حزب حکمتیست- بیانیه ،قصعنامه و قراری مصوب کنگره ششم
قرارهای مصوب کنگره ششم حزب کمونیست کارگری-حکمتیست
قرار در مورد مدت زمان برگزاری کنگره های حزب
کنگره ششم حزب تصویب میکند مدت زمان برگزاری کنگره های روتین حزب مجددا ٢ سال حداقل یکبار و منطبق با اصول سازمانی حزب برگزار گردد.
قرار در مورد حزبیت و موازین حزبی
یکی از پایه های مهم هر حزب سیاسی جدی، به ویژه یک حزب کمونیستی مانند ما، فعالیت بر مبنا موازین اساسنامه ای و مقرارت مصوب ارگانهای رهبری خود است. بدون حزبیت متکی به مقررات و موازین روشن و محکم نمیتوان به عنوان یک جریان سیاسی و کمونیستی پاسخگو وظایف خطیر خود بود و سازمان کمونیستی منضبطی داشت. از اینرو کنگره ششم با توجه به تعرضاتی که در گذشته به حزبیت کمونیستی در حزب ما شده و بنا به حیاتی بودن این سنت کمونیستی در فعالیت جنبش ما، بر سنتهای حزبیت کمونیستی و اجرا همه اجزا اصول سازمانی و متمم ها و دیگر مصوبات حزبی تاکید دارد . از رهبری منتخب کنگره اکیدا میخواهد که پیگیرانه و در تمام سطوح فعالیت سازمانهای حزبی را در این راستا سازماندهی و رهبری کند و خود الگو یک رهبری متکی به سنتهای حزبیت کمونیستی و موازین و مصوبات باشد.
.
در مورد گارد آزادی
گارد آزادی پروژه و یکی از ابزارهای مهم حزب وجنبش ما است. این عرصه را باید جدی تر دنبال و به امر فوری رهبری منتخب کنگره ششم حزب تبدیل کرد. واقعیت امروز تحولات سیاسی در منطقه و چشم انداز تلاطمات مهم در اوضاع سیاسی .منطقه ،ایران و کردستان نیز یک بار دیگر ضرورت گارد آزادی را برای حزب و جنبش کمونیستی و کارگری به یک امر غیر قابل چشم پوشی تبدیل کرده است. رهبری منتخب کنگره موظف به راه اندازی فوری سازمان و فعالیتهای گارد در سطح سراسری و کردستان میباشد.
http://www.hekmatist.org/index.php
قطعنامه علیه آلترناتیو سناریو سیاهی جریانات راست پروغربی
(مصوب کنگره ششم حزب حکمتیست)
١- تلاش قدرتهای امپریالیستی غرب برای شکل دادن به آلترناتیوها و حکومتهای مورد نظر خود و تحمیل آن به جامعه در لیبی و سوریه و پیش از آن در افغانستان و عراق٬ جریانات اپوزیسیون راست پرو غربی و متحدین شان در ایران را نیز به تکاپو برای آلترناتیو سازی انداخته است. در یکسال اخیر کنفرانسهای استکهلم٬ کلن٬ واشنگتن٬ بروکسل و پراگ نیز در این راستا بوده است. در راس این تلاش عمدتا جریانات سلطنت طلب و مدافع رژيم سابق و جریانات ناسیونالیست عظمت طلب و فدرالیست قرار دارند. این نیروها بخشهای دیگری از اپوزیسیون بورژوازى ايران و محافل و کانونهاى ملى گرا و جمهورى خواه و ملی اسلامی و رانده شدگان از حکومت را نیز با خود دارند.
۲- این تلاشها را ما اکنون در تشکلاتی مانند “شورای ملی ایرانیان” و امثالهم مشاهده میکنیم. این جریانات میکوشند با حمایت دول ارتجاعی غربی به آلترناتیوهایی ارتجاعی و استبدادی مانند “کنگره ملی عراق”٬ “شورای موقت لیبی” و “ائتلاف اپوزیسیون سوریه” شکل داده و با زور تبلیغات منکوب کننده دستگاه تبلیغاتی غرب و مهندسی افکار عمومی و سلاح تحریم اقتصادی و جنگ به جامعه تحمیل کنند. ماهیت این آلترناتیوها علیرغم تبلیغات عوامفریبانه شان در دفاع از “صلح” و “دمکراسی” و “حقوق بشر” کاملا ارتجاعی و استبدادی و استثمارگرایانه و مخرب است. تلاشی برای جلوگیری از دخالت آزاد و آگاهانه مردم در تعیین آلترناتیو حکومتی آتی در پس تحولات جامعه و سرنگونی رژیم اسلامی است.
۳- ویژگی این آلترناتیو ها تکیه بر حمایت مالی و پوشش رسانه ای و نیروی نظامی و ماشین قلدری میلیتاریسم غرب است. کودتا٬ و توطئه و بند و بست از بالای سر مردم و گره زدن امید و فعالیتهای خود به ماشین تخریب جنگی ناتو راه عمومی به قدرت رسیدن این جریانات دست راستی است. جنگ و کشمکش خونین و کشدار و به جریان افتادن باند ها و فرقه های سیاه مذهبی٬ آریایی و قومی و دستجات ملوک الطوایف نظامی و شکل گیری یک سناریوی سیاه نتیجه محتمل چنین تلاشهایی در سیر تحولات جامعه است.
۴- حزب کمونیست کارگری – حکمتیست تلاش این جریانات بورژوایی برای شکل دهی به یک آلترناتیو حکومتی دست راستی و میلیتاریستی را عمیقا ضد منافع طبقه کارگر و مردم زحمتکش و مخرب ارزیابی کرده و به عنوان مانعی در مبارزه برای امحای نابرابری و تبعیض و استبداد و استثمار و بنیادهای اقتصادی و سیاسیحزب حگکت حکومت اسلامی نقد و افشاء و ایزوله میکند. طرحهای این جریانات مرتجع علیه زندگی و هستی و حرمت و آزادی مردم است. چنین آلترناتیوسازیهای ارتجاعی باید طرد و افشا شود. کمونيسم کارگری بعنوان جنبشى که تاريخا آزادى خواهى و برابرى طلبى در جامعه را نمايندگى کرده است، بعنوان جنبشى که پرچم مدرنيسم و انساندوستى را در دست دارد و مردم آن را بعنوان يک جنبش و يک افق اجتماعى متمايز میشناسند، ميتواند چنين طرحها و جرياناتى را منزوى کند، بکوبد و بزور مردم از صحنه خارج کند. حزب حکمتیست مردم را به اردوی خود٬ اردوی آزادیخواهی و برابری طلبی فرا میخواند و میکوشد مردم در پروسه سرنگونی رژیم اسلامی آلترناتیو راست و میلیتاریستی و سناریوسیاهی را رد کنند و راه حل رادیکال، آزادیخواهانه، چپ و کمونیستی را انتخاب کنند.
http://www.hekmatist.org/index.php
***
بیانیه کنگره ششم حزب حکمتیست
تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه
١- دو سال و چند ماه پس از آنکه کارگران و مردم آزادیخواه با خیزش انقلابی خود راس دو دولت بورژوایی تونس و مصر را بزیر کشیدند، تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه همچنان در ردیف مهمترین فاکتورهای اوضاع بین المللی در مرکز توجه و مشغله افکار عمومی مردم جهان است.
٢- انقلاب در تونس و مصر، مبنای اجتماعی جدید و فضای سیاسی پرجنب و جوشی برای مبارزه طبقاتی آفریده است. ویژگی و محور اصلی رویاروئی طبقاتی در آن دو جامعه طی دوره اخیر چنین بوده است: طبقه کارگر، زنان و جوانان تشنه آزادی و رهائی وسیعا به میدان آمده اند، نبردکنان به دفاع از دستاوردهای انقلابی برخاسته اند و بر توقعات و مطالبات خود پا فشرده اند. متقابلا طیفی از نیروهای ضدانقلاب بورژوائی شامل ارتش و احزاب اسلامی بقدرت خزیده، بازپسگیری دستاوردهای انقلابی، بازسازی ماشین ضربه خورده دولت و راه اندازی دستگاههای استبداد و سرکوب و خفقان را در دستور خود گذاشته اند و در این راه از کشتار و زندان و شکنجه انقلابیون و ایجاد فضای ترور و ارعاب در جامعه ابا نداشته اند. در برابر این تعرضات ضدانقلابی، کارگران آگاه، جوانان انقلابی، زنان برابری طلب و انسانهای آزادیخواه، فداکارانه و قهرمانانه ایستاده اند؛ در حالیکه اپوزیسیون بورژوایی احزاب اسلامی، از لیبرالها و ناسیونالیستها و چپ سنتی و پوپولیست، نه از پس مقابله با اسلامیها برآمده اند و نه خود پرچمدار تحول خاصی در حیات اقتصادی و سیاسی جامعه در جهت تخفیف مصائب حادی چون بیکاری انبوه و سطح نازل معیشت کارگران و تهیدستان شده اند.
۳- احزاب اسلامی “النهضه” تونس و “اخوان” مصر، که آماده ترین جریان برای ایفای نقش اول ضدانقلاب بورژوائی هستند، در پناه حمایت ارتش و دولتهای غرب و عربستان و قطر با پلاتفرم “دمکراسی پارلمانی” و “صندوق رای” به قدرت سیاسی چنگ انداخته اند، بخشی از دستگاه دولتی سابق را تصرف کرده اند و علیه اعتصابات کارگری و تظاهراتهای توده های آزادیخواه و جوانان انقلابی بکار گرفته اند. همچنین با تکیه به صنعت مذهب و موسسات و شبکه های مذهبی موجود و بسط کارکرد آنها با کمکهای مالی قطر و عربستان، به تزریق توهمات و تعصبات مذهبی بیشتر در جامعه پناه برده اند تا از آن در خدمت قدرتگیری سیاسی خود بهره برداری کنند. اگر چه در این جدال، تناسب قوا به نفع بورژوازی چرخیده است، بااینحال ضدانقلاب بورژوایی ازجمله جنبش اسلام سیاسی و احزاب آن، تاکنون قادر به فرونشاندن تحرک انقلاب و تثبیت “نظم” و “قانون” به جای آن نشده اند. مساله اساسی هر انقلابی، مساله قدرت سیاسی حاکم در آن کشور است و این مساله پس از گذشت دو سال و چند ماه از انقلاب در تونس و مصر همچنان باز باقی مانده است.
۴- ادامه بحران اقتصادی در تونس و مصر و تلاش بورژوازی و حکومت احزاب اسلامی برای تحمیل پیامدهای آن بر شرایط کار و زیست کارگران و زحمتکشان، بیداد بیکاری انبوه بویژه در میان نسل جوانی که نه تنها توقعاتشان از انقلاب برآورده نشده بلکه از فشار بی امیدی و بی افقی معیشتی به تنگ آمده اند، سنگینی بار فقر و فلاکت بر گرده توده عظیم کارگر و زحمتکش، ناتوانی احزاب اسلامی “النهضه” و “اخوان” در پاسخگویی به کمترین توقعات و مطالبات کارگران و محرومان و ایجاد جزئیترین بهبود در عرصه های معیشت و اشتغال و غیره، فاکتورهایی هستند که بر متن فضای سیاسی پر از جنب و جوش و تحول انقلابی جامعه، شرایط اجتماعی و سیاسی مساعدی برای پیشبرد مبارزه در مسیر توقعات کارگران و مردم بپاخاسته فراهم کرده اند. در تونس و مصر کنونی، جامعه با همان معضلات اقتصادی و اجتماعی حادی روبروست که زمان حاکمیت بن علی و مبارک روبرو بود. بعلاوه، تلاش جنبش اسلامی در قامت روبنای سیاسی بورژوایی در تونس و مصر در تحمیل عقبگردهای بیشتر بر زندگی کارگر و زن و جوان این جوامع مدرن و امروزی، پتانسیل ادامه انقلاب و علیه حاکمیت احزاب اسلامی را قوت بخشیده است.
٥- هر میزان پیشروی انقلابی در تحقق توقعات و خواستهای مردم بپاخاسته، از اصلاحات فوری در شرایط معیشتی و بسط آزادیهای سیاسی و مدنی تا ایجاد تغییرات اقتصادی و اجتماعی رادیکال، در گرو اتحاد و انسجام صف پیشرو طبقه کارگر حول پرچم سیاسی مستقل طبقاتی با افق و استراتژی انقلاب کارگری است. مبارزات طبقه کارگر تونس و مصر در دوره بعد از سقوط بن علی و مبارک، اساسا به طرح مطالبات از “دولت” و کارفرما معطوف بوده و از نداشتن افق انقلاب کارگری و استراتژی کسب قدرت سیاسی رنج برده است. از آنجاکه طبقه کارگر نیروی اصلی هر تحول انقلابی در تونس و مصر است، نیاز به پرچم سیاسی کمونیستی، تحزب کمونیستی و آمادگی عملی پیشروان طبقه برای دخالت در جدال قدرت، از همیشه آشکارتر است. در این شرایط برای کمونیستها و فعالین رادیکال کارگری در تونس و مصر، ایجاد حزب کمونیستی پرولتری مدعی قدرت سیاسی و مسلح به استراتژی سازماندهی انقلاب کارگری بیش از هر زمان حیاتی است.
٦- تحولات انقلابی تونس و مصر به دو شیوه در جوامع دیگر شمال آفریقا و خاورمیانه و بقیه جهان بازتاب پیدا کرده است. اولا شروع خیزشهای توده ای در لیبی، الجزایر، بحرین، یمن، سوریه، اردن، مراکش، عراق و اقلیم کردستان عراق و بروز مواردی از اعتراضات اجتماعی شورانگیز الهام گرفته از “میدان تحریر”، در آمریکا، بریتانیا، اسپانیا و اسرائیل، نمودار بازتاب سریع این تحولات در فضای آماده انفجار جوامع دیگر، در بعد جغرافیایی وسیعی از منطقه و جهان بود. این بازتاب سریع و پردامنه، نشانه وجود روندهای بنیادی اقتصادی و اجتماعی مشابه در دل بحران جهانی سرمایه داری بود که پشت خیزشها و اعتراضات توده ای جریان داشت. ثانیا در واکنش به سقوط زودفرجام بن علی و مبارک توسط اراده انقلابی مردم بپاخاسته و گسترش زبانه انقلاب، یک اردوی ضدانقلاب فشرده توسط بورژوازی جهانی و منطقه ای شکل گرفت که از ریل خارج کردن خیزشهای انقلابی و کمک به غلبه ضدانقلاب بورژوایی بر آنها را در دستور تلاش و دخالت فوری و همه جانبه خود گذاشت.
٧- در پی تحولات دو سال اخیر و سپس دخالت قدرتهای جهانی و منطقه ای در گوشه به گوشه این تحولات، صفبندی جدیدی در آرایش قدرتهای بزرگ امپریالیستی و دولتهای منطقه شکل گرفته که هدف آن ترسیم مجدد نقشه ژئوپولیتیکی شمال آفریقا و خاورمیانه، در چارچوب جدال سالهای اخیر بر سر تقسیم مجدد جهان است. در یکسو آمریکا و غرب و دولتهای متحدشان در منطقه با محوریت ترکیه و عربستان و قطر و در سوی دیگر محور دولتهای روسیه و ایران و سوریه قرار دارند که از حمایت معین دولت چین هم برخوردارند. دخالت نظامی ناتو در لیبی برای از ریل خارج کردن موج اعتراض توده ای در لیبی، که به ساقط کردن رژیم قذافی و جایگزینی آن با رژیم مرتجع دیگری از همان نوع انجامید، اولین کاربرد صفبندی جدید منطقه ای در جدال بر سر تقسیم مجدد مناطق نفوذ قدرتهای بزرگ سرمایه داری در شمال آفریقا بود. دومین حاصل این صفبندی، از ریل خارج شدن خیزش مردمی علیه رژیم بشار اسد و شکل گرفتن یک جنگ ارتجاعی داخلی تمام عیار در سوریه، یک جنگ نیابتی میان رژیم حاکم و گروههای مسلح مورد حمایت محور غرب، ترکیه، عربستان و قطر است. هدف جنگ جاری در سوریه، تلاش این محور برای جدا کردن آن کشور از محور روسیه – ایران و الحاق آن به محور خود است. این جنگ از هر دو سو ارتجاعی که تا کنون بیش از هفتادهزار کشته و دو میلیون آواره قربانی گرفته است، نه تنها هیچ ربطی به اعتراض و مبارزه برحق مردم سوریه علیه استبداد وحشی رژیم اسد ندارد، بلکه تماما در جهت عکس آن و برای به حاشیه راندن آن برپا شده و ادامه یافته است. همچنین دخالت محور دولتهای غرب و متحدانشان در رویاروئیهای یمن به بند و بست جناحهای اپوزیسیون و پوزیسیون بورژوازی بر سر بازسازی رژیم استبدادی حاکم از راه حذف عبدالله صالح و جایگزینی او با معاونش انجامید، همچنانکه تحرک اعتراضی مردم بحرین علیه رژیم حاکم در منگنه رقابت جمهوری اسلامی و عربستان، حاشیه ای گردید و فرو نشانده شد.
۸- در پرتو تحولات اخیر و پیامدهای آن، معضلات تاریخی و مسائل قدیم منطقه خاورمیانه در قالبهای جدید طرح شده اند و در چارچوب شرایط تغییر یافته منطقه و جهان، راه حلهای نوین میطلبند. مساله فلسطین، نزاع دولتهای عرب و اسرائیل و مساله کرد ازجمله موارد مشخص و مطرح این معضلات هستند. حل عادلانه و کامل مساله فلسطین، به معنی پایان یافتن اشغال سرزمینهای فلسطینی از طرف اسرائیل و تشکیل دولت مستقل و کامل حقوق فلسطین، در عین حال کلید پایان یافتن نزاع دولتهای عرب و اسرائیل است که بیش از شصت سال منطقه خاورمیانه را دستخوش جنگ و جدال کرده است. راه حل عادلانه و کارساز مساله کرد در کشورهایی که دولتهای مرکزی آنها طی چندین دهه مردم مناطق کردنشین را زیر ستم و سرکوب سیستماتیک نگاه داشته اند نیز برسمیت شناختن حق این مردم تحت ستم در تعیین آینده سیاسی خود از راه مراجعه به آراء مستقیم آنها در رفراندم آزاد است. ما کمونیستها بعلاوه برای برقراری صلح پایدار در خاورمیانه، برای تحقق خاورمیانه و جهان عاری از سلاحهای کشتار جمعی مبارزه میکنیم. در این راستا برای پایان دادن به خصومت تاریخی ایجاد شده میان مردم منطقه و مردم جوامع غربی، تلاش خواهیم کرد؛ خصومتی که حاصل از اصطکاک منافع بخشهای مختلف طبقات حاکم کشورهای منطقه با دولتهای امپریالیست است، و تاریخا از یکسو توسط قدرتهای بزرگ امپریالیستی و هم پیمانان محلی شان تحمیل شده و از سوی دیگر توسط جنبشهای اسلامی و ناسیونالیستی منطقه دامن زده شده و با شعار “مبارزه ضدامپریالیستی” تزیین گردیده است.
۹- سیاست کمونیستی در قبال تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه و پیامدهای آنها، یک سیاست جانبدار پیگیر در راستای دخالتگری فعال در این تحولات در مسیر پیشبرد انقلاب کارگری در همه کشورهایی است که عرصه انقلابات و تحولات سیاسی هستند. هدف نهایی کمونیستها بنای خاورمیانه سوسیالیست در جهان سوسیالیست و در مسیر تحقق کمونیسم جهانی است. در عین حال تا زمانی که مناسبات سرمایه داری پابرجاست خط مشی عمومی کمونیستها در قبال انقلابات در حال جریان، دخالت پیگیرانه در همه عرصه های نبرد طبقاتی و پافشاری بر تداوم انقلاب و تامین حقوق پایه ای مردم بپاخاسته است. برقراری نظام سیاسی مبتنی بر دخالت مستقیم مردم در اداره جامعه، برقراری نظام سکولار و جدائی کامل مذهب از دولت، از آموزش و پرورش، از دستگاه قضائی و از قوانین جزائی و مدنی، برقراری برابری کامل زن و مرد، برقراری آزادیهای بی قید و شرط سیاسی، تضمین حقوق و آزادیهای سیاسی و مدنی برای همه آحاد جامعه، تامین زندگی مرفه شایسته انسان برای همه شهروندان جامعه در راس این حقوق پایه ای است.
١٠ – کنگره ششم حزب حکمتیست بر هرچه فعالتر کردن عرصه دخالتگری کمونیستی در قبال تحولات انقلابی شمال آفریقا و خاورمیانه و حمایت از مبارزات مستقل طبقه کارگر آن جوامع تاکید میگذارد. در این راستا از هر تلاش و فعالیتی در راستای اشاعه افق و اهداف کمونیستی و عروج سیاست سوسیالیستی و حزب کمونیستی مدعی قدرت در صفوف طبقه کارگر در جوامع عرب زبان حمایت میکند.
کنگره ششم حزب کمونیست کارگری – حکمتیست
١٥ اردیبهشت ١۳۹٢ – ٥ مه ٢٠١۳
http://www.hekmatist.org/index.php
موقعیت کنونی طبقه کارگر،پلاتفرمی برای تغییر تناسب قوا
(مصوب کنگره ششم حزب حکمتیست)
١- حکومت بورژوایی جمهوری اسلامی ایران نمونه بارز حاکمیت متکی به اختناق، فقر و گرانی و بی حقوقی سیاسی- اجتماعی، متکی به سرکوب سیاسی خشن و متکی به نیروی کار ارزان و روبنای سیاسی استبدادی عریان است. تحت حاکمیت رژیم اسلامی طبقه کارگر به عنوان نیروی فعاله و سازنده در جامعه در ابعاد وسیع میلیونی مورد وحشیانه ترین تعرض معیشتی و سیاسی سیستماتیک قرار گرفته است. تحمیل زندگی زیر چند بار زیر خط فقر، بیکاری وسیع، سرکوب سیاسی، دستگیری و زندان و اذیت و آزار رهبران کارگری و کارگران مبارز، ممنوعیت تشکل و اعتصاب در راستای سلب اراده مستقل طبقاتی و سیاسی طبقه ما، از مختصات اولیه این شرایط دشوار و تحمیل تناسب قوایی بشدت نامساعد است. با این وصف طبقه کارگر در ایران تاریخی پرتلاش از چند دهه اعتراض طبقاتی و اعتصاب و جدال در مقابل دولتهای مستبد بورژوایی حاکم، در دفاع از معیشت و مطالبات فوری و سازماندهی تشکلهای کارگری، مجامع عمومی و شوراهای کارگری، سندیکاهای مستقل و مقابله با سرکوب و اختناق را، پشت سر دارد. جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر و فعالین پیشرو وکمونیست طبقه کارگر بخش لاینفک این جدال طبقاتی بوده اند.
٢- حکومت اسلامی سرمایه داران در تداوم یورش و سرکوب بیش از سه دهه خود به طبقه کارگر ایران، سال ٩٢ را با تعرض به مراتب گسترده تر و تهاجم افسار گسیخته تر علیه طبقه کارگر شروع کرد. ما به ازای مستقیم تعرض گسترده اقتصادی و سیاسی به کارگر تشدید سرکوب و اختناق و فقر بیشتر نیز علیه اکثریت جامعه بوده و هست. بورژوازی ایران بار بحران مزمن و عمیق اقتصادی خود و تحریم اقتصادی دولتهای غربی را بر زندگی و معیشت طبقه کارگر سرشکن کرده است. بیش از هر زمان میلیونها کارگر و انسان تهیدست را در ایران با فقر و محرومیت شدید روبرو ساخته است. این یورش گسترده در ادامه حذف سوبسیدها و ارز دولتی برای کالاهای اساسی و دارو تحت نام “هدفمند کردن یارانه ها”است که اسم رمز سود آوری بیشتر برای سرمایه داران و دولتشان و تحمیل گرانی سرسام آورو فقر بر طبقه کارگرو اکثریت عظیم مردم است. در مقابل یورش دولت سرمایه داری ایران مقاومت واعتراضات وسیع کارگری در سال جاری شکل گرفته است. چنانچه این اعتراضات متحد و هدفمند پیگیری شود میتواند تعرضات موجود علیه طبقه کارگر را پس بزند.
٣- ادامه حاکمیت بورژوازی و یورش افسار گسیخته جمهوری اسلامی به معیشت و زندگی کارگران غیر قابل تحمل است. تداوم ریاضت کشی اقتصادی، سرکوب عریان سیاسی و بازداشت و زندان فعالین کارگری را بیش از این نباید تحمل کرد. بوژوازی ایران بطور مستمر فرهنگ و قوانین ارتجاعی را برای تحقیر و اسارت طبقه کارگر بازتولید می کند. این تحقیر وفرهنگ جنایتکارانه و قرون وسطایی در حالی اعمال میشود که کارگران نه تنها خالق تمامی ثروت و دستاوردهای جامعه اند که کل هزینه دستگاه سرکوبگر سپاه و ارتش و بسیج و اطلاعاتی و خیل مفت خوران مرتجع مذهبی را تامین میکنند.
طبقه کارگر در ایران پتانسیل عظیم ایجاد تغییر بنیادی در جامعه را دارد وباید بیش از این اجازه تحقیر و سرکوب خود و شهروندان جامعه را به جمهوری اسلامی و سرمایه داران ندهد. تناسب قوایی که امروز دولت و طبقه سرمایه دار ایران به طبقه کارگر و اکثریت مردم آزادیخواه تحمیل کرده اند را میتوان تغییر داد و ورق را برگرداند. جنبش کمونیسم کارگری میتواند نارسائیهای کنونی مبارزات طبقه کارگر به ویژه نبودن تشکلهای توده ای و خلاء حضور حزب کمونیستی کارگری دخالتگر خود را در مصافهای تعیین کننده پیش رو پرکند و بر تفرقه میان طبقه کارگر پایان دهد.
تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه ایران وارد دوران حساسی شده است. جنبشهای اجتماعی متفاوت در صدد کوبیدن مهر خود بر این تحولات هستند.جنبش کمونیسم کارگری میتواند و باید در راستای تضمین رهبری خود بر این تحولات گامهای جدی بردارد. شکل دادن به آلترناتیو کمونیستی طبقه کارگر در هر قدم از مبارزات جاری اقتصادی و جدالهای سیاسی طبقه کارگر، وظیفه بزرگ و حیاتی رهبران کارگری و کارگران کمونیست و حزب کمونیست کارگری-حکمتیست است. فعالین جنبش کمونیستی طبقه کارگر و حزب حکمتیست در همگامی با رهبران و فعالین رادیکال کارگری برای متحد و متشکل کردن همه وجوه مبارزات طبقه کارگر و پایان دادن به خلاء رهبری کمونیستی این مبارزات میکوشند.
براین اساس، رئوس پلاتفرم زیر را بعنوان گامی تعیین کننده در راستای بهبود شرایط کار و معیشت طبقه کارگر و تغییر تناسب قوا به نفع این طبقه، و در راستای شکل گیری و عروج رهبری کمونیستی در جنبش کارگری اعلام میکنیم. کنگره ششم حزب کمونیست کارگری ایران-حکمتیست همه رهبران و فعالین کمونیست درون طبقه کارگر را برای تحقق مفاد این پلاتفرم فرامیخواند.
الف- سازماندهی متحدانه اعتراض و اعتصاب علیه حداقل دستمزد اعلام شده توسط دولت و کارفرمایان، تعیین حداقل دستمزد توسط دولت و کارفرما و شورایعالی کار تصمیمی عمیقا ضد انسانی و ضد کارگری است و باید لغو شود.
ب- تلاش برای ایجاد وسیعترین اتحاد و همبستگی در مبارزات جاری طبقه کارگر حول عاجلترین مطالبات اقتصادی و سیاسی که اهم آن عبارتند از:افزایش دستمزدها به تناسب تورم و گرانی، پرداخت فوری دستمزدهای معوقه، تامین بیمه بیکاری مکفی برای افراد بالای 16 سال، آزادی بی قید و شرط اعتصاب و تشکل، لغو قراردادهای موقت و سفید امضاء و تعطیلی اول ماه مه، روز جهانی کارگر.
ج- مبارزه پیگیر علیه کلیت قانونکار جمهوری اسلامی و اصلاحیه های آن. مبارزه مداوم با ترفند عوامفریبانه ای که زیر لوای مقابله با “اصلاحیه های قانون کار” در نظر دارد کلیت قانونکار ضد کارگری را بر کارگران تحمیل کند.
د- اعلام انحلال کردن کلیه نهادهای ضد کارگری دست ساز دولت و سرمایه داران مانند شوراهای اسلامی، خانه کارگر و انجمن های صنفی کارگری
ه- دامن زدن به جنبش مجمع عمومی و ایجاد شوراهای کارگری بعنوان ابزار دخالت مستقیم توده کارگران و کارسازترین و عملی ترین شیوه سازمانیابی توده ای. تلاش برای متکی کردن تشکلهای توده ای کارگری و مبارزات جاری طبقه کارگر به مجمع عمومی
و: بیکاری میلیونی در ایران به یک فاجعه اجتماعی تبدیل شده است. راه موثر مقابله با بیکاری، دامن زدن به جنبش اتحاد کارگری علیه بیکاری، به عنوان ظرف مشترک اتحاد کارگران شاغل و بیکار است. کار یا بیمه بیکاری مکفی و ممنوعیت اخراج کارگران باید در راس مطالبات این جنبش قرار بگیرد.
ز- حمایت محکم از تشکلهای موجود کارگری مستقل از دولت و رهبران و فعالین آنها در مقابل تعرض بورژوازی و دولتش، تلاش برای جلب همبستگی و حمایت جهانی تشکلهای طبقه کارگر در این عرصه و تلاش برای آزادی فوری رهبران و فعالین کارگری.
ح- پرولتاریای صنعتی و مراکز بزرگ و کلیدی، نقش محوری در نبرد طبقه کارگر علیه بورژوازی دارند. سازماندهی و به میدان کشیدن نیروی این بخش از طبقه ما در مبارزات جاری و جدالهای تعیین کننده پیش روی طبقه کارگر، عطف توجه جدی گرایش کمونیستی و کارگران کمونیست این مراکز را میطلبد.
ط – نقد و افشای مستمر سیاست ها و گرایشات بورژوایی درون طبقه کارگرکه علیه اتحاد و مبارزه طبقاتی کارگران هستند و تفرقه صنفی و سیاسی در صفوف کارگران را دامن میزنند. نقد هرگونه افق و سیاست راست رفرمیستی و سندیکالیستی، مقابله با ترند کارگر کارگری و کارگرگرایی وارونه که نقشی جز تحزب گریزی و دور کردن طبقه کارگر از جدالهای سیاسی ندارد. بستن سد محکمی در مقابل هر جریانی که عوامفریبانه منافع بورژوازی را منافع کارگران قلمداد میکنند و کارگران را به نیروی ذخیره بورژوازی تبدیل کرده و آنها را به سازش با دشمنان طبقاتی شان فرامیخوانند.
ی- نقد و طرد سیاست و کارکرد شاخه های مختلف چپ سنتی و بورژوایی که هم تاریخا و هم در دوره اخیر در جریان جنبش دوم خرداد و جنبش سبز تلاش کرده اند، طبقه کارگر را به نیروی ذخیره جنبش های بورژوایی و جناحهایی از حاکمیت تبدیل کنند. این ترند را باید منزوی و طرد کرد.
ک- گسترش نفوذ و کسب هژمونی گرایش کمونیستی-کارگری در میان طبقه کارگر در گرو دخالتگری فعال رهبران و فعالین کمونیست در همه لحظات و وجوه تحرک طبقه کارگر و ارائه راه حل کمونیستی به مصافهای پیش روی کارگران در تمایز با دیگر گرایشات طبقه کارگر است. گرایش کمونیستی باید محمل اتحاد و تشکل کارگران و مبتکر هدایت اعتراض جاری کارگری باشد. در این راستا اتحاد و انسجام شبکه محافل کارگران کمونیست، و جذب رهبران عملی کمونیست طبقه کارگر به تحزب کمونیستی-کارگری و به صفوف حزب حکمتیست از ملزومات حیاتی این امر طبقاتی و از اولویتهای عاجل جریان ما است.
ل- طبقه کارگر تنها جنبش و طبقه انقلابی و پیشروی است که خواهان پایان دادن به همه وجوه ستم و نابرابری و پیام آور آزادی و رفاه و امنیت در جامعه است. مبارزه قاطع علیه تعرضات بورژوازی و جمهوری اسلامی در دیگر عرصه های اجتماعی از جمله علیه سرکوب و اختناق، برای آزادي زندانيان سياسی، آزادی بيان و مطبوعات، برابری زن و مرد، لغو حجاب، جدايی مذهب از دولت و خلاصی فرهنگی جوانان و دفاع پیگیر از حقوق کودکان و مخالفت با هر شکلی از اعدام و … از عرصه های مهم نبرد طبقه کارگر است.
م- کارگران کمونيست با هدف اتحاد کل طبقه حول عرصه های فوق و با افق انقلاب کارگری در صفوف طبقه کارگر، پرچم تلاش پیگیر برای تغییر تناسب قوای کنونی را بلند میکنند و بعنوان رهبر رهائى کل جامعه به ميدان میایند. جنبش کمونيسم کارگری و حزب حکمتیست هدف خود را اين قرار داده است که کارگران را به اين دورنما مجهز کند و حرکت مستقل کارگران را تحت پرچم و سیاست کمونیستی کارگری براى سرنگونی جمهوری اسلامی، کسب قدرت سياسى و انجام انقلاب کارگرى سازمان دهد.
حزب کمونیست کارگری- حکمتیست توجه طبقه کارگر و رهبران و فعالین کارگری را به حساسیت تحولات سیاسی در ایران و منطقه و نقش تاریخساز جنبش سوسیالیستی کارگری در رهایی قطعی جامعه از استثمار و ستم حاکمیت سرمایه جلب میکند. حزب حکمتیست برای جامعه ای آزاد، برابر و مرفه، برای حکومت کارگری تلاش میکند.
حزب حکمتیست کارگران را به اتحاد گسترده، ایجاد تشکلهای توده ای کارگری و پیوستن به صفوف خود فرا میخواند.
http://www.hekmatist.org/index.php
***
اولويتهاى حزب حكمتيست در دوره آتى
(مصوب کنگره ششم حزب حکمتیست)
در پرتو قطعنامه اوضاع سیاسی مصوب، در دوره آتى کنگره ششم بر اولويتهاى زير تأكيد مى کند:
١- دخالت فعال در جدال هاى سياسى و تعيين كننده جامعه در جهت شكل دادن به پرچم كمونيستى و قرار دادن آلتر ناتيو كمونيستى كارگرى بعنوان يك پاى اصلى قدرت سياسى در جامعه .
2- اعلام نه قاطع به همه ابعاد موجودیت و قوانین جمهوری اسلامی، ابراز وجود پیگیرانه حزب به مثابه پرچمدارسرنگونی جمهوری اسلامی
3- تلاش براى توده گير كردن شعار جمهورى سوسياليستى
4- تأمين سياست فعال و جانبدار كمونيستى در مبارزات جارى طبقه كارگر در راستای بهبود شرايط کار و زندگى و تقویت اتحاد و تشکل صفوف مبارزات کارگران
5- حضور فعال در عرصه مبارزات اجتماعی، زنان، جوانان، خلاصی فرهنگی و دیگر عرصه های رادیکال اجتماعی
6- تحکیم و گسترش رابطه عملى با رهبران عملى طبقه كارگر وایجاد رابطه محکم مبارزاتی در راستای ناظر كردن سياست وافق كمونيستى به پرا تيك آنها .
7- ایفای نقش در امر تشكل يابى توده اى طبقه كارگر و اتحاد طبقاتى كارگران. دامن زدن به جنبش مجامع عمومی
8- سازمان يابى حزبی طبقه كارگر درمحل کار و زیست طبق سند سياست سازماندهى ما در ميان كارگران
9- سازماندهی واحدهای گارد آزادی و پیشبرد هدفمند فعالیتهای این عرصه
10- -افشاى اپوزيسيون بورژوائي، اعم از جريانات ناسیونالیست پرو غرب، ملى مذهبى وناسيوناليسم قومی و فدراليستچى .
11- گسترش فعاليت وتحكيم سازمان حزب در خارج كشور و فعال كردن مكانيزمهاى دخالت اعضا در فعاليت هاى حزب در خارج
12- گسترش فعالیت کمونیستی و کارگری در جامعه کردستان٬ پس زدن طرح های ارتجاعی احزاب و جنبش بورژوا ناسیونالیستی کرد و جریانات اسلامی.
13- نقد و بیان تفاوتهایمان در تقابل با روایتهای دلبخواهی و غیرمارکسیستی از مبانی و سیاستهای کمونیسم کارگری
١4- ایفای نقش در تبيين كمونيستى از موقعيت ماركسيسم وجهان امروز در مقابل تحريفات بورژوائي و اهميت دادن به انتشار نشريه سياسى- تئوريك حكمت .
15- ایجاد روابط محکم و گسترده با بخشهای مختلف طبقه کارگر جهانی٬ تلاش برای تقویت و گسترش وسیعترین همبستگی عملی متقابل میان کارگران ایران و سایر کشورها.
١6- تأمين يك رهبرى سياسى كارآمد، كه علاوه بر دخالتگرى فعال در جدالهاى سياسى جامعه ، بتواند بر حزبيت سياسى تكيه كند ومدافع روشن مصوبات واسناد و موازین حزبی و کمونیستی در تنظيم روابط درون حزبى باشد.
http://www.hekmatist.org/index.php
قطعنامه اوضاع سیاسی ایران
(مصوب کنگره ششم حزب حکمتیست )
مولفه های اساسی اوضاع سیاسی کنونی ایران عبارتند از:
1- بحران سرمایه داری ایران و بحران و بن بست کنونی حکومت اسلامى از مشخصه های برجسته اوضاع سیاسی ایران است و در چارچوب جمهوری اسلامی قابل رفع نيست. جمهوری اسلامى بنا به خصلت سياسى و ایدئولوژیکی خود و به مثابه حکومت نامتعارف بورژوایی تاکنون نتوانسته مناسبات حقوقى و ساختارهاى اقتصادى و سياسى مناسب براى حرکت سرمايه و کارکرد و گسترش مکانيسم بازار را ايجاد و تضمين کند و شرايط ادغام فعالانه سرمایه داری ایران را در اقتصاد و بازار جهانى سرمايه دارى فراهم کند. جمهورى اسلامى نه فقط توان رفع بحران اقتصاد سرمايه دارى ايران را ندارد، بلکه خود موجب تشديد اين بحران است. مضافا بحران چند سال اخیر کاپیتالیسم جهانی بحرانهای اقتصادی و سیاسی سرمایه داری ایران را تشدید کرده است.
2- تعرض معیشتی و سیاسی فاجعه بار علیه طبقه کارگر و مردم ایران توسط جمهوری اسلامی ادامه دارد و نتایج بحران اقتصادی و تحریم بردامنه آن شدت بخشیده است. انبوه مشقات اجتماعی، گرانی بیسابقه، زندگی چند بار زیر خط فقر، افزایش سرسام آور هزینه زندگی، کاهش مدام ارزش واقعی دستمزدها، گسترش ابعاد بیکاری تا سطح یک فاجعه اجتماعی فراگیر، همه اینها در فضای خفقان سیاسی و فرهنگی تحمل ناپذیرو سرکوب خشن، روز و شب اکثریت عظیم جامعه را به جهنم بدل کرده است. این وضعیت و شکاف نسلی مبنای واقعی تنفر و اعتراض عمیق علیه وضع موجود و زمینه واقعی سرنگونی جمهوری اسلامی و محرک اعتراضات کارگری و اجتماعی بوده که در همه این سالها گریبان حکومت جمهوری اسلامی را گرفته است.
3- نگرانی از تنفر و اعتراض عمیق و سرنگونى طلبانه مردم و بحران اقتصادی سیاسی موجود، فاکتورهای اصلی شکافهاى بسيار عميق درون حکومت اسلامی است. مسئله بقای جمهوری اسلامی و ارائه راه حل های متفاوت برای نجات آن سرمنشاء جدالهای دو دهه اخیر جناحهای جمهوری اسلامی بوده است. تا اینجا راه حل “اصلاح طلبی حکومتی” ناکام مانده و از عرصه خارج شده است. در میان “اصولگرایان” جناح سکاندارجمهوری اسلامی تحت رهبری خامنه ای و بیت رهبری و سپاه پاسداران بقای جمهوری اسلامی را در پافشاری بر تشدید اختناق و سرکوب و عدم تعدیل جمهوری اسلامی میداند. جدال جناحهای جمهوری اسلامی و دست به دست شدت قدرت در میان آنها از کانال معرکه گیری “انتخابات” برای جمهوری اسلامی عمر خریده است. خاتمه دادن به این روند با مورد تعرض قرار دادن کلیت جمهوری اسلامی، همه جناحها و مضحکه انتخاباتش میسر است. این امر مهم کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست است.
4- دخالت آمریکا و غرب به بهانه “هسته ای” و با تکیه بر تحریم اقتصادی به مثابه سلاح کشتار جمعی و ایجاد فضای جنگی، یک فاکتور دیگر فضای سیاسی ایران است. فشارهای غرب بر متن موقعیت تضعیف شده جمهوری اسلامی هم در سطح داخلی و منطقه ای در جریان تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا،ابعاد نگران کننده ای به خود گرفته است. در شرایطی که آمریکا و غرب بتوانند در تحولات خاورمیانه بالا دستی خود را حفظ کنند، پروژه به تمکین کشاندن جمهوری اسلامی و در غیر آن صورت تلاش برای جابجایی قدرت در ایران را به طور جدی دنبال میکنند. تشدید بازهم بیشتر تحریمهای اقتصادی، تداوم فضای جنگی و تهدید بکار گرفتن گزینه جنگ، تلاش برای آلترناتیوسازی از جریانات اپوزیسیون بورژوایی پروغرب و ناسیونال قومی، ابزارها و اهرمهای این تلاش ضدانسانی آمریکا و غرب است .این یک مخاطره جدی در مقابل جامعه ایران است. باید صف محکمی در مقابل این مخاطرات بست.
5- جنبشها و احزاب بورژوایی با محوریت ناسيوناليسم راست پروغربی و به همراه آنها ملی- اسلامیها، و جریانات قومی- فدرالیستی در اتکا به دخالت آمریکا و غرب و در چارچوب استراتژی منطقه ای این دولتها، دارند خود را برای دفاع از بنیادهای استثمار سرمایه داری و حفظ ماشین دولتی استبداد و سرکوب بورژوایی و تحمیل پروژه های مورد نظر غرب آماده میکنند. اینها به امید حمایت مالی و تسلیحاتی و سیاسی غرب وسوسه شده اند همچون جریانات ارتجاعی لیبی و سوریه ائتلافی را سر هم بندی کنند، به عنوان آلترناتیومورد نظر غرب بر امواج نارضایتیها و اعتراضات توده ها سوار شوند و از در مقابله علیه جمهوری اسلامی در آیند. کارکرد ارتجاعی جنبشها و احزاب بورژوایی همواره مانع پیشروی مبارزات آزادیخواهانه مردم بوده و تحرک اخیر آنها تماما در ضدیت با منافع کارگران و صف آزادیخواهی است. این تحرک و جریانات باید منزوی و خنثی شوند.
6- برخی از نیروهای چپ بورژوایی به شکافهای درونی جمهوری اسلامی و یا شکاف غرب با جمهوری اسلامی امید دوخته اند. هر جنب و جوشی را صرفنظر از افق و کاراکتر و سیاست و رهبری آن به نام “جنبش توده ای و انقلاب” تقدیس میکنند، حول آن توهم میپراکنند، خاک در چشم کارگر و مردم میپاشند و به این ترتیب عملا به دنباله رو سیاسی این یا آن جناح بورژوازی و جمهوری اسلامی بدل میشوند.کارکرد سیاسی و عملی چپ سنتی وبورژوایی عملا مانع عروج صف مستقل طبقه کارگر با پرچم متمایز طبقاتی و کمونیستی است. نقد پیگیر جست و خیز اپورتونیستی چپ سنتی و بورژوایی از ملزومات عروج جنبش متمایز و کمونیستی طبقه کارگر است.
7- کمونیسم کارگری جنبش متمایز و مطرح در تحولات سیاسی ایران و تنها قطب سياسى مبشر يک جامعه آزاد، برابر و مرفه در ايران است. حاصل بیش از سه دهه تلاش و مبارزه مستمر طبقه کارگر و کمونیسم کارگری در ایران، اتکا به ظرفیتها و تواناییهای مهم سیاسی و اجتماعی و پراتیکی این جنبش است. اما در بطن تحولات کنونی و نیاز مبرم جامعه به یک پرچم سیاسی کمونیستی قدرتمند و اجتماعی، نا آمادگیهای سیاسی، حزبی و اجتماعی متعددی گریبان طبقه ما و صفوف جنبش کمونیستی مان را گرفته است. فایق آمدن بر این نارساییها و تشخیص وظایف پیش رو فاکتورهای تعیین کننده پیشروی این جنبش است. لذا پيروزى طبقه کارگر و رهايى مردم در جدال قدرت سیاسی جامعه ایران قبل از هر چيز منوط به اين است که کمونیسم طبقه کارگر و تحزب کمونیستی آن تضمین کند اولا، طبقه کارگر بعنوان يک نيروى مستقل و تحت پرچم سوسياليستى خود پا به ميدان مبارزه بر سر قدرت سياسى بگذارد، و ثانيا، توده وسيع مردم متنفر و معترض به جمهوری اسلامی به سوسياليسم و جمهورى سوسياليستى بعنوان يک آلترناتيو سياسى و اجتماعى واقعبينانه و قابل تحقق بنگرند. تحقق اين ملزومات رسالت ویژه و حياتى حزب کمونيست کارگرى ایران – حکمتیست است. در این راستا حزب حکمتیست بايد به حزب سياسى کارگران و سازمانده و رهبر مبارزات انقلابی و اجتماعی مردم بدل شود.
خط مشی سیاسی حزب حکمتیست در دوره آتی
با توجه به مختصات تحولات سیاسی ایران و مخاطرات احتمالی در مسیر سرنگونی جمهوری اسلامی خط مشی سیاسی حزب حکمتیست در ایندوره تلاش فوری برای تامین ملزومات آمادگی طبقه کارگر و تحزب کمونیستی آن برای پیروزی در نبردهای حاد طبقاتی پیش رو است. در این راستا:
الف – ایجاد سنگربندی محکم در عرصه مبارزه اقتصادی، علیه فقر و گرانی، علیه زندگی زیر خط فقر، علیه تعرض هر روزه بورژوازی و دولتش به طبقه کارگر و مردم محروم، حول مطالبات اساسی چون افزایش فوری دستمزدها، علیه اخراج و بیکاری و برای تامین فوری بیمه بیکاری مکفی برای همه شهروندان آماده بکار و حق اعتصاب و تشکل.
ب – مقابله قاطع با پروژه دخالت غرب در تحولات ایران، مبارزه با تحریمهای اقتصادی آمریکا و دول غربی به عنوان سلاح کشتار جمعی، علیه بهره برداری ضد انسانی جمهوری اسلامی از این سیاست بر ضد مردم، علیه فضاسازی جنگی و هرگونه ماجراجویی نظامی آمریکا و اسرائیل و متحدان جهانی و منطقه ایشان.
ج – مبارزه قاطع با آلترناتیوسازیهای بورژوایی و ضد مردمی، مقابله بی اما و اگر با راه حلهای خطرناک ملی گرایانه و ناسیونالیستی “تمامیت ارضی و یا ایران فدراتیو” که چاشنی جنگ و پاکسازیهای قومی و ایجاد سناریوی سیاه به وسعت جامعه خواهند بود. تلاش برای ایزوله کردن پرچمهای بورژوایی که تحت عناوین مختلف علم شده و میشوند.
د- برافراشتن پرچم سیاسی کمونیستی و شکل دادن به آلترناتیو پرولتری در قبال قدرت سیاسی، برافراشتن قاطع پرچم سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و تامین آزادی و برابری در تحولات سیاسی آتی ایران. در این راستا مباحث “حزب و قدرت سياسى” و “حزب و جامعه” قطب نمای کار حزب است.
حزب حکمتیست برای سرنگونی جمهوری اسلامی و رهایی جامعه در صف مقدم نیروی اجتماعی طبقه کارگر و صف آزادیخواهی و برابری طلبی، به مبارزه آگاهانه و متشکل طبقه کارگر و ابتکار و خلاقیت کارگران کمونیست و رهبران کارگری، به قدرت اجتماعی جنبش برابری طلبانه زنان، به اعتراض نسل جوان آزادیخواه و برابری طلب در جامعه و دانشگاهها متکی است. سرنگونی جمهوری اسلامی پیش شرط هر بهبود جدی در شرایط موجود و گام ضروری در راه تحقق انقلاب سوسیالیستی در ایران است.
کارگران! آزادیخواهان !
به صف انقلابی و کمونیستی برای تحقق آزادی و برابری و سوسیالیسم، به صف حزب حکمتیست بپیوندید!
http://www.hekmatist.org/index.php