پاسخ چیست؟
شباهنگ راد
جهان سرمایهداری و رژیم وابستهای همچون جمهوری اسلامی، زندگی و آسایش ابتدائی محرومترین اقشار جامعه را سلب نمودهاند. دنیا و به تبعی آن جامعهی ایران، غرق در بحران و افت است. گواه تاریخ و گواهی زندگانی وخیم سازندگان اصلی جوامعی بشری، این واقعیات را در مقابل دنیای انسانی قرار میدهد که حرکت گام بهگام و مسیر انتخابی حاکمان، در خدمت به حفظ طبقهی بالائیهاست. نمایانگر این واقعیات استکه سرمایهداران سیاستشانرا بر مبنای چپاول و غارت اموال عمومی پی ریختهاند و دارند با شتاب هر چه بیشتری به پیش میروند.
جانیان بشریت جهان کنونی را دو نیمه نمودهاند؛ جهانی که در یکسوی آن ضد انقلاب و دار و دستههایاش قرارگرفتهاند و دارند، میخُورند و میبرند و در سویدیگر آن میلیونها کارگر و زحمتکش و فرزندانشان که فاقد پائینترین امکانات اجتماعی و زیستیاند؛ در این میان یکی دارد ثروتمندتر میشود و دیگری فقیرتر. به بیانی شکاف طبقاتی قابل توصیف نیست و سرمایهداران جان توده را به لبشان رساندهاند و چشماندازی برای بهبودی وضعیت زندگی بهتر محرومان نیست. تعرض افسار گسیخته به معیشت کارگران و زحمتکشان در این روزها هم، به رویهی واحد سرمایهداران جهانی و همهی وابستهگانشان تبدیل گردیده است.
در حقیقت حاکمان و زورگویان جنگ دهشتناک و شرایط غمانگیزی را در مقابل تودههای ستمدیده قرار دادهاند و تاکنون هزینههای بس عظیمی از پائینیها گرفتهاند. حیات آدمی به لحظهها گره خُورده است و توازن قوا – و علیرغم کمیت نیروی حاکمان –، همچنان به نفع طبقهی بالائیهاست. درآمدهای جامعه در جیب و در کیسههای سرمایهداران تلنبار شده است و در عوض توده، از سر نداری دارد با فقر و مرگ، دست و پنجه نرم میکند. به بهانهی وفاداری به آرمان و منافعی کارگران و زحمتکشان دارند، جنگ براه میاندازند؛ به بهانهی مبارزه با اجحاف و مفسدان اقتصادی دارند قربانیان نظام را در خیابانها و دیگر میادین سرکوب، میگردانند و درازکش میکنند. این سیاست و رویه، دین و رنگ و پوست، مرز و جغرافیا نمیشناسد و به کارکرد واحد طبقهی سرمایهداری در اقصی نقاط دنیا تبدیل گشته است. براستی که پاسخ, عملی کمونیستِ مدعی برقراری دنیای فارغ از استثمار و بردگی در چیست و چگونه میتوان میلیونها انسان را از زیر مصائب دستساز سرمایهداران جهانی و وابستهگانی همچون سردمداران رژیم جمهوری اسلامی نجات داد؟ چگونه میتوان توازن قوا را در هم ریخت و بساط کنونی را از ریشه سوزاند و چرخهی جامعه را به سمت منافعی کارگران و زحمتکشان گرداند؟
مسلماً، ابهامی در شناخت پایهای و به تبعی آن در چگونهگی تغییر اوضاع کنونی نیست. بطور قطع آرمان و ایدئولوژی کمونیستی پاسخ در خور شایسته و روشنی در برابر سیاستهای استثمار و سرکوبگرایانهی سرمایهداران داده است. تکالیف نوشتاری، مبهم، گُنگ و نامعین نیست و ایراد اساسی کار، در بیباوری عمیق کمونیستها از انجام وظایف عملیست. ابهام و اشکال کار، در کتمان موقعیت خودی و آنهم بهعنوان سازمان و حرب عملگرای کمونیستیست. به عبارتی واقعیتر حوزهی عملی جبههی ضد انقلاب روشن است و در عوض، مکان واقعی و جبههی سازمانهای مدافعی انقلاب، مبهم و نامعین است. به عنوان نمونه رژیم جمهوری اسلامی جدا از اتخاذ و تداوم سیاستهای خانه خرابکن اقتصادی، عملاً دارد جنبشهای اعتراضی کارگری – تودهای را از طرح خواستههای ابتدائیشان – و آنهم بهگونهی وحشیانه – پس میزند و در مقابل چپ مدعی نابودی نظام، فاقد خط عملی روشن میباشد. چنین وضعیت تأسفبار و شرایط غمانگیزی قابل کتمان نیست و دهههاست که جامعهی ایران با چنین وضعیتی روبروست و دهههاست که توده دارد، به سهم و توان خود، حاکمان کنونی را به مصاف میطلبد. بازندهگی عجیب و غریبی بر فضای جامعهی ایران سایه انداخته است و به استناد نبردها و بیثمریهای تاکنونی، میتوان بر این امر اذعان نمود که چگونه سرمایهداران وابسته دارند بدون دخالتگری نیروهای مدافعی کارگران و زحمتکشان سیاستهای ارتجاعی خود را به مردم و به جامعه تحمیل میکنند.
متأسفانه همهی جوامع و از جمله جامعهی ایران یکنواخت شده است. آیا به غیر از این استکه پاسخ و علاج چنین وضعیت تأسفباری تماماً بر دوش کمونیستهاست؟ آیا به غیر از این است که بر دوش کسانی قرار گرفته است که بنای دنیای انسانی و بنای جامعهای فارغ از تعرض به جان و مال کارگران و زحمتکشان و فرزندانشانرا در سر میپروانند؟ آیا به غیر از این است که بر شانهی کسانی قرار گرفته است که منفعت تودهها را مقدم بر منفعت سازمانی – فردی دانسته و از انجام وظایف عملی، کمترین تردید و ملاحظه کاریهای سیاسی – تشکیلاتی ندارند؟ شکی در آن نیست که پیشرفت هر انقلابی و بویژه انقلاب ایران نیاز به بُرش و حقیقتگوئی کمونیستی دارد؛ نیاز به حضور و دخالتگری کمونیستها دارد و نیاز به آن است تا در مقابل نظام جمهوری اسلامی قدعلم نمود. معین استکه دلیل حیات تاکنونی سردمداران رژیم جمهوری اسلامی در بیحضوری سازمانهای کمونیستی نهفته میباشد و بی دلیل هم نیست که توده دارد از میادین متفاوت نابرابر، سر خُورده و بازنده بیرون بدر میآید؛ بی دلیل نیست که چنین فقدان و خلاء عظیمی دارد مسیر انقلاب را از روند حقیقی خود باز میدارد و مدافعین نظامهای سرمایهداری دارند جامعه و روحیهی اعتراضی مردمی را در جهت اهداف طبقهی سرمایهداری کانالیزه مینمایند. مهمتر از همهی اینها بی دلیل هم نیست که ناجیان سرمایهداری دیروزی و دائمی، به “قهرمانان” امروزی نجات مردم از شر استبداد و استثمار نظامهای امپریالیستی تبدیل گردیدهاند!! غیر واقعیترین، گمراهترین و بیمحتواترین سیاستی که اینروزها، گریبان تمامی جوامعی بشری و از جمله جامعهی ایران را در بر گرفته است.
آری، اوضاع کنونی زندگانی میلیونها تودهی رنجدیده دهشتناک است و جانیان بشریت، میدان و فضایی را رقم زدهاند که مردم در قبطهی امنیت و آسایش، ساعات و روزهای گذشتهی خویشاند. تصاویر، تفاسیر و مصاحبههای رادیو و تلویزیونی از قربانیان نظامهای امپریالیستی در اقصی نقاط دنیا و بویژه در میادین جنگیای همچون عراق، افغانستان، لیبی و سوریه و غیره، گواهی این حقیقت است که سیاستهای انتخابی قدرتمداران بزرگ، در خدمت به مسیر تنگنایی هر چه بیشتر جانی – مالی کارگران و زحمتکشان است و بر خلاف “نادانان” انقلاب، در انتظار نشستن ورود هر جامعه به وضعیت جنگی از نوع, جنگهای عراق، سوریه و غیره، چیزی جز، ورود به گستردهگی ناامنی و تخریب زندگانی هر چه بیشتر تودههای محروم نیست. این انتخاب سرمایهداران جهانی و انتخاب مدافعین منطقهای و محلی آنان است؛ این انتخاب و خواست باطنی محرومان و قربانیان نظام نیست و چنین انتخابی را باید با انتخاب آگاهانهی کمونیستی تغییر داد و همچنین به سهم خود تلاش نمود تا دامنهی اجرای چنین سیاست شومی را تنگ و تنگتر نمود.
بنابراین برای بر چیدن بساط ظلم و تباهی، و برای بزیر کشیدن حکومت منفعتطلبان و سرکوبگران، لازم است تا توپ را در میدان و در زمین سران رژیم جمهوری اسلامی انداخت و تمامی ورودی آنان، به میدانِ، و به جان و مال تودههای ستمدیده را بست. تنها با اتخاذ چنین سیاست و با انجام وظایف عملی روزمره در مقابل ارگانهای سرکوبگر نظام است که میتوان سران حکومت را پس زد و نوید جامعهای عاری از ظلم و تباهی را سر داد. این یگانه پاسخ و در حقیقت همهی وظایفیست که بر گُردهی سازمان و حزب مدعی منافعی کارگران و زحمتکشان قرار گرفته است. پر واضح است تا زمانیکه میدان، برای امنیت جانی – مالی سرمایهداران وابسته ناامن نگردد؛ تا زمانیکه آرمان کمونیستی و آنهم بطور عملی در مقابل ایدئولوژی سرمایهداری به صف نه شود، پیروزی و رهائی تودهها از زیر سلطهی نظامهای سرکوبگر، و همچنین برافراشتن پرچم کمونیستی در جوامعی بشری و بویژه در جامعهی ایران، ناممکن میباشد.
مه 2013
برگرفته از نشریه پیام سیاهکل شماره پانزده