روحانی، ترس از سقوط!
سرنگونی جمهوری اسلامی، پایان غصه های مردم
سیوان کریمی
حسن روحانی در صحبتهایی که در روزنامه های روز پنج شنبه منتشر شد، اتفاقات یک هفته اخیر را مانند افزودن غصه بر مشکلات مردم دانست. چه تعبیر مضحکی! صحبت از درد و رنج و غصه مردم توسط جانیانی که بیش از چهار دهه است خود بانی همه مشقات مردم هستند، چه تعبیری می تواند داشته باشد؟ در این چهل سال دستگیری، شکنجه و احکام سنگین همیشه جزو ثابت تاریخ سیاه رژیم اسلامی بوده است. خودسوزی و خودکشی را شما جانیان با احکام قرون وسطایی تان به این مردم تحمیل کرده است. این ادعای شما از سر دلسوزی نیست. اما چرا؟
رژیم اسلامی و اوضاع جامعه
تحولات سیاسی-اجتماعی جامعه نشان می دهد که جمهوری اسلامی با تمام دستگاه سرکوب خود در مقابل اعتراضات و اعتصابات جامعه ناتوان شده است. خودسوزی یک دختر که به خاطر دیدن یک بازی فوتبال، شش ماه حکم زندان می گیرد و از ترس تجاوز، شکنجه و احتمالا “مستندی سوخته” مرگ را بر زندگی ترجیح می دهد، صدای اصلاح طلب و اصول گرا را درآورده است. این بیانگر تحولات در جامعه است که دیگر نسبت به جان همنوعان خود بی تفاوت نیست. صدور احکام سنگین و قرون وسطایی برای فعالین هفت تپه و موج واکنش اعتراضی به آن در روزهای پس از آن، دوباره چهره وحشت زده این رژیم را به نمایش گذاشت. حالا سخنگویان این رژیم هم از ترس بالا رفتن بیشتر اعتراضات در ایران، این احکام را غیر انسانی می نامند. فاطمه سلحشور هم دادش درآمده و این احکام را متناسب با “جرمشان” نمی داند. پس از تحولات دیماه ۹۶، ورق برگشت. این بار پتانسیل اعتراضی جامعه ریشه های جمهوری اسلامی را هدف قرار داد. اینبار تنها عده ای که دنبال “رای” شان باشند، نبودند. اقشار ضعیف و طبقه کارگر در ایران به همراه دانشجویان، پرستاران، معلمان و رانندگان کامیون مجموعه ای از اعتراضات و اعتصابات را سازمان دادند که هدف اصلی آن “پایان ماجرای” جمهوری اسلامی بود. این پتانسیل اعتراضی جامعه با فرض تمام کم و کاستیها، اما هدفش روشن است. چهل سال جمهوری اسلامی با تمام توان در به قهقرا بردن جامعه عمل کرده است و حالا دیگر پایان خط این رژیم هار اسلامی است.
ترس روحانی
صحبتهای روحانی و افرادی مانند سلحشور و رائفی پور چیزی جز ترس از این اعتراضات نیست. اگر آنها می دانستند که این اعتراضات را می توان سرکوب کرد، نه صحبتی از حق زنان برای دیدن فوتبال بود، نه حق کارگران برای دستمزدشان و احکام سنگین مدافعین آنها برایشان مهم بود. در کنار این ترس، اما این واقعیت را هم پذیرفتند که دیگر توان سرکوب سابق را ندارند. تماما دست شان برای جامعه رو شده است. نه مستند می تواند کاری بکند، نه دستگیری و نه احکام سنگین غیر انسانی در بیدادگاهشان. پتانسیل اجتماعی اعتراضات جاری و در صدر آنها اعتراضات هفت تپه و فولاد اهواز و صحبت از اداره شورایی جامعه، آلترناتیویی است که در مقابل اکثریت جامعه قرار گرفته است. این آلترناتیو از طرف طبقه کارگر ایران، دانشجویان و زنان و مردم زحمتکش جامعه مورد حمایت قرار گرفته است. این یعنی پایان جمهوری اسلامی، حتی اگر این “پایان” فعلا نزدیک هم نباشد.
سرنگونی انقلابی تنها آلترناتیو برای یک دنیای بهتر
در کنار این ترس و اضطراب رژیم اسلامی، اما جامعه باید هوشیار باشد. آلترناتیوی که اسماعیل بخشی ها به خاطر آن در مقابل دوربین دروغین رژیم مجبور به اعتراف شوند، آلترناتیوی که به خاطر پخش اخبار این اعتراضات فعال آن ۱۸ سال زندان می گیرد، آلترناتیو واقعی جامعه است. اداره شورایی جامعه یعنی مردم خودشان بر سرنوشت خودشان مسلط باشند. دیگر نیازی به شاه و شیخ و نیروی بالای سر نیست. در اوج این اعتراضات و اعتصابات، نیروهای دیگری هم هستند که تمایل دارند و در تلاشند که از آب گل آلود ماهی بگیرند. دفاع صوری امثال رضا پهلوی و سلطنت طلبان و نیروهای راست و ناسیونالیست از اعتراضات، آنهم در شرایطی که آگاهانه برای کنترل و به بیراهه بردن آن تلاش میکنند و میخواهند اساس وضع موجود را نگهدارند، نباید کوچکترین خللی در چهره جنبش واقعی برای آزادی و برابری و نیروهای مدافع آن بوجود آورد. *