درباره سند بیانیه اوضاع جهان
مصوب کنگره نهم حزب حکمتیست
گفتگو با فاتح شيخ و عبه دارابی
کمونیست هفتگی: سند اوضاع جهانی، در یک تصویر فشرده، چه ارزیابی و تحلیلی از موقعیت کنونی سرمایه داری، بحران اقتصادی و سیاست های طبقه حاکم دارد؟
فاتح شیخ: موقعیت امروز سرمایه داری در قیاس با کل تاریخ سیصد ساله آن به مراتب پرتناقضتر است. حتی در قیاس با سی چهل سال گذشته، تناقضات آن به مراتب حادتر و نابودکننده تر گشته است. سی سال قبل با پایان جنگ سرد میان دو قطب بورژوایی غرب و شرق، تئوریسین کوته بینی حکم “پایان تاریخ” را صادر کرد. تاریخ واقعی علیه آن حکم بی پایه گواهی داد که تاریخ جامعه تاریخ جنگهای گرم و سرد و کشمکشها و رقابتهای بخشهای مختلف بورژوازی نیست. تاریخ مبارزه دو طبقه اصلی جامعه است. صد و هفتاد و یک سال قبل مارکس و انگلس فصل اول مانیفست کمونیست را به بورژواها و پرولتارها و مبارزه طبقاتی میان دو طبقه اصلی جامعه مدرن اختصاص دادند. آغاز فصل را با آن جمله ماندنی آراستند: “تاریخ همه جامعه تاکنون موجود، تاریخ مبارزه طبقاتی است”. در ادامه نوشتند: “دوره ما دوره بورژوازی اما این خصلت متمایز را دارد که تناقضات طبقاتی را ساده کرده است. جامعه در مجموع بیش از پیش به دو کمپ بزرگ متخاصم تقسیم شده، دو طبقه مستقیما رویاروی هم: بورژوازی و پرولتاریا”.
ترازنامه عملی سرمایه داری امروز در همه جای جهان محصولات کشمکش تاریخی طبقاتی را در هیکل کابوسهای مصائب گریبانگیر انسان مجسم کرده که پنهان شدنی نیستند.عریان میآیند و میروند و روز و شب مانند دوالپا بر گردههایمان سوارند. زمان مانیفست سرمایه داری در چند کشور اروپا وجود داشت. امروز کره زمین را به هم وصل کرده است. امروز جایگاه طبقه کارگر جهانی هم در شمار جمعیت و هم از منظر موقعیت آن در تولید مادی و معنوی، بی اغراق هزار برابر آن روز منبع قدرت انقلابی است. نقش و ظرفیت این طبقه در تحول بنیادی جامعه و رهایی بشریت از یوغ بردگی مزدی و سود سرمایه به مراتب موثرتر و خلاقانه تر از آن زمان است. این ادعا که نقش پرولتاریا در عصر دیجیتالت ضعیف شده حرف چرندی است. تکنولوژی دیجیتال را بورژوازی مانند انبوه عظیم وسائل تولید و مبادله و ارتباطات جامعه تصاحب کرده است اما قادر به اداره و انحصار این تکنولوژی نوین و کارآمد و انقلابی نیست. شبیه جادوگری که نمیتواند نیروهایی که با افسون خود از زیر زمین بیرون آورده است را رام و کنترل کند.
تناقضات سرمایه داری ازجمله بحرانهای ادواری اقتصاد جهان تابع همان مبارزه اصلی طبقاتی میان پرولتاریا و بورژوازی است. گرایش نزولی نرخ سود، قانون تکرار بحرانهای اقتصادی که مارکس کشف کرد و در جلد سه کاپیتال به روشنی بیان کرد، در همه بحرانهای ادواری شامل بحران ٢٠٠٨ از نو اثبات شد و متخصصان اقتصاد سیاسی بورژوازی آن را تایید کردند. پراتیک بخشهای مختلف طبقه بورژوازی که در سالهای اخیر در عرصه اقتصاد به شکل رقابت پروتکشنیستی و در سیاست به شکل ناسیونالیسم و فاشیسم کور و جنگهای مستقیم و نیابتی بر سر سهم از بازار و مناطق نفوذ بروز یافته اند به سهم خود باعث رکود در اقتصاد جهانی شده اند طوری که تازه ترین گزارشهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و فورومهای اقتصادی جهانی، بروز مجدد بحران در سال ٢٠٢٠ را در چشم انداز می بینند.
رقابتها و کشمکشهای قطبها و قدرتهای بورژوازی، قالبها و بلوک بندیها و پیمانهای قدیمی و نظایر آنها را کهنه کرده است، نظم جهانی را به هم ریخته در حالیکه نشانی از نظم نو جهانی به چشم نمیآید. یک نمونه مطرح روز پیمان نظامی ناتو است که با پایان جنگ سرد دلیل وجودی آن از میان رفت ولی بلوک نه چنان متحد غرب، برای مقابله با افزایش قدرت نظامی رقبایشان روسیه و چین همچنان آن را نگه داشته اند. ماکرون رئیس جمهور فرانسه اخیرا گفته ناتو “دچار مرگ مغزی” است. گردهمائی سران ناتو در مراسم هفتاد سالگی ناتو شبیه مراسم پایان عمر این پیمان بود. نعش پیمان ناتو روی دست همپیمانان و روابط متزلزل آنان مانده است. با این همه رشد رقابت قدرتهای بزرگ سرمایه و افزایش تنش میانشان سبب شده که دولتهای آمریکا و کانادا همراه با دولتهای اروپایی در تقابل با پیمان شانگهای چین و روسیه، ناتو را با هزینه صدها میلیاردی به دوش بکشند.
پیامدهای مصیبت بار سرتاپای این بی نظمی جهانی، رقابت اقتصادی و رکود و بحران احتمالی آتی بر شرایط معیشتی و مبارزاتی طبقه کارگر و میلیاردها توده محروم اعماق جامعه در گوشه گوشه جهان سرشکن میشود. روندهای جهانی پرتناقض در عرصه های اقتصاد و سیاست سرمنشا اوضاعی است که موجب سر بر آوردن خیزشهای مکرر توده ای در چهارگوشه جهان است. در ماههای گذشته جهان شاهد بروز آنها در ایران و عراق و لبنان و شیلی و فرانسه و یک دوجین کشورها بوده است. تازه ترین مورد فراخوان “جلیقه زردهای فرانسه” به اعتصابی است در اعتراض “ضد تبعیض” و “ضد سرمایه” در پنجشنبه پنجم دسامبر در پاریس برگزار میشود. این زنجیره خیزشها به بیان “بیانیه اوضاع جهان” مصوب کنگره نهم حزب حکمتیست: نقطه جوش مقابله هرروزه کارگران و محرومان اعماق جامعه با مشقات و محرومیتها و عقب ماندگیهایی است که سودجوئی سیری ناپذیر سرمایه تولید و بازتولید میکند. این منطق مبارزه طبقاتی در جوامع سرمایه داری معاصر است. مبارزه ای بیوقفه که آشکار و پنهان همه جا جریان دارد و هر جا و هر آن امکان فوران دارد.
و در ادامه آمده است: مبارزه طبقاتی جهان امروز بر سر دو سناریوی سرنوشت ساز است: یک سناریو تراژدی نابودی انسان و طبیعت در چنگ سرمایه و دیگری حماسه برچیدن سرمایه و برپائی جامعه آزاد و برابر و مرفه به دست پرولتاریای پرچمدارِ رهائی انسان است. بورژوازی با تصاحب وسائل کار و تولید در جامعه و تحمیل دیکتاتوری طبقاتی خود بر جامعه، کل انباشت حاصل از استثمار جهانی طبقه کارگر را در ازاء مزد ناچیز تصاحب میکند. در قطب مقابل، صف میلیاردی مزدبگیرانی که مزدشان کفاف معیشت شایسته انسان نیست، محرومانی که انباشت انزجار درونشان به نقطه انفجار میرسد، با ندای “ذلت نمی پذیریم!” بپا میخیزند تا بساط فلاکت و بیکاری و فساد فراگیر را واژگون کنند. کشمکش محوری نظام سرمایه داری همینجاست. انبوه ستمها و کشمکشهای دیگر این نظام بر همین محور میگردند.
کمونیست هفتگی: در قطب مقابل، در جامعه و جنبش طبقه کارگر اوضاع چگونه است. سیر کشمکش طبقاتی و تقابل با سیاستهای دولتها در چه سطح و موقعیتی لست؟ نیازهای فوری کدامند؟
عبداله دارابی: در شرایط کنونی رویهم رفته بالانس و تعادل سیاسی بین طبقات اصلی جامعه نامتعادل و نابرابر است. ولی در عین حال، ناهمگونی و ناهنجاری درون خود نظام سرمایه داری از یکسو، و سیر حرکت رو به رشد کمی و کیفی طبقه کارگر برای تغییر بنیادی در جامعه از سوی دیگر، ثبات و پایداری ابدی نظم جهانی موجود را زیر سوال برده و به طرز بیسابقه ای این قطب افسارگسیخته را نسبت به طبقه کارگرعصیانی تر و خشمگین تر کرده است. با فروپاشی بلوک سرمایه داری شرق، خیلی ها چنین فکر میکردند که بازار آزاد بعد از بلوک شرق قادر خواهد بود دنیای بازتر و آزادتری را در جامعه رایج و متداول کند، آنطورکه نیروهای مخالف از جمله کارگر و مردم زحمتکش به شيوهای بتوانند با آن همراه و همدم شوند. ولی بعد از شکست بلوک شرق ديری نپایید طول عمر این تخيل پوچ و واهی نسبت به پیروزی بازار آزاد در سراسر جهان به سرعت دود شد و هوا رفت. چون بلوک غالب بازار آزاد اینبار تمام قد با قامت و هویت اصلی خود در مقابل قطب مخالف خود طبقه کارگر ایستاد و مشمئز کننده تر از هر زمان به تقابل همه جانبه عليه آن ادامە داد و هر آنچه تعفن و کثافت در درون داشت از خود بیرون داد و آنرا بسوی کل جامعه متمدن پرتاب کرد و بدینوسیله دنیای بی ثبات تر و پرهرج و مرج تر امروزی را در برابر طبقه کارگر و بشریت آگاه از خود به جا گذاشت و آنرا در تاریخ به ثبت رساند. قطب سرمایه به همین بسنده نکرده و بخاطر منافع طبقاتی خویش کره زمین را هم مورد حمله قرار داد و بدین وسیله زیستگاه جامعه بشری و کل موجودات زنده این کره خاکی را در معرض نابودی کامل قرار داده و می رود تا یکباڕه این زیستگاه را تباه و غیر قابل استفاده سازد. ولی کل داستان به همینجا ختم نمیشود. قطب سرمایه داری با وجود کاربرد اینهمه سفاکی و درنده خویی درحق قطب مخالف خود، ولی هنوز که هنوز است نتوانسته بر وفق مراد خویش پیش برود و خواست و آرزوهایش را مطابق میل خود تثبت و متحقق کند. برای نمونه، در بحران اقتصادی سال ٨ – ٢٠٠٧ میلادی، برای اولین بار کم تا بیش صدای عجز و ناتوانی سرمایه در هدایت و رهبری کردن جامعه، بر سر زبانها جاری شد که با حمله وحشیانه و کم نظیر به سطح معیشت طبقه کارگر و مردم تهیدست توانست خود را از مهلکه نجات دهد و با وصله پینه کردن بتواند چند صباح دیگر به عمر ننگین خود بیفزاید. ولی در عین حال همزمان با این رويداد، بار دیگر در ابعاد وسیع نگاهها به سمت مارکس دوخته شد. مارکس به خیابانها بازگشت و فروش کتابهایش چندین برابر گشت. بدنبال آن اعتراض و نارضایتی طبقه کارگر و مردم تهیدست از وضع موجود نظام سرمایه داری هم در ابعاد وسیع و بیسابقه ای در هر پنچ قارە جهان فزونی یافت. این رویداد بزرگ، در سیر کشمکش طبقاتی و تقابل با سیاست دولتهای سرمايه داری هم تأثیر بسزایی گذاشت. از آن تاریخ بە امروز، به عناوین مختلف دهها دولت کوچک و بزرگ استثمارگر و آدمکش درقارە های آمریکا، اروپا، آفریقا، آسیا و بویژه خاورمیانه مورد حمله مردم بویژه طبقه کارگر قرار گرفتند و سیر روند اين کشمکشها در ایران، عراق، لبنان، شیلی، فرانسه و چند کشور دیگر نیز همچنان موجود و پابرجا است. نیازهای فوری این کشمکش ها هم بدوا در گرو به میدان کشاندن کارگر کمونیست و سوسیالیست درصف مقدم جدالهای سیاسی و اقتصادی جاری موجود در جامعه، سپس قد علم کردن طبقه کارگر به عنوان روشن ترين و جوابگوترين آلترناتیو در برابر سرمایه داری، و وحدت طبقه کارگر و ایجاد احزاب سیاسی خوشبین و رادیکال و کمونیست و… از جمله مواردی هستند که میتواند در کشمکش های سیاسی امروز جهان، در برابرقطب سرمایه به سرعت رشد و نشو و نما پیدا کند.
کمونیست هفتگی: نظر به تجارب مبارزات کارگری و توده ای در اروپا و کشورهای جهان و رواج بیشتر ایده ها و سنتهای رادیکال، از نظر سیاسی و عملی چه باید کردِ کمونیستها و جناحهای رادیکال جنبش کارگری کدامست؟ کدام سوالات محوری اند و کدام مسائل در نبرد طبقاتی بیشتر مطرح اند؟
فاتح شیخ: بدوا لازم است تاکید کنم که از دیدگاه کمونیسم مارکس مبارزه طبقاتی یک روند عملی است که مشروط و منوط به میزان آگاهی نیست. پراتیک پایدار گاه آشکار و گاه پنهان برای تغییر وضع موجود است. از این منظرعرصه های نبرد طبقاتی در اوضاع حاضر جهان، چنانکه امروزه شاهدیم، مرکب است از یک مجموعه تلاش متنوع توسط توده های کارگر شاغل و بیکار، توسط نسل جوان که اکثرا بیکارند و جای پای قابل اتکا برای امید به آینده روشن ندارند، توسط زنان که در اکثر جوامع هنوز به ابتدائی ترین حقوق فردی و اجتماعی دست نیافته اند و از موقعیت برابر با مرد در عرصه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زندگی دورند، به همراه آنها طیفی از محرومان اعماق جوامع زیر سلطه سرمایه. تلاش عبور از وضع موجود و به دست آوردن مجال نفس کشیدن آزادانه، برابری در معیشت شایسته انسان امروز با توقع رفاه بیشتر. از دیدگاه کمونیستها، دیدگاهی که بیانیه اوضاع جهان کنگره نهم حزب حکمتیست از آن منظر تهیه شده، خواستهای طرح شده در متن این تلاشها زیرمجموعه هدف فراگیر “رهایی انسان” است. فریاد و فراخوان بیانیه ما هم همین است: رهایی انسان در گرو انقلاب کارگری و رهایی سوسیالیستی. گفته ایم این تلاشها را باید در مسیر مبارزاتی رادیکال و گسترده ادامه داد تا از راه معروف به “انقلاب مداوم” به کانال انقلاب کارگری بیفتد، با سیل بنیان کن آن انقلاب قدرت حاکم بورژوازی را بروبد و جارو کند، قدرت سیاسی کارگری را به جای آن بنشاند، ماشین دولتی بورژوازی را درهم بشکند و راه را برای برپا کردن جامعه آزاد و برابر و مرفه سوسیالیستی باز کند.
در جامعه سرمایه داری که استخوانمان زیر مشقات آن هر روز و هر شب خورد میشود کارگر ناگزیر است مبارزه کند. با هر میزان آگاهی ناگزیر است علیه وضع موجود به پا خیزد و در جریان مبارزه به رشد آگاهی دست یابد. مبارزه طبقاتی یک روند پراتیک رویاروئی دو طبقه اصلی بر متن موجود جامعه است و در هر مقطعی لایه های اجتماعی دیگر هم به صفوف این مبارزه می پیوندند. برای پیشبرد این مبارزه رهبری و سازماندهی ضروری است. این کار کمونیستهاست. کار کمونیست چیست؟ در کلی ترین بیان به گفته مارکس و انگلس: در واقع و برای ماتریالیست پراتیک یعنی کمونیست مساله انقلابی کردن دنیای موجود است. نیروی این تغییر بنیادی طبقه کارگر است. این نیرو باید رهبری و سازمان داشته باشد تا بتواند گام به گام به اهداف مبارزه اش برسد و آن را تا تحقق جامعه بی طبقه کمونیستی ادامه دهد. ملزومات جامعه آینده در جامعه سرمایه داری معاصر ما موجود است. فراوانی (abundance) تامین تمامی مایحتاج زندگی مرفه شایسته انسان دهه سوم قرن بیست و یکم اگر سودآوری سرمایه در میان نباشد همین امروز امکانپذیر است. با برانداختن قدرت سیاسی و اقتصادی بورژوازی فورا میتوان برنامه کمونیستی را به اجرا در آورد.
امروز بورژوازی جهانی در پی بالا بردن سودآوری سرمایه ضمن دست زدن به هر تلاشی برای نگهداشتن طبقه میلیاردی کارگر در انقیاد بردگی مزدی ناگزیر از تلاش مدام برای بالا بردن کارائی تکنولوژی در عرصه های تولید و مبادله و ارتباطات است. در همان حال که در برابر میلیاردها انسان مزدبگیر جامعه جهانی به شیوه های مختلف فریب و تحمیق و سرکوب دست میبرد، نیروی خلاقه طبقه کارگر و نسل جوان همه پیشرفتهای تکنولوژیک و امکانات جامعه را برای به زیر کشیدن نظم بورژوایی و برپایی نظام شورایی سوسیایستی و تحقق دنیای بهتر به خوبی به کار میگیرد.
کمونیست هفتگی: سیاست انترناسیونالیستی کمونيسم در این دوران چگونه ترجمه میشود و معنای عملی آن در سطوح کشوری، منطقه ای و بین المللی کدامند؟
عبداله دارابی: در پاسخ به این سوال بدوا لازم میدانم به نکته ای تاریخی اشارە کنم تا به کمک آن ادای مطلب بدرستی روشن گردد. رسالت تاریخ مبارزات طبقاتی برای تغییر بنیادی به نفع بشريت بسیار قدیمی، پیچیده و درهم آمیخته است. به طوریکه تا بحال هیچکس قادر به انکار و نادیده گرفتن آن نبوده است. این تاریخ بخوبی نشان میدهد که مردم جهان در بدو پیدایش اش تاکنون برای بهبود یافتن و تکامل بخشیدن به زندگی خویش همواره مبارزه کرده و برای دستیابی به آن فراز و نشیب های سخت و دشواری را پشت سر گذاشته است. برای نمونه، تاریخ مبارزات طبقات دارا و ندار از برده داری به فئودالی، از فئودالی به سرمایه داری، تا رسیدن به همین عصر و دوره ای که ما در آن زندگی می کنیم به خوبی نشان میدهد که این تاریخ، تاریخ واقعی و تداوم آن نیز همچنان جاری است. برهمین اساس، بیانه جهانی کنگره ٩ حزب هم علیرغم محتمل دانستن شکست و پیروزی، بر جهانی بودن جدالهای اساسی امروز تأکید می ورزد و بر اساس آن روی مبارزات طبقاتی در هر کشور، وظایف کمونیستی خود را بیرون میکشد و برای عملی کردنش روی آن تمرکز و فوکوس میکند. اگر به سیر روند مبارزات طبقاتی جهان امروز نگاهی بیفکنیم به خوبی وجه مشترک “تغییر بنیادی” جامعه را در آن مشاهده میکنیم که در گذشته های دور هم به شیوه های دیگری در اشکال و ابعاد مختلف به آن پرداخته اند. مبارزات طبقاتی برای تغییر بنیادی در جامعه، هم اکنون نیز با توان و پتانسیل و جهان بینی عمیق تر در کشورهای مختلف جهان جاری و در حال حرکت است و میرود تا با متحقق ساختن آن کل بشریت از فقر و تنگدستی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی امروز جامعه سرمایه داری رهایی یابد. با توجه به آن، همسرنوشتی و همزیستی طبقه کارگر و مردم زحمتکش در جهان امروز، امری است واقعی و بنیادی، که علت وجودی آن نیز از خود نظام سرمایه داری سرچشمه می گیرد نه چیزی دیگر. به همین خاطر، ایجاد وحدت طبقاتی کارگر در سطح جهانی امری است ضروری و عاجل، تا هر حزب سیاسی رادیکال و کمونیست بصورت جدی آنرا در دستور کار کشور خود قرار دهد و بی صبرانه برای پیشبرد آن قاطعانه گام بردارد. هر حزب و جریان کمونیستی باید هموارە با اتکا به همسرنوشتی جهانی طبقه کارگر صحنه نبرد خود را اتخاذ نماید و روی آن فوکوس کند. با توجه به آن، اتخاذ وظایف کشوری مشمول همان استنتاجات روشنی است که کارگر کمونیست از جدالهای اساسی جهان می گیرد نه خصلت و ویژگی های کشوری و منطقه ای. مادام نظام سرمایه داری به عنوان خالق طبقه کارگر، جهانی است، در نتیجه، خصلت واقعی برخورد کردن به جنگ و جدالهای اساسی و روزمرە بین کار و سرمایه هم جهانی است و باید بر اساس آن به اتخاذ نقشه و برنامه کشوری و منطقه ای پرداخته شود نه پارامترهای متضاد با آن. برای نمونه، در همین رابطه ما در سند مصوب کنگره نهم حزب حکمتیست، ترجمه عملی پراتیک سوسیالیستی حزب در ایران را به عنوان بخشی از استراتژی جهانی قدرتگیری پرولتاریا و خلع ید سیاسی و اقتصادی از بورژوازی حاکم در ایران تعریف کرده ایم و متعهد شده ایم که با تمام توان روی اجرای آن تمرکز نماییم. خود این نمونه، به این واقعیت اشاره دارد که جدالهای اساسی و اصلی جوامع بشری جهانی اند نه محلی. با توجه به آن، در پرتو این متد روشن مارکسیستی میتوانیم روشنترين و زمینی ترين وظایف کشوری را هم اتخاذ نماییم.
کمونیست هفتگی: خاورمیانه در یک روند بازسازی و تغییرات مهم است. بعد از خیزش های توده ای در مصر و تونس و دیگر کشورها علیه دیکتاتوری های چند ده ساله، اینبار توده های انقلابی علیه اسلام سیاسی و کمپ جمهوری اسلامی، علیه نظام فدرالی و طایفه ای بپا خاسته اند. در خاورمیانه چه اتفاقاتی دارد می افتد؟
فاتح شیخ: نه سال از فوران خیزش توده ای کارگران و محرومان در جامعه تونس و به فاصله کوتاهی در جامعه مصر میگذرد. امواج تازه به میدان آمدن توده های بپاخاسته در شمال آفریقا، در سودان تا پائین کشیدن عمر البشیر از راس نظام، در الجزایر با پافشاری بر عبور از هیات حاکمه منقرض شش دهه گذشته و در خاورمیانه فوران همزمان خیزش توده های بپاخاسته در عراق و لبنان و ایران علیه نظامهای حاکم بر این جوامع، پیش درآمد تحولات مهمی است که میتواند نهایتا سیمای سیاسی خاورمیانه راعوض کند، به هزیمت اسلام سیاسی بینجامد، برای همیشه از جوامع خاورمیانه جارویش کند و به تخاصمی پایان دهد که اسلام سیاسی و ناسیونالیسمها و دولتهای مرتجع این منطقه با جامعه و تمدن غرب و با مردم کشورهای منطقه ایجاد کرده اند. باز تاکید میکنم: قطع نظر از میزان آگاهی توده های بپاخاسته، آن میزان پراتیک رادیکال، میلیتانسی بالا و استواری و پافشاری قاطعانه بر عبور از کل نظام سیاسی حاکم که تا کنون در خیزشهای جاری سه جامعه عراق و لبنان و ایران بروز یافته است، بویژه حضور شجاعانه فاکتور جدید نسل جوان در هر سه جامعه نویدبخش آینده ای روشن برای خاورمیانه ای است که با دست کارگران و زنان و نسل جوان و محرومان جامعه باید از نو ساخته شود. معادلات جدید خاورمیانه در پرتو این خیزشهای توده ای از اعتبار ساقط میشوند. معضلات سیاسی حل نشده چندین دهه گذشته مانند مساله فلسطین و مساله کرد نیازمند حل راهگشاهستند و مجال آن فراهم خواهد شد. در تصویر خاورمیانه آتی اثری از رژیم اسلامی حاکم بر ایران و تروریسم اشاعه یافته از آن باقی نخواهد ماند. چشم انداز نظام شورائی اداره جامعه که توسط جنبش رادیکال کارگری در ایران طرح و برجسته شده است و ضرورت و امکانپذیری آلترناتیو سوسیالیستی که پرچم آن توسط جنبش کمونیسم برخاسته از طبقه کارگر در ایران و عراق برافراشته شده، نشان دهنده راهی است که باید با عزم و اراده قاطع دست در دست هم در ایران و عراق و لبنان و کل خاورمیانه در پیش گیریم و تا مقصد رهایی سوسیالیستی برسانیم.
کمونیست هفتگی: صفبندیهای سیاسی در خاورمیانه چگونه است، چشم اندازها کدامند، رئوس سیاست کمونیستی در قبال اوضاع متحول کنونی کدامند؟
عبداله دارابی: به خاطر موقعیت خاص و ویژه اقتصادی و جغرافیایی خاورمیانه، این منطقه، اسم دیگری را هم به خود منتسب کرده که عمدتا در مجادلات سیاسی به عنوان “کانون داغ “ جدالهای سیاسی از آن نام برده میشود. موقعیت این منطقه طوری است که علاوه بر جنگ و جدال سیاسی متداول در آن، به بهشت برین برای بخش قابل توجهی از سرمایه داران جهان نیز تبدیل شده است. وجود این موقعیت خاورمیانه، توجه بخش وسیع کارگران را از اقصی نقاط جهان به چند کشور خاورمیانه جلب کرده که به محض رسیدنشان به آنجا، با وحشیانه ترین شیوه استثمار می شوند (کار ارزان و کارگرخاموش). این شرایط نامتعادل در خاورمیانه، به طرز چشمگیری بر فضای سیاسی این جوامع، سایه انداخته و صفبندی های شفاف و روشن طبقاتی را به طرز چشمگیری مخدوش کرده و در حال حاضر شانس طيف ناسیونالیسم ناراضی را در عرصه سیاست مجددا بالا برده و آنرا به میداندار اصلی تحرکات سیاسی در خاورمیانه تبدیل کرده است. ولی در عین حال از تحولات موسوم به “بهار عربی” به این سو اسلام سیاسی در خاورمیانه به عناوین مختلف مورد حمله و تنفر بخش قابل توجه مردم تهیدست از جمله جوانان قرار گرفته و چشم انداز خوبی برای کل آنها بویژه بخش اسلام شیعه متحد ایران، باقی نگذاشته است. در کشورهای عراق و لبنان، جوانان بیکار با جانبازی و فداکاری کم نظیر خودشان توانسته اند تا حدود زیاد توجه افکار عمومی جامعه را به سمت خود جلب کنند. ولی به خاطر عدم ایجاد سازمان و تشکلهای خاص خود امکان دستیابی به خواستهایشان در آینده نزدیک تماما مسجل و اطمینان بخش نیست. ولی سیر تداوم این اعتراضات در آینده به نفع آنها خواهد بود. ولی طبقه کارگر با وجود نقش و جایگاه انکار ناپذیرش در عرصه سیاسی و اقتصادی، متاسفانه آنطور که باید و شاید در اعتراضات موجود این دو کشور، از ابتدا تا کنون در صحنه سیاسی فعالانه ظاهر نشده و مثل جوانان نقش چشمگیری را از خود نشان نداده است. وجود این کم تحرکی کارگران در خیزش انقلابی این دو کشور، شانس آنها را برای تغییر و دگرگونی بنیادی در جامعه حداقل در ایندوره به نسبت جوانان کمتر کرده است.
با توجه به نکات فوق، همانطور که در بالا اشارە کردم در میان نیروهای حاضر در صحنه سیاسی عراق و لبنان، تا کنون شانس ناسیونالیستها بیشتر از بقیه به نظر می رسد.
کمونیست هفتگی: ایران بعنوان یک کشور مهم خاورمیانه و تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، نقش مهمی در اوضاع خاورمیانه دارد. سند مصوب کنگره از ایران بعنوان یکی از حلقه های ضعیف سرمایه داری سخن میگوید. اولآ منظور دقیقآ چیست؟ ثانیاً این موضوع چه تاثیری در تبیین یکسیاست کمونیستی در ایران دارد؟
فاتح شیخ: بیانیه جهانی مصوب کنگره بیان روشن و کامل استراتژی جهانی کمونیستی ما را در نظر دارد. لازم است خط مشی قدرتگیری در جغرافیای فعالیت حزب حکمتیست هم در آن به روشنی تاکید گردد. جغرافیای فعالیت قدرتگیری سیاسی ما ایران است و در هر حال موظفیم در چارچوب استراتژی جهانی خود با خط مشی تصرف قدرت سیاسی در این جغرافیا تعیین تکلیف کنیم. سند دیگری پیرامون اوضاع سیاسی ایران هم در کنگره این مضمون را دربرگرفته است. اما در دنیای کنونی خط مشی سیاسی قدرتگیری در یک کشور را بی ارتباط با استراتژی جهانی نمیتوان پیش برد. باید به موازات دیدگاه استراتژیک کمونیستی ما درباره اوضاع جهان، در چارچوب همان استراتژی پراتیک معطوف به تصرف قدرت سیاسی در ایران زیر حاکمیت رژیم اسلامی سرمایه هم استنتاج شود.
اقتصاد ایران یکی از اقتصادهای کشوری سرمایه داری در مجموعه سرمایه داری جهان است. به علاوه در خاورمیانه رژیم اسلامی حاکم بر ایران مدعی تبدیل شدن به قدرت اول منطقه است. پنجاه سال قبل رژیم محمد رضا شاه همان داعیه را داشت و نرسیده به آن توسط طبقه کارگر و توده های بپاخاسته انقلاب ٥٧ ساقط شد. بیانیه کنگره حول اوضاع جهان یک سند استراتژیک ضد سرمایه داری است که ارزیابی کنکرتی از جامعه کنونی ایران و رژیم حاکم بر آن دارد، آن را یکی از ضعبف ترین حلقه های سرمایه داری میشمارد و بر این اساس بر اثبات خط مشی سرنگونی رژیم سرمایه حاکم بر ایران و امکانپذیری بنای سوسیالیسم به جای آن از کانال انقلاب کارگری تاکید میگذارد.
آنچه از چهل سال حاکمیت رژیم اسلامی سرمایه با ورژن ویژه آن، برای سرمایه داری ایران به بار آمده یک موقعیت سرمایه دارانه به طور کنکرت آسیب پذیر و شکننده است. موقعیت سرمایه داری معینی که هم مورد تعرض رادیکال و مدام طبقه کارگر و کمونیسم در ایران و هم فاقد ارتباط ارگانیک با نظام جهانی سرمایه است. اول به خاطر تداوم پایدار مبارزات طبقه کارگری که آگاهتر از گذشته از انقلاب ٥٧ بیرون آمده و به رویاروئی طبقاتی خود علیه رژیم اسلامی حاکم ادامه داده است و در کنار آن یک جنبش کمونیستی با نفوذ و تحزب یافته که حتی یک روز از جدال سیاسی قاطع علیه آن باز نایستاده و با آن سر سازش نداشته است. دوم به خاطر کشمکش رژیم اسلامی حاکم بر ایران با بخش اصلی دولتهای مسلط بر اقتصاد جهان که باعث بیرون افتادن اقتصاد ایران از دایره پیوند ارگانیک سرمایه داری جهان شده است. تاریخ مشخص این چهار دهه سبب شده است که اقتصاد سرمایه داری ایران به یکی از ضعیف ترین حلقه های سرمایه داری جهان بدل گردد. استنتاج از این موقعیت برای سیاست کمونیستی این است که پیروزی کمونیسم در ایران در نبرد برای درهم شکستن سلطه اقتصادی بورژوازی در ایران ممکن است و میتواند روزنه ای به روی پیروزی طبقه کارگر جهانی بر بورژوازی در کشورهای دیگر بگشاید.
کمونیست هفتگی: سند اوضاع جهانی، خیزش انقلابی آبانماه را از زاویه مسائل مهم منطقه ای و جهانی چگونه تبیین میکند؟
عبداله دارابی: سند اوضاع جهانی کنگره نهم حزب کمونیست کارگری ایران ـ حکمتیست، خيزش انقلابی آبانماه ٩٨ را در بطن جدال های اساسی جهان امروز مورد بحث و بررسی قرار داده ولی در عین حال با استنتاجات روشن در مورد اتخاذ وظایف کمونیستی برای ایفای نقش در این خیزش، و اهمیت و جایگاه پیروزی آن اشارە کردیم و گفتیم باید بدون هیچ تعلل و عذر و بهانه ای مجدانه در این خیزش انقلابی شرکت کنیم و آنرا تا رسیدن به پیروزی نهایی ادامه دهیم. چون کمونیست ها بدون سنگربندی مشخص و تعریف شده قادر به سد کردن و عقب راندن تعرضات عملی و فکری بورژوازی نخواهند بود. بهمین خاطر علنا و رسما اعلام کرده ایم اگر در متن این مبارزات و در صف اول آن حضور نداشته باشیم باید به کمونیست بودن خودمان شک کنیم. در نتیجه، حزب ما با این جهان بینی کمونیستی، در این سنگر انقلابی شرکت نموده و در آن نقش فعال و درخور توجه را از خود ایفا نموده و طبقه کارگر سوسیالیست و کمونیست را بميدان جدال های اقتصادی و سیاسی تعیین کننده در ایران فراخوانده تا به اتکا به آن به عنوان آلترناتيو اصلی صاحب جامعه قد علم کند و از این جایگاه امید و نوید واقعی را به مردم ایران برگرداند. چون بی تردید تحقق چنین تلاشی نه تنها جامعه ایران، بلکه کل طبقه کارگر را در سطح جهان را به وجد خواهد آورد. علاوه بر آن در همین سند، روی شکل دادن و امکانپذیری آلترناتیو سوسیالیستی در همه جوامع امروزی مفصل کوبیدیم و اعلام کردیم در هیچ گوشە ای از جهان امروز انقلاب کارگری و آلترناتیو سوسیالیستی زودرس نیست. بر همین اساس، روی ایران به عنوان یک حلقه ضعيف بورژوازی جهانی انگشت گذاشته ایم، چون وقتی به جامعه امروز ایران نگاه میکنیم بدون تأمل با گرایش امیدبخشی مواجه میشویم که ایجاد نظام شورایی را سرلوحه کار و فعالیت خود قرار داده و بی مهابا با تمام توان برای برقرار کردن آن میجنگد. این خیزش به این خاطر مهم است که بشارت دهنده پیامهای رهایی بخش و نجات دهنده در سطح منطقه و جهان است. اگر به سرانجام برسد برق آسا روی قطب آزادیخواهی و برابری طلبی جهان تأثیر خواهد گذاشت و این جنبش بپاخاسته را به جهان امروز وصل خواهد کرد.
***