انقلاب از کدام راه و طریق!
]در حول و حوش دومین نشست، احزاب، سازمانها و نهادهای چپ و کمونیست[
شباهنگ راد
نزدیک به یک سالیست که بیست و پنج “سازمان”، “حزب”، کمیته، نهاد و هسته، نشستی را حول نقشآفرینی هر چه بیشتر و “بدیل سوسیالیستی و در تقابل با رژیم جمهوری اسلامی و تهدیدات امپریالیستی و راهحلهای رفرمیستی و ارتجاعی آن”، سازمان دادهاند.
بنابه گفتهی برگزار کنندگان، مقصود نشست بر آن بود تا هم جنبشهای اعتراضی را از سر در گمی و بیهدایتی سالم بدر آورد و هم جنبش کمونیستی را از اوضاع کنونی نجات دهد! بیتردید چنین نیت و نگاهی بخودی خود ناصحیح نیست. چرا که کمونیستها آمدهاند تا جامعه را به مسیر شکوفائی و بالندگی سوق دهند. امّا و در کنار چنین ایدهی صحیحای، لازم است تا بر این موضوع بدیهی اشراف داشت که وظیفهی اصلی سازمانها و احزاب کمونیستی، صرفاً و صرفاً تفسیر جهان سرمایهداری و رژیمهای وابستهای همچون جمهوری اسلامی نیست، بلکه تغییر آنهاست. بر مبنای چنین باور و اعتقادیست که این سئوال کلیدی در مقابلشان قرار میگیرد که راهِ اصلی و مرکزی انقلاب کدام است و چگونه میتوان تودههای ستمدیده را بسیج و سازماندهی نمود؟ این سئوال در مقابلشان قرار میگیرد که با کدامین متدهای مارکسیست – لنینیستی و فعالیتهای عملی میتوان از تعرض سرمایهداران، به جان و مال تودههای محروم جلوگیری نمود؟ مسلماً در پاسخگوئی به ایندست از سئوالات پایهایست که میتوان هم جهت حرکت و وظایف کمونیستی را روشن نمود و هم از مبالغهگوئی و از طرح سیاستهای بیمحتوا دوری جست.
شنیده و دیدهایم که هر اتحادی – و بویژه اتحاد بیست و پنج “سازمان” و “حزب” و غیره –، منجر به تحرکات هر چه بیشتر خواهد گردید؛ شنیده و دیدهایم که کمیت، نقش بسزائی در انجام عکسالعملها و آنهم در مقابل تحرکات ضد انقلابیون، چه در درون جامعه و چه در بیرون از جامعه دارد؛ شنیده و دیده و عمیقاً بر این باورایم که میزان فعالیتهای سیاسی – عملی، بیست و پنج سازمان و حزب و غیره، بهمراتب و بهمراتب، گستردهتر و وسیعتر از فعالیتهای سیاسی – عملی، تک سازمانی و تک حزبیست؛ امّا و متأسفانه، نمودارها و چارتهای اتحادهای تاکنونی دارد خلاف اینرا نشان میدهد و “جنبش” خارج از کشور، کمتر و یا در حقیقیت اصلاً، شاهد تحرکات عملی از جانب اتحادهایی همچون نیروهای متشکله در “کلن” نبوده و نیست. براستی دلیل این امر در چیست و چرا این “سازمان”ها و “احزاب” قادر نگردیدند تا کار عملی مشترکی را سازمان دهند، در حالیکه ما شاهد فعالیتهای تک سازمانی، و تک حزبی بودیم؟ آیا و بنابه باور آنان، منفعت عمومی جنبش، سوار بر منفعت تک “سازمانی” و تک “حزبی” نیست؟ آیا نباید و نمیبایست “جنبش” خارج از کشور شاهد کار جمعیتر و آنهم در عرصهی عملی از جانب بیست و چند “سازمان” و “حزب” و غیره میبود؟!
به هر حال فقدان و نبود چنین کارکردهایی دارد، یکبار دیگر بر این حقیقت صحه میگذارد که خشت این اتحاد – بهمانند مابقی اتحادها – بد چیده شده است و هدف، تجمع و آزادسازی انرژیها و همچنین انجام کار وسیعتر نیست. نشان از آن دارد که مقصود اصلی، سازماندهیِ کاری گسترده نیست، و در عوض، رفع تکلیف و بیباروی درونی و باطنی، به کار جمعیتر است. پیشداوریای در کار نیست و ملاک و عیار سنجشمان، به میزان عملکردهای تاکنونی – و در حقیقت به میزان بیعملی – نیروهای متشکلهی “کلن”، بر میگردد. بر این اعتقادم که ایراد اساسی و بنیادی نیروهای متشکلهی “کلن” و “فرانکفورت”، به عدم درک کمونیستیشان از مبانی و مفاهیم اتحاد بر میگردد؛ به درک ناصحیحشان پیرامون دخالتگری اعتراضات مردمی و آنهم بهعنوان سازمان جدی کمونیستی بر میگردد. بیتفاوتی سیاسی و بیوظیفهگیهای عملیشانرا، میتوان مابین، این دو نشست دید. هم اطلاعیهی اولیشان دارد اینرا نشان میدهد و هم اطلاعیهی پایانی و دومین نشستشان مبین این واقعیات استکه این دوستان، جمع نه شدهاند تا به معضلات جنبش و چپ، پاسخ گویند بلکه برای این جمع شدهاند تا رفع تکلیف نمایند و بر بیباوریهایشان صحه بگذارند. بی دلیل هم نیست که فاقد کمترین ثمرهاند و گزارششان هم، در خلاف پرنسیبهای اولیهی کمونیستیست. تفسیر سیاسی، جمعبندی و رهنمودهایشان، با اطلاعیهی آغازینشان تفاوتی ندارد و وظیفهی خود هم نمیدانند تا “دستآوردها” و “ثمربخشی” مابین این دو جلسه را، توضیح دهند. کار ناکرده و اتلاف وقت زیاد دارند و در عوض ادعاها بسیار و همچنین بیان چشماندازهای “روشن” فراواناند!! اگر چه جایز نیست و نباید از “حق” و “انصاف” گذاشت که تاکنون، توانستهاند یکی دو اطلاعیه بهمناسبت بازگشائی مدارس و هشت مارس – روز جهانی زن – منشتر، و چندین مصاحبهی فردی “سازمان”دهند و همهی آنها را، به پای فعالیتهای قبلی خود بنویسند!!
آری، بیست و پنج “سازمان” و “حزب” و غیره از چنین پشتوانه و “فعالیتهای عملی”ای برخوردارند و به جرأت میتوان گفت که بررسی کارکرد آنان نه تنها نمیتواند کار چندان مشکلی باشد، بلکه و یکبار دیگر بر این نکته صحه میگذارد که اوضاع چپ خارج از کشور، بهمراتب، وخیمتر از آن چیزیست که ما شاهد آنیم؟
پیشاپیش و در اتحاد از کدام منظر و در کدام بستر اشارات کوتاهای داشتم مبنی بر اینکه، افکار نیروهای درون این اتحاد، پیرامون ریزترین تا درشتترین مسائل سیاسی، درک از سرمایههای امپریالیستی و رابطهی آن با رژیمهایی همچون جمهوری اسلامی و همچنین آلترناتیوهای حکومتی متفاوت است. نوشته و بر این اعتقادم که شباهت و نردیکیای مابین اینهمه “سازمان” و “حزب” وجود ندارد. این سئوال را طرح نمودهام که چگونه میتوان و آنهم در خارج از کشور بنای جامعهی سوسیالیستی را پی ریخت و اقدام به بسیج کارگران و زحمتکشان نمود؟ طرح نمودم و اصرار دارم که چگونه میتوان در برابر آلترناتیوسازیهای سرمایه، آلترناتیوهای حقیقی و مردمی را به جامعه نشان داد و تودههای محروم را ترغیب به آرمان و اهداف خود نمود؟ آیا بیست و چند “سازمان” و “حزب” و دسته و غیره، فقط و فقط و آنهم، برای یکبار و در خلوت خود به این اندیشیدهاند که انقلاب کارگران و زحمتکشان، بدون حضور و بدون ارتباط مستقیم نیروهای کمونیستی ناممکن میباشد و ریموت کنترلی نیست؟ آیا بر این امر آگاهاند که اتحادهای کمونیستی، پیشزمینهها و پیششرطهایی دارد و بدون رعایت قواعد آن، کاری به پیش نخواهند بُرد؟ آیا به سهم خود روشن ساختهاند که با اتخاذ کدامین روشهای مبارزاتی میخواهند در مقابل اتحاد نیروهای وابسته به سرمایه، قدعلم نمایند و بر وظایف “کمونیستی” خویش جامهی عمل بپوشانند؟
بی پاسخی آنان در مقابل سئوالات طرح شدهی از جانب منتقدین، نمایانگر این واقعیات استکه نه ارزیابیهای سیاسی و نگاهشان از کارکردها و ماهیت سرمایههای امپریالیستی و رژیم وابسته به آنها، یعنی جمهوری اسلامی یکیست، و نه کمترین درک واحدی پیرامون پیگیری راه انقلاب و انتخاب تاکتیکها دارند. از مباحث و موارد ناگفتهیشان خارج شویم و به گزارش و به ماحصل اینمدت اتحاد بیست و سه، چهار و یا پنج نیروی کمونیستی بدون ارتباط با داخل، نظری بیافکنیم، تا بهتر دریابیم که جدیتشان به چه میزان است و تا بهحال، به کجاها، به پیش رفتند؟
در اطلاعیهی پایانی مورخهی بیستوشش بهمن نود و یک میخوانیم که “… هیئت هماهنگی با ارائه گزارشی کوتاه از عملکرد و تشریح برنامه نشست دوم، ……. و قدردانی از شورای نمایندگان این نیروها که در فاصله دو نشست وظایف محوله را به پیش بردند، دستور کار نشست را به تصویب رساند. نشست در فضایی صمیمانه و با مداخله فعال همه شرکت کنندگان مباحث خود را حول اوضاع سیاسی، ارزیابی از فعالیتهای دوره قبل، تدارک گامهای بعدی و تدقیق مکانیسمهای ساختاری متمرکز کرد. دومین نشست احزاب، سازمانها و نهادهای چپ و کمونیست بعد از دو روز با موفقیت به کار خود پایان داد”!! – تاکیدات از من –
این کار و بار، و این گزارش و فعالیت بیش از بیست و چند “سازمان” و “حزب کمونیست” به دنیای بیرونی و آنهم در فواصل دو نشست است!! نه بر آنند تا وظایف محولهیشانرا توضیح دهند؛ نه نیازی به توضیح فعالیتهای دُورهی قبلیست، و نه لازم است تا “مردم” بدانند که وظایف عملیشان در مقابل رژیم جمهوری اسلامی و آنهم در دُورههای آتی چیست!!! کمونیستهایی که بقول خود، با مردم خود سر راستاند، و یا، کار و بارشان با “مردم” پنهانی نیست!! براستی و فارغ از تفاوتهای سیاسی – تئوریکمان، با این سازمانها و احزاب، آیا نگاه و تعاریفمان از بیان حقایق و صراحت لهجه متفاوت و از زمین تا آسمان نیست؟ آیا، این دوستان بعد از چندین دهه فعالیت کمونیستی نمیدانند که میبایست عملکردهای مابین دو نشست و همچنین برنامههای سیاسی و عملی بعدی خود را و آنهم با صراحت تمام با “مردم” خود در میان بهگذارند، تا در این میان، “مردم”، مابین آلترناتیوهای امپریالیستی، به آلترناتیوهای خودی روی آورند؟!! چرا بیست و چند سازمان و غیره به صراحت کمونیستی – انقلابی اعلام نمینمایند که عملکرد چندین ماههیشان – حال با هر تبیین و تفسیری – چه بوده است؟ موفقیتها و ناموفقیتیشان چه بوده است و تکرار مواردی همچون “ما شرکت کنندگان در نشست دوم نیروهای چپ و کمونیست با عطف توجه به حساسیت اوضاع سیاسی کنونی بار دیگر جنبش کارگری ایران، جنبش رهایی زنان، جنبش دانشجویی و جوانان انقلابی و مردم زحمتکش ایران را به وحدت و تشکل در سطوح مختلف و بسیج حول یک راه حل کارگری، سوسیالیستی و شورائی فرا میخوانیم و دست همکاری و اتحاد عمل همه فعالین و نیروهای موجود در جنبش چپ و کمونیستی ایران و فعالین سوسیالیست و رادیکال جنبشهای اجتماعی برای تامین ملزومات و رفع موانع آلترناتیو سوسیالیستی را به گرمی میفشاریم”، در چیست؟ آیا بنابه باور آنان و مگر سازمانها و احزاب کمونیستی نباید و نمیبایست در دسترس، جنبشهای اعتراضی، سوسیالیستی، دانشجوئی و اجتماعی باشند، تا در این میان، جنبشهای رادیکال، از میان “بد” و “بدتر”، خوب و مدافعین حقیقی خود را انتخاب نمایند؟!
واقعیت این استکه ناروشنیهای این اتحاد، بسیار و بسیار، از روشنیهای آن میباشد. اختلافات سیاسی – تاکتیکی بعضاً شرکت کنندگان و ناظرین – و بنابه ادعاهایشان -، بهمانند دو رنگ سیاه و سفید است. به همین دلیل کارشان به جایی نخواهد رسید و مخالفتها هم، حول اینگونه اتحادها، بیجا نیست . بحث بر سر نفی و یا بیباوری به یکی شدن نیروهای کمونیستی نیست، بلکه طرح و بیان ناممکنها و واقعیتهاست. اتحاد کمونیستی نیازمند نگاهِ واحد از تاکتیکهای مبارزاتی و مهمتر از آن نیازمند دخالتگری و پیشاپپیشی مبارزات کارگران و زحمتکشان است. تا زمانیکه “سازمان” و “حزب” سیاسی در خارج از کشور لنگر انداخته است و کمترین گامی در جهت وصل به داخل بر نمیدارد؛ تا زمانیکه سازمانها و احزاب کمونیستی از میدان غیر خودی کنده نشوند، قادر به ثمربخشی و سمتوسو دادن اعتراضات مردمی نخواهند بود. به بیانی واقعی آتش و انقلاب دارد در میدانی دیگر شعلهور میشود و اپوزیسیون و چپ خارج از کشور، در فکر بدیل حکومتی و آنهم از نوع “سوسیالیستی” آن میباشد. حقیقتاً که جمع بیست و چند نفرهی “کلن” و “فرانکفورت”، در دستان خود، پُر از ناکردهها و بیوظیفهگیهای عملی دارند و همچنین بنادرست دارند، اعلام میکنند که: “از نشست اول نیروهای چپ و کمونیست در “کلن” تا کنون تلاش برای آلترناتیو سازیهای بورژوایی، سوار شدن بر دریای عظیم نارضائی تودهای و مصادره جنبشهای اعتراضی و مطالباتی توسط نیروهای ارتجاعی و امپریالیستی به شکل بیسابقهای تشدید شده است. بازار کنفرانسها، پروژههای آلترناتیوسازی از جانب بخشهای گوناگون اپوزیسیون بورژوائی ایران تحرک تازهای یافته است”.
پر واضح استکه بیان چنین موضوعی را نمیتوان جدی گرفت و بدرد خودیها هم نخواهد خُورد. چرا که کار و بار امپریالیستها، از دیرباز و همواره و همواره، راهاندازی باندها و دستهجات وابسته بهخود و آنهم در دُورههای متفاوت بوده و میباشد؟ معین نیست که چنین ارزیابی و جمعبندیای را میتوان با کدامین ادله سنجید و مهمتر از همهی اینها، نیروهای متشکلهی “کلن” دارند بر مبنای کدامین فعالیتهای نظری – عملی ثمربخش تاکید میورزند که از زمان “کلن” تاکنون، سرمایه بهمنظور، به عقب راندن اتحاد بیست و جند “سازمان” و “حزب” چپ خارج از کشور بر فعالیتهای خود، – حول آلترناتیوسازیها – افزوده است؟!!
باور کنید و طبق معمول دارید آدرس غلط میدهید، و نشانی واقعیتان هم، آنچه را که خود میگوئید، نیست؟ دارید همین “جنبش” خارج از کشور را به بازی میگیرید و به خیال خود بر آنید که هدفتان، تغییر زندگانی میلیونها انسان دربند و ندار است. باور کنید بدیهیترین اصل کمونیستی را دارید بر اساس تمایلات حقیر گروهی – شخصی خود تعریف میکنید و کاری به بیان حقایق و برشماری موقعیتِ خودی ندارید. دهههاست که از وقت تعیین و تکلیف سازمانی – حزبی و همچنین از اتحادهای بیمحتوا و بی سرانجام گذاشته است و حاضر به طرح ناتوانی و بیمایهگی سازمانی – حزبیتان و همچنین بیثمری اینگونه اتحادها نیستید. بیعملی، بی سر و صدائی و بینتایجیتان، گویای هرگونه ادعاییست. بر خلاف نظر شما، رشد و نمو جنبشهای رادیکال و اعتراضی نیاز به صراحت لهجه و ادبیات روشن, مدافعین تغییر دنیای کنونی و بویژه کمونیستها دارد. سیاستی که با خُلق و خویتان بیگانه شده است و بیدلیل هم نیست که دافعهیتان، بهمراتب و بهمراتب بیش از جاذبهیتان است؛ تا زمانیکه از منظر یک کمونیست حقیقی به نقش و وظایف خودی پی نبرید؛ تا زمانیکه اعلام ننمائید، با اتخاذ کدامین سیاستها و راهها میتوان جنبشهای کارگری – تودهای را از وضعیت اسفببار کنونی بدر آورد؛ تا زمانیکه تلاش نورزید محتوا و شکل را منطبق با هم نمائید، نه تنها قادر به کار ارزشمند و تأثیرگذار نهخواهید بود بلکه معرف بدآموزیها و از زمره مخربین آرمان کمونیستی به حساب خواهید آمد.
خلاصه اینکه دو راه در مقابل بیست و چند “سازمان” و “حزب” خارج از کشور قرار دارد. یا تصفیه حسابهای سیاسی جدی و خانه تکانی بنیادی، و یا تداوم سیاستهای بی سرانجام و توهمزای تاکنونی. بی شک اوّلی را میتوان در خدمت به وفاداری و پایداری به اصل کمونیستی یعنی برخورد صادقانه و جدی با مسائل توضیح داد و دوّمی را از زمرهی سیاستهای توهمزا، ذهنیگرائی و منفعت گروهی – فردی بر شمرد؛ سیاستی که به جرأت میتوان گفت کمترین همخوانیای با منفعت جامعهی انقلابی و کارگران و زحمتکشان ندارد.
30 مارس 2013
10 فروردین 1392
لینک اعلامیهی پایانی
http://www.azadi-b.com/J/2013/02/post_230.html