مباحثههای ناگزیر: موقعیتها و راهبردها
سخنوران جریانهای چپ و کمونیست، مدتهاست که در برنامههای خود مطالبات دموکراتیک، رادیکال و ترقیخواهانه اعتراضکنندگان خیابانی و مطالبات جنبش کارگری و جنبشهای اجتماعی دیگر را بهعنوان مطالبات و درخواستهای ضدسرمایهداری و سوسیالیستی و چپ معرفی میکنند. آنها غالباً بااینکه به طرزی واقعبینانه بر مطالبات متمایز و حقیقی طبقات و گروهها و بخشهای مختلف جامعه تأکید ورزیده و پاسخ و حل این خواستها را در هر تحول رو بهپیش و پیکارجویانه و حتی رسمی و قانونی، فوری و بیواسطه اعلام کردهاند، اما با همان تأکید و اصرار، حل این مصائب و محرومیتها و عقبماندگیها و بی حقوقیها را به استقرار سوسیالیسم و کمونیسم، انقلاب اجتماعی، جمهوری سوسیالیستی، حکومت کارگری و عنوانهای دیگری که مضموناً یکی هستند را بهعنوان راهحل جامعه و بدیل سوسیالیستی اعلام مینمایند. احزاب و سازمانهای منسوب به این گرایش، تبلیغ و ترویج ایدههای انقلابی و دگرگونی رادیکال جامعه و زیست تودهها را به این آلترناتیو گره میزنند و لاجرم تاکتیک و پراتیک فوری خود را هماهنگ و در انطباق با این بدیل اتخاذ مینمایند. طبعاً در این رویکرد مشترک تفاوتها و طیفبندیهای معین و مشخصی وجود دارند که از چپترین گرایشها و معتقدان تا راستترین و بی اصولترین آنها را میتوان نام برد و یا دستکم در خطوط کلی و اساسی ترازبندی و شاخص گذاری کرد. در این نوشته ما چنین قصدی را دنبال نمیکنیم و بنابراین فقط به وضعیت کانونی و مشترک این گرایش در اردوگاه چپ که درعینحال انقلابیترین و رادیکالترین بخش جنبش کمونیستی حال حاضر در ایران نیز هست، میپردازیم و دغدغهها و مصلحتاندیشی و احیاناً پیشنهادهای خود را در همین عرصه ارائه میدهیم.
فرایند چنین رویکرد و مضمون تبلیغی و ترویجی در سطح پراتیک جمعی و جنبشهای کارگری و اجتماعی چه میتواند باشد؟ اولین پاسخ این است که با چنین رویکردی و اتخاذ سبککار و شیوهای از پراتیک سازمانی، سوسیالیسم و مبارزه ضدسرمایهداری را به مطالبات دموکراتیک جاری در جامعه تقلیل میدهند؛ و بهاینترتیب علاوه بر آنکه نمیتوانند به این جنبشها بهطور واقعی و فعال نزدیک شوند و بر آن اثر بگذارند، منفعلانه با سوسیالیستی خواندن گزینشی برخی شعارها، از ناتوانی و بیتأثیری خود بر این مبارزات، سلب مسئولیت میکنند و بر آنها پرده ساتر میکشند. برخی از گرایشهای چپ با پذیرش حضور چپ غیرسازمانی در این جنبشها، آن را به مصادره سازمانهای این گرایش درمیآورند. این در حالی است که به تحقیق بیش از 95% عناصر و محافلی که در این جنبشها شرکت دارند مستقل و خارج از تشکلهای موجود کمونیستی قرار دارند. آری، گفتمان چپ رادیکال در جنبش دیماه ۹۶ به اینسو وجود دارد. شعارهای ضدرژیمی و سرنگونیطلبانه و بهاصطلاح ساختارشکن که همهٔ جناحها و مزدوران و باندهای رژیم به طرزی رسوا از صدر تا ذیل علیه آن بهصف شدند و هنوز زوزه میکشند و برای مقابله با آن علیه مردم و مبارزان و کارگران پنجه میسایند، افشاگر این گرایش چپ هست؛ اما نمیتوان آنها را یکجا به سازمانهای چپ مربوط ساخت. هم چنانکه گرایشهای راست و سرنگونی طلب نیز در این جنبش وجود دارند و پشت شعارهای ماهیتاً متفاوتی سنگر گرفتهاند. معترضان و فعالان و مبارزان این جنبش محصول فرایندی ویژه در داخل ایران هستند و میزان تأثیرپذیری آنها از سازمانهای سنتی چپ و کمونیستی بسیار محدود و ناچیز است. به بیان دیگر چپ سازمانی در داخل این جنبش حضوری اندک و مخاطبانی ناچیز دارد و از اعتبار و نفوذ و هوادار چندانی برخوردار نیست. گواه این ادعا، میزان اندکشمار بازدیدکنندگان از رسانهها و کانالها و سایتهای این جریانها است که برای اکثریت غالب آنها رقمهای کمتر از ۱۰۰۰ بازدیدکننده است. برخی از ویدئوهای رسانهای سخنگویان، کنفرانسها و کنگرههای این گرایشها که از اهمیتی نسبی نیز برخوردار بودهاند، پس از ارسال خبر، برای رسیدن به این رقم بایستی ماهها منتظر ماند. این در حالی است که بسیاری از رسانههای خبری و سیاسی نوظهور و تازهپا در میدان رسانهای، بسیار بیشتر از این رقم بازدیدکننده دارند. چپ سازمانی و متشکل با داشتن دهها سال سابقه کار تبلیغی و ترویجی و برخورداری از همان رسانههایی که جریان راست در اختیاردارند – و امروزه برای بهرهبرداری از این امکانات هزینهای جز شوقوذوق و انگیزه به چیز دیگری نیاز نیست- بسیار بیش از این بازدیدکننده دارند. چپ سازمانی درحالیکه افکار عمومی مردم ایران و محافل و گروههای اجتماعی و کارگری در داخل به ارگانهای خبررسانی و فعال در عرصه افشاگری و پرتوافکنی بر تبهکاریهای رژیم اسلامی بهطور فزایندهای پیوند یافتهاند، ارگانها و رسانههای چپ سازمانی فاقد این عاملیت و کنشگری و کاریر بودهاند و نتوانستهاند پاسخ شایستهای به این نیاز بدهند. هشدارهای شبانهروزی آخوندهای مرتجع و سردمداران دستگاه تفتیش عقاید رژیم و اقدامات محدودکننده و سرکوبگرانه باندهای امنیتی و سپاهی و سانسورچی از «خطرات فضای مجازی» بیانگر این اقبال عمومی و فراگیر مردم ایران از رسانههای افشاگر و اطلاعرسان است. رسانههای چپ سازمانی باید نشان دهند که روزانه با چه شماری از فعالان و سخنوران و معترضان در داخل کشور در ارتباط هستند و صدای آنان را از طریق امکانات و کانالهای خود به گوش جهانیان میرسانند. در این رابطه باید نشان دهند که آیا توانستهاند حداقل به تهیه خبرهای ویژه و دست اول دست یابند و یا صرفاً از منابع و امکانات «غیرچپ» و غیرسازمانی بهره گرفتهاند؟ آیا آنها توانستهاند دست کم به عنوان خبرنگار در این مبارزات شرکت کنند و گزارشهای ویژه و دستاول و مطمئن و راهنما در اختیار مخاطبان خود قرار دهند و یا با بیانیههای کلی و تکراری، برشعارهای آرمانی و اتوپیک درجا بزنند و هواداران کم شمار خودرا با این گونه لفاظیها سرگرم نمایند؟ آیا صرف گفتارهای شعارگونه، توصیف فقرو فلاکت مردم، ابراز امیدواری از سرنگونی رژیم، تقدیس رهبری طبقه کارگر و کمونیستها بیواسطهٔ امکانات و ملزومات عملی برای تحقق این ایدهها درجنبشهای مزبور، کوتاهی مفرط از شناسایی و تحلیل گرایشهای گوناگون در داخل اپوزیسیون داخل و خارج و مهمتر از همه فهم روشن از مبارزات تودهها و بسیاری کمبودهای دیگر، میتواند آیندهای آرمانی برای جنبش انقلابی مردم ستم دیده و بلاکش ما تضمین و تأمین نماید؟
این وضعیت بغرنج و عقب ماندگی و ناتوانی از تأثیرگذاری بر جنبش کارگری و عمومی و حداقل همراهی و همگامی با آن – تا چه رسد به رهبری و اتوریته و هژمونی- که بر گرایشها و تشکیلاتهای چپ و کمونیست و سوسیالیست و مارکسیست ما غلبه دارد، ناشی از چیست و چگونه میتوان از این وضعیت رها گردید و با سیر عمومی و طبیعی جنبش کارگری و اجتماعی کنونی – در هر سطح از کمیت و کیفیت و آمادگی که دارد – و با توجه به شرایط و ویژهگی های جامعه و صفبندیهای طبقاتی و عقبماندگیهای تاریخی و دیرسالی و دیرمانی استبداد سیاسی و دیکتاتوری سلسلهٔ حاکمیتهای پیشین و پسین همراه شد؛ و جایگاه شایسته و بایسته کارگران انقلابی و سوسیالیست را در سرنگونی نظام سرمایه داری و گشایش و پیش روی به سمت جامعهای رها از استثمار و بردگی مزدی و بی حقوقی آشکار زحمتکشان جامعه و برقراری آزادی و برابری را مهیا و مسجل کرد؟ «چه باید کرد» ما در این لحظه از تحول خواهی و جنبش رادیکال تودهای چیست؟ بنابراین ما با دو مسأله مواجه هستیم. چه هستیم و چه باید کرد. در دوبخش بعدی بسیار فشرده، شفاف و صریح به هردوی این مسألهها میپردازیم.
2
وضعیت کنونی به چه قراری است؟
پیشتر در نوشتهای تحت عنوان «سکتاریسم: بنیانها و نمودها»(25/03/2017) به صورت نسبتاً تفصیلی، به جوانب اصلی و پایهای این مسأله پرداختهایم. در آن جا این دریافت از وضعیت عمومی چپ کارگری – روشنفکری را به پیش کشیدهایم که مهمترین ویژگی این گرایشها، مستقل از انحرافات راست (رفرمیسم) و چپ (آنارشیسم) – حتی گرایشهایی که تا حدود زیادی از این دو انحراف فاصله دارند- گرایش مزمن و مسلط و عمومی طی دهههای پی در پی، بیماری فرقه گرایی (سکتاریسم (است. سکتاریسم به صورت مانع اصلی و تعیین کننده در زندگی سیاسی و اجتماعی کمونیستها و گرایشهای کارگری و چپ، آنان را از تبدیل شدن به یک نیروی اجتماعی مهم در عرصه تحولات سیاسی و تاریخی بازداشته است. سرآغازنوشته مزبور با این گزاره آغاز میشود:
«سکتاریسم بهعنوان یک دیدگاه و گرایش سیاسی- ایدئولوژیک، نوع ویژهای از سبککار و خاستگاه معین طبقاتی، اکنون سراپای تشکیلاتها و محافل چپ را در سیطره خود دارد. دیرگاهی است که این تشکلها یکدیگر را کمتر به این صفت موصوف و منسوب میکنند. علت شاید این باشد که آنان این ویژگی را کاملاً پذیرفته، درونی ساخته و جزء پرنسیپهای خود کردهاند؛ و یا شاید چون به خود مینگرند، همه اعمال و خصوصیات سکتاریستی رقیب را در خود میبینند و لذا اغلب و اجباراً دم فرومیبندند و از راهی و یا بیراههای دیگر با رقیب «تسویهحساب» میکنند. تسویهحسابی که دقیقاً سکتاریستی است و ربطی به طبقه کارگر ندارد».
در این جا ما به بنیانهای این بیماری نمیپردازیم و خوانندگان علاقمند را به آن نوشته ارجاع میدهیم. در این نوشته صرفاً به نمودها و نشانهها و مهمترین محورها و جنبههایی که این انحراف را در پراتیک های جاری هم چون زنجیری گران با خود حمل میکنند، به صورت فشرده و به ویژه مواردی افزون بر آن چه که در نوشته یادشده آمده است، اشاره میکنیم. در عین حال برای کاربرد مفهومهایی که در آن نوشته آمده و شامل پنج گزاره از این خصلت نمای عارضی است، تیتروار در این جا تکرار میکنیم و موارد افزوده شده را به دنبال میآوریم.
نمودها و نشانههای سکتاریسم را در چپ ایران به صورتهای زیر میتوان مشاهده کرد:
1 – تشکیلات و سازمان حزبی را بهعنوان ظرفی برای تشکل و سازمانیابی کارگران نمیفهمد؛ بلکه آن را بهعنوان ظرفی برای رهبری میشناسد. رهبری بر طبقه کارگر را جایگزین رهبری طبقه کارگر میکند. در تشکیلات سکتاریستی کارگران و طبقه جایی ندارند. آنچه هست اعضای حزب و سازمان سکتاریستی است. اصل حزبیت برای سکتاریستها، امر طبقاتی و متشکل شدن پرولتاریا بهصورت یک طبقه نیست. امر متشکل شدن در سازمان سکتاریست است.
2 – ازاینرو تشکیلات سکتاریستی فاقد سبککار کمونیستی است؛ سبککاری که بایستی بتواند شکلها و درجات مختلف جنبش و مبارزه کارگری و تودهای را تشخیص داده و تلاش خود را در جهت ارتقای سطح آگاهی تشکیلاتی و در راستای تشکل طبقاتی آن فراهم آورد. برای تشکیلات سکتاریستی سبککار ارجح عبارت است از جذب عنصر کارگری در سازمان و حزب و از این طریق تأمین «پیوند» میان «جنبش خود به خودی» با تشکیلات حزبی. برای آنها جنبش کارگری تا زمانی که از منویات و خطمشی حزب و سازمان مربوطه تبعیت ننماید، «جنبش خود به خودی» و فاقد آگاهی طبقاتی و نقشه مبارزاتی بهحساب میآیند.
3 – تشکیلات سکتاریستی با توجه به دو عامل پیشگفته، قادر به تأمین و تحقق امر اتحاد و وحدت پرولتاریا در یک تشکیلات حزبی و یا پیریزی و کمک به ایجاد تشکیلاتهای اقتصادی و اتحادیهٔ سراسری و یا ائتلافها و جبهههای بزرگ سیاسی در میان کارگران و متحدان طبیعی او با حضور شمار میلیونی این طبقات نیست. برعکس تشکیلات سکتاریستی به روشها و شکلهای مختلف یکی از موانع مهم حزبیت و تشکل یابی طبقه کارگر ایران است.
4 – سکتاریسم بهعنوان یک گرایش سیاسی – تشکیلاتی و یک منش اجتماعی، به هر دو صورت راست و «چپ» پدیدار میشود.
5 – آموزش و ترویج سوسیالیسم در میان طبقه کارگر در فعالیتهای سکتاریستها جای چندانی اشغال نمیکند. آنها علیرغم نقش کلیدی و تاریخی که برای خود تعریف کردهاند- یعنی انتقال «سوسیالیسم» از «بیرون» به «درون» طبقه کارگر- عملاً در این زمینه فعالیت چشمگیر و دست اولی ندارند.
موارد افزون بر این جنبهها را به صورت ذیل ترازبندی میکنیم:
6 – محافظهکاری و حفظ تشکیلات در مقابل ملزومات تاریخی و ضرورتهای این دوره از کار جمعی، رهبران و مسئولان و فعالان این تشکلها را نسبت به هر سازمان یابی جمعیتر و فراسازمانی حساس و آسیب پذیر کرده است. آنان به طور غریزی در شکل گیری هر حرکت و ساختار جمعیتر و اجتماعیتر، رقیبی را مشاهده میکنند که میتواند به سرعت مورد توجه مبارزان و کنشگران مستقل قرار گیرد و رونق نسبی آن، بازار اینان را از سکه بیندازد.
7 – پراکندگی ناشی از سکتاریسم و فقدان توانایی و اراده برای ایجاد تشکیلات فراحزبی، از مهمترین پیامدهای این بیماری است. نیروهای چپ و کمونیست علیرغم تلاشها و تجربههای فرسایشی چندباره، هنوز در یافتن راهی برای خارج شدن از این پراکندگی، توفیقی به دست نیاوردهاند. هریک از این تجربهها بدبختانه نه تنها دستاورد قابل اتکا و ارزشمندی از خود به جای نگذارده بلکه در انتهای هریک از این دورههای ناموفق، موجی از بدبینی، دلسردی و پراکندگی افزونتر را درمیان فعالان و دوستداران جنبش کارگری و سوسیالیستی و چپ از خود به جای گذاردهاند که جبران آن به نظر ساده نمیرسد.
8 – درک آرمانی شده و متافیزیکی از حزب واحد طبقه کارگر، دیکتاتوری پرولتاریا (حکومت و دولت کارگری)، دولت حزبی، شوراهای کارگری و سایر ارکان برنامهای یک حزب کارگری و سوسیالیستی. هم اکنون این مباحث مهم و کلیدی، به صورت نوعی دگماتیسم به ظاهر انقلابی و اولتراچپ، به شکل ابزاری و سطحی در تبلیغ و ترویج و فضاهای رسانهای در میان هواداران پراکنده شده است. مراجع رسمی احزاب و سازمانهای چپ و کمونیستی در یک وضعیت تردیدآمیز در برخورد به این مقولات به سر میبرند و بی آن که جسارت برخورد روشن و شفاف با این مقولهها داشته باشند، هم چنان با برخورد ابزاری به این مفاهیم و تبدیل آنها به نوعی پرنسیپهای فضیلت مآبانه، دیوارهای دودزده هسته سکتاریستی را با حفظ قلیلی از آدمهای قسم خورده به عنوان سربازان وفادار خود، نگهبانی میکنند.
9 – به طور کلی در تئوریزهکردن بدیل سوسیالیستها – و نه بدیل سوسیالیستی – برای این دوره یعنی حاکمیت شوراهای مردم، دچار التقاط هستند. تاکتیک آنها به تقریب همان استراتژیشان است. مرز میان انقلاب دموکراتیک و سوسیالیستی ناروشن است و با توسل به کلید معجزه آسای «انقلاب مداوم» تا اندازهای خودرا از شر این دوگانگی موقتاً آزاد میکنند. از این چشمانداز، التقاط مهمترین و خطرناکترین خصلتی است که چپ و سوسیالیسم را در فقدان تاکتیک و پراتیک روشن و انقلابی و رادیکال زمین گیر کرده است.
10 – درک روشن و پویایی از جنبش خودانگیخته، پویهها و گامههای آن، تشکلیابی، شکل گیری رهبری هم چون امری دیالکتیکی در جنبش خودانگیخته و عوامل و عناصر و پویشهای آن ندارند. برای تحلیل این رویدادها و جنبشها فقط میتواند بر اشکال محدودی تأکید کند: حزب و سندیکا (شورا = اتحادیه). این عدم درک و ناتوانی از تجزیه و تحلیل و به رسمیت شناختن جنبشها و گرایشهای بسیار متنوع در میان طبقه کارگر و پیوندهای این طبقه با سازوکارهای بسیار ژرف جامعه سرمایه داری و مناسبات طبقاتی، فرآیند آگاهی و اشکال بسیار متنوع پیکارهای طبقاتی و اجتماعی، یکی از ریشههای کمتر شناخته شده این انحراف و گمراهی در جنبش کارگری و کمونیستی ما است؛ امری که در جنبش کمونیستی بین المللی، علیرغم سابقه بحث از همان ابتدای انتشار «مانیفست کمونیست» و روش برخورد مارکس و انگلس به این موضوع بسیار اساسی از نیمه قرن نونزده به این سو، کماکان مهمترین علت در افتراق جنبشهای کارگری و سوسیالیستی در هریک از برشهای تاریخی بوده است. ما بعداً از نزدیکتر گزارشی از این بحث به دست خواهیم داد.
3
چه باید کرد؟
بهطورکلی بایستی همهٔ عارضهها و نقصها و عقبماندگیها را نفی کرد و با طرح الگوها، راهنماها و عاملهای بدیل وجایگزین، بر این مشکلات غلبه نمود؛ تا در طی روند درآمیزی با جنبش کارگری و شرکت در تجربه و پراتیک کارگران و آزمونوخطا و در همه حال با نقد بیرحمانه و پیگیر از خطاها و اصلاح دیدگاهها، تاکتیکها و سبککارها، به یک سوسیالیسم اجتماعی و قابلدسترس و کاربردی تحول یافت. برای نمونه:
نفی سکتاریسم عبارت است از پذیرش این عارضه و انحراف و فروکوفتن نشانهها و سبککارها و استنباطهای سکتاریستی. (بنیانها را بهطور تاریخی باید تغییر داد و در این نوشته به آن نپرداختهایم).
نفی پراکندگی از راه ایجاد تشکیلات فراحزبی.
نفی متافیزیک حزب واحد کارگری از راه پذیرش اصل تعدد حزبهای کارگری و تنظیم مناسبات الزامآور و اخلاقی میان حزبها و سازمانهای هم سو (ائتلاف، جبهه، اتحاد وغیره)
نفی حاکمیت حزبی از راه حاکمیت شوراها. شوراها نبایستی هیچ ارگانی را بر فراز خود تحمل کنند. نفوذ و اعتبار احزاب مختلف صرفاً تحت سازوکارهایی خواهد بود که منطبق و تحت کنترل مقررات و قوانین حاکمیت بلافصل شوراها باشد.
نفی تمامیتخواهی حزبی از راه استقلال جنبش کارگری با همهٔ پویهها و روندها و محفلهایش. درک این فراشد تاریخی که سوسیالیسم محصول بلافصل جنبش کارگری در طول انقلاب صنعتی و پسازآن بوده و در کاربرد مارکسیسم و روش شناسی و ماتریالیسم تاریخی به همان نحوی که مارکس به جهان سرمایه و طبقه کارگر پرداخته بایستی مورد ملاحظه قرار گیرد.
برای ما روشن است؛ و تجربههای پیشین نیز مؤید این ادعاست که پروژهها، ایدهها و الگوهایی از قبیل «اتحاد عمل»- «موردی» و «پایدار»- ایجاد «قطب چپ»، «روند همگرایی» و اخیراً «اردوی چپ» در سخن یکی از سخنرانان محترم کنفرانس استکهلم به تاریخ سپتامبر 2018 چیزی جز ابهام پراکنی، بدفهمی، بیمسئولیتی و بی تکلیفی در برابر حجم عظیم کارهای انجامنشده و بیتوجهی به مسئولیت تاریخی سوسیالیستها در قبال جنبش کارگری نیست. در اساس با اینگونه توهمات و وقتگذرانیها، فقط وضعیت بغرنج و مشقتبار چپ روشنفکری و حاشیهنشین را افشا و آشکار و اثبات میسازد؛ و بدفرجامتر، آن را دایمی مینماید. پس پشت همهٔ این توهمات و عبارتپردازیها، چیزی جز سکتاریسم حاد و مزمن مسلط بر همه سازوکارهای این تشکیلاتها نیست. به نظر نمیرسد که رهبران حاکم بر این جمعها، اراده، توانایی و دانایی لازم برای عبور از این وضعیت را داشته باشند. نفی این وضعیت بغرنج و ایستا مستلزم تغییرات رادیکال در فهم مارکسی، سبککار، سازمان، رهبری و مناسبات با جنبش کارگری و عمومی و بسیاری عاملهای دیگر است که از توان و خواست مجموعهٔ این جمعها فراتر است. بعید به نظر میرسد که در آیندهای نزدیک آنان بتوانند چنین تغییرات ژرف و رادیکالی را در خود ایجاد و به عمل درآورند؛ هرچند همهٔ ما دوستداران و رهروان و مبارزان جنبش کارگری و کمونیستی خواستار برونشد و فرارفتن از این وضعیت «بیشکوه» و اوضاع «بی حماسه» و کم رونق کمونیستها و «طبقه کارگر» از جانودل هستیم.
این احتمال نیز وجود دارد که در روند جنبش روبه اعتلای کارگران و مردم ستم دیده در اعتراض و مبارزه علیه دستگاهها و عوامل و بنیانهای رژیم، با حضور و تحرک نسل تازهای از کارگران پیشرو و کمونیست و روشنفکران انقلابی در داخل کشور، به اتکای شمار انبوهی از محافل و رهبران و فعالان جنبشهای کارگری، دانشجویی، آموزگاران، زحمت کشان شهری و عناصر آزادیخواه و برابری طلب، جنبش سوسیالیستی و چپ را در مقیاس تودهای، بی میانجی، تازهنفس و «استوار بر پاهای خود» – مارکس میآموزد – برپا دارند. بالاتر این واقعیت را مورد تأکید قرار دادیم که معترضان و فعالان و مبارزان این جنبش محصول فرایندی ویژه در داخل ایران هستند و میزان تأثیرپذیری آنها از سازمانهای سنتی چپ و کمونیستی بسیار محدود و ناچیز است. این یک امر مشخص تاریخی است و زمینهها و عاملها و عناصر و نشانههای آن نیز برای نخستین بار در تاریخ صدساله جنبش کارگری و آزادیخواهی و سوسیالیسم، در متن تحولات دو سه دهه اخیر کشور فراهم شده است. به هر رو «باد همهٔ ما را با خود خواهد برد».
کاوه دادگری
ششم نوامبر 2018 / 15 آبان 1397
Kavedadgari@gmail.com