بلشویکها به قدرت می رسند
انقلاب ١٩١٧ در پتروگراد (٢٦)
آلکساندر رابینویچ
دلیل اینکه بسیاری از واحدهای زیر نفوذ بلشویکها توانستند از تحویل اسلحه در امان بمانند احتمالا این بود که این واحدها از رفتار قبلی خود انتقاد کرده و به محضی که برنامه دولت کرنسکی در مورد پادگان آشکار گردید، به آن دولت قویا ابراز وفاداری کردند. و دلیل ناتمام ماندن انتقال واحدهای بلشویک شده پادگان به جبهه این بود که فرماندهان بحد کافی با چنین نیروهائی دردسر داشتند و اکراه آنها از قبول تعداد بیشتری از این نوع سربازان در جبهه، کاملا قابل درک بود. بعلاوه تعیین اینکه از ٢١٥ هزار تا ٣٠٠ هزار سرباز پادگان کدامیک واقعا مستحق تنبیه است و باید به جبهه فرستاده شود، کار سادهای نبود. حتی در پیکارجوترین واحدها، فقط بخش خیلی کوچکی، بطور آگاهانه در ژوئیه برای برانداختن دولت فعالیت کرده بود. فرماندهی منطقه نظامی پتروگراد از هم گسیخته بود و در نتیجه بسیاری از واحدهای تقریبا بیگناه، بطور تنبیهی به خارج پایتخت منتقل شدند، در حالیکه بعضی واحدها که در ژوئیه شورش کرده بودند، هنوز تا اکتبر در پتروگراد باقی مانده بودند.
دلیل اینکه درصد کمی از رهبران بلشویک، در ژوئیه دستگیر شدند تا حدودی این بود که کمیته اجرائی سراسری، اصرار داشت فقط علیه افراد و نه تمامی گروههای سیاسی اقدام شود.
البته دولت موقت، از فعالیت هیچ کاوانیاکی (کاوانیاک رئیس پلیس زمان انقلاب فرانسه بود که انقلابیون را بشدت سرکوب می کرد.) جلوگیری نکرد. وزرای کابینه به درستی از این واقعیت آگاه بودند که یورش همه جانبه دولت علیه چپها، بطور غیرقابل اجتنابی، موجب آنچنان اعتراض عظیم تودهای خواهد شد که دولت توان کنترل آن را نخواهد داشت. در اوج شرایط ارتجاعی بعد از اوائل ژوئیه، بعضی نهادهای چپ مورد حمله نظامی قرار گرفتند. مورخین امروز شوروی، این حملات را بخشی از یک مبارزه همه جانبه دولت در جهت متلاشی کردن کامل تشکیلات حزب بلشویک و تمامی جنبش رادیکال کارگری میدانند. اما بررسی دقیق اوضاع، صحت چنین تفسیری را تأیید نمیکند. کاوش دقیق حملات نظامی روزهای ژوئیه علیه چپها نشان میدهد که بجز موارد استثنائی (از مهمترین آنها، حمله به قصر کشسینسکایا و ادارات روزنامه پراودا)، حمله به کمیتههای محلی بلشویکها، سازمانهای غیرحزبی کارگری و کارخانهها، یا مستقیما در ارتباط با کوشش دولت در خلع سلاح مردم بود و یا به ابتکار فردی متعصب و گمنام، یا مأموری درجه دوم که از باقیماندههای رژیم تزاری بودهاند و بدون اجازه مقامات بالا انجام شدهاند.
حمله ٩ ژوئیه به مقر بلشویکها در مرکز شهر در منطقه لیتینی از این جمله است. چند روز قبل از این حمله، کمیته منطقه لیتینی، ندانسته به محلی در یک ساختمان، که اداره ضداطلاعات منطقه در آن بود نقل مکان کرده بود. از نظر مأمورین اداره، هر بلشویکی جاسوس آلمان بود. اینان به ابتکار خود، یکشنبه آینده را، روز بیرون انداختن همسایگان جدید خود تعیین کردند. حمله همان روز به ستاد حزب بلشویک در ناحیه پتروگراد که با ویرانی اداره حزب منشویک همراه بود، به ابتکار و رهبری افسر جزء منطقه نظامی پتروگراد صورت گرفت. پیگیری بعدی خبرنگاران آشکار کرد که نیروهای مهاجم، اجازه رسمی نداشتند و سخنگوی دولت و حتی خود ژنرال پولونرف، اطلاع قبلی از این عملیات را انکار کردند.
حملاتی که در این موقع در حومه سسترورسک صورت گرفت ظاهرا نتیجه تعصب بیش از حد افسران جزء ارتشی بوده. هنگامی که اعضاء باشگاه شکار محلی در سسترورسک چند فشنگ شکاری بطرف ارودگاه سربازان شلیک کردند، سربازان باین نتیجه رسیدند که کارگران کارخانهها مسئول این کار بودهاند و گزارشی به این مضمون به اداره ارتش منطقهای پتروگراد فرستاند. در جواب، ژنرال پولوتزوف به سربازان دستور داد بعضی گروههای مسلح کارگری در کارخانه سسترورسک را که خبر داشت در کارخانه حضور دارند، خلع سلاح کنند. اگر چه این حادثه قبل از دستور خلع سلاح دولت اتفاق افتاد، اما فرمانده نیروئی که بدانجا فرستاده شده بود اعلام داشت که تمام سلاحهائی که در دست غیرنظامیان است، چه متعلق به گروههای کارگری باشند و چه نباشند باید مصادره شوند. به علاوه علیرغم اینکه مقادیر زیادی اسلحه و مهمات تحویل سربازان مهاجم داده شد این سربازان طرفدار دولت، هفت سازمانده چپ را دستگیر و تعداد زیادی آپارتمان و ادارات اتحادیههای کارگری سسترورسک را ویران کردند. بقرار معلوم، چون ژنرال پولوتسف نمیتوانست، یا به احتمال زیاد نمیخواست زیادهرویهای مکرر مأمورین زیر دستش را مهار کند، ١٣ ژوئیه زیر فشار کمیته اجرائی مرکزی از کار برکنار شد.
دلیل اینکه اعلام جرم علیه بلشویکهای دستگیر شده بعد از شورش روزهای ژوئیه آنقدر بداراز کشید و حتی یکی از آنان هم محاکمه نشد، پیچیده است. اولین سئوال این است که چرا دولت، موارد اتهام جاسوسی برای آلمانیها را بطور فعال پیگیری نکرد؟ چند عامل مرتبط بهم میتوانند به عنوان دلیل این مسئله برشمرده شوند. گرچه اکنون آشکار است که در دوره انقلاب پولهائی از منابع آلمانی بطرف بلشویکها جاری بوده، میدانیم که در موقع شورش ژوئیه، پرونده دولت هنوز کامل نبود. از آن گذشته، لنین، فرد اصلی این اتهام ادعائی، هرگز دستگیر نشد. بیشتر آنهائی که بعد از روزهای ژوئیه دستگیر شدند، صرفا به خاطر گفتگوئی غیرمحتاطانه دستگیر و زندانی شده بودند و پیگرد آنها میتوانست منجر به شرمندگی دولت شود.
اتهام همدستی در سازماندهی شورش که علیه بسیاری از رهبران سطح پائین بلشویک بخصوص اعضاء سازمان نظامی زده شده بود پایه کاملا محکمتری داشت. انتشار بخشهائی از تحقیقات رسمی، درباره پیش زمینه و تحول شورش ژوئیه نشان دهنده آن است که، دولت مقادیر قابل توجهی شواهد قانع کننده درباره نقش عمده فعالین سازمان نظامی، و کمیته پترزبورگ در سازماندهی شورش و گسترش آن بدست آورده بود. اینکه چرا بعضی از این افراد بسرعت محاکمه نشدند، خود مبهم است. توضیح این مسئله شاید تا حدودی این طور باشد که این موارد میان موارد بسیار پرشمارتر بیپایهای که در آن موقع پیگیری میشدند، ناپدید شدند. افزون بر آن، بسیاری از بلشویکهائی که نقش مهمشان در سازماندهی شورش میتوانست یقینا ثابت شود، متهم به همکاری با آلمانیها، که اثباتش مشکلتر بود، نیز شده بودند. این مسئله بدون تردید شرایط این پروندهها را تحت تأثیر خود قرار میداد.
مسئله اساسیتر آنکه شواهد موجود، آشکارا نشان میدهد که دولت موقتی که ٥ ماه از عمرش میگذشت و مورد حمله بود، ابزار کافی برای رسیدگی مٶثر به مسائل قضائی، به این حد پر اهمیت، را نداشت. به دنبال انقلاب فوریه، نهادها و مقرراتی برای تحقیق و پیگرد مقامات رژیم تزاری برپا شده بود. اما تا وقوع حوادث روزهای ژوئیه، دولت مجبور نشده بود درگیر رسیدگی به شورش عمده تودههای مردم شود. مقررات مناسب این کار میبایست بتدریج و برحسب موقعیت تدوین میشد. اختلاف نظر درونی کابینه در مورد اینکه کدامیک از قوانین زمان تزار در شرایط کنونی کاربرد خواهد داشت، موجب تأخیر پیگردها و محاکمات میشد. علاوه بر آن، در حالیکه دولت با واگذاری و تمرکز کلی مسئولیت تحقیق و پیگرد شورشیان متهم، در دست یک مسئول واحد (ان – اس کارینسکی، دادستان دادگاه استیناف پتروگراد)، قضاوت درستی کرده بود، اما چند اداره نظامی و غیرنظامی سطح پائینتر نیز الزاما درگیر این کار بودند. هماهنگی بین ادارات یا اصلا وجود نداشت و یا خیلی ضعیف بود. این مسئله موجب سردرگمی و تأخیر میشد.
(ادامه دارد)