گفتگو با جمال کمانگر و سیاوش دانشور-در باره قطعنامه اوضاع سیاسی مصوب کنگره نهم حزب

در باره قطعنامه اوضاع سیاسی
مصوب کنگره نهم حزب
گفتگو با جمال کمانگر و سیاوش دانشور

کمونیست هفتگی:کنگره نهم حزب قطعنامه ای با عنوان؛ “دورنمای تحولاتِ سیاسی، الزاماتِ سرنگونی انقلابی و رئوس وظایف حزب حکمتیست” تصویب کرد. چهارچوب عمومی این سند چیست و چه میگوید؟

جمال کمانگر: کنگره نهم حزب حکمتیست در دل قیام عمومی آبانماه ٩٨ برگزار شد و مُهر آن خیزش انقلابی مردم را برخود دارد. ما بدرست به استقبال طوفان وسیع اعتراضات مردمی علیه جمهوری اسلامی رفته بودیم. برخلاف ژورنالیست نوکر و نان به نرخ روز خور و میدیای بستر اصلی که اعتراضات مردم را فقط به گرانی بنزین تقلیل داده بودند، ما گفتیم که قیام آبان ماه ریشه در نفرت ٤٠ ساله مردم علیه رژیم اسلامی است. ما همواره براین اصل تاکید داشته ایم که جمهوری اسلامی راه حل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برای عبور از بحرانهای مرکبی که دامنگیرش شده است ندارد. این رژیم با بحران زاده شد و با بحران ادامه حیات داده است. بعد از چهاردهه با سرکوب و ارعاب جامعه توانسته است سرپا بماند. رژیم با این ساختار سیاسی- ایدولوژیک کنونی اش هیچ گشایش اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در چشم اندازش نیست. “تعامل سیاسی با دنیای بیرون” نیز بدون پائین‌کشیدن پرچم ایدئولوژیک تروریسم اسلامی غیر‌ممکن است. امروز تئوریسین‌های راست خصوصی‌‌ سازی در ایران، در وحشت اینکه “همه چیز دارد از دست میرود”، میگویند خصوصی سازی هم راه‌حل نیست. لذا نه فقط بحثهائی مثل “متعارف شدن” سرمایه‌داری تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بشدت مَهجور بنظر میرسد بلکه نفس حفظِ حاکمیتِ سرمایه در ایران با همان پلاتفرم بازار آزاد دیگر اطمینان خاطری به هیچ بخش بورژوازی نمیدهد. همه اینها یعنی سرمایه داری ایران بیش از هر زمان در بُن‌بستِ لاعلاج و بُحرانِ فروپاشی قرار دارد.

ما به استقبال تعمیق مبارزه طبقاتی و انتقاد سوسیالیستی از وضع موجود رفته ایم. خطر سوسیالیسم دیگر به یک داده عمومی برای نیروهای مختلف اپوزیسیون و پوزیسیون تبدیل شده است. ١٦ آذر ماه امسال که روز دانشجو محسوب میشود صحت محبوبیت راه حل سوسیالیستی برای اقتصاد و سیاست و فرهنگ در جامعه ایران را به نمایش گذاشت.

زمانی که بحث مذاکرات دول غربی با جمهوری اسلامی بر سر مسئله هسته ای در جریان بود و منجر به معاهده “برجام” شد، خیلی ها فکر میکردند که دیگر اوضاع رژیم به سمت ثبات و شکوفایی اقصادی میرود! جریان ما جزو معدود جریانات اپوزیسیون بود که اعلام کرد که “صورت مسئله اصلی مردم سرنگونی است”. دیماه 96 نشان داد که نه تنها سرنگونی مسئله اصلی مردم است بلکه به بستر اصلی سیاست در ایران تبدیل شده است.

سند اوضاع سیاسی رئوس خط مشی تاکتیکی حزب حکمتیست را در قبال تحولات کنونی ایران ترسیم کرده است و نوید دوره انقلابی که قدرت در ایران دست بدست خواهد شد، میدهد.

کمونیست هفتگی: ارزیابی سند از اوضاع آبانماه و بحران جمهوری اسلامی چیست، حزب اوضاع را چگونه میبیند و چه دورنمائی را برای جامعه مطرح میکند؟

سیاوش دانشور: آبانماه ٩٨ ادامه دیماه ٩٦ در شکلی تکامل یافته‌تر، آنتاگونیزه‌تر و میلیتانت‌تر بود. در دیماه اگر با کل حاکمیت سیاسی تعیین تکلیف شد و مانوور و بازی در زمین بالائی‌ها بطور کلی منسوخ اعلام شد، در آبانماه این نگرش دست به عمل انقلابی برای تعیین تکلیف زد. ارزیابی ما از بحران جمهوری اسلامی و تشدید ناگزیر آن مبتنی بر واقعیات اجتماعی و غیر قابل انکار جامعه ایران و همینطور واقعیات اقتصاد سیاسی سرمایه داری در ایران است. این بحران راه حل درون حکومتی ندارد، تهمیدات سیاسی و اقتصادی متعدد رژیم اسلامی صرفا به وصله و پینه کردن یک موجودیت درهم شکسته اقتصادی میماند که قادر به پاسخ دادن به حداقل نیازهای انباشت سرمایه و سازماندهی اقتصادی جامعه را ندارد. همزمان بنا به تناقضاتی که با جامعه ایران و جامعه پیرامون دارد قادر نیست در یک بازار جهانی بمثابه یک حکومت سرمایه داری با وظایف مشخص در تقسیم کار جهانی ادغام شود. لذا نتایج بحران و ورشکستگی اقتصادی و تنگناهای دیگری که این اوضاع را تشدید میکند، مرتبا به تلاقی‌های سیاسی و اجتماعی مانند رشته نبردها و قیامهای آبانماه ترجمه میشود. اینکه در هر تلاقی سیاسی و اجتماعی کدام عامل یا عوامل بمثابه چاشنی انفجار عمل میکنند و به بروز بحران امکان میدهند، میتواند متفاوت و قابل بررسی دقیق باشد. اما تشدید بحران و بروزات انفجاری آن امری است که رژیم اسلامی راه فراری از آن ندارد.

ما نه فقط خیزش انقلابی قریب الوقوع ٩٦ را کمتر از دوماه قبل از وقع آن در کنگره هشتم حزب و برآمد توده‌ای و طوفان میلیونی آبانماه ٩٨ را قبل از کنگره نهم حزب ترسیم کرده بودیم، بلکه تصریح کردیم که بحران جمهوری اسلامی وارد یکدوره تعیین تکلیف هم از بالا و هم از پائین شده است. بعبارت دیگر سرنگونی خواهی به بستر اصلی سیاست ایران تبدیل شده و هر پدیده‌ای باید خود را با این شاخص تعریف کند. این یعنی روندهای سیاسی و مسلط سابق از اصلاح طلبی تا دیپلماسی و سیاستهای جنگ طلبانه، بعنوان سیاستهای کمپ ارتجاع و سرمایه داری، در ایندوره تنها در چهارچوب تقابل با سرنگونی انقلابی معنا پیدا میکنند و از هرسو تلاشی برای حفظ بنیادهای نظم و رژیم سیاسی کهنه کنونی هستند.

حزب کمونیست کارگری- حکمتیست اوضاع ایران را بشدت بی ثبات و آبستن تلاقی‌های تند سیاسی و اجتماعی مابین جامعه و در ثقل آن مردم کارگر و زحمتکش با حکومت اسلامی میداند. ایران وارد یکدوره تند کشمکش سیاسی و طبقاتی شده است که سرنگونی جمهوری اسلامی تنها یک پرده آنست. در بالا و در سطح دولتها و همینطور نیروهای اپوزیسیون بورژوائی نیز تلاشهای متعددی در مواجهه با این اوضاع بحرانی در جریان است. در پائین مبارزه با حکومت و جریانات دست راستی هر روز مکان روشنتری پیدا میکند و سنگرهای جدیدی فتح میکند. حزب حکمتیست تلاش میکند و خود را موظف میداند که در این صفبندی در صف اول مبارزه و جنگ انقلابی با جمهوری اسلامی برای سرنگونی، تقویت استقلال سیاسی و تشکیلاتی صفوف طبقه کارگر و اردوی انقلابیون از صفوف و راه حلهای دست راستی باشد. جامعه میتواند هشتاد میلیون ایده و نظر داشته باشد اما تنها دو راه حل اجتماعی و طبقاتی میتواند مطرح باشد؛ راه حل چپ یا راه حل راست؟ سرنگونی با پرچم چپ یا سرنگونی با پرچم راست؟ جامعه ایران همزمان با تلاش برای سرنگونی وارد ایجاد یک قطب بندی و تمایز میان چپ و راست در مقیاس اجتماعی شده است. سرنگونی رژیم اسلامی در دستور جامعه است و این روند میتواند پیچیده و ایستگاههای مختلفی داشته باشد. حزب حکمتیست همراه با جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر در این روند برای یک پیروزی کارگری و سوسیالیستی مبارزه میکند اما خود را برای دخالت انقلابی در هر مرحله و ایستگاه این کشمکش حاد آماده میکند.

کمونیست هفتگی: قطعنامه در باره جریانات و جناح های درون حکومتی، رابطه جامعه با حکومت و آنتاگونیزه تر شدن آن اشاره دارد. موقعیت حکومت اسلامی در این بحران چگونه است و تاکید قطعنامه بر خصمانه تر شدن رابطه جامعه با حکومت، چه سیاستی را دنبال میکند؟

جمال کمانگر: رژیم اسلامی از بدو سر کار آمدن با بحران مشروعیت نزد مردم روبرو بوده است. جناح بندی‌های حکومتی تماما حول بقاء و گرفتن مشروعیت نسبی از مردم برای ادامه حیات رژیم دور زده است. خود سران رژیم از اصلاح طلب و اصول گرا اذعان میکنند که “کف گیر به ته دیگ خورده است” و دیگر نمی توانند با کارت اصلاح طلبی و یا اصول گرایی و اعتدالیون حمایت مردم را بدست بیاورند. شاخص مهم عبور مردم از جناح بندی های رژیم اسلامی طرح شعار “اصلاح طلب اصول گرا، دیگه تموم ماجرا ” در جریان خیز انقلابی دیماه ٩٦ بود.

اگر رژیم تا دیروز میتوانست با فریب و نیرنگ بخشی از جامعه را به دعوای جناحی سرگرم کند در آبان ماه ٩٨ مردم ایران اجتماعا به دو نیروی سرنگونی طلب و طرفدار رژیم تبدیل شده اند. دیگر قرار نیست آشتی بین این دو نیرو که هر روز بر تعداد کسانی که نفرت بالقوه شان را به فعل در‌می‌آورند، بوجود بیاید. سیاست ما نفی کلیت رژیم بوده است و همین سیاست الان به خودآگاهی بخش وسیعی از مردم ایران تبدیل شده است. مردم برای سرنگونی رژیم خیز برداشته اند. سنگری که ما برایش می جنگیدیم مردم آنرا اشغال کرده اند! سیاست ما سوق دادن جامعه به سمت انقلاب کارگری است!

کمونیست هفتگی:سند اوضاع سیاسی بر تلاش مشترک بورژوازی در حکومت و اپوزیسیون علیه کمونیسم سخن میگوید. اولا سطح این تبلیغات چقدر جدی اند و کدام اهداف سیاسی را دنبال میکنند؟ ثانیا دلیل این قطبی شدن چیست؟ آیا این قطبی شدن به ضرر جنبش همگانی برای سرنگونی نیست؟ آیا بنفع رژیم نیست؟

سیاوش دانشور: ضدیت با کمونیسم شناسنامه بورژوازی است و در این میان جناح‌های مختلف تنها روش‌هایشان در این ضدیت شاید فرق داشته باشند. در دوره بحرانهای حاد سیاسی و اجتماعی، بیشتر از هر زمان فرجه‌ای برای ابراز وجود رادیکالیسم کارگری و توده ای فراهم میشود. مضافاً اینکه در ایران کمونیسم محبوب است و برای مثال همان سرنوشتی را ندارد که در بلوک شرق داشته است. کمونیسم در ایران سنت دارد، تاریخ دارد، نفوذ فکری و سیاسی دارد و برخلاف دوره انقلاب ٥٧ از شفافیت فکری و سیاسی و برنامه ای و تحزب برخوردار است. مهمتر، یک نیروی اجتماعی قوی در ایران میتواند پشت کمونیسم بسیج شود. اینها دلهره‌های واقعی حکومت کمونیست کُش و جریانات راست در اپوزیسیون است. در مورد سطح و جدیت این تلاشها، باید گفت در تبلیغات راست و رسانه‌های دولتی و حکومتی، آنتی کمونیسم یک خط ثابت تبلیغاتی است. هر نوع اعلام مطلوبیت راه حل سیاسی و تاکتیکی و اقتصادی بورژوازی با تهاجمی به کمونیسم البته با نام “دیکتاتوری” همراه است. نه فقط حکومتها و رسانه‌ها بلکه میان جریاناتی که نسبت سیاسی و طبقاتی با آنها دارند، طیف متلونی را میتوانید ببینید که به اشکال مختلف علیه کمونیسم و راه حلهای رادیکال تبلیغات سوء میکنند و در این زمینه ابداً لکنت زبان ندارند. هدف مشترک این طیف، با هر تفاوتی، دفاع از دوام و بقای سرمایه داری است. این انعکاسی وارونه از قدرت مادی و پتانسیل‌ اجتماعی کمونیسم است. این بخشی از جدال راست و چپ در جامعه است. این یعنی قطبی شدن سیاست از موضع طبقات متمایز اجتماعی. ما از این قطبی شدن استقبال میکنیم و آنرا بسود مبارزه آزادیخواهانه جامعه ایران برای سرنگونی انقلابی و برپائی یک جامعه آزاد و خوشبخت میدانیم.

دلیل این قطبی شدن عدم سعه صدر نیروهای اپوزیسیون و یا جنبش‌های اجتماعی مختلف نیست، بلکه بسادگی نتیجه تشدید تقابل منافع طبقاتی متخاصم است. این قطبی شدن نتیجه یک خودآگاهی ضد سرمایه داری و بخشا سوسیالیستی در میان جنبشهای آزادیخواه و ضد تبعیض است. این قطبی شدن نه فقط به ضرر “جنبش همگانی برای سرنگونی” نیست بلکه پلاریزه شدن این جنبش و شفاف شدن افق‌های مختلف برای سرنگونی را منعکس میکند. جامعه همراه با قطبی شدن برسر مشخصات عام جنبش انقلابی برای سرنگونی و تمایزش از راه حلهای دست راستی، به خود بعنوان یک جنبش هویت میدهد، در جامعه افقش را تسری میدهد، اختلافات تاکتیکی و استراتژیکی را در قلمرو سیاست برجسته میکند و امکان انتخاب بین چپ و راست را مهیا میکند. در مورد استفاده رژیم از این قطبی شدن راست و چپ در اپوزیسیون، من نظرم برعکس است. این بحث اگر از یک موضع اولترا پوپولیستی و همه باهمی طرحی نشود، نشان یک خوشباوری سیاسی و کوری طبقاتی است. حکومت اسلامی رفتنی است و نفع رژیم فقط در بقاء تحت هر شرایطی است. سیاستهائی که درهای زیادی را برای سازش و مماشات با بخشی از حکومت باز گذشته‌اند و یا خواهان تغییر با حفظ ارکانهای اساسی نظام هستند، به جمهوری اسلامی بیشترین خدمت را میکنند. سیاست اینها در خدمت رژیم است و نه بسیج جامعه حول پرچم انقلابی و چپ برای سرنگونی کل بنیادهای فقر و استبداد و تبعیض.

کمونیست هفتگی: قطعنامه از دور جدید خیزش های انقلابی و توده ای برای سرنگونی سخن میگوید. تصویرتان از روند اوضاع کشمکش با جمهوری اسلامی چیست؟

جمال کمانگر: ما با جامعه ی ٨٠ میلیونی روبرو هستیم که ٤٨ میلیون نفرشان بعد از انقلاب ٥٧ بدنیا آمده اند. خود رژیم میگوید این جمعیت میلیونی جمهوری اسلامی را نمیخواهند! شکاف نسلی در ایران به یک واقعیت انکارناپذیر تبدیل شده است. تمام آمارهای رژیم حاکی از رکود اقتصادی و گسترش فقر و فلاکت در جامعه است. در حال حاضر بالغ بر ١٩ میلیون نفر در حاشیه شهرها با کمترین امکانات زندگی میکنند و هر روز بر تعدادشان افزوده میشوند. اینها نیروی مازاد کار در ایران نیستند! این بخش وسیعی از طبقه کارگر است که به دلیل گرانی و پایین بودن سطح دستمزدها به حاشیه شهرها رانده شده است. هیچ امیدی برای بهبود وضع زندگی بخش وسیعی از مردم در ایران وجود ندارد. جوانان بیکار و طبقه کارگر زیر فقر نگه داشته شده تا ابد نمی توانند در این گتوهای بزرگ زندگی کنند! می بییند در چند صد متری آنها، مشتی سرمایه دار انگل زندگی آنچنانی دارند برایشان قابل تحمل نخواهد بود. مردم در جریان قیام آبان ماه دریافته اند که مسئله “امنیت و سوریه ای شدن” که رژیم مانند چماقی بر سر مردم میزد محلی از اعراب ندارد و خود رژیم باعث ناآمنی و کشتار مردم بی دفاع است.

با در نظر گرفتن فاکتورهای بالا رژیم پشم و پیله اش ریخته است! بعضی ها، ترم شورش “گرسنگان” و یا “پا برهنگان” را بکار میبرند اما من با آن توافق ندارم! ما با شورش و قیام عمومی طبقه کارگر بیکار و کم درآمد در آینده نزدیک روبرو خواهیم شد. به نظر من جامعه ایران بزودی وارد یک دوران انقلابی خواهد شد!

کمونیست هفتگی: قطعنامه در بندهائی به “خط مشی سیاسی و تاکتیکی حزب حکمتیست در این دوران پُرتحول” پرداخته است. حزب در این چهارچوب چه تاکیداتی دارد و چه سیاستی را دنبال میکند؟

سیاوش دانشور: تاکیدات قطعنامه مبانی سیاست حزب را در مورد مسائل کلان ایندوره بیان میکند. جدال برای سرنگونی جمهوری اسلامی از هر سو، جنگی است برسر قدرت سیاسی و دولت بعدی ایران. در دوره انقلابی مسائل و سوالات اساساً با دوره قبل و بعد خود فرق دارند. در ایندوران هر جنبشی، چه راست چه چپ، برای پیروزی تلاش میکند. قطعنامه تاکید میکند که “ما برای یک پیروزی کارگری و سوسیالیستی مبارزه میکنیم” و لذا باید سیاستها و مبانی تاکتیکی ضرور و متناسب برای این پیروزی کارگری و سوسیالیستی را فراهم کنیم.

اولین و کلیدی ترین سیاست ما “تاکیدِ مُشدّد بر تامینِ استقلالِ سیاسی و تشکیلاتی طبقه کارگر و اردوی آزادیخواهی از جنبش‌های طبقاتِ دارا و صفوف بورژوازی است”. فرض ما اینست و واقعیت هم همین است که جنبش های طبقات متمایز و متخاصم اجتماعی، هر دو، باهم وارد این تحولات میشوند، هر دو در سرنگونی جمهوری اسلامی ذینفعند. و هر کدام تلاش دارد جامعه با افق، رهبری، خط مشی سیاسی و تاکتیکی، شعارها و سنت‌های مبارزاتی آن جنبش همراه شود. جدائی صفوف جنبش طبقه کارگر و کمونیسم در ایران از صفوف جنبشهای راست و بورژوائی، جدائی اهداف، آرمانها، نیروی اجتماعی، راه حل، شعارها، سنت ها و سنگرهای مبارزه است. یک پیروزی چپ بر جمهوری اسلامی تنها میتواند با هژمونیک شدن افق و سیاست صف مستقل کارگر و کمونیسم در جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی قابل تصور باشد. وانگهی ما صرفا دشمن مشترک نداریم، جدال قدرت هم داریم. طبقه کارگر و اردوی رادیکال جامعه قدرت مافوق مردم نمیخواهد، میخواهد به چهارچوبی جدید از مناسبات اجتماعی وارد شود. شوراها و سازمان شورائی بعنوان مثال امروز از الگوهای مورد توجه جامعه است. به این اعتبار ما و طبقه کارگر و اردوی انقلابی، در متن کشمکش با جمهوری اسلامی برای سرنگونی آن، برای تغییر مُعادله قدرت مُستمراً تلاش میکنیم. تغییر معادله قدرت بین رژیم و جامعه، تعییر معادله قدرت بین چپ و راست، تغییر معادله قدرت با اتکا به اشکال مختلفی از استقرار دوفاکتوی یک قدرت آلترناتیو. سیاست ما اینست هرجا که بتوانیم قدرت خود را با اتکا به شوراها، بریگادهای کارگری، نیروی نظامی و توده‌ای خود مُستقر کنیم. برای بدل شدن به یک قدرتِ آلترناتیو باید برسر افق و هژمونی انقلابی و سوسیالیستی در مقیاسِ جامعه و دست بالا پیدا کردن آن جنگید، یعنی ترسیم روشن و اجتماعی منافع و اهداف متمایز کارگر و سرمایه دار، یعنی تلاش برای بسیج جامعه زیر پرچم کارگری و سوسیالیستی، یعنی جنگ بی‌امان با پوپولیسم و اپورتونیسم و “همه باهم” که نهایتا طبقه کارگر را به زیر پرچم بورژوازی میخوانند. این دوره ای است که بورژوازی در هزار لباس علیه جنبش انقلابی سنگر می بندد تا در جائی متوقفش کند. از نظر ما شکستن این نقطه سازشها یک وظیفه تعطیل‌ناپذیر و تخطی‌ناپذیر حزب ما و هر کمونیست انقلابی است. قرار نیست نیروهای مختلف باهم رژیم را سرنگون کنند و بعد سهم دمکراسی و انتخابات بگیرند، قرار است سرنگونی و معنای آن به روایت و پرچم چپ جامعه صورت گیرد.

یک مسئله دیگر سیاست ما در برخورد به دولتهای متعددی است که در دوره انقلابی میتوانند موقتاً سرکار بیایند. برای ما باز نیست که در دولتی بورژوائی یا ائتلافی شرکت کنیم. شرایط های ویژه و چندگانگی قدرت را باید مشخصاً جواب داد. اما ما سیاست خلع ید از بورژوازی را داریم لذا هیچ دولت بورژوائی را برسمیت نمی شناسیم، به هیچ نوع بَند و بَست سیاسی از بالای سر کارگران و مردم تن نمیدهیم. لازم به ذکر است که جائی ممکن است بین نیروهای مختلفی در شرایط ویژه ای که هر دو نیاز دارند، مذاکره یا سازشی صورت گیرد. صحبت برسر اینست که که این سازش ناچاری و از سر مسائل مشخص است چون طرفین زورشان همینقدر میرسد و باید بعنوان سازشی اعلام شود. اما تئوری باز بودن نسبت به مشروعیت دولتهای بورژوائی در دوره انقلابی و چشمک زدن به شرکت در آن، سیاست ناسیونالیسم چپ میتواند باشد اما سیاست کمونیستی کارگری نیست. سیاست ما سرنگونی انقلابی و درهم کوبیدن کل ماشین دولتی بورژوائی بعنوان اهرمهای قهّر طبقه حاکم است. تلاش برای بسیج انقلابیون و سوسیالیستها و جناح چپ جامعه حول سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و تقویت یک راه حل کارگری کمونیستی، یک لایه دیگر این سیاست است. ما فقط سیاست و برنامه راست را افشا نمیکنیم بلکه در قلمروهای نبرد سیاسی و طبقاتی، سیاست آلترناتیومان را طرح میکنیم و برای پیشروی و پیروزی آن می‌جنگیم. اپوزیسیون راست برای مستقر شدن بعنوان دولت بعدی ایران، باید بطور عینی و در زمین واقعی بتواند بر جنبش طبقه ما فائق شود.

یک مسئله دیگر که امروز گوشه ای از هر طرح سیاسی جریانات راست است، چهارچوبهای دولتهای انتقالی در این دوران پرتحول است. تشکیل “مجلس موسسان” یا “مجلس ملی”، انتخاب وکلای مردم و نوشتنِ قانون اساسی، نهایتا انتخابات باصطلاح آزاد سناریوی مثلا دمکراتیک بخشهای مختلف جریانات راست ایران است. ما با کل این پروسه مخالفیم و آنرا علیه اهداف خود و جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر میدانیم. این جنبش واقعی مشکلش عمامه سر خامنه ای نیست که حالا با یک کراوات بجای آن حل شود. بحث برسر نوع قدرت و نوع مشارکت شهروندان در جامعه است. ما نظام شورائی میخواهیم و آنرا متمدنانه ترین و پیشروترین و دمکراتیک ترین شکل دخالت انسانها در سرنوشت خودشان میدانیم. لذا سیاست ما در مقابلِ دولتهای انتقالی رنگارنگِ بورژوازی برای تشکیل “مجلس موسسان” و “مجلس ملی” و نوشتنِ قانون اساسی، بر تداوم انقلاب برای خلع‌ید سیاسی و اقتصادی از بورژوازی و تشکیل دولتِ و حاکمیت شورائی متکی است. ما پارلمان و مجلس ملی نمیخواهیم، شورا میخواهیم، پارلمان را از محیطی الیتیستی به جامعه بسط میدهیم.

و بالاخره یک مسئله کلیدی برای هر پراتیسین کمونیست در دوره انقلابی، “انقلاب بیوقفه” بعنوان یک مفهوم تعیین کننده در دوره انقلابی است. ما ممکن است در هر ایستگاهی برای مدتی متوقف شویم و مجبور شویم به نیازهای آن مسئله مشخص جواب دهیم. اما یک هدف بلافصل پیروزی بر جمهوری اسلامی با یک پرچم چپ است. هدف از سرنگونی انقلابی بکف آوردن قدرت توسط قیام کنندگان و تشکیل یک دولت انقلابی است. این دولت که خصلتاً و بنا به ماهیتش گذرا و وظیفه اش در ایندوران، دولت موقت انقلابی نامیده میشود، شاید تماماً دولت شوراهای کارگران و بخشهای دیگر کارگری نباشد اما تنها دولتی است که ضامن پیشروی و پیروزی آن، اجرای اقدامات فوری طبقه کارگر برای درهم شکستن قوه قهریه و ماشین سرکوب دولت و بورکراسی و نهادها و قوانین بورژوائی و اعلام چهارچوبها و قوانین متناسب با دوره انقلابی است. دولت اینجا و مشخصاً در ایندوران به مهمترین ابزار اعمال قدرت و گسترش مبارزه طبقاتی تبدیل میشود و هر کسی که دستش به قدرت دولتی میرسد، میتواند از موضع دولت قانون وضع و اجرا کند. اما در موقعیت اپوزیسیون باید آنرا مطالبه کند و یا خواهان لغو قانونی باشد. دولت انقلابی و جنبش شورائی در ایندوران ابزار بسیج میلیونی طبقه کارگر برای پیشروی و تداوم انقلاب و سازماندهی انقلاب کارگری است. پیروزی طبقه کارگر و کمونیسم در این تحولات صرفا سرنگونی رژیم اسلامی و فتح دولت نیست بلکه انقلاب علیه بنیادهای اقتصادی نظام سرمایه داری و پایه گذاری یک نظم نوین سوسیالیستی است. طبقه کارگر بدونِ درهم کوبیدنِ کُلِ نهادها و قدرتِ بورژوازی نمیتوانند بمثابه یک طبقه آزاد شود و برای آزادی بعنوان یک طبقه لازم است کُل جامعه را از قید بردگی مُزدی و مالکیت خصوصی و استثمار اقتصادی آزاد کند.

کمونیست هفتگی: قطعنامه تاکیدات مختلفی بر استقلال طبقه کارگر و تقابل با راه حلهای بورژوائی دارد. این تاکیدات چه اهمیتی دارند و چرا ضرروی اند؟

جمال کمانگر: جنبش های اجتماعی سنت دار اپوزیسیون راست در ایران برای قبضه کردن قدرت بعد از جمهوری اسلامی تلاش میکنند. تاکنون دهها کنفرانس و نشست تشکیل داده اند. دهها طرح و منشورو غیره تدوین کرده اند. مدتی رفراندوم چی بودند امروز ققنوس و فرشگرد و شورای گذار و فردا حتما طرح دیگری از آستین بیرون می آورند. متاسفانه تاریخ نشان داده است که طبقه کارگر در غیاب یک حزب کمونیستی- کارگری به سیاهی لشکر جنبشهای دیگر تبدیل شده است.

ما اینرا پنهان نمیکنیم که برای یک پیروزی کارگری و سوسیالیستی همین امروز مبارزه میکنیم! یک شرطِ اساسی این پیروزی تاکیدِ چند باره بر تامینِ استقلالِ سیاسی و تشکیلاتی طبقه کارگر از جنبش‌های طبقاتِ دارا و صفوف بورژوازی است. در ایندوره بیش از هر زمان ضروری است که جنبش طبقه کارگر و حزب کمونیستی‌اش بمثابه یک قدرتِ آلترناتیو در مقابل آلترناتیوهای بورژوازی ظاهر شود. جنگ برسر افق و هژمونی انقلابی و سوسیالیستی در مقیاسِ جامعه یک هدفِ اساسی ماست و در این مسیر جنگ بی‌امان با پوپولیسم و اپورتونیسم، با سازشکاری و “همه باهم” را وظیفه حزب و پیشروان طبقه کارگر و کمونیست ها میدانیم.

کمونیست هفتگی: سند اوضاع سیاسی یک پرچم جلو جامعه قرار میدهد: یک رهائی همه جانبه سوسیالیستی! برای تحقق این رهائی همه جانبه حزب چه نقشه ای دارد و فراخوانش به طبقه کارگر و کمونیست ها چیست؟

سیاوش دانشور: یک رهائی همه جانبه سوسیالیستی یعنی انقلابی زیر و رو کننده در نظام طبقاتی و استثمارگر سرمایه داری. در جدال مشخص سیاسی امروز برای سرنگونی جمهوری اسلامی، یعنی در پایان دوره انقلابی یک دولت سوسیالیستی در ایران سر کار باشد. هویت و فلسفه وجودی حزب مبارزه برای تحقق این رهائی سوسیالیستی از موضع اجتماعی طبقه کارگر و انتقاد کمونیستی به سرمایه داری است. در عین حال خود حزب باید متناسب با دوران انقلابی متحول شود. قدم اول نقشه ما بالا بردن آمادگی حزب و رهبری آن برای ورود همه جانبه به این تحولات و تامین نیازهای این مبارزه است. در سطح عمومی تر، سیاست و نقشه حزب حضور فعال در صف اول مبارزه برای سرنگونی انقلابی، سازماندهی ارگانهای انقلابی و عمل مستقیم توده‌ای، انواع گاردهای حفاظتی، پاسخ دادن به نیازهای مبارزه انقلابی، بمیدان آوردن جنبش کمونیستی کارگری و شورائی بعنوان یک آلترناتیو مطلوب در مقیاس جامعه، و مبارزه برای پیروزی آنست. برای تحقق این رهائی سوسیالیستی در گام اول باید جمهوری اسلامی را با نبردهای قهرمانانه و انقلابی سرنگون کنیم، حاصل سرنگونی انقلابی علی القاعده دولتی انقلابی و متشکل از قیام کنندگان است که وظیفه اش اجرای معنا و مضمون سرنگونی انقلابی از زاویه سیاست و منافع طبقه کارگر است. دولتی که “انقلاب علیه هر آنچه که کهنه است” را به تمام جوارح جامعه می برد، سازمان و تشکل انقلابی طبقه کارگر و محرومان را گسترش میدهد و قدرت طبقه کارگر را ضامن اجرای سیاستها و قوانین کارگری میکند. طبقه کارگر و حزب سیاسی‌اش باید در تحولات جاری بعنوان رهبر جنبش سرنگونی انقلابی و رهبر آزادی جامعه حضور یابد.

هیچ زمانی مثل امروز، شرایط برای یک پیروزی سوسیالیستی در ایران فراهم نبوده است. این پیروزی با پایه اجتماعی قدرتمندی که دارد عملی است. مسئله برسر رفتن برای این پیروزی و جنگ برسر پیروزی راه حل کمونیستی طبقه کارگر است. فراخوان ما به کمونیست ها و پیشروان طبقه کارگر اینست که رفقا اوضاع را دریابیم! قدرت و حقانیت تاریخی خود را ببینیم! در قامتی که جامعه از جنبش طبقه کارگر دارد ظاهر شویم، بعنوان رهبر آزادی سوسیالیستی جامعه!

***