سرمایه داری یا نئولیبرالیسم
آذر ماجدی
پلاکاردی در مراسم ١٦ آذر در دانشگاه تهران به یک سلسله مباحث درون جنبش چپ دامن زده است. برخی بخاطر استفاده از این لفظ بشدت به سازماندهندگان این تظاهرات تاخته اند؛ برخی در پاسخ به این تاخت و تاز به موضع دفاع از این شعار برخاسته اند. قصد ما اینجا نه اینست و نه آن. قصد توضیح و تدقیق در این مقوله است. بنظر می رسد که سازماندهندگان تظاهرات ١٦ آذر در تلاش برای اعلام یک همبستگی بین المللی سیاسی با بپاخاستگان معترض در سراسر جهان، شعاری که در فرانسه داده شده است را عینا نقل کرده اند؛ علت هر چه هست باید این همبستگی بین المللی با طبقه کارگر و زحمتکشان در اروپا، خاورمیانه و آمریکای لاتین را ارج گذاشت؛ این همبستگی بیانگر روشنگری و ترقی خواهی طبقاتی سازماندهندگان ١٦ آذر شکوهمند امسال است. همبستگی طبقاتی بین المللی یک خصلت مهم و پایه ای جنبش چپ و مارکسیستی است. اما تدقیق شعارها و مواضع و نقد اشتباهات تئوریک و سیاسی نیز یک خصلت مهم جنبش کمونیستی و مارکسیستی است.
اعتراض به نئو لیبرالیسم درست یا انحرافی؟
اعتراض به نئولیبرالیسم بخودی خود یک شعار انحرافی نیست. مساله اینجاست که از زاویه طبقۀ کارگر و مارکسیسم اعتراض ما صرفا به نئولیبرالیسم نیست؛ به سرمایه داری است. زیرا نئولیبرالیسم شکلی از نظام سرمایه داری است. سرمایه داری باصطلاح “بازار آزاد”، سرمایه داری “لجام گسیخته” و بدون هیچ موازین و قوانین محدود کننده؛ سرمایه داری عنان گسیخته. بجز دوره کوتاهی از پایان جنگ دوم جهانی تا حدود دهه ٩٠ میلادی در کشورهای غربی، بویژه اروپا، سرمایه داری در همین شکلی که اکنون به نئولیبرالیسم معروف شده حکومت می کرده است. سرمایه داری خصوصی، بدون هیچ موازین و کنترل قانونی و سیاسی؛ همان سرمایه داری که انگلس در کتاب ارزشمند خود “وضعیت طبقۀ کارگر در انگلستان” توصیف می کند و مارکس از فاکت های آن برای نوشتن کتاب سرمایه استفاده می کند.
مبارزات طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی و کمونیستی در قرن نوزدهم و بیست و بویژه انقلاب اکتبر در روسیه، بورژوازی در کشورهای غربی را وادار کرد که برای جلوگیری از انقلاب کارگری تدابیری بیاندیشد. خسارات و صدمات مبارزات گسترده طبقۀ کارگر بیشتر از تصویب و اعمال برخی قوانین و موازین محدود کننده بر استثمار عنان گسیخته سرمایه بود. لذا سوسیال دموکراسی بعنوان جنبشی سیاسی در تقابل با کمونیسم عروج کرد. پس از جنگ جهانی دوم آنچه به جامعۀ رفاه معروف شد متولد گردید؛ کینز اقتصاددان بورژوایی بعنوان طراح این سیستم شناخته می شود. تلاش شد که نشان داده شود سرمایه و سرمایه داری در چنین شرایطی بهتر رشد می کند؛ جامعه رفاه محیط مناسبتر و مساعدتری برای توسعه نظام سرمایه داری معرفی شد. دوره جنگ سرد مصادف است با دوران جامعۀ رفاه.
در دهه ٧٠ میلادی سرمایه داری با یکی از بحران های ادواریش مواجه شد؛ بحرانی که به بحران افزایش بهای نفت معروف شد؛ مبارزات طبقۀ کارگر در اروپا اوج گرفت. در بریتانیا بطور نمونه، ما شاهد اعتصابات وسیع کارگری بودیم. جنبش ضد استعماری تحت نام سوسیالیسم در جنوب آفریقا، در آنگولا، موزامبیک و زیمبابوه یا رودزیای سابق شکل گرفت و در اواخر همین دهه دو انقلاب، یکی در ایران و یکی در نیکاراگوئه که موفق شدند نظام های حاکم دست نشانده غرب را سرنگون کنند. این شرایط بورژوازی جهانی را برای یورش خشن تر به طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی و کمونیستی ترغیب و تجهیز کرد.
در ١٩٧٩ مارگارت تاچر در بریتانیا بقدرت رسید. و در اوایل دهۀ ٨٠ ریگان در آمریکا به ریاست جمهوری رسید. تاچر و ریگان دو رهبر مهم جناح راست بورژوازی اند که نقش تعیین کننده ای در نبرد با طبقۀ کارگر، جنبش کمونیستی و جنبش ترید یونیونیستی (سندیکالیستی) دارند؛ بعلاوه در همین دوره سرمایه داری دولتی شوروی با بحران های فلج کننده دست و پنجه نرم می کرد. دهه ٨٠ دوره ای مهم در مبارزۀ طبقاتی بورژوازی علیه طبقۀ کارگر محسوب می شود. حملات دولت تاچر به طبقۀ کارگر عملا اتحادیه های کارگری را عقیم کرد؛ شکست دادن اتحادیه معدنچیان در اواسط دهۀ ٨٠ تیر خلاصی به اتحادیه های کارگری بود که با قوانین ضد سندیکایی و ضد کارگری مُهر و موم شد. در پایان این دهه شوروی سقوط کرد و مرگ سرمایه داری دولتی که تحت نام سوسیالیسم فعالیت می کرد را اعلام نمود.
پایان این دوره عملا آنطور که ایدئولوگ های بورژوازی کوشیدند در بوق کنند “پایان سوسیالیسم نبود” بلکه آغاز مرگ کامل جامعۀ رفاه و سوسیال دموکراسی بود. یورش همه جانبۀ بورژوازی اروپا به رفرم های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که مجموعا به جامعه رفاه معروف شده بود شدت گرفت. با آغاز قرن بیست و یک بورژوازی موفقیت بزرگ خود را جشن گرفت. بدنبال شکست جامعۀ رفاه و با شکل گیری یک انقلاب تکنولوژیک بورژوازی امکان یافت تا سرمایه را به دورافتاده ترین نقاط جهان گسترش دهد؛ آنچه به گلوبالیزایسیون معروف شد. و در این شرایط است که “بردگی نوین” توسعه یافت. در قرن بیست و یک، بیش از یک قرن پس از لغو رسمی برده داری در اروپا و آمریکا اکنون در جهان حدود چهل میلیون برده و در میان آنها تعداد زیادی کودک وجود دارد.
لفظ نوین گمراه کننده است؛ هم در رابطه با نئولیبرالیسم و هم برده داری؛ زیرا اگر در ابعاد تاریخی به دنیا نگاه کنیم، جامعۀ رفاه عملا زیرنویس کوتاهی به تاریخ سرمایه داری است. جایگاه واقعی اقتصادی – سیاسی این دوره با جایگاهی که رفرمیسم و جنبش رفرمیستی و چپ غیرکارگری می کوشد به آن الصاق کند، خوانایی ندارد. آکادمیسین ها این شرایط را نئولیبرالیسم خواندند. جامعه رفاه مجموعا حدود سه دهه در بخشی از جهان حاکم بود. سرمایه داری بیش از سه قرن است که متولد شده. سه دهه از سه قرن در بخشی از جهان تحت حاکمیت سرمایه؛ بورژوازی در پاسخ به ملزومات سیاسی – طبقاتی تعدیلاتی بر استثمار خشن و رقابت عنان گسیخته برای کسب سود هر چه بیشتر را متحمل شد. و سپس به اصل خود بازگشت کرد. از آنجا که سرمایه داری قرن نوزده با لیبرالیسم توصیف و معرفی می شد؛ آکادمیسین ها سرمایه داری پسا دوره رفاه را نئولیبرالیسم خواندند.
چپ غیرکارگریِ بورژوایی، گرایش رفرمیستی – سندیکالیستی طبقۀ کارگر هدف حمله و اعتراض خود را نه سرمایه داری، بلکه نئولیبرالیسم قرار دادند. از اینرو است که شعار “سرنگون باد نئولیبرالیسم” یک شعار رفرمیستی است. هدف این جریان نه واژگونی سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم؛ نه الغای مالکیت خصوصی و کار مزدی؛ نه حذف جامعۀ طبقاتی؛ بلکه جرح و تعدیل نظام سرمایه داری است. این جنبش بیش از هر چیز از نوستالژی جامعۀ رفاه که عملا پس از پایان جنگ سرد و سقوط سرمایه داری دولتی تحت نام سوسیالیسم یک اتوپی بیش نیست، رنج می برد.
تئوری و تاریخ بما نشان داده است که رفرم در سرمایه داری حتی اگر به زور مبارزات وسیع و فداکاری های بیشمار طبقۀ کارگر متحقق شود ناپایدار است. بورژوازی یک آن از مبارزه برای ایجاد مساعد ترین شرایط برای استثمار و سودبری عنان گسیخته فارغ نمی شود و بمحض آنکه توازن طبقاتی مساعد شود، کلیۀ رفرم هایی که با چنگ و دندان توسط طبقۀ کارگر متحقق شده است را باز پس می گیرد. سوسیال دموکراسی در کوران جنگ سرد متولد شد و با پایان آن عمرش بسر رسید.
اکنون که مبارزۀ علیه نظام فقر و فلاکت، استثمار خشن و نابرابری سرمایه داری در ابعاد گسترده، در پهنۀ جهان از خاورمیانه تا اروپا و از آمریکای شمالی و جنوبی تا آفریقا شکل گرفته است، بهترین و مساعدترین شرایط برای سرنگونی سرمایه داری در سراسر جهان ایجاد شده است. مبارزه با رفرمیسم یکی از ملزومات مبارزه طبقاتی برای سرنگونی سرمایه داری است.
اینجاست که این حکم اصلی و مهم کمونیسم کارگری، یعنی رابطۀ میان رفرم و انقلاب اهمیت بسیار می یابد و باید مورد توجه کمونیست های انقلابی کارگری قرار گیرد. کمونیسم کارگری همواره برای کوچکترین اصلاحات در زندگی طبقۀ کارگر و مردم زحمتکش مبارزه می کند و در عین حال همیشه حرف آخر خود را اول می زند: مبارزه با سرمایه داری و ایجاد یک جامعۀ سوسیالیستی تنها راه خلاصی میلیون ها انسان از بختکی است که سرمایه داری بر دنیا تحمیل کرده است. ما خواهان رفرم هستیم؛ اما با رفرمیسم، بعنوان یک جنبش سیاسی- اجتماعی مبارزه می کنیم. رفرمیسم مانعی جدی در مقابل انقلابیگری طبقۀ کارگر و مبارزه برای واژگونی سرمایه داری، مالکیت خصوصی و کار مزدی است. لذا برای ما شکی وجود ندارد که رفرم های جامعۀ رفاه برای طبقه کارگر، مردم و جامعه شرایط زیستی بسیار مناسب تری است؛ اما ما افق مان را به مبارزه برای احیای جامعۀ رفاه، یعنی مبارزه علیه نئولیبرالیسم تقلیل نمی دهیم. در عین حال آگاهیم که در پروسۀ مبارزه برای سوسیالیسم، بورژوازی به عقب نشینی و سازش مجبور می شود که حاصل آن رفرم هایی از نوع جامعۀ رفاه است. ما از این رفرم ها استقبال می کنیم. از قضا کمونیسم کارگری بر این نظر است که هر چه شرایط زندگی طبقۀ کارگر بهتر و مرفه تر باشد، مبارزه برای سوسیالیسم بهتر پیش خواهد رفت. ما هیچگاه طرفدار این تز عقب مانده پوپولیستی که هر چه فقر و گرسنگی بیشتر شرایط انقلاب مساعد تر نبوده ایم.
از موضوع اصلی دور نشویم. کمونیست های انقلابی کارگری و مارکسیست ها باید درک روشنی از نظام سرمایه داری و کارکرد آن، از شرایط و تاریخ مبارزۀ طبقاتی داشته باشند. جامعه ایران اکنون در یک دورۀ بسیار حساس، خطیر و تعیین کننده قرار دارد. از اینرو احاطه به این مسائل دارای اهمیتی صد چندان می شود. موضع ما باید روشن و صریح باشد: مبارزه علیه سرمایه داری در هر شکلی، چه خصوصی و باصطلاح بازار آزادی، چه دولتی؛ هیچگاه نباید بر خصومت و دشمنی عمیق ما با سرمایه و نظام سرمایه داری خدشه ای وارد شود.
لازم است که در پایان بر یک نکتۀ سیاسی نیز تاکید گذاریم. مهاجمین مخالف نئولیبرالیسم در هفتۀ گذشته لزوما از این زاویه به تهاجم دست نزدند؛ حساب های سیاسی دیگری را تحت لوای “مبارزه تئوریک” یا “رادیکالیسم و رفرمیسم” پی گرفته اند. ١٦ آذر شکوهمند و انقلابی امسال فقط خاری به چشم جمهوری اسلامی و اپوزیسیون دست راستی رژیم چنجی نبود؛ بخشی از جنبشی که بیش از دو دهه تحت پرچم اصلاح طلبی حکومتی فعالیت کرده و از رژیم اسلامی دفاع نموده است، اکنون که شرایط بسیار رادیکالیزه شده و رژیم اسلامی در یک قدمی سرنگونی قرار گرفته است، به سنگر “سوسیالیسم” و “ضد امپریالیسم” پناه برده است و ضدیت اش با کمونیسم کارگری انقلابی را در این لفاظی ها می پوشاند. *