بلشویکها به قدرت می رسند
انقلاب ١٩١٧ در پتروگراد (١٥)
آلکساندر رابینویچ
دولت موقت برای اولین بار بعد از بحران ماه آوریل بفکر کاربرد زور برای سرکوب گروههای چپ میلیتانت افتاده بود. در اواخر بهار و اوائل تابستان از طرف فرماندهی عالی نظامی، محافظه کاران و محافل سیاسی لیبرال که از گسترش بینظمی در داخل و اغتشاش آشکار میان سربازان جبهه به وحشت افتاده بودند، فشار فزایندهای برای انجام این کار وارد شده بود. اما قبل از روزهای ژوئیه، توانائی دولت برای انجام این کار بدلیل نداشتن پایگاه تودهای و اکراه اکثر نمایندگان ارگانهای مرکزی شورا در موافقت با سرکوب تا زمانی که امیدی به احتراز از چنین اقدامی وجود داشت، محدود بود. (این سکوت بطور واضحی بعد از تظاهرات بیثمر ١٠ ژوئیه منعکس شده بود. در آن زمان چندین تن از رهبران مٶثر سوسیالیستهای متعدل، با هدایت تسرتلی، اصرار داشتند که این مصوبه بر علیه بلشویکها اعمال شود و هوادارانشان – بخصوص دستههای ارتش و کارگران که تحت نفوذ سیاسی بلشویکها بودند، خلع سلاح شوند. اما اکثریت رهبری شورا مخالف چنین مصوبهای بود.)
شورش ژوئیه اراده دولت را در انجام هر اقدامی برای جلوگیری از تجدید چنین اتفاقاتی در آینده راسخ تر کرد.
اکنون عواملی چند نیز علیه مخالفت شورا به اعمال زور بر ضد چپها خودنمائی میکرد. یکی از این عوامل چنانکه خواهیم دید – وقایع ماه ژوئیه است که موجب عکس العملی همه جانبه علیه تمام گروههای چپ از جمله سوسیالیستهای میانهرو شده و بدین ترتیب هم شورا و هم بلشویکها را در موضعی دفاعی قرار داده بود. آشکار است که توانائی رهبران شورا در تأثیرگذاری بر رفتار دولت رابطه تنگاتنگی با اعتبار آن در میان تودههای مردم داشت. پس از وقایع ژوئیه کارگران، ملوانان و سربازان پایتخت دچار سردرگمی و دلسردی شده بودند. اینکه تودههای مردم در آینده از چه جریانی پیروی خواهند کرد معلوم نبود، اما در کوتاه مدت پایه تودهای شورا نامطمئن بود. در عین حال سربازان اعزامی از جبهه به پایتخت بالاخره نیروی نظامی قابل توجهی در اختیار دولت میگذاشت که میتوانست بر آن تکیه کند.
عامل دیگری که امکان دخالت شورا در جلوگیری از سرکوب را کم میکرد این بود که وقایع سوم و چهارم ژوئیه آن عده از نمایندگان شورا را که در مورد برقراری فوری و قاطع نظم و اقدامات شدید علیه بلشویکها در این رابطه دودل بودند، تشویق به صحه گذاشتن بر آن اقدامات کرد. بیشتر سوسیالیستهای میانهرو، در حالیکه با اکراه، سرکوب را لازم میدیدند اما از کوشش در انجام اصلاحات و دستیابی به صلحی فوری دست بر نداشتند. آنان اصرار داشتند که سرکوب در حداقل ممکن اعلام شود و از همه مهمتر اینکه “اقدامات استثنائی” فقط در مورد افرادی اعمال شود که متهم به جنایتی مشخصاند نه “تمامی گروهها”. منشویکها و اس آرها بر خلاف لیبرالها، از خطری که موج ضدانقلاب به دنبال روزهای ژوئیه برای انقلاب ایجاد میکرد، واقعا احساس خطر میکردند. اما عکس العمل آنان نسبت به خطر ضدانقلاب (همانند عکس العمل پیشین آنان نسبت به چپ رادیکال)، پشتیبانی هر چه بیشترشان از دولت و تأکید بر ائتلاف با لیبرالها بود.
از طنز روزگار، رهبران شورا، زمانی بیشترین تمایل را به همکاری نزدیکتر با دولت نشان میدادند که این دولت سنگ روی سنگش بند نبود. به خاطر بیاوریم که سه وزیر کادت در شب دوم ژوئیه، از کابینه استعفا دادند. سه روز بعد پرورزف به دنبال انتقاداتی که از انتشار بدون مجوز اسناد الکسینسکی – پانکراف از او شده بود استعفا داد. خود پرنس لوف نیز پس از آنکه وزرای سوسیالیست، فهرستی از “اصول کلی” پایههای یک برنامه سیاسی برای ائتلاف جدید به او ارائه دادند از مقام خود کنار کشید. این اصول، که الگوئی از پیشنهادات اصلاح شده مصوبه در کنگره اول سراسری شوراها بودند، از نظر پرنس لوف واقعا بیش از حد افراطی بودند و چون نمیتوانست آنها را قبول کند استعفا داد. در این موقع، باقیمانده کابینه، کرنسکی را به نخست وزیری موقت برگزید، و تشکیل دولتی جدید را به او سپردند.
همزمان با آن در ٨ ژوئیه بیانیهای تحت عنوان “اعلام مواضع” که دارای موارد غیرقابل قبول برای لوف بود، بنام کابینه منتشر شد. این بیانیه دولت را متعهد میکرد که ترتب برگزاری یک کنفرانس با متفقین به منظور آماده کردن جزئیات پیشنهاد یک صلح دوجانبه را در ماه اولت بدهد و اقدامات لازم را انجام دهد تا انتخابات مجلس مٶسسان در ٧ سپتامبر برگزار شود. بیانیه فوق، انجام اصلاحات در دولتهای محلی بر پایه اصول رأیگیری همگانی، مخفی و مستقیم را تأیید میکرد و لغو بزرگ مالکی و القاب و فرمانهای غیرنظامی را وعده میداد. علاوه بر آن دولت به تهیه یک برنامه عمومی برای تنظیم اقتصاد کشور و گذراندن فوری قوانین معقول کارگری متعهد میشد. و بالاخره، بیانیه دولت را موظف به تهیه اصول برنامه اصلاحات ارضی برای ارائه به مجلس مٶسسان به منظور انتقال تمام زمینها به دهقانان میکرد. (طبق اظهار لوف به مطبوعات، این پیشنهاد اخیر – تغییرات انقلابی ارضی – بیش از هر چیز دیگر او را ناراحت کرده بود.) بیانیه، در تمکین از لیبرالها نه اشارهای به انحلال مجلس دوما و “شورای دولتی” کرده بود و نه اعلام بلافاصله جمهوری را پیش بینی میکرد؛ در حالیکه هر دو این پیشنهادات توسط کنگره سراسری شوراها تصویب شده و در فهرست اولیه اصولی که توسط وزرای سوسیالیست تهیه شده بود گنجانده شده بود.
از سوی دیگر کادتها با تأکید هر چه بیشتر اعلام کردند بشرطی در ائتلاف جدید شرکت خواهند کرد که دولت، بیانیه ٨ ژوئیه خود را کلا پس بگیرد. اینان با اطمینان به اینکه بیشتر مردم، مثل آنها موافقند که سوسیالیستهای میانهرو نیز مانند بلشویکها در اثر حوادثت ٣ و ٤ ژوئیه بیاعتبار شدهاند و در نتیجه لحظه تعیین کننده برای برقراری مجدد نظم و تسلط دولت بالاخره فرارسیده است، از سوسیالیستها میخواستند که در آینده کاملا مستقل از شورا عمل کنند. از نظر داخلی، آنها اصرار داشتند که دولت، از هر نوع اصلاحات اجتماعی بیشتر خودداری کند. (در رابطه با این موضع بود که لیبرالها خواهان برداشتند چرنف از مقام وزارت کشاوری به خاطر نقش او در تسهیل اصلاحات ارضی بودند.) علاوه بر آن کادتها خواستار پایان دادن به پلورالیسم مرجعیت دولتی، یعنی شوراها و کمیتهها بودند. در مورد جنگ، کادتها مٶکدا از دولت میخواستند که اصل تعهد کامل به متفقین را رعایت کند و کلیه اقدامات را برای برقراری نظام سنتی در ارتش و تجدید بنای یک ارتش قدرتمند را انجام دهد. طبیعتا مذاکراتی که قرار بود خواستههای فوق را با مفاد اعلامیه ٨ ژوئیه دولت هماهنگ کند، مذاکراتی تلخ و شکنجهآور بودند. در حالیکه این مذاکرات به درازا میکشید، روسیه بیش از هر زمان دیگر فاقد یک رهبری سراسری بود.
همزمان با این رویدادهای داخلی، یورش جنگی روسها که در آغاز همراه با موفقیت بود، تبدیل به مفتضحترین شکست ارتش روس به دست آلمانها شد، چرا که آلمانها دست به ضد حملهای عظیم و خردکننده علیه ارتش یازدهم روس در جبهه غربی زدند. بوریس ساوینکو کمیسار دولت در این جبهه، تلگرافی بدین مضمون به دولت مخابره کرد: “حمله آلمانها تبدیل به یک فاجعه غیرمترقبه میشود … بیشتر واحدها به سرعت در حال فروپاشیاند. بهیچوجه نمیتوان صحبت از نظم و اطاعت کرد … بعضی واحدها بدون اینکه منتظر فرارسیدن دشمن بمانند از مواضعشان عقب نشینی میکنند. مواردی دیده شده که فرمانهای تقویت فوری نیرو ساعتها در جلسات سربازان مورد بحث قرار گرفته و در نتیجه تا یکروز عقب افتاده … ستونهای طولانی سربازان فراری بسوی پشت جبهه، فرسنگها ادامه دارد … بگذارید تمام مردم از این اوضاع آگاه باشند.”
(ادامه دارد)