علی جوادی برای نابودی تروریسم اسلامی چه باید کرد؟

برای نابودی تروریسم اسلامی چه باید کرد؟
علی جوادی
عملیات تروریستی در بوستون آمریکا بار دیگر این سئوال را در اذهان جامعه برجسته کرد که چگونه میتوان از شر تروریسم اسلامی خلاص شد؟ راه حل ها کدامند؟ راه حل کمونیسم کارگری چیست؟ اما پیش از پرداختن به این سئوالات٬ ذکر نکاتی در مورد قربانیان این فجایع لازم است.
تاسف آور است: اما آنچه در بوستون گذشت٬ اولین جنایت اسلامیستها نیست٬ و آخرین بار هم نخواهد بود. تا زمانیکه جنبش اسلام سیاسی کماکان یک هیولای زنده است و نفس میکشد٬ باز هم خواهد کشت٬ باز هم جنایت خواهد آفرید. واقعیت تلخ این است که هرگوشه ای میتواند صحنه عملیات کور این جریانات اسلامی باشد. قربانیان این عملیات تروریستی عادی ترین مردم هستند. عابر و توریست بیخبر، دونده یک ماراتان. كودك و جوان و پیر را٬ در خیابان، در اتوبوس، در مترو، در رستوران، در دیسكو ويا در ساحل دریا، با بمب و گلوله به خاك و خون میكشند. عامل و باعث و بانی این عملیات جنایتكارانه جنبش اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی است كه زندگی و مدنیت مردم را به گروگان گرفته است. كارنامه تروریسم اسلامی و جنبش ارتجاعی اسلام سیاسی در نسل كشی و قتل عام و سربریدن و اعدام و سنگسار و جنایت شرعی٬ عیان و غیر و قابل انكار جلوی چشم مردم جهان قرار دارد. باید به این وضعیت خاتمه داد. تروریسم٬ چه اسلامی و چه دولتی آن٬ یك تهدید و خطر جدی علیه مدنیت و زندگی و آزاديخواهي است. برای یك آینده انسانی باید بساط تروریسم را برچید. جهان را ميتوان و باید از دست بمب گذارها و تروریستها و ژنرالهای دست به ماشه خارج كرد.
اما برای نابودی تروریسم اسلامی چه باید کرد؟ واقعیت این است که “راه حل های” دول غربی بارها شكست خود را اثبات كرده است. لشكر كشی و عملیات نظامی و پلیسی کردن فضای جامعه و محدود کردن حقوق مدنی آحاد جامعه نه تنها پاسخ نیست، نه تنها عاملی در محدود كردن دامنه تروریسم اسلامی نبوده و نیست، بلكه خود زمینه ساز و حلقه ای در گسترش عملیات تروریستی است. خود یك نمونه زنده عملیات تروریسم دولتی است.
آنچه كه هیات حاكمه آمریكا در فردای فاجعه ١١ سپتامبر به آن “جنگ جهانی علیه تروریسم” نام نهاد، در واقع جنگی علیه تروریسم اسلامی و ریشه های آن نبود٬ برعکس خود یک اقدام تروریستی دیگر بود. اقدامی تروریستی و به همان اندازه دهشتناك بود كه ثمره ای جز خانه خرابی و ناامنی و محرومیت عظیم توده های مردم بدنبال نداشت. بمباران افغانستان و عراق جنگی علیه تروریسم اسلامی نبود. گوشه ای از سیاست ارتجاعی میلیتاریسم آمریكا و ناتو بود. این جنگ و لشكر كشی ها نه تنها ذره ای امنیت برای ساكنین اروپا و جوامع غربی بدنبال نداشته است بلكه بر عكس خود باعث گسترش عملیات ترویستی در سطح جهان شده است. هدف هیات حاكمه آمریكا از این جنگ ها نه نابودی تروریسم اسلامی و اسلام سیاسی بلكه تحكیم موقعیت و سلطه سیاسی و نظامی خود بر جهان به عنوان تنها ابرقدرت است.
واقعیت این است که در سیاست هیات حاکمه آمریكا نه تنها دولتهای اسلامی جایگاه ویژه ای دارند، بلكه متكی شدن و یا شكل دادن به دولتهای اسلامی و قومی یك ركن سیاست كنونی آن در خاورمیانه و شمال آفریقا است. در این سیاست نه تنها دولتهای اسلامی میتوانند سر كار باشند، بلكه حتی تروریسم اسلامی تا زمانیكه متوجه غرب و متحدین غرب نباشد، مجاز است. از این رو مقابله همه جانبه با سیاستهای تجاوزگرانه و قلدری نظامی و سیاسی آمریكا و ناتو یك ركن تعیین كننده مبارزه با تروریسم اسلامی است. در عین حال باید در مقابل هر گونه تلاش دول غربی در محدود كردن آزادیهای سیاسی و مدنی مردم و گسترش حاكمیت پلیسی به بهانه مقابله با تروریسم اسلامی، ایستاد و اجازه نداد این جریانات نیز در پس کشمکش خود با جریانات اسلامی باز از حقوق و شرایط زندگی مردم قربانی بگیرند.
تروریسم: ركن استراتژیك اسلام سیاسی
تروریسم اسلامی صرفا كار چند گروه مرتجع و آدمكش اسلامى بريده از جامعه نیست كه با نابودیشان بتوان بساط تروریسم اسلامی را برچید. تروریسم اسلامی یك ركن استراتژیك جنبش اسلام سیاسی است. اسلام سیاسی آن جنبش ارتجاعی و بستری است كه جریانات تروریست اسلامی بر متن آن فعالیت میكنند. اسلام سیاسی جنبشی ارتجاعی با پرچم اسلام است که بمنظور تجدید سازمان دهی قدرت سیاسی در سطح جوامع خاورمیانه پا به میدان سیاست گذاشته است. این جنبش ارتجاعی برای تجدید سازماندهی حاكمیت سیاسی جوامع خاورمیانه و مقابله با چپ و طبقه كارگر به میدان آمده است. یک پایه گسترش این جریانات غرب است. غرب در دوران جنگ سرد این جریانات را از حاشیه جوامع خاورمیانه برای مقابله با آزادیخواهی و برابری طلبی و سوسیالیسم و فشار به بلوك رقیب به جلوی صحنه سیاست كشاند و از این رو این جریانات توانستند در دوران پس از جنگ سرد جایگاه برجسته ای در سیاست جهانی پیدا كنند. در ایران اسلام سیاسی به كمك غرب به قدرت رسید و خود را در شكل یك حكومت سازمان داد و به همین اعتبار جنبش اسلام سیاسی را به یك نیروی آدمكش با امكانات وسیع دولتی در سطح منطقه تبدیل كرد. این جنبش اكنون یك پای جنگ قدرت در كشورهای مسلمان نشین در خاورمیانه است.
برای ريشه كن كردن تروریسم اسلامی بايد به سراغ جنبش اسلام سياسى، دولتهاى اسلامى، جنبشها و سازمانهاى اسلامى و همچنین دولتهای حامی این جریانات در سطح بین المللی رفت. یک رکن اساسی در هم شکستن جنبش اسلام سیاسی٬ سرنگونی رژیم اسلامی در ایران است. سرنگونی رژیم اسلامی، جنبش اسلام سیاسی و جریانات اسلامی را بدون افق و چشم انداز خواهد كرد و نیروی عظیمی را برای برچیدن اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی در كل خاورمیانه به حركت در خواهد آورد.
از طرف دیگر باید جلوی حمایت مادی و معنوی دولتهای غربی از جریانات اسلامی رنگارنگ را گرفت. باید یک تلاش عظیم سیاسی را سازمان داد و به پیش برد. باید مذهب، اسلام، قوم پرستی، راسیسم و نسبیت فرهنگی و هر نظریه و تفكری كه فرهنگ و آمال و ارزشهای یکسان و جهانشمول انسانی را به رسمیت نمی شناسد نقد و افشا كرد. و بالاخره باید به مشقات، محرومیتها، ستم، استثمارو اختناقی كه انسانها را به استیصال سوق میدهد و برخی را قربانی جریانات تروریستی میكند، پایان داد. باید ریشه ها و منابعی که این تروریسم از آن تغذیه میکند٬ را خشکاند. تلاش ما برای نابودی تروریسم اسلامی، بخشی از مبارزه عمومی ما برای ایجاد جوامعی باز، آزاد، برابر، مرفه٬ سكولار و سوسیالیستی است كه در آن جان و حرمت و آزادی٬ برابری و آسایش و امنیت انسان اساس ارزشهای جامعه است.
حلقه های محوری٬ علاوه بر سرنگونی رژیم اسلامی٬ برای نابودی تروریسم اسلامی کدام است؟
حل مساله فلسطین
كشور مستقل فلسطینی باید تشكیل شود. مردم فلسطین باید كشور مستقل و دولت متساوی الحقوق خود را داشته باشند. اسلام سیاسی از ظلم و ستمی كه تاریخا بر مردم فلسطین رفته است٬ تغذیه میكند. این جنبش ارتجاعی علیرغم اینكه كوچكترین ربطی به ستم وارده بر مردم فلسطین ندارد اما از نارضایتی و بی حقوقی مردم درفلسطین و خاورمیانه بهره برداری کرده و برای خود سرمایه سیاسی میسازد. باید دولت اسرائیل و حامیان غربی آن را تحت فشار قرار داد تا صلح و ایجاد دولت مستقل فلسطینی را با تمام حقوق شناخته شده بین المللی برسمیت بشناسد. باید دول غربی را تحت فشار قرار داد تا به حمایت بی قید و شرط خود از سیاستهای ارتجاعی و تجاوزگرانه دولت اسرائیل خاتمه دهند. تشكیل كشور فلسطینی و برقرار صلح در خاورمیانه ركن اساسی و یك پايه ریشه كن كردن تروریسم اسلامی در سطح جهان است.
پایان دادن به حمایت غرب از دولتها و احزاب اسلامی
بدون حمایت دول غربی رژیم اسلامی در ایران به سر كار نمی آمد و بدون حمایت این دولتها جریانات اسلامی شانس چندانی برای قرار گرفتن در قدرت دولتی ندارند. عراق٬ لیبی٬ مصر٬ تونس٬ نمونه های بارز این حکم اند. بدون حمایت دول غربی نظامهای برده داری و شیوخ مختلف در عربستان سعودى و امیر نشینان حاشیه خلیج قادر به بقا نخواهند بود. بدون حمایت غرب دولتهای كشورهای مسلمان نشین قادر نمیشدند قوانین اسلامی را به یك ركن سیاه زندگی مردم تبدیل كنند. بدون حمایت غرب جریانات اسلامی و طالبان در افغانستان قدرت نمیگرفتند. بدون حمایت غرب جریانات اسلامی در عراق به نیرویی اصلی در قدرت سیاسی تبدیل نمیشدند. واقعیت این است که در غیاب حمایت سیاسی، نظامی و دیپلماتیك غرب از دولتهای اسلامی مردم این منطقه بسرعت این دولتها را بزیر خواهند كشید. برای پایان دادن به اسلام سیاسی باید جلوی بند و بست و حمایت دول غربی از دولتها و جریانات و احزاب اسلامی را در هر شكل آن، چه ضد غربی و چه پرو غربی، گرفت.
متفکران و استراتژیستهای دول غربی برای توجیه دفاع خود از جریانات اسلامی مقوله فاندمانتالیسم اسلامی را پیش كشیده اند تا بتوانند شاخه های ضد غربی اسلام سیاسی را از شاخه های پرو غربی و اهل بند و بست و سازش آن جدا كنند. تا بتوانند با یک بخش بر علیه بخش دیگر متحد شوند. این سیاست قدرتهای غربی را باید افشاء كرد. باید تاثیرات مخرب ان در گسترش دامنه تروریسم اسلامی و اسلام سیاسی را به مردم خاطر نشان كرد. پیش كشیدن بنیادگرایی اسلامی و یا اسلام سیاسی “خوب و بد” علی العموم راهی برای بقاء جنبش ارتجاعی اسلام سیاسی است. اسلام سیاسی بدون حمایت غرب بسرعت از مردم آزادیخواه و سكولاریسم و سوسیالیسم شكست خواهد خورد.
دفاع پیگیر از سكولاریسم
جنبش اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی اكنون پر و بال خود را به محیط های اجتماعی اسلامی در كشورهای غربی نیز گسترانده است. این جنبش از یك طرف زندگی و حقوق مدنی این مردم را به گروگان گرفته و از طرف دیگر قوانین سیاه اسلامی را بخصوص به زنان و دختران تحمیل میکند. و این محیط ها را عملا به پایگاههایی برای سربازگیری در عملیات انتحاری و آدمكشی تبدیل كرده است. دولتهای غربی از با تز تماما ارتجاعی نسبیت فرهنگی و بعضا با دست شستن و یا حاشیه ای كردن مبانی سكولاریسم در ساختار دولت و آموزش و پرورش٬ عملا دست جریانات مرتجع اسلامی را در ارعاب و تعرض به زنان و حاكم شدن بر سرنوشت و زندگی مردم باز گذاشته اند. این جریانات حتی از كمكهای مادی و معنوی دولتهای غربی نیز برخوردار هستند. برای ریشه كن كردن تروریسم اسلامی باید بدون قید و شرط از جهانشمولی حقوق مدنی و شهروندی انسانها در همه كشورها و در تمام محیط های اجتماعی اسلامی دفاع كرد. هر گونه زیر پا گذاشتن حقوق جهانشمول شهروندان و سازش و همكاری با جریانات اسلامی در حاكم كردن دین بر زندگی مردم در این جوامع باید محكوم شود.
در عین حال بدون دفاع پیگیر از سكولاریسم در خود جوامع غربی نمیتوان از سكولاریسم و حاكم شدن قوانین جهانشمول حقوق بشر و حقوق مدنی در محیط های مسلمان نشین بطور پیگیر دفاع كرد. یك پایه ریشه كن كردن اسلام سیاسی در جوامع غربی دفاع پیگیر از سكولاریسم در این جوامع و مقابله با قوانین و روندهایی است كه منجر به نفوذ مذهب و دستگاه مافیایی مذهب در حاكمیت سیاسی این جوامع میشود.
برچیدن مدارس اسلامی
مدارس اسلامی مراكزی برای گسترش دامنه آموزش و سیاستهای ضد انسانی اسلام سیاسی است. كودكان در مدارس اسلامی طعمه تحمیق و شستشوی مغزی و تحجر و عقب ماندگی اسلامی میشوند. در این مدارس نفرت، نا برابری انسانها، ضدیت با زن و آزادی و تمدن به كودكان خورانده میشود. این مدارس مجرایی برای عضو گیری گروهها و فرقه های اسلامی و تروریستی هستند. دست مذهب را باید از آموزش و پرورش كوتاه كرد. كلیه مدارس مذهبی را باید برچید. كودكان باید بدور از تعرض و دست اندازی مذهب آموزش ببینند. باید قاطعانه از حقوق كودكان در برخورداری از آموزش و پرورش جدا از مذهب دفاع كرد. یك ركن نابودی و ریشه كن كردن اسلام سیاسی جلوگیری از دست اندازی جریانات اسلامی به كودكان و مصون داشتن آنها از تعرض فرقه ها وجریانات مذهبی است. دولتهای غربی با باز گذاشتن دست فرقه ها و جریانات مذهبی و یا با كمك مادی به آنها عملا در قربانی شدن كودكان توسط جریانات اسلامی شریك هستند. هر گونه حمایت و سوبسید دولتی به جریانات مذهبی باید قطع شود. حجاب كودكان بدون استثناء باید ممنوع شود. حجاب كودكان تحمیل پوشش فرقه های مذهبی اسلامی به كودكان و ابزاری برای ایجاد آپارتاید جنسی در جامعه و محروم كردن كودكان از فعالیت اجتماعی، تفریح و برخورداری از یك زندگی شاد و خلاق و ایمن است. جامعه باید از منافع و حقوق كودكان قاطعانه دفاع كند. به قول منصور حکمت كودكان مذهب ندارند. جامعه باید شرایط یكسان و برابری برای آموزش همه كودكان فراهم كند.
مقابله با راسیسم و مسلمان ستیزی
تروریسم كار مسلمانان نیست. سیاست استراتژیك جنبش اسلام سیاسی و جریانات تروریست اسلامی است. سیاستی كه بجای جریانات و دولتهای اسلامی افراد مسلمان را هدف تهاجم سیاسی و تبلیغی خود قرار میدهد، راسیستی و ضد انسانی است. این سیاستهای ارتجاعی عملا منجر به مقبولیت جریانات و فرقه های ارتجاعی اسلامی در میان قربانیان راسیسم و محیط های اسلامی میشود. مبارزه قاطع با راسیسم و مسلمان ستیزی یك وجه مهم مبارزه علیه اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی است.
در پایان
مدتی است که اسلام سیاسی٬ تروریسم اسلامی را به یك واقعیت سیاه در زندگی مردم تبدیل كرده است. به این وضعیت باید پایان داد. این كار بشریت متمدن و آزادیخواه است. کار کمونیسم کارگری است.
http://www.hekmatist.org/index.php
٢٦ آوریل ٢٠١٣