اتحاد عمل، منشور سیاسی و ایجاد شورای انقلابی (قطب سوسیالیستی چپ)
(این نوشته همانطور که از تاریخ آن برمیآید، چهار ماه و اندی پیش از رویداد اولین نشست مشترک احزاب، سازمانها و نهادهای چپ و کمونیستی 25 گانه ژوئن 2012/تیر1391 و انتشار بیانیه بیرونی این نشست، تنظیم گردیده و بهطور محدود در اختیار برخی از رفقای مرتبط با این گرایشها قرار گرفت. نشست عملاً بخش اول این منشور را بهنوعی کلید زد. با این تفاوت که آنگونه که چشمانداز و دیدگاه رفقای شرکتکننده در نشست در بیانیه درج گردیده، هنوز از قوت و اعتمادبهنفس و انگیزه کافی برخوردار نبود. سیر رویدادهای بعدی که منجر به خروج تدریجی برخی از این گرایشها، انفعال برخی دیگر و در انتها، حدود اوایل 2018، توقف کامل فعالیتهای مشترک آنان بود، نشان داد که هنوز تا رسیدن به هدفهای ناگزیری که د راین نوشته آمده فاصلهی زیادی داریم؛ بنابراین پیشفرضها و مسئولیتپذیری تاریخی مندرج در نوشته ما را کماکان در دستور کار قرار میدهد.مفهوم های مندرج در این نوشته سپس در سه سال انتهایی از عمر پنج ساله نشست یاد شده (موسوم به شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست)که جمع ما نیز در آن شرکت داشت تقریبا به تفصیل و کتبی و شفاهی،به اقتضای موقعیت، ارائه و انتشار داخلی و بیرونی می یافت.25/11/2018)
- یک دور کامل!
سیوسه سال پس از انقلاب شکستخورده و ناتمام 57 و پایهریزی و پیدایش اولین محافل و گروههای مارکسیستی در مرزبندی با انحرافات شناختهشده تا آن موقع چپ، از رویزیونیسم و مائوئیسم گرفته تا مشی چریکی و اپورتونیسم سیاسی در میان جنبش کمونیستی، مرزبندی اساسی و پرهیاهو با خلق گرایی (پوپولیسم) در هیئت فدائیسم و خط سه و متعاقباً تشکیل حزب کمونیست ایران و تشکل یک بخش پیشرو و رادیکال جنبش کمونیستی در این حزب در سال 62 و کمتر از ده سال بعد، مرزبندی با بقایای جانسخت چپ سنتی در هیئت ناسیونالیسم، رادیکالیسم چپ سنتی و … و تشکیل فراکسیون و سپس حزب کمونیست کارگری و پیدایی مقوله کمونیسم کارگری و بعدتر انشعاب در درون همهی این جریانات و ازجمله و بهویژه در درون کمونیسم کارگری، حزب کمونیست و کومله و متعاقباً کاهش و ریزش آشکار فعالین و اعضا و هواداران آنان و دلسردی و ناامیدی و بیاعتمادی در میان بخش عمده همه جریانات چپ، ادامه پراکندهکاری و محفل گرایی و خردهکاری و در بهترین حالت مشغول شدن با جنبشها و شعارهای بورژوا دموکراتیک، در نبود پیوند واقعی و زنده و پویا با جنبش جاری طبقه و فعالان کارگری، یعنی یک دور کامل و برگشت به نقطهی صفر، منتها در سطحی بالاتر و تجربههای بیشتر، اما ازلحاظ جایگاه اجتماعی و وزنهی سیاسی نهچندان بهتر و قویتر از سالهای 57 تا 60؛ همه آن چیزهایی است که جنبش کمونیستی ما تا این لحظه به دست آورده است؛ و البته چه فرصتها و امکانات و زمینهها و از همه مهمتر چه انسانهای راستین و جانبرکف و پاکی را که درنبرد نابرابر با بورژوازی هار ایران از دست داده است!
- اتوپی «حزب واحد طبقه کارگر»
اینها اجمالاً تاوانی است که جنبش کمونیستی ما و بالطبع طبقه کارگر ایران در اتوپی و توهم دستیابی به «حزب لنینی» و «حزب بالشویکی»، یعنی حزب واحد طبقه کارگر، پرداخته است و هم چنان به دنبال این سراب روان است و لاجرم گرفتار همهی بلایای نارسایی و عدم بلوغ سیاسی و در جا زدن و زمینگیرشدن و خردهکاری میباشد.
«حزب واحد طبقه کارگر» حزبی است که قرار است پیشروان طبقه، کارگران کمونیست را در خود جای دهد و در لحظهی معین تاریخی، آنگاهکه مقدرات ایدئولوژیکی حکم کرد، حکومت کارگری انحصاراً و اختصاصاً در دستهای بیبدیل و بیرقیب این حزب قرار گیرد، ناکجاآبادی است که به یک دوران سپریشده متعلق است و دهها سال است که در بهترین حالت و درعینحال بهصورت نوعی فاجعه، حاصلی جز دیکتاتوری و استبداد سیاسی و حزبی و حکومت ضددموکراتیک و ضد کارگری به بار نیاورده است.
«حزب واحد» یعنی «حزب لنینی»، محصول کمونیسم روسی و استالینیسم بلافصل آن است و در کارمایه جنبش کارگری، تنها به حاکمیت هار و رذیلانه و نوکرمنشانه بورژوازی در نظام مستعمراتی سوسیال امپریالیسم روسیه و سرمایه داری دولتی تحول یافته است.
حزب سیاسی، یک فرقه سیاسی ایدئولوژیک، یک مسلک آرمانی و یک ایمان ثابت وابدی، تغییر ناپذیر و توحیدی نیست. حزب سیاسی یک نهاد بسیار دموکراتیک، مترقی و انقلابی است؛ که بر ارادهی آزاد انسانهای مترقی و آگاه و مدرن، تکیه دارد و در یک موقعیت خاص، بر انقلاب پای میفشارد.
- اتحاد عمل
با نقی تئوری منسوخ «حزب واحد طبقه کارگر» و قائل شدن به گونه گونی نظریه و تاکتیک نزد جنبش خودانگیخته، آگاهانه و متشکل طبقه، بسته به درجه رشد و تحول کمی و کیفی آن، ما بایستی حزبهای کارگری، استقلال تشکلهای حرفهای و اتحادیهای کارگری و حتی آزادی عمل و استقلال شخصیتهای چپ، کمونیست و کارگری در درون طبقه و در متن مبارزهی طبقاتی حال و آینده، باور داشته باشیم. این امر چه در شرایط کنونی و چه در شرایط پس از سرنگونی سیاسی بورژوازی و انتقال قدرت به مجموعهای از گرایشهای دموکراتیک، چپ، کارگری و کمونیستی، بایستی جزء پیشفرضهای ما از یک جامعهی آزاد، برابر و مترقی باشد.
با چنین افق فکری و نظرگاه سیاسی و تشکیلاتی و ایدئولوژیک، ما به اتحاد عمل فوری و از هماکنون در میان همهی فعالان، تشکیلاتها و حزبها و سازمانهای چپ، کمونیستی و کارگری قائل هستیم و برای پایهریزی، ایجاد و نقشآفرینی آن در متن مبارزه طبقاتی جاری، مصممانه و آگاهانه تلاش میورزیم.
پایه و ساختار این اتحاد عمل در شرایط کنونی و دنیای امروز و با توجه به توازن قوای طبقاتی جامعه، «حزب واحد طبقه کارگر» نیست؛ تجمع و اتحاد عمل حزبهای کارگری، کمونیستی و چپ رادیکال است.
اتحاد عمل بهعنوان پروسهای که بایستی گام به گام و نقشهمند از سوی کمونیستها و کارگران انقلابی و پیشرو ایران طی شود و نیز بهعنوان یک تشکیلات اجرایی فراحزبی و پیشرفته و توسعهیافته، برمبنای ارادهی آزاد و مسئولیتپذیر و انقلابی، کمونیستی و کارگری انسانهایی استوار است که میخواهند از وضع موجود فراتر روند و مرحلهای از پیکار طبقاتی خود را پشت سر گذارند و وارد مرحلهی نوینی از مبارزه گردند. آنان میخواهند مبارزهی طبقاتی خود را متشکلتر، سازمانیافتهتر، آگاهانهتر، پیچیدهتر و توسعهیافتهتر بهپیش برند. آنان بر تجربیات نسل گذشته پای میفشارند و بر نیازهای نسل امروز کارگران ایران، جوانان، زنان و همهی انسانهای آزادیخواه و برابری طلب جامعه ایران، تأکید میورزند. اتحاد عمل پاسخی سنجیده، گریزناپذیر، الزامی و مسئولانه به نیازهای جنبش اجتماعی و انقلاب ایران است. جنبش و انقلابی که بر دریایی از نارضایتیها و خواستههای تحققنیافته و انسانی طبقات ستم دیده کارگر و زحمتکش از یکسو و عدم مشروعیت و ماهیت ارتجاعی و ضد مردمی حاکمیت اسلامی بورژوازی ایران قرار دارد.
در وضعیت کنونی، اتحاد عمل، زنجیرهی اصلی و حیاتی در رهایی طبقهی کارگر از یوغ ستمگری جامعهی طبقاتی است که بایستی مصممانه و پیگیرانه، به دست گرفته شود و اتحاد طبقاتی کارگران و زحمتکشان ایران را حول سوسیالیسم تحقق بخشد. امری که از هیچیک از حزبها و سازمانهای کارگری و کمونیستی موجود بهتنهایی ساخته نیست و توانایی لازم و کافی برای تدارک، سازماندهی و رهبری آن در ظرفیت هیچکدام از آنان وجود ندارد.
- منشور سیاسی
برنامه عمل و پلتفرم سیاسی و تاکتیکی ساختاری که بر اساس و به هدف اتحاد عمل تدوین میگردد، برنامه و اساسنامه حزب واحد نیست؛ یک منشور سیاسی است که بر مهمترین، اساسیترین و محوریترین مطالبات و افق سیاسی و آرمان طبقاتی جنبش کارگری و کمونیستی و چپ انقلابی کنونی استوار باشد.
محورهای اساسی منشور میتواند این موارد را در برگرفته و بهعنوان پرچم راهنما و پایاب و راهنمای عمل و سیاست جنبش کمونیستی و کارگری و اساس اتحاد عمل سیاسی ما را تشکیل دهد:
سوسیالیسم
مبارزه طبقاتی
رهبری طبقه کارگر
سرنگونی حاکمیت
استقرار جمهوری انقلابی
دموکراسی و آزادی
انترناسیونالیسم کارگری
تأکید بر مانیفست و یا یک برنامهی انترناسیونالیستی معتبر دیگر
رسیدن به این منشور سیاسی، صرفاً بر توافق حزبها و سازمانهای موجود نیست؛ بلکه حاصل تلاشها و اشتراکات تجربی، تئوریک، آگاهی و مسئولیت طبقاتی همهی فعالان و رهروان جنبش چپ، کارگری و کمونیستی است. طبعاً تشکیلاتهای موجود کارگری-کمونیستی، مسئولیت تاریخی در راهاندازی و به جریان انداختن این پروسه را دارند و بایستی نقش اساسی را در این راستا به عهده بگیرند.
- شورای انقلابی کارگران ایران
اتحاد عمل و منشور سیاسی برای ترسیم و تعیین گامها و تاکتیکها و برنامه عمل مشترک بایستی مبنایی باشد که یک تشکیلات فراحزبی، یک شورای انقلابی کارگری مستقل را به پیدایی آورد.
شورای انقلابی بهمنظور افزایش قدرت و اعتبار و ظرفیت مبارزاتی طبقه کارگر در مصاف با بورژوازی و حاکمیت اسلامی است و در سطح کنونی مبارزه طبقاتی و توازن قوا تعریف میشود. همچنین در شرایط آتی و پس از سرنگونی حاکمیت اسلامی و فعلیت یافتن و تحرک و بهپیش کشیده شدن آلترناتیوهای مختلف بورژوایی و خردهبورژوایی، هم چنان میتواند مبنای اصولی و پایدار برای انکشاف و ارتقاء مبارزه طبقاتی به سود کارگران باشد.
شورا درعینحال جانشین هیچیک از حزبهای چپ و کمونیستی و انقلابی نیست. شورا بهعنوان نقطه کانونی و مؤلفهی سازمانیافتهی جنبش انقلابی و کمونیستی کارگران و پیش روان طبقه است و نقش هماهنگکننده، هدایتگر و سازمان دهنده کارگران و کمونیستها را در تداوم و پیگیری و اعتلای جنبش انقلابی و پیکار طبقاتی به عهده دارد و وظیفهی و نقش خود را اساساً برمبنای حضور و مشارکت فعالانه و پذیرش مسئولیت همهی حزبها، سازمانها و تشکلهای کارگری و کمونیستی میتواند محقق سازد؛ بنابراین تحقق این امر مستلزم پذیرش داوطلبانه نقش انقلابی و کمونیستی و اعتبار معنوی و سیاسی این تشکیلاتها است و قدرت و جایگاه مادی و معنوی هر یک از آنان، بهعنوان یک اصل و پیشفرض پذیرفته شده است.
شورای انقلابی، عالیترین ارگان خودگردانی و خودسازماندهی کمونیستی طبقه کارگر ایران از طریق و متکی بر همهی سازمانهای انقلابی، کمونیستی و کارگری موجود است. تشکیلاتهایی که دهههای طولانی از رنج و تجربه خونین و تلاشهای جانفرسا را پشت سر گذاردهاند و آنچه را در توان داشته اند-عملا و نظرا-در دسترس طبقه گذاردهاند.
شورای انقلابی همچنین و بهویژه محمل و امکان تازهای برای روشنفکران انقلابی و آزادیخواه و دوستدار و همراه طبقه کارگر ایران است که یکتنه در راهی بسیار طولانی و پیکاری بس نابرابر در مقابل دژخیمان نظامهای حاکم، جان خود را بر کف دست گرفته و ندای عدالت طلبانه و آزادیخواهانه طبقهی کارگر، سوسیالیسم و دمکراسی انقلابی را به گوش جهانیان رسانیده است.
بهعنوان طرح مقدماتی، ساختار کلی و راهبردی شورا میتواند بهقرار زیر باشد:
هیأت مرکزی، مسئولیتهای اجرایی و ارگانهای هدایتگر و ردههای سازمانی و عملیاتی شورا بر اساس الزامات و تعهداتی که اعضای شورا اعم از احزاب، سازمانها و محافل و شخصیتها اعلام میدارند، شکل میگیرند.
هیأت مرکزی، بهمنظور اجرای وظایف و مسئولیتهای خود، از یک طرح سازمانی چندمنظوره و منوپولیستی و مواج بهره میگیرد. در این طرح سازمانی، تقسیم وظایف بر اساس تشکیلاتها، حزبها و محفلها و شخصیتهای مستقل استوار است و بهعنوان مأموریت سازمانی و نه ساختار ثابت تشکیلاتی قلمداد میگردد. بهعبارتدیگر شورا بر اساس تقسیمکار میان تشکیلاتها بهپیش میرود و ارگانهای خود را اساساً بر تشکلهای موجود استوار میسازد.
هیأت مرکزی مسئول پیگیری اجرای مأموریتهای محوله است و گزارش کارهای محوله و انجامیافته را در نشستهای داخلی، عمومی و یا علنی، اعلام میدارد.
بهاینترتیب، شورای انقلابی از طریق هیأت مرکزی، در حقیقت یک هیأت اجرایی-عملیاتی است که بر اساسیترین و مهمترین تاکتیک سیاسی و سراسری جنبش کارگری تأکید میورزد.
شورای انقلابی، هیأت مرکزی و سایر ارگانهای شورا، بر اساس انتخابات آزاد، علنی و همگانی اعضا، هواداران، فعالان و شخصیتهای مستقل و فعالان تشکیلاتهای کارگری و اتحادیهای در داخل و خارج کشور برگمارده میشوند؛ و برای دورهای معین-حداکثر دو سال- به کار میپردازند. انتخاب مجدد آنها صرفاً برای یک دوره دیگر بلامانع است. منظور از این نوع انتخابات، شیوهای برگماری است که مکانیزم، تغییر و تحولات و تصمیمگیری در میان شورای انقلابی را از هماکنون به میان طبقه کارگر و گروهها و بخشهای دموکرات جامعه برده و آنان را نسبت به حرکت و نقشآفرینی شورای انقلابی حساس و آگاه سازد.
- هیأت مؤسس: گام اول
بهمنظور برداشتن گامهای عملی و نقشهمند جهت آغاز روند تشکیل شورا و بهعنوان گام نخست، یک هسته اولیه یا هیأت مؤسس بایستی کار را شروع نماید. این هیأت مؤسس میتواند از درون یا بیرون سازمانهای چپ، انقلابی، کارگری و کمونیستی برخاسته باشد. طبعاً از لحاظ اعتباربخشی و جلب اعتماد جنبش، اعتبار و اشتهار و اتوریته هیأت مؤسس میتواند به استحکام و تقویت بیشتر روند تشکیل شورا یاری رساند.
هیأت مؤسس بایستی فراخوانی را به امضای کثیری از فعالان تنظیم و برای کلیه سازمانهای چپ، انقلابی، کارگری و کمونیستی و نیز سازمانهای اتحادیهای و صنفی داخل ایران ارسال و ضربالاجلی را برای تصمیمگیری و اعلام نظر آنان تعیین نماید. مخاطبین فراخوان همچنین میتواند بر اساس ضابطهی دموکراتیک و کمونیستی، نهادها و تشکلهای اجتماعی هم چون سازمانهای زنان، رفع تبعیض، پناهندگان، تشکلهای دفاع از آزادی زندانیان سیاسی و علیه اعدام و سازمانهای مستقل و چپ دانشجویی و سایر گروههای اجتماعی متعلق به جنبشهای دموکراتیک را در بر گیرد.
محورهای اساسی که هیأت مؤسس جهت تعیین مخاطبین قرار میدهد بایستی کلی، شفاف، دموکراتیک و کمونیستی باشد و خط فاصل روشنی با احزاب و تشکلهای ارتجاعی و ضدانقلابی، رفرمیست و فرصتطلب داشته باشد. این محورهای اساسی بعداً میتواند در مرحلهی تنظیم منشور سیاسی، تعدیل و دقیقتر گردیده و با پرنسیب های جنبش کمونیستی و کارگری رسمیت یابد و بهعنوان منشور انقلاب، راهنمای عمل بخشهای مختلف جنبش انقلابی و دموکراتیک در داخل و خارج کشور باشد.
- انتقادات و پاسخ
در فضای کنونی حاکم بر جنبش چپ، کمونیستی و کارگری ما، انتظار میرود انتقادات معینی بر کل پروسه پیشنهادی از سوی فعالان و منتقدان وارد آید. این انتقادات با درک و دانش سیاسی و سطح مبارزه طبقاتی، میزان پراتیک و مادیت تشکلها و تجربیات سیوچندساله اخیر، بهصورت زیر خلاصه میشود:
- انحلال طلبی: تصور میرود که تشکیل شورای انقلابی بهتدریج تشکلهای سیاسی موجود را به سایه میراند و عمل آنان را تحتالشعاع اتحاد عمل شورا قرار میدهد. این امر ساختارهای سازمانی را سست و پراتیک و سیاست آنان را در مرتبهی دوم قرار میدهد و احتمالاً کمرنگ میسازد. در مقابل تصور میرود که با پررنگ شدن نقش شورا، اتوریته و تشخص و اعتبار سازمانهای دیگر، تخفیف یابد و تضعیف شود.
- ائتلاف گری و به تعویق انداختن پاگیری «حزب واحد طبقه کارگر»؛ محروم کردن طبقه از دسترسی احتمالی به حزب قدرتمند و واحد و سراسری خود.
- توهمات بورژوایی و پارلمانتاریستی و لیبرالیستی ناشی از همنشینی، دموکراسی داخلی و سازشهای الزامی و ضروری جهت اتحاد عمل.
- دموکراتیسم خردهبورژوایی به سبب تعدیل و تخفیف مواضع ارتدوکسال، خالص، فضیلت گرایانه، منزه طلبانه و آرمانی. این امر احتمالاً ناشی از «مخرج مشترک گیری از نظرات و مواضع سیاسی اعضای شورا» و ضرورت رسیدن به مواضع مشترک و عملگرایانه (پراگماتیستی) جهت اتحاد عمل هست.
- فراکسیونیسم: پیدایش فراکسیون شورایی در درون احزاب و سازمانها و نیز فراکسیون این تشکلها در داخل شورا.
- زیرپا گذاردن پرنسیپهای حزبی و سازمانی و استراتژیک.
- …
- …
در یک پاسخ کلی، بایستی عنوان کرد که همهی انتقادات فوق و انتقادات دیگری که در همین راستا بر روند اتحاد عمل، منشور و ظرف سازمانی مناسب با این روند یعنی تشکیل شورای انقلابی، خواهد شد، ناشی از دو ویژگی و یا دو عامل است:
ویژگی و یا عامل اول، توسعهنیافتگی جنبش کارگری و کمونیستی ما است. این امر، به مجموعهای از گرایشها و دیدگاههای توطئه گرانه، امتناع طلبانه و فرقهای مربوط میگردد. فقدان درک و حضور دموکراسی در داخل سازمانها هم علت و هم معلول این گرایشها است. نبود دموکراسی کار را به آنجا میکشاند که امکان تفهیم و تفاهم، پلمیک و دیالوگ آزاد و انتقادی به حداقل کاهش مییابد و پدیده سکتاریسم (فرقهگرایی) را در میان گروهها، سازمانها و احزاب چپ و کمونیستی و کارگری، به هستهای سخت و هضم ناشدنی و ایدئولوژیک تبدیل مینماید. این سکتاریسم بهطور «منطقی» به تلاشی، تجزیه و انشعاب دایمی در میان کل جنبش انجامیده است و هم چنان در کار فروپاشی آن هست. این منزه طلبی افراط گونه به درجهای است که اغلب این تشکیلاتها را عملاً به بیعملی و منادیان دایمی و تکراری شعار همیشگی «چه نباید کرد» مبدل ساخته و در این روند فرقهگرایی را به یک پرنسیب راهبردی «تکامل» بخشیدهاند.
ویژگی و عامل دوم ندیدن همهی این انتقادات و بروز عملی و واقعی آنها در همهی تشکلهای تا کنونی چپ میباشد. انتقادات برشمرده در فوق، بارها و بارها کالبد نهچندان استوار همهی سازمانها را درنوردیده و تومار بخش عمدهای از آنان را برای همیشه درهم پیچانده است. فدایی، پیکار، رزمندگان، کمونیسم کارگری و…آیا همه این پدیدهها را در خود تجربه نکردهاند و آیا ضربات سخت و جبرانناپذیری بر یکایک آنها ازاینجهت وارد نیامده است؟
این پدیده، به اعتقاد ما ناشی از توسعهنیافتگی و عدم رشد سیاسی لازم جنبش کارگری و کمونیستی ما برای پاسخدهی به الزامات و ضرورتهای تاریخی است؛ یعنی عامل اول در حقیقت علتی بر عامل و ویژگی دوم گردیده و هردو همپای هم جنبش کمونیستی و کارگری ما را با افتوخیزهای مختلف و مکرر و مهارنشدنی، زمینگیر و خارج از مدار مبارزه طبقاتی پرولتاریای ایران قرار داده است.
برای خروج از و شکستن این چرخه و دور بسته، بایستی سطح مبارزه طبقاتی و پراتیک پیش روی جنبش کارگری و کمونیستی را به فراتر از وضعیت موجود انتقال داد و ارتقا بخشید. این امر به این معنا است که هم چنانکه در جنبش جاری طبقه سطح مطالبات خودانگیخته و واقعی، بایستی توسط فعالین و پیشروان طبقه ارتقاء یابد و به درجه و سطحی بالاتر در جلوی کارگران گذارده شود، در میان فعالان کمونیست و حزبی طبقه یعنی در درون بهاصطلاح عامل ذهنی – تئوریک طبقه نیز این ارتقاء و فراوری سطح مبارزه طبقاتی از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب، بهطور عینی و مادیت یافته، یعنی نائل شدن به سازوکار و ساختاری پیشرفتهتر، تکاملیافتهتر و کارآتر معنا و مفهوم مییابد. این امر از جنبه واقعی، چیزی نیست جز ورود به مبارزه طبقاتی، پیوند با طبقه، درگیرشدن رهبری و بدنه سازمانی با رهبری و بدنه جنبش کارگری. اتحاد عمل و تلاش برای ایجاد ساختار مناسب و کارساز برای این پراتیک مشترک، نکته گرهی و آزادکننده در خروج از چرخه فلجکننده موجود است. طبعاً در نتایج سودمند این اتحاد عمل، در عین خوشبینی، نبایستی تسلیم جریان خود به خودی امور و اغراق بیجا شد. در غیر این صورت همهی آن گرایشهای انحرافی و ویرانگر که درگذشته دور و نزدیک، هر سازمان و حزب و گروهی را از درون فاسد و نابود ساخته است، در تشکیلات نوین که بسیار وسیعتر و کنترل و راهبری آن بسیار سختتر و پیچیدهتر از تشکیلاتهای موجود و تاکنونی خواهد بود، این انحرافات هم چنان متصدی ویرانگری و نابودسازی همهی دستاوردهای احتمالی آینده خواهد بود.
بازهم تأکید میورزیم که تلاش در جهت مادیت بخشیدن و عملیاتی کردن درک نوین، دموکراتیک و آزادیبخش از مقولهی حزب کارگری و کمونیستی، در جدال طبقاتی جاری و آینده، نقطهی کلیدی و راهبردی در سازماندهی مبارزه طبقه کارگر برای رسیدن به سوسیالیسم، آزادی و برابری خواهد بود.
کاوه دادگری
Kavedadgari@gmail.com
22/02/2012