الهام صالح نیا- بی سوادی و فقر آموزش در کردستان!

الهام صالح نیا- بی سوادی و فقر آموزش در کردستان!

در سایه حکومت فاسد اسلامی ویرانی و نابسامانی آموزش در تمام مناطق بشکل فجیعی خود را نشان میدهد. در مناطق محروم این وضعیت بسیار بدتر و غیر استانداردتر موجود است. طبق آمارهای رسمی، در استان کردستان حدود ۳۸۰۰ مدرسه وجود دارد که بیش از یک سوم آن فرسوده اند و نیاز به بازسازی دارند. ۸۸ مدرسه هم نیاز فوری به تخریب و بازسازی دارند. بخش هایی از روستاها در استان کردستان فاقد مدرسه هستند و برای تحصیل کودکان از کانکس استفاده می شود، وضعیت بحرانی و غیر قابل تحمل تحصیل در کانکس تعدادی از دانش آموزان را مجبور به ترک تحصیل کرده است.

رمضان یوسفی، معاون سوادآموزی آموزش و پرورش استان کردستان می گوید میزان بی‌سوادی در استان ۱۸,۵ درصد است. بیشترین میزان بی سوادی در میان دختران و زنان است. بیشترین آمار بی سوادی در استان مربوط به دختران و زنان روستایی  ۳۶ درصد است.

بخش زیادی از کودکان  به دلیل  فقر و تنگدستی یا به مدرسه نمی روند و برای کمک به مخارج خانواده به کار مشغول اند و یا ازمقطع ابتدایی و متوسطه به بالا به تحصیل ادامه نمیدهند.

وضعیت تحصیلی دختران روستاهای دورافتاده در حوالی مریوان یا اورامانات واقعاً تکان‌دهنده است. فقط ۲۶روستای این منطقه دارای مدارس راهنمایی و دبیرستان هستند، و البته غالب این مدارس یا مخروبه و یا در آستانه‌ی تخریب‌اند. بقیه‌ی روستاها حتی در سطح ابتدایی هم مرکز آموزشی ندارند، و کودکان و نوجوانان در این مناطق به طور کامل از تحصیل محرومند. هنوز هم پنجره‌ی مدارسِ خیلی از روستاهای منطقه با نایلون و چسب پوشانده شده، و فضای کلاس با بخاری نفتی گرم می‌شود اگر شانس بیاورند و شین آباد دیگری رخ ندهد.

دختران روستاهای دورافتاده در کردستان به  دلایل متعدد بندرت امکان مدرسه رفتن  را دارند زیرا؛ آنها بار فقر اقتصادی خانواده‌ را به دوش می‌کشند و غالباً به خاطر این که پسران خانواده فرصت تحصیل داشته باشند خانه‌نشین می‌شوند. کودکا ن پسر هم حال و روز بهتری ندارند و اغلب  به علت فقر به  کار کودکان و حتی پدیده‌ی رنج‌آور کولبری روی آورده‌اند و خطرمین و سرما و تیراندازی ماموران رژیم زندگیشان را تهدید می کند.

دختران به علت دور بودن مدارس  و عبور و مروراز مسیرهای نا امن و احتمال  خطرات بین راه از رفتن به مدرسه باز میمانند. نهایتا  بدلیل فقر و تنگدستی خانواده ها مجبور میشوند بین  هزینه‌ ی  خرید رخت و لباس و کیف و کفش و کتاب وازدواج زودرس،  ازدواج زودرس در سنین کودکی را انتخاب کنند  با این هدف که  بار مال و هزینه معیشت و گذران خانواده کم شود.

بازوی کار بودن کودکان خانواده برای تأمین معاش، مخصوصاً در فصل برداشت محصول، دور بودن مدارس از روستاها، ازدواج زودهنگام کودکان دختر از سر فقر و نداری، عامل عمده محرومیت دختران از تحصیل میباشد. انتفاعی بودن مدارس و هزینه ثبت نام و خرید وسایل تحصیلی و شهریه های کلان حتی در وضعیت تحصیلی فرزندان خانواده های قشر متوسط هم تاثیر جدی گذاشته و فقط مختص به کودکانی که در روستاها زندگی میکنند نیست. آموزش و پرورش در ایران تبدیل به منبع درامدی برای دولت شده.

دو مورد تلخ زیر، تنها مشتی از خروار دردهای دختران ساکن در مناطق محروم و روستاهای مرزی در کردستان است:

  • دخترک با این که فقط هشت سالش بود، همه‌ی کارهای نظافت خانه را انجام می‌داد تا دل مادر و پدرش را به دست بیاورد و راضی شوند او را به مدرسه بفرستند. هر کاری می‌کرد، از دوخت‌ ودوز و وصله‌وپینه کردن گرفته تا پر کردن بشکه‌های بزرگ آبی که دو برابر قد و قواره‌اش بود. روزی که گفتند دیگر حق ندارد به مدرسه برود تب کرد. تا یک هفته غذا نخورد. گریه کرد. می‌گفت می‌خواهم درس بخوانم و دکتر بشوم و به روستا برگردم. تا این که از چهارده سالگی فرستادنش خانه‌ی شوهر.  حالا مادرش می خندد و می‌گوید: «الان خوبه و سرش به بچه‌هاش گرم است.

یا این نمونه:

  • دخترک می گوید، پدر و مادرم گفتند فقط خرج یکی از ما دو تا پسر و دختر را می‌توانند بدهند. پدرم می‌گفت نمیدانم تو چرا اینقدر اصرار می کنی. دختری که اصرار می‌کند برود مدرسه و روی درس و مشقش این همه تعصب دارد حتماً یک جای کارش می‌لنگد یا لابد سر و گوشش می‌جنبد.!

جدا از فقر مادی، عوامل عقبمانده فرهنگی، باورهای ارتجاعی مذهبی، و رسوم  عهد عتیقی قبیله‌ای باعث می‌شوند که برخی خانواده‌ها فرزندان دختر خود را به مدرسه نفرستند و علاقه‌ای به ادامه‌ی تحصیل آن‌ها نداشته باشند.

چندی پیش، معاون امور ابتدایی وزیر آموزش و پرورش به خبرگزاری ایلنا گفت که پنجاه درصد دختران در استان‌های مرزی کشور از تحصیل در مقطع متوسطه بازمانده‌اند.  اما او نگفت چرا  و به چه  دلیل….  نگفت اگر مدرسه‌ها در مناطق صعب‌العبور نبودند، اگر فقر و تنگدستی نبود، اگر دست‌های ناتوان و ترک‌خورده‌ی پدران در تأمین مخارج بچه‌ها وا نمی‌ماند، هیچ خانواده‌ای مجبور نبود بین فرزندان خود فرق بگذارد و پسرها را به مدرسه بفرستد و دخترها را خانه‌نشین کند.  او نگفت اگر آموزش  در خدمت پرورش و رشد و شکوفایی کودکان بود، اگر کودکان کار و خیابان در جامعه برای تامین معاش مجبور به کولبری و دستفروشی نبودند اگر پدر و مادرها شرمنده کودکانشان نمیشدند اگر اموزش رایگان بود و اجباری، این امار ۵۰ درصدی هرگز هیچ جا خود را نشان نمیداد. او نگفت، اما ما میگوییم و گفته ایم علت اصلی همه ی این مصايب موجودیت نحس و کثیف حکومت دزد و جانی اسلامی است. حکومتی که سرمایه امنیت دارد و انسانهای محروم در عدم امنیت روزمره به سر میبرند.

این ها تنها گوشه های کوچکی از محرومیت و فقر آموزش در استان کردستان در قرن بیست و یکم است. این در حالی است که  دسترسی به آموزش و امکانات تحصیلی میبایست بعنوان یک حق  اولیه و ابتدایی شامل حال همه شهروندان خارج از تعلق طبقاتی و خانوادگی باشد.

 در جامعه طبقاتی و مبتنی بر استثمار فقر از آسمان هم می‌بارد، فرقی نمی‌کند زن باشی یا مرد؛ رنج  فقر همه را درگیر خودش می‌کند. اما وقتی دختر باشی و زن باشی، فقر تا مغز استخوانت را می سوزاند.

روزی که محرومیت و بیسوادی و فقر آموزش را به ستم و سرکوب و گرسنگی و بیکاری میلیون ها خانواده و دردهای فراوان و انبار شده ی انسان های محروم و تحت ستم  اضافه کنید، به فریادهای دیماه و آبان ماه تبدیل می شود.

با پیروزی خشم فروخفته میلیونها انسان محروم  و مبارزه ی گرسنگان و ستمدیدکان جامعه، عمربیسوادی و معضل ترک تحصیل و کار کودکان  و ستم بر زنان و …..هم مانند بقیه ی محرومیت های اقتصادی و اجتماعی، به پایان می رسد. دور نیست آن روز که این حکومت  فاسد وجانی با قهر انقلابی مردم به جان آمده به زیرکشیده شود.

الهام صالح نیا

آذر ۹۸