شکسپیر و مسیح علی نزاد
نادر بکتاش
04/04/13
بودن یا نبودن معروف شکسپیر را فراموش کنید. از این به بعد سؤال اصلی و فلسفی حیات میشود: عشوه یا دزدی.
یک؛ عشوه گری و اغوای نمایندگان برای گرفتن فیش های حقوقی شان جهتِ انتشار در روزنامه و خبرگزاری ایلنا.دو؛ دزدی فیش های حقوقی از کمد نمایندگان، ( ظاهرا بین علما اختلاف نظر وجود داشت که این ضعیفه با عشوه به فیش ها دست پیدا کردم یا با دزدی).
سه؛ بی ادبی و بی نزاکتی احیانا به خاطر صدای بلند و قطع کردنِ صحبت نمایندگان.
https://tribunezamaneh.com/archives/19134
تنها میشود یک چیز در رابطه با جمهوری اسلامی و کمدی خونینی که بیش از سه دهه بر ایران حاکم کرده است گفت: بی بروبرگرد رفتنی هستید. همهتان هم حساب پس خواهید داد.
اما زندگی در مقابل این خون اشامان تپش نیرومندش را حفظ کرده و خواهد کرد.
https://tribunezamaneh.com/archives/19138
ناگفته نماند که مسیح علی نزاد هم نرم نرمک مثل دیگران آزادی را می چشد و « از صدف های پوسیده و بی رنگ عفاف که جامعه برایشان تدارک دیده بود بیرون می پرند و مثل پروانه های رنگی و زیبا ، اثر خودشان را بر جامعه می گذارند.» به لینک قبلی مراجعه شود
نشانی دیوارهای سیمانی را به این آخوندها بدهید با ذکر اینکه وقتی حسابی سر به دیوار کوبیدید حداقل تمیزش کنید. خون نجس است.