کولبری بردگی عریان است!
ناصر بابامیری 29.10.2018
از منظرهای مختلف تا کنون بارها در مورد پدیده کولبری قلم زده شده و ارزیابی ها و استنتاجهای گاها ضد و نقیض نیز از آن داده شده. اما بزعم من می توان در کل آنرا در دو دیدگاه اصلی دسته بندی کرد. نخست دیدگاهی که کولبری را به عنوان شغل می پذیرد و معرفی میکند و ولی نظیر دیگر شغلها آنرا در چهارچوب قانونمندی های مرسوم بورژوازی می گنجاند و قابل دوام و ثبات بودنش را منوط بر رعایت و پایمال نکردن حق و حقوق کولبران از سوی دولت میداند. دیدگاه دوم اساسا پدیده موجود کولبری را نامربوط به شان و منزلت انسان قرن حاضر می داند. آنرا پدیده ای ناشی از تعرض افسار گسیخته سرمایه داری متحجر میداند که بشریت را به شنیع ترین نوع آن به بردگی میکشاند و تازه در این میدان نبرد دو اردوی کار و سرمایه چه بزدلانه هر روزه حداقل سینه برده ای مزدی را سیبل حافظان سرمایه میکند.
حاکمان استثمارگر در دو سوی مرزها چنان زندگی فلاکتباری را بر توده های محروم اعمال نموده اند که متاسفانه مضاف بر اینکه بخشی عمده از ارتش بیکاران این مناطق مرزی حول بساط سود پرستان بازار، بازرگانان و دلالان به بردگی کشانده شده اند امنیت جانی نیز از آنان سلب نموده اند. بازرگانان و بازاریان دو سوی مرزها نیز در یک تبانی اعلام نشده با حاکمان مستبد آتش این میدان نبرد دو اردوی کار و سرمایه را با نیروی ذخیره کار گرم نگه داشته اند. یعنی بواسطه دلالانشان از مجراهای بدون گمرک کالاهای مناسب را بر گرده نیرو کار بشدت ارزان و کارگران خاموش مرزی در دو سوی مرزها وارد بازار میکنند و هر دو با پول پارو کردن سود های کلان خود را می برند و کارگران با مزد ناچیز قربانیان اصلی این نبرد دهشتبارند. و دولتها در دو سوی مرزها نیز در بیان واقع قوانین نوشته شده بازارشان را با تامین کردن ملزومات “صادرات و واردات غیرقانونی!” به بازار، برای بورژوازی و خرده بورژوازی شهری بواسطه قوانین نانوشته عملا دور می زنند. بعبارتی از این مجرا از یکسو هر دو سودهای نجومی به جیب می زنند، از دیگر سو حاکمان در دو طرف مرزها نیز اهداف سیاسی، نظامی و امنیتی خود در مناطق را به نوعی تعقیب و تامین میکنند. این دو دیدگاه که دیگر قرائتهای رایج هم کدام بنوعی تحت الشعاع آنند در بیان واقع دو تصویر کاملا متمایز از پدیده کولبری بدست میدهند. ضمنا دیدگاه نخست اقتصاددان یا مفسر و ایدئولوگهایش اکثرا مصلحت جویانی هستند اگر طرفداران پر و پا قرص دولت و بازار در اشکال رایج آن هم نباشند خواهان آنند به هر طریق شده این آسیاب ولو به قیمت کشتار و به بردگی کشاندن اقشاری از جامعه باشد بچرخد! اما آنقدر اهل فضیلت هستند که میگویند: «نباید دولت به شاغلین شرافتمند شلیک کند»! و بخشا دمکرات مآبهای این اردو نیز باد به عبغب میاندازند و جهت تحمیق توده مردم اورادی هم میخوانند که “ناسپاس نباشید” اگر این “شغل شرافتمندانه ” در میله های مرزی هم نبود بخش زیادی از فقیر و فقرایی که از این ناحیه بلاخره شکمی از گشنگی در میاورند، میمردند! این دیدگاه نیازمند اینست اندکی خراش بخورد که پشت این افاضات فروشی هایش روی اصلی اش ظاهرش شود. حتی وقتی از برسمیت شناختن حق و حقوق کارگران مرزی هم صحبت میکند باز از زوایه منافع دولت و بازار به قضیه مینگرد. بیشتر جنبه حقوقی آنانرا از منظر همان قوانین دولتی مد نظر دارد که حتی خود “مرزبانان غیور” همانا گردنه بگیران، راهها برای دور زدن آن در چنته دارند! یکی از افاضات فروشی ها این دیدگاه در مسائل رعایت حق و حقوق کارگران مرزی چنین است:« اگر ماموران دولتی بار کولبران را گرفتند، دولت بنا به قانون موظف است بعد از سزا و جریمه قانونی اگر فرضا کولبران وسیله نقلیه یا بارکش هایی همراه داشته اند آنها را به صاحبانش برگرداند»!! و «اگر در حین حادثه ناگوار ضایعه انسانی نیز اتفاق افتاده باشد، بی برو و برگرد باید دیه ای که در قانون منظور شده از سوی دولت به خانواده کولبر کشته شده پرداخت گردد». خلاصه از این حدیثهای ناب! اما دیدگاه دوم علنا میگوید باید کل این بساط که به میدان جنگ بیشتر شبیه است برچیده شود. چراکه دولت استثمارگر بر همه ابزار تولید و امکانات مادی این کشور چنگ انداخته و هست و نیست این جامعه در دست سران رژیم و آقازاده ها، نظامیان، سازمان و ارگانهای دولتی اعم از سپاه، وزارت اطلاعات و بسیج و صدها نهاد دیگر متشکل از مزدوران انگل رژیم قبضه شده و به تبع آن چنین جهنمی را بر اکثریت این جامعه اعمال نموده مبرهن است نه تنها این پدیده را به عنوان شغل نمی پذیرد بلکه آنرا یکی از هزاران پددیده دهشتناک قرن بشمار میاورد که چهار دهه است ارتش بیکاران این جامعه را در کام خود فرو بلعیده. و گرنه هر رژیم «متعارف سرمایه داری» که بر این همه منابع غنی خوابیده بود میتوانست سالانه هزارن شغل جدید ایجاد کند که برغم استثمار مزدی لااقل امنیت جانی و استاندارهای ابتدائی زندگی در آن تامین باشد. نه اینکه توده های میلیونی بیکار در مناطق مختلف مجبور باشند برای تامین معیشت خود به چنین میدانی از نبرد مرگ و زندگی پای بگذارند!
البته به بردگی کشاندن ارتش بیکاران در همه عرصه های کار یکی از خصائل و ویژگیهای پایه ای این نظامهاست و تازگی ندارد. برغم استثمار شدید شاهد بودیم دولت و کارفرمایان جهت بیشتر منتفع شدن حتی در محیطهای مجهز به فن آوری و تکنیکهای روز نیز از هر سوی حق و حقوق ایمنی کارگران را لگدمال می کنند. مثلا تجهیزات استاندارد امینیتی برای کارگران در هر دو بخش یدی و فکری را نادیده میگیرند و برغم اعتراض کارگران، دولت و کارفرمایان از تامین آن شانه بالا میاندازد. آمارها، اخبار و گزارشات سالانه در ابعاد وسیع پرده از میزان ضایعه های انسانی ناشی از این سرباز زدنهای دولت و کارفرمایان در این محوطه های کاری بر میدارد. یا در پروژه های کار ساختمانی و خصوصا در ارتفاعات بدلیل عدم تامین استانداردهای ایمنی از سوی کارفرما، کارگران در هنگام جوشکاری دچار عارضه های شدید جسمی و بعضا برق گرفتگی شده و یا بدلیل شکستن کاربست زیر پایشان از ارتفاعات سقوط نموده و جانشان را از دست داده اند. یا آمار سالانه مرگ کارگران معادن بدلیل ریزش تونلها بر سرشان. و هزران مورد دیگر را می توان یکجا بر شمرد. تنها تفاوت کارگران مرزی در شدت استثمارشان در برابر مزد ناچیز نیست بلکه برنامه ریزی شده در میدان نبرد زندگی نیز علنا از سوی رژیم به آنها شلیک می کنند و جانشان را می گیرند.
حتما به خاطر دارید چند ماه پیش بازرایان وقتی در چند شهر مرزی همزمان دست به اعتصاب زدند به دلیل کشتار هر روزه کارگران مرزی و وضعیت بد معیشتی آنان و خطرات جانی که در مرزها متوجه شان شده بود متحص نشدند بلکه به خاطر این بود چند مسیر کلیدی ورد و خروج کالا و اجناس را در دو سوی مرزها که قبلا به شیوه نجومی سود به جیبشان سرازیر میکرد حاکمین در دو سوی مرزها تاکتیکی در جهت مصالح خویش آنرا مسدود نموده بودند. و علی الحساب بازار آنها را نیز بشدت کساد کرده بود و اینبار قبل از اینکه برده مرزی دست به اعتراض بزند مشاهده نمودیم بازاریان صدایشان در آمد و اعتصاب کردند آنهم به خطر منفعت جویی خودشان. کما اینکه اعتصاب بازاریان تهران و اصفهان و دیگر شهرها نیز که در 4 تیر علیه گرانی، تورم و سقوط نرخ ارز ایران در مقابل ارز خارجی اتفاق افتاد نیز اساسا بیشتر از سر بخطر افتادن جدی منفعتشان بود و همان موقع طی نوشته ای به ماهیت آن پرداختم.
میخواهم بگویم کولبری تنها حمل کالا و اجناس توسط افراد و یا حیوانات باری در جاده های مثلا طولانی نیست که سخت و طاقت فرسا باشد به خاطر خستگی مفرط جسمی! کولبری در مرزها به دلایل معینی ده ها مخاطره جدی بر سر راه دارد که همگی زندگی و حیات افراد و حتی بارکشهای آنانرا را نیز تهدید به مرگ میکند. هر روز چندین بار تا یک قدمی مرگ می روند و اگر بر گردند باید آنرا “فال نیک” بگیرند!! بزرگترین تهدید برای این بردگان در میله های مرزی نخست خود رژیم و نیروهای گماشته شده توسط رژیم است که بیش از سه دهه است به بهانه حراست از مرزهای کشور این مناطق را به اشغال نیروهای مزدورش در آورده و آتش به اختیار در دل شب یا در روز روشن به این بردگان مرزی بدون ابا شلیک میکنند. بردگان بدون سلاح بعد از در کمین افتادن “نگهبانان مرزی” البته بخوانید دزدان سر گردنه، میزان تلفات انسانی هر چه بوده باشد را با اسیران به پاسگاه و کلانتریها تحویل و اموالشان را غنمیت می گیرند. در یک نگاه اگر بشود تصویر کنکرتی از کار بردگان مرزی داد اینست که در بیان واقع میدان نبرد و زندگی بردگان بدون سلاح جهت تامین معاش است با نیروهای تا دندان مسلح این رژیم که به کمین شان نشستند و ده ها مخاطرات جانی دیگر.
خطر جدی دیگر عبور از میله های مرزی بدلیل خروارها مینی است که در هر منطقه از سوی دولت کاشته شده. گزارشهای نهادهای رسمی خود رژیم پرده از این حقیقت تلخ بر میدارد که 1400 کیلومتر مرز مشترک ایران با عراق در استانهای کردستان، خوزستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی به مین تنیده شده. همچنین آمارهای سالانه سازمان یونسکو نشان داده که بطور متوسط روزانه یک الی سه نفر از انسانهای بیگناه در این مناطق بواسطه انفجار مین یا جانش را یا عضوی از بدن خود را ازدست میدهد!.
ضمنا به حکم اینکه این مناطق غالبا صعب العبورند بجز پایگاه و پاسگاهها و محل استقرار نیروی رژیم که امکانات رفت و آمد برای اشغال مناطق در آن تعبیه شده بقیه مناطق و محدوده های مرزی از امکانات و تسهیلات امروزی که زندگی رهگذران را به خطر نیاندازد نه تنها در آن خبری نیست بلکه بردگان مرزی بخاطر اینکه در کمین این نیروها مزدور و گردنه بگیران نیافتند بایستی طولانی ترین و صعب العبورترین مناطق که هنوز بخشی از حیات وحش آن مناطق هستند را با کولبارها و یا حیوانات بارکش طی کنند. خود این عمل نیز دهه ها مخاطره را در پی دارد. یعنی برای دور ماندن از دید نگهبانان مرزی و جان سالم به در بردن از شلیک مستقیم آنان هر ساله دهه ها و سد ها نفر بدلیل سقوط با بار در دل شب به ته دره ها یا فرو ریختن بهمن در فصولی از سال مصدوم یا جانشان را از دست میدهند. تنها خانواده ها و کسانی که خود از مسیرهای صعب العبور گذر کردند و مخاطرات آنرا با جان خریدند میداند بردگی مرزی چقدر دهشتناک است. اگر عضوی از این خانوادها باشید یا جزو آندسته از کسانی باشید که تجربه عبور از این مناطق را دارند یقینا بهتر عمق این پدیده تراژیک را درک ولمس میکنید.میخواهم بگویم وقتی انسانهای جزو ارتش ذخیره کار هستند و مجبورند به منظور تامین معاش از خانه بیرون بزنند به مقصد میله های مرزی چه دلواپسیهایی تمام اعضای خانواده ها را فرا میگیرد! تا لحظه برگشتشان همه قلبشان در مشتشان است بگی در کمین آتش به اختیاران نیفتاده باشند؟! بگی بدلیل تعقیب و گریز مجبور به عبور از مسیری نشده باشند که روی مینی پا بگذارند؟ بگی از کوههای سر به فلک کشیده سقوط نکرده باشند؟ بگی بهمن روی سرشان فرو نریخته باشد؟ آره دقیقا چنین میدان نبرد اردوی بیکاران را با حافظان سرمایه شغل کولبری اسم گذاشتند!
تنها و تنها چنین تصویری از کابوس مرگ را میتوان در مورد پناهجویان بی بضاعت مشاهده نمود با یک تفاوت و یک تشابه . تفاوت از این لحاظ آنها برای فرار از جهنمی که در آنسوی آبها حاکمان و حافظان سرمایه برایشان آفریدند در تلاشند خود را به آب و آتش بزنند تا مکانی امن در اینسوی جهان بیابند اما کارگران مرزی در آن اردوی کار مزدی کماکان برای بقا میجنگند. تشابه از این لحاظ پناهجویان نیز به دلیل مسدود نمودن راههای زمینی و هوایی از سوی حاکمان اینسوی جهان هر ساله ده ها هزار نفر در آبها غرق و ناپدید و قربانی حافظان سود پرست اینسوی و آنسوی جهان میشوند! تازه هر ساله در اجلاس فرمایشی سالانه کشورهای اتحادیه اروپایی یکی از تم های مورد مناقشه اجندای کارشان مثلا رسیدگی به قوانین پناهندگی است و آنرا مرور میکنند که ببینند کدام بند و یا مفاد آن بخوبی اجرا یا نقض شده!
بر چیدن این بساط بردگی عریان تنها با مبارزه متحدانه سراسری همه کارگران و آزادیخواهان و توده های محروم و زحمتکش جامعه میسر است. اعتصابات مداومی که خصوصا از دی ماه سال گذشته به اینطرف تا کنون که در سراسر ایران به راه افتاده یکی از راههای موثر مبارزه جهت هموار کردن زمینه های به زیر کشیدن انقلابی این نظام قرون وسطایی است.
ننگتان باد حافظان سرمایه داری
نه به بردگی عریان مرزی