مصاحبه با رادیو سپهر، ۲۸ مارس ۲۰۱۳
در برنامه امروز، ۲۸ مارس ۲۰۱۳، این مسائل مورد بحث قرار گرفتند:
– بلاتکیف ماندن سرنوشت قدرت سیاسی در مصر، و مواجهه جامعه با تثبیت قدرت اسلامیون و اخوان المسلمین.
– نگاهی به پروسه بند و بست و سازش با طالبان
– پیام اوجلان از زندان امرالی و پیامدهای سیاسی “توافقات” با حکومت ترکیه
در مورد نکته اول، به این واقعیت اشاره شد که رژیم ۥمرسی، علیرغم تصویب قانون اساسی جدید، با مصافهای جدی هم از پائین و هم از بالا مواجه است. مردم در هفته گذشته در شهر قاهره دفتر مرکزی اخوان المسلمین را به آتش کشیدند و در اسکندریه نیز همین تعرض به دفتر این جریان انجام شد. همزمان مقاومت از “بالا” در برابر تثبیت حاکمیت جریان اسلامی ادامه دارد. دیروز چهارشنبه، قضات دادگاه تجدید نظر در مورد حکم برکناری “عبدالنقیب محمود” دادستان کل پیشین مصر که قبلا از جانب ۥمرسی صادر شده بود، آن تصمیم را نقض و رای به ابقای عبدالنقیب داد. قبلا نیز یک دادگاه مصر در دفاع از “استقلال” قوه قضائیه، تاریخ برگزاری تعیین شده از جانب ۥمرسی را معلق کرد و مرسی ناچار شد که ماه اکتبر سال جاری را برای برگزاری این انتخابات در نظر بگیرد. “حضور” مردم در خیابان و تمکین نکردن آنان به تلاشهای یک لایه کردن قدرت سیاسی و مقاومت نهادهای نظامی و قضائی دوران پیش از “بهار عربی” در برابر سلطه بلامنازع جریان اسلامی و اخوان المسلمین، شاید درسهای فراگرفته از سناریو قدرت گیری اسلامی ها در ایران باشد. جریانات اسلامی در ایران، ابتدا با فراخوان برگشتن مردم از خیابانها به خانه ها و سپس با خنثی کردن مقاومت نهادهای امنیتی و ارتش و شهربانی، و اجرای مناسک “توبه” توسط طالقانی برای نیروهای شهربانی و پلیس، قدرت خود را تحکیم کردند و سپس بلافاصله زیر همه “وعده های” دروغین خمینی در دوره اقامت در فرانسه زدند. مردم مصر، شاید بخاطر رجوع به این حافظه در سناریو قدرت گیری جریانات اسلامی در ایران، اما، تاکنون چنین مجالی به جریان اخوان المسلمین و اسلامیون نداده اند. همگام با این وضعیت، دول غربی و دولت آمریکا که همیشه “پراگماتیستی” به منافع استراتژیک خود نگاه میکنند، شاهد “امنیت” و “ثبات سیاسی” برای از سرگیری پروسه سرمایه گذاری ها نیستند. این بی ثباتی موجب شده است که دولتها و شرکت های سرمایه داری غرب، در شروع مجدد سرمایه گذاریهائی که “زیربنائی” است و معمولا به پروسه زمانی چندین ساله نیاز دارد، دست نگاه دارند و منتظر تعیین تکلیف قدرت سیاسی در مصر بمانند. سیر تحولات در مصر، میتواند به مسیر متفاوتی از آنچه در ایران ۳۴ سال قبل گذشت، وارد شود و سرنوشت جنبش اسلامی، بویژه در این دوره ای که راس جنبش اسلام سیاسی در ایران، در بحران عمیقی فرو رفته است، به گونه دیگری رقم بخورد. آینده تثبیت قدرت جریانات اسلامی در مصر، نامطمئن، ناپایدار و متزلزل است.
در رابطه با نکته دوم، به این فاکت اشاره شد که حکومت “کرزای” در افغانستان اعلام کرده است که “آماده مذاکره” با طالبان است و به تصمیم قطر برای دایر کردن یک دفتر رسمی برای طالبان در این کشور، “احترام” قائل است. مساله مهم در این رابطه نه نفس “مذاکرات” بین دو نیروی متخاصم، بلکه مشروعیت سیاسی دادن به یک باند راهزن سیاسی به عنوان “طرف مذاکره سیاسی” با یک دولت است. اینکه آمریکا و ناتو و کشورهای غربی، به دلیل مشکلاتی که در پی دخالت نظامی در افغانستان و عراق، اکنون مساله را به “خود” دولتهای منطقه واگذار کرده اند، یک دلیل این عقب نشینی سیاسی و جنگ دولتهای منطقه، بویژه تضاد منافع بین پاکستان و هند و افغانستان و استفاده از “کارت طالبان” در این جنگ قدرت، جوانب دیگر این امتیازدهی به یک جنبش ارتجاعی و یک باند تماما ضد تمدن است. هیچ تردید نباید کرد که این یک حرکت منفی و از نظر سیاسی باج دهی به طالبان و جریانات اسلامی است. تردیدی نیست که “مذاکره” در جنگ نیروهای متخاصم، حتی بین دولتها و باندهای تبه کار، همواره یک “گزینه” در برتری است. اما نوع مذاکره دولت افغانستان با جریان مرتجع طالبان، گامی در یک جنگ بین “قانون” و “ضد قانون” نیست. یک باج دهی سیاسی به نیروئی است که حتی در اوج قدرت خود بجز سه دولت مرتجع پاکستان و امارات و عربستان سعودی، قدرت سیاسی آن را برسمیت نشناختند. این “مذاکره” نیست، برسمیت شناختن یک جریان راهزن و باند تبه کار اسلامی، به عنوان یک نیروی “معتبر” سیاسی است.
در مورد بیانیه اوجلان، که در مراسم وسیع میلیونی مردم “آمد” در استان دیاربکر، قرائت شد و همزمان در گردهمائی چند صد هزار نفره در کوهستانهای “قندیل” نیز خوانده شد، این نکته را باید متذکر شد که این اقدام، یعنی تلاش برای پایان دادن به جنگ مسلحانه و لشکر و لشکر کشی و سیاست “سرزمین سوخته” دولتهای ترکیه طی بیش از سی سال، یک اقدام مثبت است. دولت ترکیه به این توافق نیاز دارد چرا که بدون حل این مساله و “عدم رعایت حقوق بشر کردها”، شانس ورود به اتحادیه اروپا را ندارد. از سوی دیگر پایان یافتن تقابل نظامی پیرامون یک حق ابتدائی شهروندان کرد زبان ترکیه، این شرایط را فراهم میکند که این مردم بجای تربیت فرزندان خود برای “جنگ گریلائی”، مثل هر جای دیگر دنیا به حق خود برای زیستن و بهتر زیستن فکر کنند. مستقل و صرفنظر از دیدگاه “ناسیونالیستی” اوجلان در این مساله، آمادگی او برای خاتمه دادن به یک دوران چندین ساله از جنگ و خونریزی، بر سر یک مساله ابتدائی که در شرایط حاکمیت تمدن میتواند با یک “رفراندوم” ساده حل شود، یک اقدام قابل تامل و قابل حمایت است. در این میان، اما، یک نکته قابل تامل است: جریانات ناسیونالیستی حاکم در کردستان عراق و اعوان و انصار مزدبگیر و سرسپرده آنها، بویژه اتحادیه میهنی، در اوج تهاجم به اوجلان و پ.ک.ک، یک کمپین گسترده برای چسپاندن مارک “تروریسم” و “استالینیسم” به این جریان و شخص اوجلان راه انداختند. در میان تعجب همگان، جناب “ملا بختیار” عضو هیات اجرائی دفتر سیاسی اتحادیه میهنی، پس از آغاز مذاکرات بین اوجلان و دولت ترکیه، فرموده اند، “ما از آمریکا خواسته ایم که مارک تروریست را از اسم اوجلان حذف کند.” و این افاضات را بدون هیچ مراجعه به تمام اظهارات نا انسانی خودشان طی همه این سالها، بدون اینکه یک قطره از شرم بر پیشانیشان بنشیند، گفته اند. براستی که بوقلمون صفتی در سیاست، انگار خصلت نهادینه این جماعات است که به نرخ روز و مطابق منافع دولتهای منطقه، “کردایه تی” میکنند.
قرار بود امروز در مورد جدال جناحهای رژیم حول انتخابات ریاست جمهور اسلامی آتی، و نیز در مورد داستان و سرنوشت “داود رفعتی”، داور پیشین “بوندس لیگا” در آلمان، و کتابی که او با عنوان “دیگر به مرگ اعتنائی نمیکنم” منتشر کرده است و نیز مباحث و دلایل “سیاسی” کردن “نوروز در میان جریانات مختلف سیاسی در ایران بحث شود که به دلیل کمبود وقت فرصت نشد و به هفته های آتی موکول شدند.
برای شنیدن برنامه امروز، لینک زیر را کلیک کنید:
http://www.radiosepehr.se/interviews/2013/IrajFarzad130328.wma