در باره انتشار عکس مشترک کاک فتاح خراسانه و من

در باره انتشار عکس مشترک کاک فتاح خراسانه و من(نسان نودینیان) و تصویری از مدرسه و محصلین روستاهای؛ “سیوه دین”، “قره کند” و “چاورچین”

نوستالژی به معنی بیان خاطرات تلخ وشیرین است. اما اینجا برای من و شاید هزاران انسان مبارز که تاریخ مبارزه بیش از ٤ و ٥ دهه و بیشتر را تجربه کرده ایم، از خاطرات تلخ و شیرین هم فراتر است. با دیدن هر یک عکس یک تاریخ و یک دوره سیاسی ـ مبارزاتی در گنجینه آرشیو زندگی بیان میشود.

با فارغ التحصیلی از دانشسرایمقدماتی در ساوه و ورامین(داشسرای ما شبانه روزی بود و نزدیک یا در یک کیلومتری کارخانه مشهور قند ورامین، قرار گرفته بود) در سال، ١٣٤٨ و سپس استخدامی در آموزش و پرورش مریوان و در مدرسه سروآباد و اجاره اطاقی کوچک حدود ٢٠متر مربع خانه مسکونی با رفیق عطا رستمی(عطا راهنمای تعلیماتی مناطق سروآباد منطفه شامیان بود. در این سال رمان بسیار جذاب و شیرینی را در ارتباط با کوچ دهقانان “دزه وند” بکردستان عراق را نوشت). در سال، ١٣٥٠ برای انجام دوره سربازی در گرگان و سپس دوره ١٨ ماهه در سمت “سپاه دانش” آندوره در بوکان و در روستاهای “سیوه دین”، “قره کند” و “چاورچین”. از این سه روستا محصلین کلاسهای یک تا پنچم در مدرسه ای در وسط روستای “سیوه دین” و “قره کند” مشغول یادگیری بودند.  در این سالها تا تابستان ١٣٥٢ در این روستاها دوستان زیادی و بویژه از روستاهای “تازئاوا” و خراسانه نزدیک “اجیکند”(بعدها مقرهای مرکزی کومه له شده بود) داشتم. در خراسانه با کاک فتاح خراسانه(خسروی اگر اشتباه نکنم) دوست نزدیک شدیم. جوراب بازی و گالت و گپ(البته من صدای خوبی ندارم و نداشتم و طبق معمول کلمات و ملودی را اشتباه و غلط تکرار میکردم و میکنم! که سبب مزاح و شوخی و خنده هر باره بود و است!) هر هفته را داشتیم. کاک فتاح صدای بسیار گرم و توانایی را داشت، جوانی تنومند و قوی بود، خوش صحبت و بشدت تعرضی بود. پذیرایی گرم و صممیانه او و خانواده محترمش را فراموش نمیکنیم. به کاک فتاح علاقه زیادی داشتم هم سن و سال بودیم و شوخی های مشترک زیادی داشتیم (اب “آخته تر” شوخی همیشگی ما بود)  در آندوره مساله جنبش ضد فئودالی موضوع ما روشنفکران بود و بویژه برای من که در مریوان با این جنبش آشنایی داشتم و با دوستان عزیزی ضد فئودال بودیم. با این روحیه در بوکان و در روستاهایی که اسم برده شد و بویژه با کاک فتاح خراسانه دوستی نزدیکی داشتم. البته در روستای خراسانه با خانواده محترم کاک طاهر حسامی بواسطه رفیق عزیزم مینه حسامی  دوستی نزدیکی داشتم، آغوش باز خانواده کاک طاهر، کاک حمزه حمیدی(پدر رفیق ابوبکر حمیدی که دوستی نزدیکی داشتیم) و کاک صلاح مهتدی در بوکان و پذیرایی های گرم از خاطرات شیرین آن سالها است.

با دیدن برنامه های «شورش خراسانه» در فیس بوک و اقدام انقلابی او در افشا طرح ترور رفقای حزب حکمتیست، توسط حزب کومه له(عبدالله مهتدی) متوجه شدم که شورش و سپس کاک رنج که اخیرا با او آشنا شده ام، از فرزندان کاک فتاح هستند. اقدام جسورانه، انقلابی و انسانی “شورش خراسانه” برایم قابل تقدیر بود. به این دلیل با تلاش زیاد عکس مشترک کاک فتاح را بدست آوردم. و به این دو نفر تقدیم میکنم.

این عکس و خاطرات یا “نوستالژی” مربوط به تاریخ معینی است، بعدها در سال ٥٩ و ٦٠ در آن سالها که کادر و پیشمرگ کومه له بودم گذرم به آجیکند و خراسانه و … افتاد، تلاش کردم کاک فتاح راملاقات کنم، موفق نشدم گویا به حزب دمکرات کردستان ایران پیوسته بود. و… 

٢٣ اسفند ١٣٩٧

١٤ مارس ٢٠١٩     

Bilden kan innehÃ¥lla: 2 personer, personer som stÃ¥r och text Bilden kan innehÃ¥lla: 1 person