت به این نهادها را بدهد. این طیف نه تنها تناقضی میان این تشکلها با استبداد اسلامی نمیبینند، آنها را مکمل هم میدانند. امر آنها انطباق این تشکلها با این افق و استراتژی و مهار نارضایتیها در جامعه در چهار چوب نظام اسلامی است. در صورتیکه سکان رهبری هر نهادی در دست چنین نیروهائی باشد آن را به ابزار توجیهگر دولت اسلامی و در بهترین حالت حفظ چهار چوبهای وضعیت موجود تبدیل خواهند کرد. سازمانها و احزاب سیاسی متعلق به این گرایش به همراه “اصلاح طلبان” و دارو دسته هایشان ایجاد”جامعه مدنی” را در چهارچوب جمهوری اسلامی و حقوق بشری از نوع ایرانی گری و کُردی آن میخواهند. اینها با فرمول “پرهیز” از خشونت، خشونت سازمانیافته جمهوری اسلامی را فرض می گیرند و مهر خشونت طلبی را به مبارزات ضد خشونت تشکلهای تودهای و کارگری و زنان و جوانان و معلمین و کمونیستها و احزاب چپ و کمونیست میزنند.
در کردستان ایدئولوگهای ناسیونالیست کُرد و فعالین سیاسی آن همراه با احزاب متعدد ملی گرا تاریخا و اکثرا با تودهایها و اکثریتیها و با جناح موسوم به “اصلاح طلب” همکار و همراه سیاسی بودهاند. اینها با تکیه بر مذهب و نارضایتی “ماموستایان” سنی مذهب و “فراکسیون مجلس نمایندگان کُرد” و با شرکت در “انتخابات” شورای شهر و روستا این سیاست را دنبال کردهاند. سیاست آنها در مقابل رژیم اسلامی همراه با چگونگی رابطه و سیاست دولتهای غربی نسبت به رژیم همسو وگاها نوسان کرده است. کمااینکه قبلا بحث نهادهای مدنی و فعالیت مدنی را از آنها زیاد می شنیدیم و اکنون در سایه امید به ترامپ و پول دولتهای منطقه احتیاجی چندانی بدان نمیبینند.
ناسیونالیستها در برخورد به مبارزات رادیکال و سیاسی در جامعه کردستان عینا همان روش تودهای و اکثریتیها را دارند، با این تفاوت که آنها پشت خواست برحق رفع ستم ملی مردم در کردستان استتار شدهاند. اینها بسان مذهبیها از ظرفیت کور تعصبات ملی برای تحمیق مردم در کردستان و دور زدن مبارزه طبقاتی درون جامعه استفاده میکنند. تامین هر خواستی را به بعد از حل مساله ملی حواله میدهند، هویت انسانی و آرمانهای بر حق مردم را به سطح ملی و محلی پائین میکشند. این منطق طبقه سرمایه دار کردستان وابراز نارضایتی سیاسی آن از سهم اقتصادی و قدرت خود در مقابل با دولت مرکزی است. سرمایه داران و ایدئولوگهای ناسیونالیست کُرد همواره مطالباتی چون برابری زن و مرد، حقوق کارگر، کودک، سالخوردگان، بازنشستگان، آزادی بی قید شرط سیاسی، حقوق فردی شهروندان را به ته صف حواله میدهند. در جواب به چنین خواستهائی با تمسخر می گویند: پرولتاریا و مردم دنیا و جامعه با من و تو آزاد نمیشود و باید اول حق ملی خودمان را بگیریم. اما احزاب و سازمانهای ناسیونالیست کُرد در گوش بفرمانی و حتی مزدوری برای دولتها مرز نمی شناسند “انترناسیونالیست” تر از هر دولت و حزبی هستند.
با این وجود نکته مهم سیاسی داغ روز در ارتباط با موضوع مورد بحث ما فضای سیاسی جاری و آن فرجهای است که ملی گرایان کُرد در سطح جامعه کردستان برای فعالیت خود از آن برخوردارهستند. جنبههائی از آن به مقاومت و اعتراض بر حق مردم به ستم ملی و مقابله آنها با سرکوبگری رژیم اسلامی و انعکاس فضای ملی گرائی در کردستان عراق و ترکیه و سوریه و منطقه بر میگردد. اما بخش مهمتر آن در ارتباط با بحث ما به پروژه رژیم اسلامی در کردستان ایران و منطقه ربط دارد.
نزدیک به سه دهه است که دولت اسلامی بطور برنامه ریزی شده و آگاهانه فضا و میدان محدود و معینی را برای فعالیت ملی گراها و فعالین ناسیونالیست کُرد و مذهبیهای سلفی و بقایای احمد مفتی زاده در کردستان ایران باز کرده است. این پروژه آگاهانه و حساب شده رژیم است. این پروژه مکمل سرکوب و استبداد آن است. بخشی از یک مقابله اجتماعی پایهای حساب شده با تاریخ و اکنون جنبش کمونیستی و سکولاریسم و رادیکالیسم در جامعه کردستان ایران با استفاده از دو جنبش اجتماعی ملی و مذهبی است. جمهوری اسلامی آنقدر سیاسی هست که برای مقابله با جنبش کمونیستی به سرکوبش اکتفا نکند و ظرفیت ارتجاعی جنبشهای اجتماعی ملی و مذهبی و تحرکات سیاسی آنها را بکار گیرد. سازمانهای اطلاعاتی رژیم با سلاح و تکیه بر جنبشهای اجتماعی بورژوائی ملی و مذهبی با جنبش اجتماعی کمونیسم و آزادیخواهی مقابله میکنند. اگر دقت کرده باشید تلویزیونها و رسانههای کُردی زبان و نشریات جمهوری اسلامی کمتر از احزاب ناسیونالیست ملیگرا نیستند. دولت اسلامی در سطح منطقه و خارج از مرزهای کردستان ایران ضمن استفاده از اتحادیه میهنی، پ ک ک، پژاک فرجهای برای جولان نیروهای پیشمرگ پژاک در کردستان ایران باز کرده است. در پیوستن جوانان به پژاک و پ ک ک و خروج از آنها سخت گیری نمیکند. حتی عامه مردم در کردستان ایران متوجه این نکته شدهاند.
بنابراین فعالین کمونیست و انقلابی در این تشکلها با یک جریان سیاسی قدرتمند بورژوائی وسیع و پیچیده و چند وجهی صاحب استراتژی سر و کار دارند. با نیروهای ملی و مذهبی در ایران و عراق و ترکیه و گرایش ناسیونالیست کُرد از یک طرف و از طرف دیگر با خود رژیم و برنامههایش و مدافعان آن طرفاند. در نتیجه امکان اینکه همبستگی نظری و عملی نهادی حول یک حرکت معین در حرکت بعدی به اختلاف برسد امری عادی است. امکان اینکه نهادی به یک تشکل ارتجاعی تبدیل شود هست. سرنوشت سازمانیابی تودهای در ایران به نقش و توان فکری و عملی فعالین کمونیست و سکولار گره خورده است.
فعالین کمونیست و مترقی و سکولار بطور واقعی میتوانند و باید بکوشند هدایت کلیه این نهادها را بدست گیرند. بر سر هر مسئله سیاسی و اجتماعی و هنری و محیط زیستی تشکل ایجاد کنند و جامعه و مطالبات و مبارزات درون آن را از این کانالها سازمان دهند. این فعالین می توانند جامعه را با ایجاد تشکلهای مختلف به جامعهای سازمانیافته و متحد و بهم بافته شده، تبدیل کنند. از کانال همکاری و ارتباط این نهادها با هم دست به عمل متحدانه بزرگ شهری و منطقهای و در ادامه سراسری بزنند. بخشی از این نهادها در بعضی از شهرها نمونهها و تجارب ارزشمندی را با دادن بیانیههای مشترک، تشکیل جلسات نمایندگان نهادهای مختلف با هم، ایجاد ارتباط مداوم با هم، اعلام همبستگی با آکسیونها و همدردی با رویداهای سیاسی بدست دادهاند.
با همه اینها فعالین کمونیست مشکلات دیگری دارند. ما به رهبری سیاسی سراسری و منطقهای و شهری نیاز داریم. حزب و سازمان کمونیستی کمبودی است اگر بر طرف نشود حاصل نهائی هر مبارزه رادیکال را نیروهای ملی مذهبی میبرند. این ضعف ما را موظف میکند در هر نهاد شهری و محلهای و محل کار، جمع و محافل محکم و ادامه کار کمونیستی بوجود آوریم و با داشتن توقعات بزرگ دنبال راه حل بگردیم. تا جائیکه به کردستان ایران بر میگردند مبارزه قاطع و بی گذشت با احزاب محلی از جمله با “رادیکال“ ترین آنها کومهله، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران نه تنها یک شرط کمونیست بودن و حتی شرط رادیکال ماندن در شرایط سیاسی امروز جامعه کردستان است.
یک خصوصیت ایندوره جوامع انتقال سریع مستقیم و غیر مستقیم تجارب فعالین این تشکلها به همدیگر و تنیده شدن جامعه بهم از نظر سیاسی و مطالباتی و رسانهای است. این اوضاع زمینه را برای بکار انداختن توان و استعدادهای افراد علاقمند در جامعه که خارج از این نهادها قرار دارند فراهم آورده است. گاها شاهدیم که یک حرکت اعتراضی بزرگ، یک آکسیون، جلسه و مجمع بزرگی به فراخوان یک یا چند نفری که سابقه فعالیتی در هیچ تشکلی را ندارند در شهر به راه می افتد. فعالین کمونیست و رهبران این تشکلها متوجهاند که چنین اقداماتی در جهت و راستای فعالیت آنها قرار دارند و ضروری است با تمام توان از آنها حمایت نمایند. بستر حرکت اینگونه افراد دادههای مشترک سیاسی و اجتماعی است که جامعه در اختیار همه ما قرار داده است.
کمونیستها بیشترین نیرو را دارند. اکثریت بسیار بالائی از مردم از حکومت مذهبی بیزارند، برابری طلب و عدالت خواهند و خواهان آزادی و رفاهاند. اینها بستر عمومی تشکیل این نهادها و سر خط عمومی فعالیتها است. ما این اکثریت را با خود داریم. کمونیستها میتوانند میدان باز سیاسی برای دخالتگری بیشتر فعالین در نهادها را بوجود آورند. یک شرط اینکه ما دست بالا داشته باشیم تکیه کردن این نهادها به مجامع عمومی و فعالیت علنی و شرکت هر بیشتر مردم در آنها و در تصمیم گیریها است. با اینکار نیروهائی چون اکثریت و حزب توده، و مذهبیها و احزاب و نیروهای ناسیونالیست ایرانی و کُردی در موضع دفاعی قرار خواهند گرفت. این گرایشات با فلسفه وجودی این تشکلها و ضرورتهای پایهای آنها بیگانهاند. اینها وارد میدانی شدهاند که مال ماست و دست بالا را می توانیم بدست آوریم. این تشکلها تجلی عزم مردم برای دخالت در سرنوشت جامعه است. این افق و دورنما راهنمای فعالیت ما در این تشکلها است.
مجیدحسینی
۲۵ تیر ۱۳۹۶
2017-07-16