به یاد دوست عزیز و مهربانم حسین دانشور!
دیروز دوست عزیز و مبارزم حسین دانشور در اثر مریضی برای همیشه ما را به جا گذاشت. این غم بزرگ را به همسرش ثانیه و فرزندانش مریم و هیوا و روناک نسرین و نرمین و هیمن و هلاله و لیلا و به خواهرانش عطیه و گلباغ و برادرانش رحیم و علی و تمام وابستگان فامیلی و دوستان او تسلیت میگویم. شریک غمتان هستم. باید به خودم هم که رفیق مبارز و یکی از وابستگان فامیلی ام را از دست داده ام تسلیت بگویم.
من و حسین از دوران بچگی همبازی و در دوره جوانی دوست و همیار هم بودیم. در مبارزه زحمتکشان آبادی «گویزه کویره» در حومه شهر مریوان با مالکین حسین از جوانان مبارز و متحد کننده آنها بود. او در این مبارزات فعالانه شرکت داشت. با شنیدن خبر توطئه مالکین علیه رفیق کمونیست رئوف کهنه پوشی، که آن وقت معلم در روستای «که له وینجه» بود همراه دو نفر دیگر از زحمتکشان به آنجا رفتیم و چند شبانه روزی نزد رئوف ماندیم. از سال ۱۳۵۳ حسین به ادبیات انقلابی و شعر و خواندن کتاب روئی آورد. در هیمن دوره با اسد نودینیان و سپس بسیاری از معلمین کمونیست از جمله، محمد راستی، رئوف کهنه پوشی، امین مصطفی سلطانی، عبدالله کهنه پوشی، موسی شیخ الااسلامی و عطا رستمی از نزدیک آشنا شد و به مبارزات آزادیخواهانه روئی آورد. در جریان تحصن و اعتصاب معلمین در اعتراض به اخراج ۵ نفر از معلمین حسین از جمله جوانانی بود که از روستا به شهر آمد و دو روز در آن تحصن شرکت کرد.
در دوره انقلاب ۱۳۵۷علاوه بر شرکت در بعضی از اعتراضات توده ای در شهر، جوانان مبارز در این روستا را در تشکلی بنام «اتحادیه جوانان» (یکیه تی لاوانی گویزه کویره) متشکل نمود. این اتحادیه در هدایت جلسات عمومی اهالی آبادی و سوق دادن آنها در جهت تقویت مبارزه و منافع عمومی مردم نقش برجسته ای داشت. در آن دوران «اتحادیه جوانان» جلسات مداومی با جوانان در آبادی برای تشویق آنها به شرکت در جریان انقلاب و مقابله با مرتجعین محلی بر گزار می نمود. این روستا به همت حسین و تعداد دیگری از جوانان مبارز از جمله روستاهای مبارز و پیشرو و مشهور آن دوره در این منطقه بود.
بعد از شروع فعالیت علنی کومه له در اوایل پائیز سال ۱۳۵۸ و بازگشت پیشمرگان به شهرها، حسین و دیگر جوانان مبارز «اتحادیه جوانان» در این روستا را دوباره احیا کردند. اتحادیه مترقی و چپ بود و با کومه له آن دوران همکاری داشت. این تشکل ارگان همکاری شورای آبادی برای اجرای تصمیمات درست و منصفانه و انقلابی آن بود. ضمنا اگر تصمیم نادرستی از طرف شورا آبادی گرفته میشد «اتحادیه جوانان» خود دست به اقدام مستقل و درست می زد. در حقیقت این اتحادیه نهاد انقلابی و دارای قدرت اجرائی در سطح روستا بود، اتوریته داشت و همه از آن حساب می بردند. حسین از جمله اعضا اصلی و آگاه فعال در این اتحادیه بود.
هنگام خلع سلاح «سپاه رزگاری» توسط کومه له، اتحادیه جوانان نزدیک به تمام اهالی را برای حمایت از کومه له بسیج کرد. زحمتکشان در این روستا اولین کسانی در میان روستاهای منطقه بودند که با پلاکارد و باندرول و سر دادن شعار علیه سپاه رزگاری و مرتجعین محلی به شهر آمدند و در خیابانهای آن راهپیمائی کردند و جلو مقر کومه له قدیم قطعنامه چند ماده ای خود را در تائید این اقدام خواندند.
بعد از یورش دوم نظامی جمهوری اسلامی به کردستان در اواخر بهار سال۱۳۵۹ و موج اعدامهای دسته جمعی و دستگیریهای وسیع حسین و زندگی او دچار مشکلات فراوانی شد. با این وجود از فعالین مخفی تشکیلات کومه له قدیم و در ارتباط با آن بود. بعد از جدائی گرایش کمونیسم کارگری از کومه له فعالیت با این تشکیلات را پایان داد. او مجموعا چهار بار دستگیر و زندانی شد بیش از دو سال در زندان جمهوری اسلامی بود. بار اول حکم اعدامش را دادند و اتفاقی نجات پیدا کرد. به او گفتند در صورت دستگیری مجدد و سر زدن هر «خطا» ئی حتما اعدامش خواهند کرد. بدین سان حسین و خانواده اش دائما زیر فشار و تهدید نظام اسلامی بودند. این فشارها و شکنجه در زندان با زندگی پر از زحمت و تلاشش برای امرار معاش خانواده، جسم او را در هم شکست و مریض شد و این مریضی او را از ما گرفت. اگر چه در این اواخر حسین عزیز فعالیت سیاسی متشکلی نداشت و عمدتا به کار و زندگی خود مشغول بود اما تا پایان عمرش انسانی آزادیخواه و مورد اعتماد دوستان و آشنایانش باقی ماند.
ما دوستانش حسین عزیز و بسیاری از انسانهای مبارز مانند او را که از فعالین دوره درخشانی از تاریخ آن منطقه هستند گرامی میداریم.
بار دیگر به تمام خانواده و وابستگان فامیلی و دوستان حسین دانشور عزیز تسلیت می گویم.
یاد عزیزش گرامی باد.
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
مجیدحسینی