قیام آبان ماه نقطه عطفی در پروسه سرنگونی انقلابی رژیم
جمال کمانگر
قیام عمومی آبان ماه ٩٨ جامعه ایران را وارد دوران پر تحولی کرده است. بورژازی جهانی و میدیای نوکرش نفرت عمیق مردم از رژیم اسلامی را فقط به گران شدن قیمت بنزین ربط میدهند. گویا این “شورش بنزین” بوده است. اپوزیسیون راست و سلطنت طلب هم آنرا شورش برای بازگرداندن نظام پادشاهی اعلام میکنند. خامنه ای آنرا به “اشرار” و عوامل اسرائیل و آمریکا ربط میدهد و به یگانهای سرکوبگرش دستور داد که بی رحمانه مردم عاصی از رژیم اسلامی سرمایه را به رگبار ببندند. صدها کشته و هزاران نفر مجروح و بازداشت شده اند. اما در پس این اظهارات تغییرات بنیادینی از سال ٩٦ به بعد در روانشناسی جامعه و جنبش های درگیر بوقوع پیوسته است. سال ٩٦ در ابعادی گسترده به نمادهای رژیم در بیش از ١٠٠ شهر ایران به مدت ده روز حمله شد. دهها نفر کشته و صدها نفر بازداشت شدند. جمهوری اسلامی آنزمان اعتراضات طبقه کارگر بیکار و شاغل را به “بیگانگان” ربط داد. اما در دل آن اعتراضات شعارها و سیاستی مطرح شد که بنیان هیئت حاکمه را هدف قرار داده بود. شعار “اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تموم ماجرا”! ظاهرا یک شعار خوش آهنگ و موردی که در گوشه ای از اعتراضات مطرح شده بود، زیاد توسط رژیم جدی گرفته نشد! اما پشت این شعار نفرت ٤٠ ساله از رژیم جنایتکاراسلامی خوابیده بود. نطفه اعتراضات کوبنده آبان ماه ٩٦ در همان ده روز دیماه ٩٦ بسته شد. مردم علیالعموم از جناح بندیهای رژیم عبور کرده اند. خود سران رژیم و فرماندهان جنایتکار سپاه اعتراف کردند که بیش از نیمی از جمعیت ایران که بعد از انقلاب ٥٧ بدنیا آمده اند دیگر رژیم اسلامی را نمیخواهند. این بزرگترین مصافی است که رژیم با آن روبرو است. آنچه شکاف نسلی در ایران گفته میشود جنبه پراتیکی به خود گرفته است. جدال حاضر بیش از هر زمانی مهر طبقاتی بر خود دارد.
زمینه های قیام آبان ماه ٩٨ که به اعتراف سران رژیم در ٢٩ استان و در ٧١٩ نقطه کشور بوقوع پیوسته است، جدالی بین لشکر بیکاران و کارگران و خانواده های کم درآمد از یک طرف و سرمایه داران و حکومت حامی شان از طرف دیگر بود. این مبارزه نقطه عطفی در پروسه سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی است. در ٤٠ سال حاکمیت رژیم چنین اعتراضی سابقه نداشته است. هم سرنوشتی مردم هویت تراشی قومی و مذهبی را درهم شکست! دوباره کردستان نبضش با تهران و اصفهان و شیراز و تبریز و صدها شهر دیگر ایران میتپد.
خیزش انقلابی اخیر از دل محلات فقیرنشین و حاشیه شهرهای بزرگ که ثروت افسانه ای در دست اقلیتی کوچک است شروع شد. کارگر بیکاری که میبیند هم سن و سالان ثروتمندش زندگی آنچنانی در چند صد متری وی دارند، دیگر برایش قابل قبول نیست که به آینده نامعلوم سوق داده شود. با اطمینان کامل میداند که سرمایه و ثروت پولداران از دزدی و استثمار طبقه کارگر انباشت شده است. بنابراین سرمایه داران هوش و ذکاوت بیشتری از کارگران ندارند. تنها ذکاوتشان چپاول ثروت تولیدی کارگران است. وقتی همین کارگر بیکار هم طبقه ای های کارگرش را میبنید که کارخانه و محل کارش به حراج گذاشته شده است، زندگی زیر فقر به وی تحمیل شده است، بیشتر از هرزمانی ریشه این نابرابری های موجود را در نظام سرمایه داری موجود میبیند. بنابراین بیشتر از هر زمانی اذعان دارد که ” کارگران بجز زنجیرهایشان چیزی برای از دست دادن ندارند.”
اپوزیسیون راست هم اگر سرکار بیاید برای سود آوری نظام سرمایه داری در ایران باید از مزایای طبقه کارگر بشدت بکاهد. افزایش قیمت بنزین و کالایی کردن آموزش و پرورش و بهداشت و سلامت عمومی از اولین رفرمهای اقتصادی است که باید انجام دهند. بنابراین مادام که نظام سرمایه داری باشد، مستقل از اینکه کدام بخش در قدرت است، همین روال ادامه پیدا خواهد کرد.
یک هفته بعد از کشتار مردم مهره های جنایتکار رژیم یکی پس از دیگری ظاهر شده اند. صورت مسئله شان حفظ این رژیم جنایتکار است. از میر حسین موسوی که آنرا با کشتار میدان ژاله در سال 57 مقایسه کرد تا مهدی کروبی ضمن ابراز تاسف خواهان مشارکت مردم در مضحکه انتخابات مجلس شورای اسلامی شده است. خاتمی مثل گذشته به تطهیر جنایت رژیم افتاده است و از روحانی و خامنه ای تشکر کرده است. خامنه ای در مقابل عظمت این قیام زانو زده است. با عوام فریبی قصد دارد که دستهای خونین رژیم اش را قایم کند. و دستور “دلجویی و پرداخت دیه” به خانواده قربانیان داده است.
اما صورت مسئله برای قیام کنندگان آبان ماه روشن است. کلیت رژیم اسلامی باید از زندگی مردم جارو شود. مردم آزادی و برابری و رفاه همگانی میخواهند. مشارکت توده های کارگر و زحمتکش در اعتراضات اخیر درسهای گرانبهایی برای ادامه مبارزه تا سرنگونی انقلابی رژیم در اختیار آنها گذاشته است. موج بعدی خیزش انقلابی مردم ممکن است فردا یا پس فردا باشد یا ممکن است چند ماه دیگر آغاز شود. ادامه اعتراضات بستگی به اوضاع پیش بینی نشده دارد.
طبقه کارگر در ایران هر چند مبارزه اقتصادی اش هم بدلیل عدم وجود سازمانهای کارگری و شوراها جنبه سیاسی پیدا میکند اما نباید نظاره گر خاموش ماشین کشتار رژیم اسلامی باشد. اعلام همبستگی با اعتراضات مردم باید از چارچوب اعلامیه و سنتهای اسلامی خارج شود. قدرت کارگر در خواباندن چرخه تولید است. میتوان اعتصاب حمایت کرد، مثلاً یک روز در همبستگی با خانواده قربانیان آبان ماه دست از کار بکشیم! کمونیستها باید با دقت و وسواس نقاط ضعف و قوت قیام آبان ماه را مورد بررسی قرار دهند. کمونیستها تاریخا استاد سازماندهی و درست کردن تشکیلات بوده اند. بیش از هر زمانی نیاز به سازمان و تشکیلات حزبی و توده ای در محلات و مراکز کارگری است. جامعه ایران آبستن تحولات انقلابی است. طبقه کارگر و کمونیستها میتوانند نقش اصلی را بازی کنند.
***