از خاتمی تدارکاتچی تا خاتمی ناجی
سياوش دانشور
آخوند خاتمی معرف حضورتان هست. ایشان سمبل حماسه دو خرداد است. دو خرداد مقطعی است که بعد از دوران هشت ساله رفسنجانی بار دیگر خط امامی های دیروز قمه کش و چماقدار حزب اللهی و تازه “دگر اندیش” شده را مجددا بقدرت رساند. دولت و مجلس را فتح کردند تا در اولین اقدام “اصلاح طلبانه” شان و طرح لایحه مطبوعات، به حکم حکومتی خامنه ای به زعامت جناب مهدی کروبی “شیخ اصلاحات” تمکین کنند. از آندوران کمر نهضت دو خرداد شکست و آنچه ماند مقداری مانور و “روزه اسلامی” بود. اما این جناح نهایتا هشت سال برای حکومت اسلامی وقت خرید، 18 تیر را بخون کشید، قتل های موسوم به زنجیره ای و ترورهای سیاسی در ایندوران صورت گرفت، با اصلاح قانون کار و حذف کارگران کارگاههای زیر 10 نفر از مشمولیت همان قانون کار ارتجاعی بیش از پیش کارگران را به فقر راند، و نهایتا قدرت را واگذار به احمدی نژاد تیر خلاص زن کرد.
بعد از دوره اول احمدی نژاد، جنبش ورشکسته دو خرداد و اصلاح طلبی اسلامی به سنگر محافظه کاری خط امامی میر حسین موسوی عقب نشست و در ماجرای افق “تکرار دوران طلائی امام” و جنبش سبز اساسا از قدرت حذف شد. سازمانها و احزاب شان “منحله” اعلام شد و سران اصلی آنها به اوین منتقل شدند. احمدی نژاد که قرار بود نماینده یکدست شدن حکومت و عر و تیز اسلامی و اتمی و تروریستی باشد، موجب تشدید شکاف درون حکومتی و بحرانهای جدی تر شد. اوضاع جمهوری اسلامی در ایندوران در بعد داخلی و منطقه ای و بین المللی وخیم تر شد، رویدادهای خاورمیانه و شمال آفریقا و مشخص تر اوضاع سوریه بحران جمهوری اسلامی را تشدید کرد، و احمدی نژاد وبال گردن خامنه ای و نظام اسلامی شد. حال به دور دیگری از مضحکه انتخابات نزدیک شده اند و بار دیگر در مقابل همه مسائل قدیم و جدید در پرتو اوضاع نوین منطقه ای و جهانی و وضعیت انفجاری داخلی قرار گرفته اند. برای رژیم اسلامی سوال کماکان بقای نظام و تقابل با خطر سرنگونی است.
ظاهرا در این فضا قرار است بار دیگر از سمبل دو خرداد، از خاتمی تدارکاتچی و مطیع خامنه ای استفاده کنند تا به مقتضیات و نیازهای ایندوره حکومت اسلامی پاسخ دهند. ابواب جمعى دو خرداد و ملى اسلاميها تا لايه هاى مهمى از جناح راست تر حکومت مجددا ساز مشترکى را کوک کرده اند. هدف مشترک شان ظاهرا شکست جناح احمدى نژاد و بیرون آوردن نظام از بن بست کنونی است. در قاموس اين صف متحجر و ضد جامعه٬ قهرمان اين داستان کماکان آخوند است! خاتمى کانديد اينهاست. او ظاهرا خصوصياتى جادوئى براى اين صف دارد؛ او کسی است که مورد تائید ضمنی خامنه ای است، میتواند توسط حاکمیت تائید شود و از مانع نظارت استصوابى شوراى نگهبان عبور کند. او کسی است که ظاهرا “محبوب” است و پایگاه مردمی دارد. و بالاخره او کسی است که در ایندوران میتواند خطرات را برسر “ايران عزيز” از هر سو و بویژه از طرف اردوى فقر دفع کند. اين اساس پلاتفرم اينهاست. جلائی پور قاتل مردم کردستان و متفکر اسلام کمتر وحشی میگوید:
“بین اصلاحطلبان اجماعی گسترده حول نامزدی خاتمی شکل گرفته است و احزاب کلیدی اصلاحطلب و شجاعترین و توانمندترین اصلاحطلبان، از ابراهیم یزدی و ابوالفضل قدیانی و مصطفی تاجزاده و اصلاحطلبان بند 350 اوین و تقی شامخی (همسر هاله سحابی) گرفته تا هاشمی رفسنجانی و علی مطهری را پوشش میدهد. اگر خاتمی نیاید نامزدهای دیگر توان جلب حمایت جدی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زندانیان سبز را نخواهند داشت”. (جلایی پور، عضو رهبری جبهه مشارکت در مصاحبه با “خرداد”)
این اظهار نظر نتیجه تبليغات و مذاکره و نشست و برخاست و بند و بست میان باندهای حکومتی است که مدتهاست شروع شده است. ائتلاف اين ابن الوقتهاى اسلامى از حجره هاى بوى گند گرفته بازار و موئتلفه، از طیف رفسنجانی و آخوندهاى مفتخور عظيم الجثه حوزه ها تا فعالين و عناصر موسوم به اصلاح طلب و روشنفکران تاريک فکر جنبش اسلامى را دربرميگيرد. در حاشيه و بيرون حکومت نيز٬ از نهضت آزادى و ملى مذهبى ها تا توده ايها و جمهوريخواهان هميشه طرفدار آخوند دوباره جان گرفتند. ميگويند “ضرورت آمدن خاتمى به صحنه تنها راه نجات ايران است!” میگویند “راه دمکراسی از صندوق رای میگذرد”! میگویند خاتمی به خاطر نجات میهن، خون شهدا، تداوم راه امام و نجات کشور از وضعیت موجود باید به صحنه بیاید!
این سیکل باطل را باید درهم شکست
حقيقت اينست که هدف اين جار و جنجال مثل هميشه٬ آنهم در متن تنش جمهورى اسلامى با دنياى بيرون٬ مشروعيت گرفتن براى نظامشان٬ کشيدن مردم پاى صندوق راى٬ وادار کردن مردم به “انتخاب” بين بد و بدتر٬ حفظ حکومت اسلامى از تعرض مستقل طبقه کارگر و مردم آزاديخواه و ضد دين٬ و البته به نان و نوا رسيدن بيشتر اين لايه “متخصص و کادر مديريتى براى اداره کشور” است که توسط “انحصار طلبى پاسدار تير خلاص زن احمدى نژاد و شرکا نقض شده است. نگرانى اساسى رژيم اسلامى نه حمله آمريکا يا اسرائيل بلکه اکثریت مردم کارگر و زحمتکشی است که ديگر جانشان به لب رسيده و توان تهيه لقمه نانى را هم ندارند. دو راهى ارتجاعى احمدى نژاد – خاتمى را مقابل جامعه قرار میدهند تا سرنگونى خواهى مردم و آلترناتيو مستقل کارگران عليه حکومت اسلامى را عقب برانند. این سیکل باطل را باید درهم شکست. خاتمی در دورانی که در اوج بود بقول خودش یک تدارکاتچی بیش نبود، امروز خاتمی و نوع خاتمی یک مضحکه تمام عیار است. باید آرزوی تکرار نوار کهنه دو خرداد و پرچم “تداوم راه امام” را توى سرشان کوبيد.
این مضحکه های انتخاباتی تنها به عمر رژیم اسلامی اضافه میکند. نتیجه هر مضحکه انتخاباتی هرچه باشد و هر باند و دار و دسته اسلامی دست بالا پیدا کنند، در این میان این مردم محروم و طبقه کارگر و اردوی آزادیخواهی است که بازنده اند. این ورق را باید برگرداند، این نظام منحط اسلامی را باید تماما بزیر کشید. تبديل شدن هر يکنفر به راى اين و آن جناح حکومت تنها به معنى تداوم فقر و سرکوب و سيه روزى امروز است. واضح است که نباید در این نمایش تحقیر شعور و حق انتخاب مردم شرکت کرد. اما تنها عدم شرکت کافی نیست. حتى تحريم وسيع “انتخابات” اگرچه تاثير سياسى دارد اما ضربه تعیین کننده ای به جمهورى اسلامى نميزند. اين نظام بى آبروتر از اينهاست. تنها سياستى ميتواند کل اين اوضاع را بهم بريزد که منفعتى در حفظ وضع موجود ندارد. جامعه ايران و در راس آنها طبقه کارگر بايد نيروى خود را عليه نظام فقر و فلاکت و ترور و اختناق اسلامى بميدان بکشد. بقاى جمهورى اسلامى و هر حکومت بورژوائى در ايران به معنى بازهم عقب راندن جامعه است. همه تحفه هاى حکومتى آمريکا در همسايگى ايران را ديده اند. مردم همقطاران مشابه اينها را در حکومت اسلامى و کمپ دو خرداد تجربه کرده اند. مردم دوره هاى طولانى بگير و ببند و قمه کشى اسلامى را در هيئت دولتهاى مختلف اين نظام ديده اند. حتى عقب راندن قمه کشان و ميرغضب هاى خيابانى حکومت در دو جناح و تامین درجه ای از گشایش سیاسی و اقتصادی منوط به مبارزه مستقل کارگران و مردم آزادیخواه است.
طبقه کارگر و مردم آزاديخواه ايران در قبال وضعيت امروز بايد راه حل و سياست انقلابی خود را پیش رو بگذارد. امروز بصورت بالقوه طبقه کارگر و جنبش کارگرى علیرغم همه کمبودها و سرکوب ها، مطرح ترين٬ پر سر و صدا ترين٬ و فعالترين جنبش در صحنه سياست ايران است. تنها اين جنبش و افق سوسياليستى رهائى کل جامعه ميتواند وضعيت کنونی را تغيير دهد. هيچ راه حل ديگرى وجود ندارد. مردم ايران نبايد يکبار ديگر اسير نمايش مضحک انتخابات رژيم اسلامى شوند.
سياست اصولى برافراشتن پرچم خواستهاى واقعى و تقويت جنبش مستقل آزاديخواهانه عليه کل اين بازى است. در فرصت “انتخابات” کارگران بايد صدايشان را براى دفاع از خواستهاى مستقل شان٬ در دفاع از رهبرانشان، برای آزادى کليه زندانيان سياسى٬ در دفاع از حق تشکل و اعتصاب و رفع ممنوعيت از سازمانهاى مستقل کارگرى بلند کنند. اگر بالائى ها در يک نمايش عوامفريبى گونى گونى وعده ميدهد، ما کارگران و مردم آزادیخواه باید اعلام کنیم؛ دستمزد مکفی٬ تشکل مستقل٬ بيمه بيکارى٬ لغو کار قراردادى٬ آزادى اعتصاب٬ آزادى هاى سياسى٬ آزادى فورى کليه زندانيان سياسى٬ لغو کليه احکام عليه مخالفين سياسى٬ لغو مجازات اعدام٬ لغو حجاب٬ آزادى و برابرى کامل زن و مرد٬ و زندگى مرفه و شايسته انسان قرن بيست و يکمى ميخواهيم! اگر اين خواستها در جمهورى اسلامى قابل تحقق نيست٬ که نيست٬ پس بايد اين نظام را از سر راه خوشبختى و سعادت مردم جارو کرد. سياست ما تقويت مبارزه و جنبش مستقل طبقاتى مان و بسيج نيرو حول آلترناتيو طبقه کارگر براى آزادى از جمهورى اسلامى و نظام سرمايه دارى در ايران است. اين انتخاب ماست.
١١ آوریل ٢٠١٣
***