چُماق سرمایه علیه کارگران فولاد
سیاوش دانشور
رژیم اسلامی به نمایندگی کارفرمایان، بیش از هر زمان، وارد جنگی همه جانبه با کارگران و اردوی چپ و آزادیخواه جامعه شده است. بعد از مضحکه بیدادگاه زندانیان هفت تپه و موج دستگیری و احضار فعالین کارگری و جنبشهای اجتماعی در چهارگوشه ایران، بدنبال صدور احکام قرون وسطائی شلاق و زندانهای سنگین برای کارگران هفت تپه و بازداشتیهای روز جهانی زن و روز جهانی کارگر، اینبار نوبت کارگران مجتمع ملی فولاد اهواز رسیده است. احضار ٤١ کارگر فولاد اهواز که پروندههای آنان بدنبال اعتصاب شورانگیز و دستگیریهای متعاقب آن باز است، قرار است پتانسیل اعتراضی کارگران را مهار کند و از کارفرمای فولاد که با اردنگ کارگران از شرکت بیرون انداخته شد و امام جمعه و ابواب جمعی حکومت که طی این اعتراض و اعتصاب سکه پول شدند، اعاده حیثیت کند. جمهوری اسلامی هرچه در مقابل “شیطان بزرگ” و شرکای اروپائی گردن کج میکند، در مقابل رهبران کارگری و اُسرای جنبش آزادیخواهی و برابریطلبی در زندانها با قلدری عمل میکند. مأموریت رئیسی قاتل در رأس قوه قضائیه سرمایهداران، ظاهراً اینست که یکبار دیگر قابلیتِ ضدّ چپ و ضدّ کارگر حکومت اسلامی را همراه با دیپلماسی و “نرمش قهرمانانه” خامنهای در آستانِ سرمایه جهانی اثبات کند. این حضرات برای کارگران و مخالفین سیاسی با بهانههای واهی پرونده سازی میکنند اما در حقیقت دارند با این کارت رو به دیگرانی سخن میگویند که تلاش دارند بحران سیاسی در ایران را کنترل و مَهار کنند.
سوال اینست که در این کشمکش کدام طرف پیروز میشود؛ جنبش اعتراضی رادیکال کارگری یا ارتجاع بورژوائی که امروز جمهوری اسلامی نماینده و جوهر و چکیده آنست؟ اولین مسئله اینست که دنیا تغییر کرده است، علیرغم تمام توحشی که هر روز در زندانها و در جامعه شاهد هستیم، دهه شصت قابل تکرار نیست. مردم ایران عموماً و نسل جدید و جنبشهای اصیل اجتماعی همانی نیستند که در دهه شصت بودند. شرایط سیاسی و اجتماعی در دنیا و منطقه و ایران عمیقاً زیر و رو شده است و رژیم اسلامی هر ظرفیتی برای سبعیت داشته باشد، علیرغم میل باطنیاش نمیتواند با جامعهای متوقع و شورشی بَسانِ سابق عمل کند. شیرازه رژیم اسلامی ازهم پاشیده است و هر روز اَعوان و اَنصار حکومت یا با دزدیهای نجومی پا به فرار میگذارند و یا حاضر نیستند مانند نسل ایدئولوژیک اول حکومت اسلامی در راه بقای نظام “شربت شهادت” بنوشند. کسی برای خامنهای و آخوندهای دانه درشت تا چه رسد به آدمکشان ریز و درشت حکومت، تره خُرد نمیکند. هر حرکت ناشیانه و نسنجیده حکومت میتواند به چاشنی انفجاریای بدل شود که کنترل آن برای حکومت غیر ممکن باشد. این واقعیات را تنها ما کمونیستها نمیگوئیم، هر روز سران حکومت و مقامات ریز و درشت آن جار میزنند.
این حکومت در وضعیتی ویژه و بشدت نامطمئن قرار دارد و از سایه خودشان وحشت دارند. سرکوب در هر اوضاعی ضرورتاً نشان قدرت هیئتِ حاکمه بورژوازی نیست، در شرایط بحران و تلاشی حکومتها، سرکوب شدید میتواند نتیجه معکوس دهد. لذا این سیاستها بی نتیجه است، قادر به ساکت کردن جامعه و جنبشهای اجتماعی نیست، نمیتواند مطالبات انباشت شده را مُهر و موم کند، به سازش جامعه با حکومت منجر نمیشود، برعکس؛ هر روز بیشتر از دیروز سیاست و جامعه را در مقابل حکومت آنتاگونیزه میکند و حتی میتواند ناخواسته به رادیکالیزه شدن اوضاع و سیر کشمکش سیاسی نیرو بدهد. مردمی که در گرسنگی و بیحقوقی و بیآیندگی دست و پا میزنند، جامعهای که چیزی ندارد تا به آن دلخوش باشد، شورش میکند. نمیشود هم به مردم گرسنگی سیستماتیک داد و هم به شلاق و گلولهشان بست. شاید این سیاست در بازه زمانی محدود و در متنِ یک شوک عملی باشد اما نمیتوان هیچ جامعهای را با آن سرپانگهداشت. وقتی میگوئیم این سرکوبها از سر قدرت حاکمیت سیاسی نیست بلکه بیان استیصال و ناتوانی در پاسخ به پایهایترین نیازهای کارگران و اکثریت مردم زحمتکش و محروم است، از ذهنیت خود حرکت نمیکنیم بلکه به وضعیتِ مشخصی در جامعه، به تناسب قوای عمومی طبقات و موقعیت کشمکش طبقاتی، به توانائی و ناتوانی حکومت، به پتانسیل و امکان اعتراض اجتماعی و رادیکالیسم اشاره داریم. بعنوان فرد، کارگر منزوی و گرسنه، زندانی تحت شکنجه، زن بیحقوق و جوان بیآینده شاید مسئله را وارونه ببیند، اما دینامیزم حرکت جامعه بویژه در جوامعی که اختناق پرده ساتری بر روندهای بنیادی آن کشیده است، اینگونه نیست. به همین دلیل است که رویدادهای سیاسی در جوامعی با این مشخصات همواره ناظران سیاسی را دچار شگفتی میکند.
حکومت اسلامی نمیتواند در یک جامعه هشتاد و چند میلیونی که طبق آمار رسمی بیش از هفتاد درصد آن زیر خط فقر روزگار میگذراند، سرکوب حرف اوّل و آخرش باشد. نمیشود بیش از پنجاه میلیون جوان را به نابودی محض محکوم کرد. نمیشود با بزرگترین بخش جمعیت جامعه یعنی کارگران و خانوادههایشان و سونامی بیکاران و شهروندان فاقد هرنوع درآمد با زندان و پروندهسازی روبرو شد. نمیشود بی آبی و بی مسکنی و فقدان بهداشت و آموزش و مدرسه و هر حق پایهای را به هیچ گرفت و بزور چُماق سرکوب ادامه حکومت داد. نمیتوان تصویر اقلیتی فوقالعاده ناچیز سوپر مُرفه و خوشگذران را که هزینه یک روز زندگیشان معادل بیش از یکسال حقوق کارگر است “طبیعی” قلمداد کرد و اکثریت بسیار عظیمی را در فقر و فلاکت و بیحرمتی نگهداشت. نمیتوان در تمام زمینهها و شاخصهای اجتماعی در دنیا، از آخر مقام اوّل داشت و تخم و ترکه آخوندها و سرمایهداران تازه بدوران رسیده گوی سبقت را از فرعونها و اَبر سرمایهداران ربوده باشند. اینها قابل دوام نیست و سرکوب هم پاسخ نیست. این حکومت نمیتواند با این مشخصات بزند و بماند. لذا این سیاستها از پیش مُهر شکست را بر پیشانی خود دارند. حکومت اسلامی میداند دشمن واقعیاش کیست، مخاطرات نقد و پتانسیل اجتماعی حرکتِ طبقهای که امروز براستی نیروی سهمگینی شده است، را میبیند و از وحشت بخود میپیچد. با حمله به کارگر گرسنه و معترض، به فعال اجتماعی و برابری طلب، به زن آزادیخواه و پیشرو، به نسل انقلابی و شورشی؛ تلاش دارد صرفاً انفجار محتوم را عقب بیاندازد. حکومت پهلوی توانسته بود در مراحل مختلفی هر مخالفِ سیاسی جدّی را قلع و قمع کند و روی دوش یک ترقی اقتصادی و دیکتاتوری خشن مدتی برای خود زمان بخرد. جمهوری اسلامی بدتر از رژیم پهلوی الیت سیاسی جامعه را کشتار کرد اما نتوانست به حکومت بسط و انکشاف سرمایهداری در ایران بدل شود و جای خود را در اقتصاد و سیاست جهانی برای لااقل دورهای تثبیت کند. ماندگاری رژیم اسلامی محصول اوضاع دیگری بوده است و امروز به لبه پرتگاه سقوط رسیده است.
کدام پاسخ؟
یک هدف سیاست سرکوب و پروندهسازی علیه کارگران فولاد و بخشهای مختلف طبقه کارگر، به سکون کشیدن اعتراض و اعتصاب در جامعه بطور کلی و جا باز کردن برای مانور و مانیپولاسیون سیاستهای حکومتی و حاشیه حکومت است. چنین فرصتی را نباید به حکومت داد و این سیاستها باید با اقداماتی نقشهمند و سراسری در داخل و خارج کشور درهم کوبیده شود. این اعلانِ جنگ علنی و سبعانه رژیم اسلامی منطقاً و ضرورتاً باید با عملِ رادیکال و متقابلِ کارگران و بخشهای مختلف جامعه روبرو شود. تعرض حکومتی باید با ضد تعرض جامعه و نیروهای رادیکال اپوزیسیون پاسخ بگیرد. کارگر فولاد اگر در مقابل سرکوب نمایندگان و رهبران عملیاش ساکت بماند، فردا مجتمع فولاد را به حسینه و قبرستان تبدیل میکنند. اگر اعتراضات در هفت تپه به تداوم زندانی کردن اسماعیل بخشی با حُکم شلاق و زندان روبرو میشود، هدفشان اینست که از پروژه های امنیتی عقب ننشینند و جلوی موج برگشت را بگیرند. دستگیری و زندانهای کشیمنی برای فعالینی که دقایقی در روز زن از برابری و حرمت زن سخن گفته اند، دفاع از بیحقوقی زن و حاکمیت آپارتاید جنسی و پدوفیلی اسلامی است که تحت عنوان “کودک همسری” در ایران رایج است. کسانی که کارنامه بزرگترین سازماندهی فحشا را در ایران زیر بغل دارند، فعالین شریف و برابریطلب زن را به “اشاعه فساد و فحشا” متهم میکنند! گُنده دزدها و فاسدین و اختلاسگران حکومتی به شریفترین فعالین کارگری تهمت “پول گرفتن از خارج” را میزنند. صورت مسئله برای کُند ذهنترین انسانها هم روشن است. لذا “رژیم چه میگوید” مهم نیست، در تقابل با این سیاستها “ما چه میکنیم” مهم است. باید با همان روحیه اعتراضی سطح بالا و حق بجانب رهبران نیشکر هفت تپه و هپکو و آذرآب و فولایهای قهرمان به این تعرض جمهوری اسلامی پاسخ داد. کلیه اُسرای جنبش ما و هر کسی که با پرونده سازی و بند و بست امنیتی در زندانها گرفتار شدند، بی قید و شرط آزاد شوند. تمامی پروندههای سرهم شده و اتهامات بی پایه و احکام دستوری لغو شوند.
حق اعتراض و اعتصاب و دخالت در امور جامعه در انحصار سرمایهداران و حکومتشان نیست، این حق پایهای شهروندان است. جوانان انقلابی و مردم آزادیخواه آگاهانه باید شرایطی ایجاد کنند که رژیم اسلامی و اَعوان و اَنصارش احساس امنیت نکنند و بخود جرأت ندهند که علیه شهروندان دست به جنایت بزنند. هر کسی و هر نیروئی که تلاش دارد با حکومت بسازد باید بعنوان شریک جُرم در جنایت و سرکوب شناخته شود. ضروری است اعتراضات از سطح فابریک و صنف و مسائل مشخص به اعتراض طبقه به معنی کارگران و خانوادههایشان، مردم شهر و مراکز مختلف صنعتی و خدماتی ارتقا یابد. حمله به کارگر فولاد و هر بخش دیگر کارگران و جنبشهای آزادیخواه، باید حمله به کل طبقه کارگر، حمله به اردوی آزادیخواهی و برابریطلبی تلقی شود و با همین عنوان پاسخ گیرد. سیاست رژیم مُنفک کردن و مُنزوی کردن این و آن اعتراض و سرکوب ساده آنست، سیاست ما باید کوبیدنِ تاکتیکِ رژیم و گسترشِ همبستگی و وحدتِ طبقاتی باشد. سیاست حکومت دفاع از سرمایهداران و بقای حکومت است، سیاست ما باید تعرض به سرمایهداران و دولتشان و افشای هرچه وسیعتر بند و بستها و تحرکات مافیائی آنان باشد. امروز گسترش اتحاد کارگری، تحکیم افق و راه حل کارگری، برافراشتن پرچم برابریطلبی و سوسیالیسم کارگران، دفاع از جامعه و حقوق شهروندان، تقابل با هر نوع ستم و تبعیض و سیاست ارعاب، خط مشی عمومی اردوی رادیکال و ضدّ حکومتِ اسلامی است. حکومت اسلامی با این سیاستها دارد گور خود را عمیقتر میکند. بقول فولادی ها؛ “کارگران بیدارند، از استثمار بیزارند”! “فولاد نمیشکند”، طبقه کارگر در این کشمکش فولاد آبدیده خواهد شد. *
٥ سپتامبر ٢٠١٩