ترجمه – بلشویکها به قدرت می رسند انقلاب ١٩١٧ در پتروگراد (٢٢) آلکساندر رابینویچ

بلشویکها به قدرت می رسند

انقلاب ١٩١٧ در پتروگراد (٢٢)

آلکساندر رابینویچ

جمعیت شروع به حرکت کرد. زنگهای کلیسای اسحق مقدس بصدا در آمدند و دسته موزیک شروع به نواختن سرود و پرطنین “خدای ما در صهیون چه شکوهمند است” کرد. در پیشاپیش مراسم، طبالان و به دنبال آنها هنگ قزاقها، که نیزه هائی با نوار سیاه گرده خورده در دست داشتند؛ سپس کشیشان با لباده های سیاه و در حالی که صلیب و پرچم کلیسا را حمل می کردند و عود می سوزاندند قرار داشتند. چند ردیف نوجوانان آوازه خوان، مقامات بالای کلیسا و دسته کر کلیسای اسحق مقدس و متروپلتیان به دنبال آنها روان بودند. اجساد قزاقان مقتول روی کالسکه های حمل توپ با اسب کشیده می شدند. اسب بی سواری در پشت هر شش کالسکه اول یورتمه می رفت. در زین اسبی که پشت آخرین کالسکه بود پسری لاغراندام حدود ١٠ ساله – پسر یکی از قزاقان مقتول – در حالیکه یونیفورم آبی تیره با حاشیه خرمائی مخصوص قزاقهای دن به تن داشت سوار بود. در صفوف بعدی تشییع کنندگان، مقامات شورا و دولت و به دنبال آنها هیئتهای نمایندگی شرکت کننده در مراسم و بالاخره صفوف بی پایان سربازان ارتش قرار داشتند.

با چرخش صف مقدم ملتزمین از خیابان مورسکایا به بلوار نوسکی صدای زنگ چند کلیسای مجاور بصدا در آمدند و با صدای زنگهای کلیسای اسحق مقدس در آمیختند. جمعیت، با رسیدن به کلیسای کازان برای دعای مختصر توقف کرد و این کار را در برابر کلیسای زناینسکی نیز تکرار کرد. با این وقفه ها تشییع کنندگان نزدیک غروب، به مقصد خود رسیدند. تمام این مراسم بدون وقوع حادثه ای صورت گرفت.

ناظرین تشییع جنازه قزاقها چاره ای جز مقایسه این وضع با تظاهرات ضد دولتی ماههای قبل نداشتند. در روز ١٥ ژوئیه معدودی کارگر به چشم می خورد و بقول یکی از گزارشگران “دسته های موزیک نظامی در تمام طول راه، حتی یکبار هم سرود مارسیز را ننواختند.” یکی از مفسرین روزنامه Rech در ١٦ ژوئیه از ابزار همدردی مردم با قزاقان مقتول که ظاهرا نشانه تغییر وضع روانی آنها بود شدیدا اظهار خوشحالی کرده و افزوده بود: “روزهای سوم تا پنجم ژوئیه تمام تعفنی را که ماهها جمع شده بود بخیابانها ریخت و وحشت و انزجاری را که حرکت بی بند و بار “یاغیان نوکرصفت” و “مستان برده صفت” ببار می آورد به نمایش گذاشت). او سپس ادامه می دهد: “١٥ ژوئیه نشان داد که اگر منطق انقلاب بتواند زباله های مشکوک را بیرون بریزد، چه جمع سالمی می تواند ظاهر شود.” نویسنده Rech سپس نتیجه گیری می کند: “تشییع جنازه قزاقها غم انگیز و شادی بخش بود: غم انگیز بخاطر عزاداری برای جانباختگان و شادی بخش بخاطر آنکه روسیه اکنون می تواند وارد دوران “تجدید حیات ملی” شود.

حیرت انگیزترین مسئله در مورد واکنش پتروگراد در روزهای بعد از حوادث اوائل ژوئیه این بود که جو سیاسی غالب ظاهرا با چه سرعتی می تواند تغییر کند. خبرنگار یک روزنامه در این باره چنین اظهار می کند: “تغییر وضع روانی مردم بین روز چهارم و پنجم ژوئیه آنچنان عظیم است، که اگر آن را تغییر بنامیم گمراه کننده خواهد بود. تو گوئی کسی را ناگهان از یک شهر به شهر دیگری منتقل کرده باشی و او خود را در میان مردمی دیگر و شرایط روانی دیگر بیابد.” سالها بعد ولادیمیر ویتینسکی یکی از منشویکهای چپ از ٥ ژوئیه بعنوان روزی که خیابانهای پتروگراد صحنه “میگساری ضدانقلاب” و “عربده کشی صد سیاه که شورشیان را تهدید به شکست می کرد.” یاد کرده و آن روز را بعنوان یکی از غم انگیزترین روزهای زندگی اش به خاطر می آورد.

از همان ٦ ژوئیه کمیته اجرائی مرکزی اعلام خطر کرد که دستگیریهای غیرقانونی و اعمال خشونت آمیز به تلافی ارعابهای روزهای سوم و چهارم ژوئیه تهدیدی وخیم برای انقلاب (منظور طرد تزاریش و برقراری سیاسی دمکراتیک دائمی) خواهد بود. جلسه روز ٧ ژوئیه دومای شهر پتروگراد دائما با اخبار ناآرامی در شهر قطع می شد. یکی از نمایندگان منشویک جلسه اعلام داشت “تمام شهروندانی که شبیه کارگران و یا مشکوک به بلشویک بودن هستند دائما در خطر مضروب شدن اند.” نماینده دیگری اضافه کرد: “افرادی آگاهانه مشغول تحریکات افراطی ضدیهودی هستند.” نمایندگان دوما در جواب این اظهارات موافقت کردند اعلامیه ای در محکومیت خشونتهای خیابانی انتشار دهند. در این اعلامیه که روز بعد انتشار یافت، به مردم هشدار داده می شد که فریب “محرکین غیرمسئول را که تقصیر تمام مصیبتهای وارده به کشور را به گردن جهودها یا بورژوازی یا کارگران انداخته و افکار بسیار خطرناکی را در ذهن مردم بپاخاسته القاء می کنند” نخورند.

در مطبوعات این زمان پتروگراد گزارشات متعددی از ظهور ناگهانی فعالیتهای گروههای دست راستی افراطی دیده می شود. یکی از فعالترین آنها “روسیه مقدس” خوانده می شد که بگزارش ایزوستیا مرکز آن در یک کتابفروشی خیابان پوشکین قرار داشت. سازمان “روسیه مقدس” در نشریه هفتگی یک صفحه ای اش بنام Groza (طوفان رعدآسا) تمام بدبخیتهای روسیه را به گردن غیرروسها مخصوصا یهودیان بعلاوه سوسیالیستها، لیبرالها، بورژوازی و کارگران می انداخت. به گفته این روزنامه، فقط تزار نیکلای دوم قادر به تأمین صلح و نان  برای مردم روسیه است. فقط اوست که می تواند روسیه را از نابودی کامل نجات دهد. گزارشات مکرری درباره تحریک به قتلعام بگوش می خورد. روزنامه Petrogradski Listok گزارشی از تظاهراتی در گوشه خیابانی می داد که در آن چند سخنران، شنوندگان را دعوت به “خرد کردن جهودها و بورژوازی بعنوان مسببین جنگ و آدمکشی” می کردند. یکی از سخنرانان بر “تسلط یهودیان بر ارگانهای دمکراسی روسیه” تأکید مخصوص داشت. این تجمعات تنها با فرارسیدن عده ای سرباز و میلیشیا پراکنده می شدند.

در این موقع چند دفتر محلی حزب بلشویک مورد حمله قرار گرفته و ویران شدند. مثلا در بعد از ظهر ٩ ژوئیه سربازان، مقر حزب در منطقه Liteiny را مورد حمله قرار دادند. عصر همانروز، مقر بلشویکها در منطقه پتروگراد توسط “یکصد دانشجوی مدرسه نظام که با چهار کامیون و یک زره پوش آمده بودند” مورد هجوم قرار گرفت. سه نفر از اعضاء حزب، در آنجا دستگیر و مقادیری پول توسط مهاجمین مصادره شد. یکی از این دانشجویان که روبلها را دیده بود با چشمان حیرت زده پرسیده بود: “پولهای آلمانی اینهاست؟” نه تنها یهودیان و بلشویکها بلکه سازمانهای غیرحزبی کارگری و منشویکها و اس آرها نیز اثرات اینگونه فعالیتها را لمس می کردند. چاپخانه Trud که نشریات اتحادیه کارگری بلشویکی چاپ می کرد در ٥ ژوئیه به ویرانی کشیده شد. چند روز بعد مقر اتحادیه کارگران فلزکار که بزرگترین اتحادیه کارگری روسیه بود مورد حمله قرار گرفت. یکی از دفاتر محلی منشویکها که اتفاقا مجاور مقر بلشویکها در ناحیه پتروگراد بود موقع حمله به مقر اخیر در ٩ ژوئیه ویران شد. کارکنان آن قبلا محل را ترک کرده بودند.

این روزها چند نفر از مقامات سوسیالیست میانه رو از ضرباتی که در درجه اول متوجه بلشویکها بود نتوانستند در اما بمانند. بطور مثال یکی از نمایندگان ترودویک در کمیته اجرائی مرکزی، بخاطر اینکه در ملاءعام از مردم می خواست لنین را تا قبل از تحقیقات کامل جاسوس نخوانند، بشدت مضروب شده و چند روز به زندان افتاد. ٥ ژوئیه، مارک لیبر یکی از پرنفوذترین منشویکهای شورا و از سرسخت ترین منتقدین بلشویکها توسط سربازان بجای زینوویف دستگیر شد.

(ادامه دارد)