سحر صبا-جنبش کارگری، سندیکاهای زرد دولتی در تقابل با سندیکای شرکت واحد

جنبش کارگری، سندیکاهای زرد

دولتی در تقابل با سندیکای شرکت واحد

سحر صبا

در ۲۸ مرداد ماه ۱۳۹۷از طرف سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه اطلاعیه ایی با این مضمون منتشر شد.

به اطلاع می رسانیم که نهادهای دولتی-امنیتی، وزارت کار و مدیریت شرکت واحد اتوبوسرانی تهران در هفته های اخیر اقداماتی را برای بوجود آوردن سندیکایی دولتی، تقلبی و صوری در برابر سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، با هدف پیشبرد سرکوب تشکلات مستقل کارگری آغاز کرده اند. آنها در این پروژه سندیکا سازی دولتی، از همکاری دو نفر عامل دست نشانده ی خود به نام سعید ترابیان و حسن میرزایی استفاده می کنند…….”

اخیرا دولت سرمایه جمهوری اسلامی دست به توطئه ایی جدید  با همکاری عده ایی عوامل خود فروخته عضو سندیکای شرکت واحد  برای ایجاد سندیکاهای دولتی زده است. این پروژه سندیکای سازی دولتی درست در تقابل با سندیکای مستقل کارگران شرکت واحد و ممانعت جنبش کارگری از هر نوع تشکل یابی قرار است بوجود بیآید.  آنچه مسلم است بورژوازی ایران در همکاری با سیاستهای بورژوازی جهانی اولین بار نیست که قصد تخریب جنبش کارگری را داشته است. جنبش کارگری ایران در طول حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی همیشه مورد شدید ترین سرکوبها و بدیل سازیها بوده تا از اعتراضات و اعتصابات و تشکل یابی آن جلوگیری شود. به اشکال مختلف حکومت سرمایه اسلامی خواسته ضمن مهار نمودن این حرکتها کاملا این جنبش را تحت اتوریته خود آورد، اما خوشبختانه با هشیاری فعالین جنبش کارگری و رشد رو بجلو این جنبش توطته های مزدوران و اعیادینش تا کنون راه بجایی نبرده است.

این نوشته بر این است که بر موانع و تشکلهای دست ساخته ایی که رژیم در طول این چند دهه در تقابل با تشکل یابی جنبش کارگری ایجاد نموده مروری بنماید و مشخصا  به شکست این پروژه ها بپردازد.

بعد از انقلاب  ۵۷ و تغییر و تحولی که در جامعه ایران بوقوع پیوست، جنبش کارگری در اولین فرصت شوراهای کارگری را بر پا نمود و در بسیاری از کارخانجات کارگران کنترل بر امور کارخانه را بدست گرفتند. برای طبقه کارگر ایران که در بر انداختن حکومت سلطنتی نقش کلیدی را داشت، این دستاورد و پیروزی مهمی بود. اما ارتجاع اسلامی با به یغما بردن دستاوردهای انقلاب و احساس خطر از کارگران و شوراهای کارگری در اولین فرصت شوراها را شدیدا سرکوب نمود و عده ایی هم در این رابطه دستگیر، زندان، شکنجه و اعدام شدند.

حکومت سرمایه اسلامی تازه بدوران رسیده که دقیقا خطر شوراهای کارگری را احساس نموده بود، پس از قیام، براى مقابله با جنبش شورایى و شوراهاى کارگرى در اولین قدم کوشید در تقابل با شوراهای کارگری کلمه “اسلامى” را به نام شوراهاى کارگرى اضافه نموده و آن را به عنوان تشکل کارگری به کارگران تحمیل نماید. شوراهاى اسلامى کار توسط نهاد دولتى خانه کارگر شکل گرفت و به عنوان زیر مجموعه اى از آن ساخته شد. وظائف شوراهای کارگری اسلامی این بود که منافع حکومت ارتجاعی سرمایه را تامین کند و همچنین با تصفیه کارگران مبارز و کمونیست از محیطهای کارگری و زهر چشم گرفتن از آنها سیاستهای ضد کارگری خود را اعمال نماید.

شوراهاى اسلامى در برخورد و مقابله رژیم اسلامى با جنبش کارگرى تا به امروز نقش مهمى ایفاء نموده اند. شوراهاى اسلامى اساسا سیاست هاى ضد کارگری دولت و کارفرماها را اجرا نموده و در فقدان تشکلهای واقعی کارگران رژیم کوشید شوراهاى اسلامى را به عنوان تشکل کارگران جا بزند. درابتدای تشکیل، این ارگانهای ضد کارگری به علت دفاع از منافع کارفرماها و ممانعت از اعتراضات کارگری، کارگران آنها را مانعی در مقابل خود، و به عنوان ابزاری در ضدیت با منافع کارگران و سرکوب مبارزات آنها و تامین کننده منافع کارفرماها و صاحبان سرمایه یافتند.
در ضمن دولت اختیاراتی از این قبیل را به شورای های اسلامی محول نمود: اولا با استفاده از امکانات دولتی، تبلیغات سیاسی و ایئولوژی قادر به کنترل جنبش کارگری و مانع ایجاد تشکل مستقل کارگری شوند. دوماً از سوی سازمان جهانی کار به عنوان  نماینده کارگران( از ایران) تحت عنوان طرف مذاکره به رسمیت شناخته شوند و جواز تنها تشکل کارگری ایران در میز مذاکرات سه جانبه گرایی کارگر، کارفرما و دولت را دریافت کنند. سوماً به مثابه ارگان سرکوبگر در میان طبقه کارگر، از نیروی آنها در استثمار بیشتر کارگران در انباشت سرمایه استفاده شود. این روند شورا سازی اسلامی، چگونگى برخورد به این بدیل سازی در تقابل با شورا های کارگری را به یکى از محورى ترین مباحث و اختلاف نظر بین جریانات و گرایشات فعال در جنبش کارگرى تبدیل نمود.
لازم است در کنار نقش شوراهای اسلامی به نقش خانه کارگر و انجمن های اسلامی هم پرداخته شود. خود خانه کارگر که در بالا از آن به عنوان نهاد دولتى یاد شد، اگر چه در زمان شاه حول مسائل سندیکاهاى(زرد) درست شد، اما در اوائل انقلاب با تجمع و گرد همایى کارگران فصلى و بیکار در این مکان، امکان تشکل یابی را برای خانه کارگر فراهم آورد. پس‏ از یورش‏ چماقداران حزب الله در سال ۵۸ و بر هم زدن تجمع کارگران، خانه کارگر به وسیله حسین کمالى و على ربیعى از اعضاى حزب جمهورى اسلامى بازسازى و به خدمت رژیم درآمد. منشاء خانه کارگر به شاخه کارگری حزب جمهوری اسلامی میرسد. ازسال ۱۳۷۰ خانه کارگر رسمآ شروع به فعالیت کرد و ۲ شخص‏ نامبرده به اتفاق علیرضا محجوب از جمله مؤسسین آن بودند. خانه کارگر به عنوان تشکل سیاسی و رسمى دست ساخته دولت، هدف خود را اشاعه سیاستهای ضد کارگری در میان کارگران نمود.

با رو کار آمدن جنبش اصلاحات، شوراهای اسلامی و انجمنهای اسلامی به تدریج تاریخ مصرف خود را از دست دادند. این نیاز صاحبان سرمایه و صنایع، زیر پای شوراهای اسلامی را در شرایطی خالی میکردند که آنها همواره از این تشکل برای سرکوب جنبش کارگری و شناسایی فعالین آن استفاده کرده، که منجر به دستگیری، زندان و اعدام بسیاری از کارگران شده بود. بدین ترتیب شوراهای اسلامی که هیچگاه نفوذی در جنبش کارگری ایران نداشتند نزد حامیان خود در بالا نیز بی اعتبار شدند و در نتیجه صاحبان سرمایه تشکل مورد قبولشان را در ارتباط  با کارگران از دست دادند. مبارزه همیشگی و روزمره طبقه کارگر ایران برای ایجاد تشکلهای مستقل خود از دولت و کار فرما، با نیاز صاحبان صنایع به تشکلی که هم منافعشان را تامین کند و هم مورد قبول سازمان جهانی کار باشد همزمان شد. این اوضاع جنبش کارگری ایران را در طرح مطالبه حق تشکل وعملا دست بکار ایجاد تشکلهای مستقل مصمم تر نمود. در این دوره بود که از طرف کارگران و حامیان سرمایه تلاش برای ایجاد دو نوع تشکل کارگری آغاز شد، تشکل کارگری مورد نظر صاحبان سرمایه و صنایع و تشکلهای کارگری مورد نظرکارگران. بحثهای درون جنبش کارگری ایران بر سر تشکل در مدت زمانی کوتاه مشخص شد. تشکل مورد نظر جنبش اصلاحات به مثابه نمایندگان صاحبان صنایع و سرمایه اساسا تشکلی بود از نوع تشکل مورد نظر گرایش راست جنبش کارگری ایران. استراتژی ایجاد تشکلهای کارگری مورد نظر گرایش راست که بر همکاری و سازش طبقاتی استوار است لاجرم باید با موافقت و هماهنگی با وزرات کار و کارفرما ایجاد میگردید.
درخواست از وزرات کار برای ” رفع موانع تشکل یابی کارگران” مستلزم موافقت نامه ایی بود که وزرات کار دولت خاتمی با سازمان جهانی کار آن را تائید نماید. این موافقت نامه مدت زمان معینی را در نظر گرفت و مقرر نمود که بندهای مربوط به تشکلهای کارگری در قانون کار بگونه ای تغییر کند و مستلزم نوعی تشکل کارگری باشد که کارگران را در ارتباط با کارفرماها نمایندگی کند و کارفرما هم بتواند نقش مشورتی داشته باشد.

نحوه برخورد گرایش راست به شوراهای اسلامی و انتقادات سطحی آنها نیز تابع همین استراتژی است. بهمین دلیل، شوراهای اسلامی در کارخانجات مختلف در حال منحل شدن قرار گرفتند و از هر زمان دیگری ضعیف ترشدند با این وضعیت هم، گرایش راست هنوز هم خواهان انحلا ل آنها نیست. زیرا شوراهای اسلامی و خانه کارگر بخشی از همان استراتژی گرایش راست هستند که قوی شدنشان در بالا در عین حال به نفع گرایش راست بود.

از دیگر برنامه های طراحی شده و توطئه ایی که از طریق تعدادی از خود فروختگان وابسته به این طرح برای فاسد نمودن جنبش کارگری از طریق کمکهای مالی تلاش بسیاری انجام گرفت “سولیدراتی سنتر” بود. “سولیدراتی سنتر” که یک برنامه استراتژیکی در جهت فاسد نمودن جنبش کارگری از طریق کمک مالی است، دقیقا از طرف بورژوازی جهانی برای حذف گرایشات رادیکال درون جنبش کارگری طراحی شده است. “مرکز همبستگی آمریکایی” بر این تلاش بود تا جنبش کارگری ایران و فعالین آنرا فاسد کند، با استفاده  از نفوذ فعالین گرایش راست درون جنبش کارگری اهداف شوم سیاست خارجی امریکا در قبال رژیم اسلامی را عملی نماید.

خطر بدیل سازی سندیکاهای زرد دولتی در تقابل با سندیکای شرکت واحد با استفاده از اعضای خود فروخته سندیکای شرکت واحد از  جمله: سعید ترابیان و حسن میرزایی دقیقا یادآور خیانتی است که منصور اسانلو طی پروسه ایی و به اشکال مختلف بر سندیکای شرکت واحد در راستای پروژه  “سولیدراتی سنتر”  روا داشت. گسست اسانلو از جنبش کارگری و مماشات او با جناحهای مختلف بورژوازی طی چند سال شکل گرفت. منصور اسانلو در سال ۸۸ نیز در جریان انتخابانی حکومت از کاندیداتوری کروبی نماینده اصلاح طلبان حمایت کرد، و با سوء استفاده های مالی از موقعیت خود تحت عنوان رئیس هیئت مدیره سندیکا و سپس در متن اطلاعیه ای که از جانب سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه در سال ۸۶ صادر شد، منصور اسانلو سخنگوی این سندیکا، برای شرکت در کنگره فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل به لندن اعزام شد. او قرار بود در جلسه سازمان جهانی کار نیز شرکت کند و مسائل و مشکلات کارگران شرکت واحد و وضعیت بد معیشت کارگران ایران را منعکس کند. منصور اسانلو همراه با مهدی کوهستانی نژاد از همکاران”مرکز همبستگی آمریکائی “، در یک گفتگوی مشترک با تلویزیون آمریکا شرکت کردند و منصور اسانلو در همان موقع در مصاحبه تلویزیونی از “سعه صدر رهبران جمهوری اسلامی” سخن گفت.

در این گفتگو اسانلو به تبلیغ اصول ۲۳، ۲۶ و ۲۷ قانون اساسی رژیم پرداخت و با تکیه بر آنها خواهان حقوق و مطالبات کارگران شد. برای عده ای از فعالین جنبش کارگری ایران، خروج اسانلو در آن شرایط و به آن شیوه  قرار گرفتنش در کنار مهدی کوهستانی نژاد از کارکنان “مرکز همبستگی آمریکائی”، تبلیغ اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ابهام برانگیز و جای سؤال داشت.

زمانیکه اسانلو از ایران خارج شد، سلطنت طلبان هم تحت یک برنامه تلویزیونی با اسانلو و اهداء صد هزار دلار پول تلاش نمودند ادامه همان پروژه فساد در جنبش کارگری ایران را با حربه مالی در ادامه همان نقشه عمل، توسط مرکزهمبستگی امریکا (سولیداریتی سنتر) که قبلا بشکل دیگری عملی شده بود و همکاران ایرانی آن مرکز یعنی مهدی کوهستانی و فرزانه داوری درچهارچوب چنین سیاستی به فعالیت های مختلفی دست زدند را به انجام برسانند. هدف از اجرای این سیاستها: ایجاد ارتباط با فعالین کارگری در نقاط مختلف و دادن وعده و وعید برای تامین هزینه فعالیت و وصل کردن فعالین به مجامعی که در آن سیاست های سه جانبه گرایی را به گردنشان آویزان کنند و….. از نمونه های بارز آن بود.

نتایج عملی چنین تلاش ها و سیاستهای ارتجاعی بهم خوردن اتحاد طبقاتی کارگران، وابستگی مالی و از بین رفتن استقلال تشکل های موجود کارگری است. فعالین کارگری و سوسیالیست جنبش کارگری، که زندگی و کارشان به استقلال طبقاتی منجمله استقلال مالی و استقلال سیاسی تشکل های کارگری گره خورده است، با کار و تلاش دائمی، به بهای زندان رفتن،  شکنجه شدن، بیکار شدن، اخراج شدن و انواع فشارها که از سوی رژیم اسلامی صورت می گیرد، در مقابل چنین سیاست های مُخرب و فاجعه باری کنار نیامده، با آگاه بودن به منافع طبقاتی خود در آینده نیز با انواع و اقسام ترفندها و راههای فساد در جنبش کارگری مقابله خواهند کرد.

جنبش کارگری ایران با تکیه به منافع طبقاتیش بویژه در دو دهه گذشته، با هشیاری و آگاه بودن سعی نموده سیاستهای ضد کارگری سران جمهوری اسلامی و امپریالیستها را که هدفشان ممانعت از ایجاد تشکلهای کارگری و فاسد نمودن این جنبش از طریق مالی میباشد را افشاء کند. مبارزات جنبش کارگری بخصوص طی سالهای اخير در ایران همیشه با خواست ايجاد تشکلهای کارگری مطرح بوده است، نه فقط تلاشهای تا کنونی کارفرماها و دولت ضد کارگری رژيم جمهوری اسلامی درتحميل ارگانهایی از بالا سر کارگران خنثی شده است بلکه گسترش روند مبارزات کارگری و رادیکالیسم درون این جنبش هم تقویت شده، و جنبش کارگری افشای سیاستهای ضد کارگری نهادهایی همچون ” سه جانبه گرایی” و سازمان جهانی کار (آی ال او) و “سولیدراتی سنتر” را در دستور کار خود قرار داده است. و اعتراضات نهادها و کانونهای کارگری مخالف این سیاستها و تجمع هر ساله اشان در مقابل سازمان جهانی کار در ژنو و اعزام دو نفر از نمایندگان سندیکای کارگران شرکت واحد به اجلاس جهانی کار در سال اخیر و افشای سیاستهای ضد کارگری جمهوری اسلامی از دستا وردهایی مهمی در سطح جهانی است که دقیقا بیانگر سیاستها و منافع واقعی طبقه کارگر ایران است.  

اما توطئه جدید حکومت اسلامی سرمایه در بدیل سازی تشکلهای دست ساخته در تقابل با سندیکای شرکت واحد با استفاده از  سعید ترابیان و حسن میرزایی در چند هفته اخیر را باید از این زوایه بررسی نمود، که شرایط بشدت بحرانی جامعه ایران از نظر اقتصادی – سیاسی و بی ثباتی رژیم، حاکمان سرمایه را چاره ایی جز نیست که با رخنه و نفوذ در جنبشهای اجتماعی بویژه جنبش کارگری و مهار کردن حرکتها ی اعتراضی و اعتصابات هر روزه توازن قوا را به نفع خود تغییر دهند.

سرمایه داری ایران بخوبی به این امر واقف است، که پیشرویهای جنبش کارگری برای متشکل شدن، و یا در دو تشکل موجود سندیکای  شرکت واحد و نیشکر هفته تپه بقدری چشگمیر است، که ادامه این حرکتها به سمتی میرود که ضمن قطب بندی بین گرایشات موجود در درون جنبش کارگری و تقویت گرایش رادیکال و سوسیالیست، در ایجاد تشکلهای مستقل کارگری و در کل جنبش کارگری تاثیر گذار باشد. هر جا کارگران متشکل شده اند و توانسته اند در مقابل ترقندهای سرمایه استقلال طبقاتی خود را حفط نمایند، هم در کسب خواستها و مطالبات  موفق تر بوده اند هم در انجام حرکتهای رو بجلو منسجمتر عمل نموده و توهم کمتری به دشمن طبقاتی و باور بیشتری به نیروی خود داشته اند. در شرایط بحرانی امروز که جامعه ایران در تلاطم و بی افقی بسر میبرد، حرکتهای اعتراضی مردمی و کارگری جهتگیری درست مبارزه طبقاتی را با اعلام تشکلهای شورایی در کارخانجاتت و محلات به عنوان آلترنانیو در دستور کار خود قرار داده اند. دقیقا سمت و سو و قطبندی این حرکتها به نفع جنبش کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی خواهد بود .

کارگران و توده های مردم موجودیت کل نظام سرمایه داری ایران را به زیر سوال برده اند، بدون ترس و رعب از وحشیگریهای نظام حاکم با سر دادن شعار اتحاد و به نیروی خود اتکاء داشتن در سمت و سوی متحد و متشکل شدن هر چه بیشتر در برابر استبداد حاکم هستند. جمهوری اسلامی که دقیقا به نقش کلیدی جنبش کارگری و طبقه کارگر ایران آگاه است، و این را بخوبی می داند که طبقه کارگر در اتحاد با جنبشهای دیگر اجتماعی خواهد توانست به مناسبات سرمایه تعرض نموده، و نظام جنایتکار و ددمنشانه اسلامی را برای همیشه به زباله دان تاریخ بسپارد، همانگونه که چهار دهه قبل آزمون خود را در سرنگونی نظام سلطنتی به اثبات رساند، به این دلیل است که نظام سرمایه داری ایران در همکاری با نظام سرمایه داری جهانی در نفوذ به جنبش کارگری ایران از هر توطئه و حربه ایی استفاده نموده اند که مقاومت این طبقه را درهم شکنند. بر این تلاش اند با ایجاد تفرقه و رودررو قرار دادن کارگران در مقابل هم در درون طبقه کارگر شکاف و گسست ایجاد نمایند. همانطور که در بالا اشاره شده، جنبش کارگری ایران با آگاهی به منافع طبقاتی خود و متوهم نبودن به دشمن طبقاتیش تا کنون با موفقیت از این توطئه ها عبور کرده و دشمن را به عقب نشینی وادار نموده است.

در سندیکای شرکت واحد حاکمان سرمایه نه تنها سعی در سرکوب، تهدید، ارعاب افراد متشکل شده در این تشکل کارگری را تا کنون داشته اند بلکه اخیرا در کنار آن نیز، در تلاشند در تقابل با سندیکای شرکت واحد، سندیکای دولتی و فرمایشی دست ساخته را، به کارگران تحمیل کنند. این توطئه بدیل سازی اینبار از ویژگیهای و حساسیتهای خاصی برخوردار است، که افشاء و خنثی نمودن آن مبارزه ایی همه جانبه را می طلبد.  

سرمایه داری ایران در این شرایط حساس از نفوذ و تخریب در هر تشکل کارگری ِموجود فروگذار نمیکند. قصد او درهم شکستن  سندیکای شرکت واحد از درون و استفاده از عواملی است که ضمن اینکه خود را عضو سندیکا معرفی نموده اما از هر همکاری با دولت و پیشبرد این پروژه کوتاهی ننموده و در صدند بیشترین ضربه را به منافع طبقاتی کارگران شرکت واحد بزنند. به همین ترتیب هر درجه تلاش و مبارزه ی کارگران برای مقابله با این دسیسه ها و متحد نگه داشتن صفشان کمکی خواهد بود برای به عقب راندن توطنه های شوم سرمایه داری و عوامل وابسته آن، و پیروزی و موفقیت برای کارگران.

نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی در همسویی با سرمایه داری جهانی از متشکل شدن کارگران بطوری واقعی هراس دارند، آنها به این امر آگاه هستند در شرایط بحرانی امروز ایران در حالیکه توهم کارگران و زحمتکشان به نظام گندیده سرمایه ریخته و از نظر جهانی طرحهای استثمارگرانه نئولیبرالیسم با شکست مواجه شده است، آمادگی طبقه کارگر برای متشکل شدن از پتناسیل بالایی برخوردار است، همچنین به موازات این فعل و انفعال درون طبقه کارگر گرایشات درون جنبش کارگری هم بیشتر قطب بندی و تفکیک شده و گرایش راست و رفرمیست جنبش بدرستی جایگاه خود را در کنار عاملان سرمایه و برضد منافع طبقاتی طبقه کارگر محکم تر نموده، در واقع سعید ترابیان و علی میرزایی ها متعلق به این گرایش راست و رفرمیست هستند. همانطور که در بالا اشاره شد در رابطه با تشکیل شوراهای اسلامی و توطئه فاسد نمودن جنبش کارگری از طریق “سولیدراتی سنتر” این گرایش بالاترین خدمت را به سرمایه داری و بیشترین خیانت را به طبقه کارگر را تا کنون نموده است.

بحث بر سر اينست كه سرمایه داری چه در سطح داخلی و چه در سطح جهانی دارای استراتژی معين و تاكتيك های مناسب برای نفوذ در جنبش کارگری است. بورژوازی روی افراد ضد کارگر جنبش کارگری سرمایه گذاری می کند تا از طریق آنها در جنبش کارگری نفوذ نموده و بخشی از جنبش را که به درجاتی به این خود فروخته ها و سیاستهای راست و ضد کارگریشان نزدیکی دارند سازماندهی نماید، و در زمانیکه جنبش در حال اعتلاء است براحتی با آمادگی و تشکیلاتی که از قبل از طریق این افراد سازمان داده شده است در کارگران رخنه نموده و در مقابل جنبش کارگری قد علم کنند. سرمایه داری با تجارب و امکاناتی که در اختیار دارد، تدارکات ضربه زدن به جنبش کارگری را دهها سال جلوتر می ریزد، سپس در زمان ممکن نقشه شومش را اجرا می نماید. در مقابل، اگر طبقه كارگر و جنبش كارگری بدون يك استراتژی صحيح و تاكتيك های مناسب وارد اين مصاف شوند، اگر توجه کارگران نسبت به این مسائل مخرب داده نشود، قطعا دشمن برگ برنده را در دست خواهد داشت. بورژوازی جهانی به دنبال هدف های سياسی و اقتصادی بزرگتر و درازمدت تراست. در واقع این توطئه جدید بدیل سازی تشکلهای دولتی هم یک خطر جدی  برای سندیکای شرکت واحد و هم برای جنبش کارگری است، ستیز طبقاتی بین گرایش راست و رفرمیسم و گرایش چپ و سوسیالیستی جنبش کارگری است. در مرحله به اوج رسیدن مبارزه طبقاتی قطب بندی بین گرایشات هم شفافیت می یابد، در این راستا است که وسیعتر شدن طیف گرایش راست غیر منتظره نخواهد بود و قطعا افراد و نهادها و تشکلهای غیر کارگری بیشتری را در خود جا خواهد داد. جنبش کارگری از نظر مبارزه طبقاتی و فراز و نشیبهایی که تا کنون با دشمن طبقاتی خود پشت سر گذاشته، هم به منافع خود بیشتر آگاهی پیدا نموده، هم دشمنان رنگارنگ خود را بیشتر شناخته است.

بر این مبنا است که امروز عملکرد فعالین عملی جنبش كارگری ايران در خنثی نمودن این توطئه شوم و رسوا نمودن گرایش راست جنبش کارگری مسئولیت و مبارزه ویژه  و همه جانبه ایی را می طلبد. در ضمن افشاء و خنثی نمودن این حرکت ضد کارگری بدیل سازی مستلزم یک مبارزه همه جانبه در سطح داخلی و بین المللی است.

از دیگر راهکارهای ممانعت از ضربه زدن به سندیکای شرکت واحد و شکست این پروژه، لازمه اش این است، كارگران و فعالين كارگری سوسیالیست طبق روال همیشگی تمام انرژيشان را حول ايجاد تشكل‌های واقعی و با اتکاء به نيروی خود در اولويت‌ قرار دهند. فقط و فقط آگاهی طبقاتی طبقه کارگر، اتحاد و همبستگی و اراده برای سازمانیابی کارگران در جهت خنثی نمودن این بدیل سازیها و در تقابل با تهاجمات سرمایه داری تضمین کننده به عقب راندن دشمن طبقاتی خواهد بود.

سپتامبر ۲۰۱۸