کمونیست هفتگی-در چهلمین سالگرد انقلاب ۵۷ (میزگردی با رحمان حسین زاده، ناصر مرادی، عبدالله دارابی، پروین کابلی، فاتح شیخ )

در چهلمین سالگرد انقلاب ۵۷

(میزگردی با رحمان حسین زاده، ناصر مرادی، عبدالله دارابی، پروین کابلی، فاتح شیخ )

کمونیست هفتگی: در چهلمین سالگرد انقلاب ۵۷ بسر می بریم، این سوال در مقابل نسل دوره انقلاب قرار دارد که چرا انقلاب کردید؟ جمهوری اسلامی حرکت عظیم مردم ایران را “انقلاب اسلامی” مینامد و بازماندگان نظام سلطنت، نفس موجودیت جمهوری اسلامی و تباهیهای تحمیلی آن را محکی بر “اشتباه بودن” انقلاب علیه نظام شاهی  میدانند؟ شما به این ادعاها علیه تاریخ واقعی انقلاب ٥٧ جوابتان چیست؟

رحمان حسین زاده: انقلاب کردیم، چون خواهان تغییر بودیم و از نظم حاکم مبتنی بر تبعیض و نابرابری و استثمار و استبداد و دیکتاتوری و جامعه ای مبتنی بر ترس و فقر و دروغ و ریا و فساد بیزار بودیم.  چون آزادی و برابری و رفاه و سعادت و ترقی و زندگی شایسته و انسانی را میخواستیم.در دهه های آخر قرن بیستم و بعد از آنکه دنیا انقلاب کارگری اکتبر و دهها تحرک بزرگ اجتماعی و آزادیخواهانه را علیه نظامهای استبدادی سرمایه و متکی به استثمار انسان به دست انسان را به خود دیده بود، سودای تکرار و تحقق انقلاب آزادیخواهانه و ضد سرمایه مشابه را در ایران داشته و داریم. انقلاب شد چون مردم ایران خود را شایسته تر از آن میدانستند حاکمیت سیستم سلطنتی را بیش از آن تحمل کنند. براستی حکمروایی یک فرد به عنوان شاه و برگرفته از قرون وسطی کسر شان انسان معاصراست.  مردم دیگر شاه و ساواک و زندان و شکنجه و اعدام وترس و تبعیض و فقر و گرانی و بیکاری را تحمل نمیکردند. سیستم سلطنت همه این ناهنجاریها را به جامعه ایران تحمیل کرده بود و این اساس معضل و تضاد نظام شاهی با جامعه و مردم بود. سلطنت پهلوی حکومت سرمایه متکی به کار ارزان و استثمار شدید طبقه کارگر و شهروندان جامعه و لازمه آن حاکمیت استبدادی و سرکوبگری خشن بود که سر منشاء همه مصائبی بود که بالاتر اشاره کردم. در نتیجه ما مردم ایران حق داشتیم، انقلاب کنیم و سیستم استثمارگر و فاسد سلطنتی را سرنگون کنیم و کردیم.

در پاسخ بخش دوم سئوالتان، هیچ درجه از نافرجامی و شکست انقلاب ۵۷ مجوزی در دست جمهوری اسلامی، سلطنت طلبان شکست خورده و حتی “نواندیشان” امروزی نیست که اهداف آزادیخواهانه انقلاب ۵۷ را تخطئه کنند. اینها دو روی سکه ضد انقلاب ۵۷ مردم ایران هستند و سرسوزنی در ادعاهایشان حقانیت ندارند. اجازه بدهید، توضیحات بیشتری بدهم.

اولا: جمهوری اسلامی نه محصول انقلاب ۵۷ بلکه محصول شکست آن است. عنوان “انقلاب اسلامی” عنوان پروژه ضد انقلاب واقعی کارگران و مردم حق طلب بود که نطفه آن در کنفرانس گوادولوپ امپریالیستی بسته شد. سنت کپک زده اسلامی در مقابل پتانسیل چپ گرایانه و آزادیخواهانه انقلاب ۵۷ توسط قدرتهای امپریالیستی غربی حدادی و به عنوان آلترناتیو در مقابل سلطنت قرار داده شد. نه تنها قدرتهای غربی، به علاوه بلوک شرق و شوروی هم از سر ضد امپریالیستی گری و تعقیب منافع ضد انسانی خود به حمایت از این جریان ضد انقلابی برخواستند. در مطالعه تحولات جهانی دوران جنگ سرد، چنین نابهنگامی تاریخی که همزمان دو قطب شرق و غرب یعنی کل قدرتهای جهانی حتی اگر برای دوره ای هم بوده، همسو پشت یک جریان را بگیرند، نادر بوده است. جریان اسلامی از این موقعیت بیشترین استفاده را برای قدرت گیری و سرکوب ایده آلهای انقلاب و تحکیم موقعیت خود برد. مضافا با تاثیرگرفتن از اوضاع بین المللی، سنتهای سیاسی موثر آن دوره در ایران، ناسیونالیسم به اصطلاح لیبرال جبهه ملی و ناسیونال رفرمیسم حزب توده و چپ شرق زده ضد امپریالیست هم از جمهوری اسلامی و خمینی حمایت کردند. با وجود همه این حمایتهای بین المللی و داخلی، نهایتا ضد انقلاب به قدرت رسیده اسلامی با کشتار وسیع با انقلاب ۵۷ تعیین تکلیف کرد. فردای قیام ۵۷ تا سی  خرداد ۶۰ آن فاصله زمانی است که جمهوری اسلامی گام به گام با کارگران، زنان و جوانان و مردم حق طلب و پرتوقع درگیر بود و نهایتا آنها را با قتل عام هزاران نفره در سی خرداد ۶۰ و بعدتر در عرصه های مبارزاتیشان عقب راند. در نتیجه ادعاهای جمهوری اسلامی و اینکه خودش را به عنوان محصول انقلاب ۵۷ مردم ایران جازدن یک شیادی سیاسی و امروز بیش از هر زمانی رنگ باخته است. نفس اینکه در تمامی عمر این رژیم سرکوب، ایده های انقلاب ۵۷ یعنی آزادی و برابری و رفاه و سعادت همواره در مقابل سران جمهوری اسلامی قدعلم کرده و هنوز مبنای کابوس آنها از آینده تحولات سیاسی ایران است، شاهد این واقعیت است.

ثانیا: سلطنت طلبان شکست خورده، به عبث میکوشند با علم کردن حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی، رنج و محنتهای تحمیلی نظام سلطنتی و شاهی مورد علاقه شان بر گذشته جامعه ایران را پرده پوشی کنند، و از این مسیر به عبث ضدیت با انقلاب ۵۷ و انقلابیگری را توجیه میکنند.  جامعه ای که یکبار برای همیشه به ننگ حاکمیت شاهی و سلطنتی پایان داده، از آن هوشیارتر و آگاهتراست، تفاوتهای روندهای تحولات سیاسی را تشخیص ندهد. آخوند و مذهب و اسلام خود بخشا محصول آن نظام پوسیده سلطنتی بود که برای بقای خود دست به دامان آنها میشد. خودآگاهی جامعه ایران و جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی وسیع در آن جامعه اجازه احیای مجدد به سیستم سلطنتی حتی سرو دم بریده به آنها نخواهد داد. شیون آنها در مناسبت انقلاب ۵۷ کمتر به خاطر گذشته از دست رفته شان است، بیشتر به خاطر بی آیندگی سیستم سیاسی موردنظرشان است. جامعه ایران دیگر بار روی حاکمیت شاهی و سلطنتی را به خود نخواهد دید. تلاشهای آنها در این راستا آب در هاون کوبیدن است.

کمونیست هفتگی: در سالهای قبل تبلیغات رژیم و سران حکومتی برای برگزاری ۲۲ بهمن و آوردن بخشی از مردم همراه دسته های حزب اللهی و پاسداران به خیابانها بسیار وسیع بود، اما امسال با شمایلی وحشت زده از ترس مردمی که در کمینشان نشسته اند، سخن می گویند این ترس و وحشت  چه چیزی را بیان می کند؟ و تا چه حد امکانش هست؟

ناصر مرادی: اولین بار نیست که سران جمهوری اسلامی از مناسبت ۲۲ بهمن وحشت کرده اند. در سالهای قبل در موارد متعدد در سالگرد ۲۲ بهمن مردم راهپیمایی های دولتی را در بعضی از شهرها به هم زده اند. علیه رژیم و سران حکومت شعار داده اند. حتی تظاهرات بر علیه رژیم اسلامی برگزار کرده اند. اما ترس و وحشت رژیم امسال از هر زمانی بیشتر و در عین حال واقعیتر است. این را خود سران حکومتی و فرماندهان و مقامات امنیتی رژیم علاوه بر تصمیمات و نقشه هایی که در جلسات خود و بصورت امنیتی و سری برای مقابله با چنین شرایطی اتخاذ می کنند، این هشدار را هم بطور علنی بروز داده اند. از جمله ناصر سراج رئیس سازمان بازرسی کل کشور یکی از دستگاه های قوه قضائیه که مسقیما زیر نظر رئیس قوه قضائیه و بیت رهبری  فعالیت می کند و یک سازمان امنیتی است، اعلام کرده است که در راهپیمائی ۲۲ بهمن امسال مردم شعار خود را می دهند. سراج اظهار نگرانی کرده که یا مردم شرکت نمی کنند و یا اگر شرکت کنند با تغییر شعارهای رسمی و حکومتی شعار های خودشان را بیان می کنند. جناب سراج با اعتراف به اینکه شرایط فعلی کشور خصوصا در حوزه اقتصادی و ارتزاق عمومی عادی نیست. فضای کشور نا امن است و این نا امنی اقتصادی در ایام منتهی به چهلمین سالگرد ۲۲ بهمن این خطررا ایجاد کرده است که مردم علیه حکومت دست به اقدامات اعتراضی بزنند. از اعترافات رئیس سازمان بازرسی کل کشوربگذریم ، در شرایط فعلی بسیاری دلایل دیگر را می توان برای بررسی این موضوع بیان کرد که مهمترینش روندهای جدید اوضاع سیاسی در جامعه ایران و موقعیت حکومت اسلامی است. بن بست لاعلاج رژیم اسلامی از فروپاشی اقتصادی و اضمحلال سیاسی از سویی و مبارزه مردم برای سرنگونی حکومت از دیگر سو فاکتورهایی هستند که میدان مانور را از رژیم اسلامی گرفته است. 

 مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی درایران به یک امر واقعی توده های مردم تبدیل شده است. امروز مردم متقاعد شده اند که راه چاره ای برای برون رفت از این وضعیت موجود نیست و این حکومت را باید از سر راه بردارند. این روند با مبارزات مردم در  دیماه ۹۶ کلید خورد و در بالغ بر صد شهر ایران مردم در تظاهرات های میلیتانت با پائین کشیدن عکس های خامنه ای و سوزاندن تمثال سران حکومتی و حمله به اماکن امامان و امامزاده ها، پایگاه هایی از بسیج و سپاه را به آتش کشیدند و با شعارهای کوبنده خواست سرنگونی جمهوری اسلامی را فریاد زدند. در ادامه این تظاهرات های خیابانی ما شاهد اعتصابات و اعتراضات گسترده بخشهای مختلف اردوی کار ایران بودیم. اعتصاب سراسری رانندگان کامیون و کامیونداران در سراسر کشور، اعتصاب و اعتراضات معلمان،پرستاران، دانشجویان و دیگر اقشار مردم محروم جامعه ایران و   گل سر سبد این تحرکات و اعتراضات اعتصابات کارگری کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهوازبود که به مدت بیشتراز یک ماه ادامه پیدا کرد و پایه های  حکومت اسلامی را لرزاند. تا جائیکه  این اعتصابات و مبارزات پیگیر کارگری چنان وحشتی را در دل رژیم و سران حکومتی ایجاد کرد که با وحشیانه ترین شکل ممکن با بسیج نیرووهای سرکوب و گارد ویژه، حمله به صفوف کارگران اعتصابی را سازماندهی و نمایندگان و رهبران کارگری را بازداشت و به زندان انداختند که تا حالا هم تعدادی از رهبران این اعتراض و اعتصابات هنوز در زندان و زیر شکنجه های طاقت فرسا قرار دارند.  نکته مهم دیگر، این اعتراضات گسترده و مبارزات بی وقفه یکسال اخیر نشان داد که اوضاع بسیار تغییر کرده است. اگر در سالهای قبل توهمی در میان مردم وجود داشت که می شود و یا می توان از طریق جناح هایی از حکومت تعدیلی بوجود آورد دیگر سپری شده است. امروز دیگر صحنه ای برای جنبش اصلاح طلبی ۲ خردادی و  جنبش سبز و بنفش و وعده های رئیس جمهور کلید دار باقی نمانده است. مردم با شعار اصلاح طلب اصولگرا دیگر تمام است ماجرا مستقل از جناح های حکومتی به میدان آمده اند. بنابراین رژیم جمهوری اسلامی راهی برای ایجاد یک نظم سیاسی و دورنمایی برای مانور بیشتری ندارد.  مردم هم  جمهوری اسلامی را نمی خواهند. این اوضاع را سران ریز و درشت حکومت اسلامی فهمیده اند و هشدار می دهند که مبادا غفلت کنیم و شیرازه اوضاع را از دست بدهیم. با این وجود و به زعم هشدار و آمادگی  رژیم و بسیج صد در صد نیروهای سرکوب و مانورهای گارد ویژه و عوامل مزدور حکومتی و ایجاد فضای تهدید و ارعاب می توان گفت فضا برای اعتراض و به هم زدن نمایشهای حکومتی از طرف  مردم عاصی از جمهوری اسلامی و جنایتکاران دزد و فاسد و استثمارگر فراهم است. مردم می توانند  از این فضا و امکان استفاده کرده و مراسم های دولتی را به محل اعتراض و مبارزه برای درهم شکستن حکومت تبدیل کنند.این امکان وجود دارد به این دلیل که در این روز مردم به بهانه مراسمهای دولتی تجمع کنند و خیابانها را مال خود و شعارهای خود و خواست سرنگونی سر بدهند.

کمونیست هفتگی: بعد از رويدادهاى دیماه ۹۶ و به دنبال تظاهرات و اعتراضات وسیع مردم در بیشتر از صد شهر و به ویژه بعد از مبارزات قدرتمند کارگران فولاد اهواز  و نیشکر هفت تپه کلیت جمهوری اسلامی و قدرت سرکوبش در مقابل صفوف اعتراضات مردم بشدت زیر سؤال رفته است. نقش این اعتراضات در مقطع کنونی را چگونه می بینید؟

 

عبدالله دارابی: در شرایط کنونی ایران، هر ناظر منصفی میتواند تغییر تناسب قوای بین مردم معترض  با رژیم جمهوری اسلامی را به نفع مردم بوضوح ببیند و آنرا لمس و احساس کند. چون مردم  از عمده ترین سیاست معرفه رژیم همانا سیاست رعب و وحشت در جامعه، عبور کرده و بصورت روزمره درمحل کار و زیست خود با آن دست و پنجه نرم میکنند و در مقابل آن استوارو محکم می جنگند. حالا وضعیت بحران زده حاکمیت درایران به جایی رسیده که رژیم با هیچ ترفند و فشاری قادر به انکار و توجیه سیاست سرکوب ضد انسانی خود در حق به کارگران و مردم ایران نیست. ترفند جدیدشان دال بر عدم قبول شکنجه اسماعیل بخشی و سپیده قلیان شکست خورد و نقشه بر آب شد. رژیم با سیاست رعب وو حشت متولد شده وبا اتکا به آن اقتدار تا کنونیش را سر پا نگهداشته و  با آنهم خواهد رفت. چون جمهوری اسلامی بدون این سیاست، نه معنی دارد نه موجودیت. اگر یکماه این سیاست در جامعه متوقف شود پدیدە ای بنام جمهوری اسلامی در صحنه قدرت باقی نخواد ماند. آشکار و عیان است این رژیم، بدور از خواست و تمایل مردم و با حمایت آمریکا و دول غرب، و بیعت گرفتن تام و تمام ملیون ایران از جمله جبهه ملی، حزب توده، چریکهای فدایی اکثریت و… بر مسند قدرت نشانده شد و به کمک آنها نیز بر جامعه خون پاشید و اریکه قدرت اش را هم خون آلود ترک خواهد کرد. عروج و بقای تا کنونی رژیم اسلامی ایران بر اساس سیاست زور و ارعاب تداوم یافته و مردم با عبور از آن، ادامه حیات ننگین اش را نا  ممکن و زیر سوال برده اند. هم اکنون، ماحصل مبارزاتی چهل ساله مردم ایران به یمن تعرض و ایستادگی یکسال اخیر طبقه کارگرایران، پا به عرصه نوین و سرنوشت ساز گذاشته که چیزی غیر از پایان دادن به سلطه رژیم درچشم انداز مردم نیست. به همین خاطر است که باید به عمق و مضمون مبارزات یکسال اخیر مردم ایران بویژه تعرضات اخیر کارگران فولاد و هفت تپه پی برد و دید که جسارت ، توان و پتانسیل مردم در راستای بزیر کشیدن این رژیم، با چه سرعت و کیفیت بالایی به درون جامعه راه یافته واز آن استقبال میشود! امروز مردم ایران بر این باورند که بزیر کشیدن جمهوری اسلامی برایشان امکانپذیر است. چون شیوه مبارزه و دستاورد های یکسال اخیر کارگران  این سطح از خودآگاهی را میان مردم رسوخ داده که به کنار زدن رژیم توسط خودشان باور کنند و به آن امیدوار شوند. در چند سال قبل خود همین مردم در این سطح به خودآگاهی و همبستگی درون طبقه کارگر و اعتماد بخود اینچنانی باور نداشتند و فکر نمی کردند طبقه کارگر با این درجه از آگاهی و قابلیت و پتانسیل بتواند در مقابل این رژیم ابراز وجود کند و بعنوان نماینده واقعی خواست و آرزو های اکثریت جامعه ظاهر شود. بهمین خاطراست که در ایران امروز، سر ها دارد به سمت طبقه کارگر میچرخد و امروز کارگر به مرکز توجه رسانه های جهانی هم تبدیل شده است. ولی این خودآگاهی امروز طبقه کارگر ایران، تنها به چهار چوب سرنگون کردن این رژیم بسنده نخواهد کرد. دستیافتن به سرنوشت طبقاتی و سیاسی خویش  تنها راهی است که طبقه کارگر و کل جامعه را از زندگی برده وارنجات خواهد داد. کارگر امروز، تلاش و مبارزه اش علیه کار مزدی و کار مفت و ارزانی که سرمایه داری از گردە کارگر می کشد برایش جدی تر و غیر قابل قبول تر از چیز دیگری است. کارگر امروز جدی تر از هر دورانی تصمیم دارد به زندگی برده وار و بندگی زیر لوا یک مشت سرمایه دار لات و لمپن مفت خور و استثمارگر مذهبی و ملی گرا تن نخواهد داد و زیر بار آن نخواهد رفت. این، تفاوتی است که کارگر امروز بخاطرش بمیدان آمده و برایش مبارزه می کند. نسل امروز گاە گدار می پرسند چرا انقلاب کردید؟ کارگر کمونیست و مردم آزادیخواه ایران چهل سال قبل انقلاب کرد که استثمار و بربریت و دیکتاتوری را ازسر راه جامعه بر دارد، درست همین کاری که امروز دارد میکند. اما چنانچه  بالا اشاره کردم ملی گرایان تازه به قدرت رسیده دوره ٥٧ شمسی چون بازرگان، کریم سنجابی، بنی صدر، و حامیان آنها چون کیانوری، فرخ نگهدار و چریکهای فدایی خلق اکثریت و…، این بار با خزیدن زیر پرچم اسلام، این رژیم آدمکش و وحشی را بر گرده مردم فهیم و انقلاب کرده ایران سوار کردند و بلافاصله خود به عنوان پیشقراولان رژیم اسلامی به جان کارگران و کمونیستها و مردم انقلاب کرده افتادند و پیشاپیس شورا های کارگری را ملغی کرده و آنها را به نهاد های تازه تأسیس رژیم واگذار کردند. بر پایه سازمان ملغی شده ساواک شاه ، اطلاعات جمهوری اسلامی را تأسیس نمودند. به فتوای خمینی جلاد هم هزاران نفر را دستگیر کرده و کشتند و بدوراز چشم خانواده هایشان جسد بی جانشان را در دل خروار تن خاک پنهان کردند. در کنار این کشت و کشتار، به فرمان( ریئس جمهور وقت بنی صدر آدمکش) مردم مبارز و آزادیخواه  کردستان با توپ و بمب باران از زمین و هوا مورد حمله ددمنشانه قرار گرفت. علیرغم این همه بگیر و ببند و اینهمه کشت و کشتار، اعتراض و مبارزات علیه جمهوری اسلامی هیچ وقت از حرکت باز نایستاد و با نشئت گرفتن از آن امروز نیز اعتراضا ت مردم علیه رژیم با کیفیتی بمراتب آگاها نه تر و قوی تر از گذشته برای دستیابی به اهداف خویش در جریان است و فکر میکنم با وجود موانع زیاد این بار تا سرنگونی قطعی رژیم و دست یابی به آزادی، برابری و خوشبختی و…، ادامه خواهد یافت.

در این شرایط، حزب ما و دیگر کمونیستهای انقلابی باید با تلاش بی وقفه خویش بکوشیم افق رادیکال و انقلابی موجود در جنبش کارگری را نه تنها لانسه و تقویت کنیم بلکه آنرا به افق هژمونیک در جنبش سرنگونی رژیم تبدیل نماییم. کاری کنیم افکار چپ و کمونیسیم در جامعه ایران به بستر و پرچم اصلی مبارزات مردم تشنه آزادی تبدیل شود و بدینوسیله از سناریوی سیاه بعد از سرنگونی رژیم شاه جلوگیری نماییم. در شرایط حاضر همچون تلاشی،  نه تنها بستر مبارزه برای سرنگونی رژیم را به نفع مردم بازتر میکند بلکه نقطه سازشها و بده بستان های روزمره بین جمهوری اسلامی و اپوزیسیون راست بورژوایی را نیز برملا کرده و آنرا جلو مردم قرار میدهد. ازاین طریق دست کمپ دشمنان رنگارنگ را از تکرار سناریوی سیاه دیگری کوتاه خواهد کرد.

کمونیست هفتگی: زنان نقش برجسته ای در انقلاب ۵۷ داشتند و در تحولات و اعتراضات جاری هم نقش مهمی دارند.  موقعیت مبارزات زنان را در دوره انقلاب ۵۷ و امروز را چگونه می بینید؟

پروین کابلی: زنان در انقلاب ۵۷ در تظاهرات و گردهمایی های وسیعی که علیه رژیم پهلوی سازمان داده شده بود شرکت کردند. بطور مثال اعتصاب معلمان و پرستاران که عمدا از زنان تشکیل شده بودند نقش مهمی در گسترش اعتصاب و پیوستن به تظاهرات ها داشتند. در مناطق کارگری و فقیر نشین شهراعتصاب معلمان به این لحاظ اهمیت داشت که هزاران دانش آموز را علیه وضعیت بد آموزشی ، کلاسهای درس ناکافی، نبود وسایل آموزش و غیره سازمان داد و همین نیروی زیادی را به میدان مبارزه علیه رژیم کشاند. اما منظورتان خواست برابری حقوق زنان و بالا بردن این پرچم در چند جلسه ای در دانشگاه تهران مطرح شد ولی بطور عام نه .  و یا اینکه در شعار های تظاهرات های همگانی مطرح شود نبود. انقلاب ۵۷ در ابتدا یک انقلاب همگانی برای رفاه وآسایش ، آزادی بیان و مطبوعات و علیه دیکتاتوری شاه بود.

ورود خمینی زنگ خطر بزرگی را بصدا در آورد. طرح حجاب اجباری اسلامی با روی کار آمدن اسلامیست ها   بلافاصله مقاومتی را در در زنان بویژه دانشجویان، معلمان و کارمندان جود آورد. یک شبه این مقاومت شکل گرفت. نه به حجاب روشن بود. بهمین جهت ۸ مارس ۵۷ مقاومت توده ای بزرگی  که بنرهای روشنی در رد فرودستی زنان داشت به صحنه ی سیاست ایران وارد شد. شعارهایی که آن روز داده شد هنوز که هنوز است نه تنها اعتبار و حقانیت خود را از دست نداده اند بلکه به یک اصل پایه ای در جنبش زنان در جهان علیه عقب گرد و پست مدرنیستی تبدیل شده اند. کاری که به حق باید میشد.

۱۷ اسنفد  ۵۷ که برابر با ۸ مارس بود هزاران زن در دانشگاه تهران جمع شدند و بطرف محل استقرار خمینی رفتند. یادم هست که خیابانها زیر پای ما تظاهر کنندگان که همراه شعار خوانی به زمین کوبیده میشد به لرزه در آمده بود. لرزه ای که هنوز ادامه دارد. جنبش آزادی زن در ۸ مارس با خواست و شعارهای روشن به میدان آمد. ٬٬ حق زن نه شرقی ست  نه غربی ٬٬ و حق زن جهانشمول است٬ نه به حجاب اسلامی٬٬ سر آغاز این جنبش نوین بود که امروز در ابعاد وسیعتری خود را در همه ی اعتراضات و صف بندی که در مقابل جمهوری اسلامی در ۴۰ سال گذشته شکل گرفته نشان میدهد.

با روی کار آمدن جمهوری اسلامی عقبگردی عظیم به جامعه ی ایران تحمیل شد. مردمی که برای آزادی و رفاه انقلاب کرده بودند سرکوب شد. به عقب رانده شدند. قوانین اسلامی و فرهنگ عقب مانده مذهبی و سنت های کهنه زنده شدند و به جان مردم افتادند. تاریخ جمهوری اسلامی با حمله به زنان و سرکوب آنها شروع میشود. سخنرانی خمینی در مدرسه رفاه که یک روز قبل از ۸ مارس گفت که زنان برای حفظ آبرویشان باید حجاب را رعایت کنند آغاز تقابلی شد که تا امروز هنوز ادامه دارد. تقابلی که  با اخراج و بیکاری و ممانعت از کار زنان شروع و با اعدامهای و سرکوبهای دهه ۶۰ ادامه یافت. بعد ها انقلاب فرهنگی ، تصویب قوانین ضد زن در کنار گسیل صدها هزار نفری خیل آخوندها برای گسترش و تعمیق این خزعبلات سالهای سیاهی را نه تنها به زن بلکه به جامعه ی ایران تحمیل نمود.

همه ی این تلاشها اگر چه وقفه ای در روند پیشروی جنبش برابری طلبی بود اما انقلاب عظیمی که در ۵۷ اتقاق افتاده بود مکانیزم های جدی را در بطن جامعه کاشته بود. توقع زنان و جامعه ی بعد از انقلاب چیز دیگری بود. خواست برابری و رفاه به گور سپرده نشد. اگر چه برای مدتی در سینه حفظ شد. این را رژیم بخوبی میدانست و برای همین تلاش نمود که با انقلاب فرهنگی و اسلامی کردن جامعه تمام اهداف و آرزوهای انقلاب را در اعدام و سرکوب به خاک بسپارد. جواب جامعه روشن بود. انقلاب اسلامی به ضد خود تبدیل شد. میلیونها جوانی که در دوران حکومت جمهوری اسلامی بدنیا آمده بودند و بزرگ شده بودند به مخالفین جدی رژیم تبدیل شدند. ضد مذهب بودن مد شد. حجاب ها برباد رفت. زنان ایران در جهان به نمونه ی پشت کردن به قوانین آپارتاید جنسی تبدیل شدند. در شرایطی که از یک طرف طرفداران و اصلاح گرایان درون رژیم برای تغییرات قانونی در تلاش بودند جنبش برابری طلب و آزادی زن شعار مرگ برجمهوری اسلامی ، مرگ بر آپارتاید جنسی ، نه به حجاب اسلامی را به پرچم خود تبدیل نمود. درگیری روزمره زنان در خیابانها و محلهای کار، توده ای شدن جنبش برابری طلب زنان در ایران و حمایت عمومی مردم از آن تلاش رژیم را در ایجاد فمنیست اسلامی به جوک در میان مردم تبدیل نمود.  سنگسار، چند همسری، حق طلاق، حضانت کودکان، ازدواج کودکان، بکارت، ازدواج های سفید فقط نمونه هایی از مسائلی است که در چهل سال گذشته حتی یک روز یقه رژیم را رها نکرد. به یمن چنین وضعیتی بود که صدها هزار زن و دختر جوان صندلیهای دانشگاه را به تصرف خود در آوردند و به رشته ها و شغلهایی دست بردند که در ایران سنتا زنان جا نداشتند.

به یمن فعالیت کمونیستها و تلاش بی وقفه کمونیسم کارگری جنبش آزادی زن به یکی از محبوب ترین و قابل احترام ترین جنبش ها در سراسر دنیا بدل شد. حمایت و پشتیبانی از این جنبش رادیکال و برابری طلب در دهه ی ۹۰ یک شاخص مهم برای پیشروی این جنبش بود.

در یکسال و نیم گذشته  از دی ماه ۱۳۹۶ اگربه این خیزش  برای سرنگونی جمهوری اسلامی نگاه کنیم نقش زنان  بارز دیده میشود. زنان در صف اول و همه جا دیده میشوند. در اعتصاب کارمندان، معلمان، بازنشستگان، در حرکتهای اعتراضی دانشگاهها، در اعتصابات کارگری ، مالخوردگان همه جا زنان دیده میشوند. بدون زنان و نقش آنها صحبت از تغییرات جدی در ایران غیر ممکن است. امروز جنبش برای طلب میداند که حتی اگر یک قدم قرار است برای آزادی زن برداشته شود باید جمهوری اسلامی اول سرنگون شود. سرنگونی انقلابی رژیم در گرو پیشرفت و رهبری جنبش کارگری است.

کمونیست هفتگی: در چهلمین سالگرد انقلاب ۵۷ حکومت اسلامی در یک بحران عمیق اقتصادی و سیاسی و در مقابل نفرت مردم در بن بست قرار گرفته است. جامعه آبستن تحولات مهم است. چشم انداز این تحولات را چگونه می بینید؟ تکرار انقلاب دیگری ممکن است. چگونه ؟

فاتح شیخ: بحران عمیق اقتصادی و سیاسی حکومت اسلامی بیگمان واقعیتی عینی است. اما آنچه پشت این حکومت را به دیوار بن بست چسبانده بحران به تنهایی نیست بلکه نبرد طبقاتی کارگران و محرومان اعماق جامعه بر متن بحران عمیق فراگیری است که هر دم عمیقتر و فراگیرتر میشود. ترکیب این بحران لاعلاج دم افزون با خیزش طبقاتی قدرتمندی که ظرف سال گذشته گسترده تر و رزمنده تر و آگاهانه تر از چهل سال قبل جلو آمده موجب برآمد بیسابقه ای در مبارزه کارگران شده است که نه فقط حکومت اسلامی بلکه کل نظام استثمارگر حاکم را به مصاف طلبیده است. پلاکارد گویای کارگران فولاد اهواز: “کارگر بیدار است، از استثمار بیزار است” و فریاد پرشورشان: “ما کارگران فولاد، علیه ظلم و بیداد، میجنگیم میجنگیم” زبان حال جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر است که گرایش رادیکال سوسیالیست این طبقه پرچم پیشروی انقلابی در مسیر تحقق آن را بلند کرده است.

جامعه ایران در تندپیچ بحران انقلابی جاری آبستن تحول انقلابی مهمی برای به زیر کشیدن رژیم اسلامی حامی سرمایه و برچیدن نظام سرمایه در یک پروسه انقلاب مداوم است. موقعیت مشخص رژیم اسلامی روشنتر از همه چهل سال گذشته نشان داده که قادر به تولید و بازتولید یک اقتصاد جوابگو به جامعه هشتاد میلیونی ایران بویژه به معیشت کارگران و محرومان جامعه نیست. این ضلع اقتصادی بحران وجودی رژیم است. اما این بحران وجودی فرسودگی چهل سالگی رژیم منحصر به عرصه اقتصاد رو به فروپاشی آن نیست بلکه همزمان دارای دو ضلع دیگر است: بحران سیاسی و بحران ایدئولوژیک– فرهنگی. رژیم اسلامی از چنگ هیچیک از سه ضلع بحران مرکب خود رهایی ندارد. شکست تلاش جناح موسوم به اصلاح طلب در نیمی از عمر رژیم اسلامی بخشی از پروسه به بن بست رسیدن آن است. هر دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا به پایان ماجرا رسیده اند. رژیم اسلامی حامی سرمایه در ایران یکی از ضعیفترین حلقه های سرمایه داری گلوبال است.

بنابراین چشم انداز تحول انقلابی جاری جامعه ایران پیشروی به سوی یک پیروزی کارگری، به سوی قدرتیابی آلترناتیو سوسیالیستی و برقراری سوسیالیسم است. انقلاب آتی در ایران به انقلاب ٥٧ شباهت ندارد. جنبش کارگری امروز ایران به مراتب قدرتمندتر و آگاهتر از مقطع انقلاب ٥٧ است. جنبش کمونیسم به عنوان بخشی از جنبش کارگری آشکارا دارای موقعیت بسیار نیرومندتری در مقایسه با آن مقطع است. امروز کمونیسم در ایران یک جنبش صاحب نفوذ و اعتبار اجتماعی، متکی به تحزب و مسلح به برنامه و استراتژی کمونیستی کارگری است. رجوع به سرگذشت انقلاب ٥٧ برای توصیف مختصات انقلابی که در راه است، یک الگوپردازی بی پایه است. همچنانکه ترویج مقولات و عباراتی نظیر “تکرار تاریخ” و “تکرار تجربه شکست انقلاب ٥٧” کلیشه برداری غیرتاریخی است.

با اینهمه انقلاب ٥٧ به رغم به خون کشیده شدن توسط ضدانقلاب اسلامی به رهبری خمینی، تحول سیاسی مهمی بود که مبنای اجتماعی و تاریخی جدیدی به جامعه ایران داد. علاوه بر به زیرکشیدن استبداد سیاسی رژیم سلطنتی، تجربه سرکوب خونین انقلاب  ٥٧ توسط ارتجاع اسلامی با حمایت مستقیم و آشکاری که همه قدرتهای امپریالیستی آن زمان بی استثناء به آن دادند، درسهای مهمی برای پروسه به زیر کشیدن استبداد سیاسی و حکومت توحش اسلامی در انقلاب آتی به جا گذاشته است. ظرفیت و پتانسیل انقلابی توده های بپاخاسته از دیماه ٩٦ به این سو گویای آن است که در چشم انداز تحولات آتی جامعه ایران پیروزی انقلاب سوسیالیستی کارگری یک امکان واقعی است و نظر به اینکه سرنگونی جمهوری اسلامی یکی از ملزومات پیروزی انقلاب سوسیالیستی است باید با فعال کردن تمام توان جنبش طبقاتی و اجتماعی کارگران و محرومان جامعه برای تحقق آن نبرد کرد.

***