ترجمه – بلشویکها به قدرت می رسند انقلاب ١٩١٧ در پتروگراد (١٤)فصل دوم

بلشویکها به قدرت می رسند

انقلاب ١٩١٧ در پتروگراد (١٤)

آلکساندر رابینویچ

فصل دوم

بلشویکها آماج آتش

حمله علیه بلشویکها به دنبال حوادث اوائل ژوئیه توسط روزنامه ژیوسلوا، روزنامه ارتجاعی و  بازاری‌ای که صفحات آن به شرح حوادث افتضاح‌آمیز اختصاص داشت، آغاز شد. لنین این روزنامه را به درستی “پاره کهنه‌ای زرد، کثیف و پست” خوانده بود. ژیوسلوا طرفدار نظم، قانون و مقررات شدید در داخل، و جنگ بی‌امان تا پیروزی کامل بر نیروهای محور بود. سوسیالیستها را بطور عام و بلشویکها را بطور خاص دشمنان اصلی می‌دانست. براحتی می‌توان حدس زد که دبیران این روزنامه به خبر اتهامات الکسینسکی و پانکراتوف علیه بلشویکها را در شب ٤ ژوئیه با چه شور و شعفی دریافت کردند. این روزنامه با تعبیر کوششهای بعدی لوف و دیگران در عقب انداختن انتشار اتهامات فوق به عنوان دلیل وجود افراطیونی در بالاترین سطوح دولت به صورت بخشی از توطئه ننگین فروش روسیه به دشمن، متن کامل بیانیه هیجان‌انگیز مربوط به اتهامات فوق را در شماره ٥ ژوئیه خود با مقدمه‌ای چاپ کرده و تیتر صفحه اولش با حروف درشت، چنین بود: “لنین، گانتسکی و کوزلوسکی، جاسوسان آلمان!” یاکوف گانتسکی و مچیلدوکوزلوسکی بلشویکهائی بودند که ادعا می‌شد پول آلمانی‌ها از طریق آنها به حزب رسیده بود.

بلشویکها بلافاصله اعتراض کردند. پراودا در ٥ ژوئیه حتی قبل از آنکه روزنامه ژیوسلوا به خیابانها برسد طی یادداشت کوتاهی به خوانندگان خود هشدار می‌داد که محافل دشمن ممکن است مشغول طرح ریزی برنامه‌ای برای بی‌اعتبار کردن رهبران بلشویکها باشند. بلافاصله پس از علنی شدن اظهارات الکسینسکی و پانکراتوف، لنین به سرعت مقاله داغ که در آنها اتهامات وارده را شدیدا تکذی و رد می‌کرد به روزنامه‌ها فرستاد. همزمان با آن، رهبران بلشویک، از مقامات شورا تقاضا کردند که از مصلوب شدن آنها توسط مطبوعات جلوگیری کنند. کمیته اجرائی، طی اعلامیه‌ای از عموم مردم خواست تا از اظهارنظر نسبت به اتهامات علیه بلشویکها تا تشکیل کمیته مخصوص رسیدگی توسط شورا و انجام تحقیقات کامل خودداری کنند. اما با شروع اتهامات توسط ژیوسلوا نه اعتراض بلشویکها و نه لابه‌های رهبران شورا می‌توانست از انفجار یک رسوائی زشت در مورد ادعای جاسوس بودند بلشویکها جلوگیری کند. تا نیمه‌های روز ٥ ژوئیه، سراسر پتروگراد از شایعه “لنین جاسوس است” پر بود. گفته‌های الکسینسکی و پانکراتوف بلافاصله به صورت اعلامیه چاپ و در عرض چند ساعت توسط صدها نفر در خیابانها پخش شد. روز بعد، بسیاری از روزنامه‌های پتروگراد این اتهامات را واقعیت اثبات شده تلقی کرده و بر سر تشریح هر چه هیجان‌انگیزتر نحوه خیانت بلشویکها با هم مسابقه گذاشتند. نگاهی به عناونین روزنامه‌های ششم و هفتم ژوئیه میزان درنده‌خویی تلاش علیه بلشویکها را نشان می‌دهد. عنوان روزنامه دست راستی مالنکاپا گازتا چنین بود: “آزف دوم و کبیر”. این اشاره‌ای بود به رسوائی بزرگی در جنبش انقلابی ١٩٠٨ که روسیه را تکان داد و در آن معلوم شد یکی از رهبران حزب سوسیال دمکرات بنام آزف جاسوس پلیس بوده است. سردبیر روزنامه عامه‌پسند پتروگرادسکی لیستوک برای انتخاب عنوان درشت روزنامه حتی به آن مقدار در تاریخ گذشته تعمق نکرد. این روزنامه در اشاره به وقایع ٤ ژوئیه یعنی زمانی که هم دولت و هم شورا سرنوشتشان در دست کارگران و سربازان شورشی بود، نوشت: “وحشتکده! پتروگراد توسط آلمانها اشغال شد!” اتهاماتی که روز ٩ ژوئیه توسط گریگوری پلخانف، پدر جنبش سوسیال دمکراسی روسیه و سردبیر روزنامه ادینستوف به بلشویکها زده شد، وضوح کمتری داشت. پلخانف در جواب تلگراف روز قبل دولت مبنی بر اینکه “بطور یقین ثابت شده است که جاسوس آلمان در سازماندهی اغتشاشات ژوئیه شرکت داشته‌اند.” نوشت: “اگر دولت در این مورد مطمئن است، این بلوا را نمی‌توان صرفا نتیجه یک اشتباه تأسف‌انگیز تاکتیکی دانست. … ظاهرا این آشوبها بخشی از یک نقشه کامل بوده‌اند که توسط دشمن خارجی برای نابودی روسیه کشیده شده، بنابراین نابودی اینان باید بخش جدائی‌ناپذیری از هر نوع دفاع ملی باشد.” سپس پلخانف نتیجه‌گیری می‌کند: “انقلاب باید هر مانعی را از سر راه خود بلافاصله، قاطعانه و بیرحمانه بردارد.”

یکی از شایعترین اتهامات مرسوم علیه بلشویکها پس از روزهای اول ژوئیه توسط نویسنده سالخورده و معروف ولادیمیر بورتسف نوشته شد. بورتسف بخاطر پیگردهای بی امانش علیه عوامل پلیس، در سازمانهای انقلابی، فردی شناخته شده بود. اکنون در سال ١٩١٧ تبدیل به یک میهن پرست افراطی شده و نظراتش مشابه نظرات پلخانف بود. او در ٦ ژوئیه در نامه سرگشاده ای که بعد در روزنامه های پتروگراد چاپ شد به جرگه مهاجمین علیه بلشویکها پیوست. بورتسف در تفسیری درباره اینکه لنین جاسوس آلمانی هاست یا خیر نوشت: “عوامل و جاسوسان آلمان در میان بلشویکها نقش مهمی بازی کرده و می کنند. درباره آن رهبران بلشویکی که از ما سئوال می شود، می گوئین: نه؛ آنها جاسوس نیستند (ام) به برکت وجود آنها، یعنی لنین، زینوویف و تروتسکی – در آن روزهای لعنتی سوم و چهارم و پنجم ژوئئه، ویلهلم دوم توانست به مقاصدی برسد که خوابشان را هم نمی دید. … در این روزها ضربه ای که لنین و رفقایش بر ما وارد کردند دست کمی از یک طاعون یا وبای بزرگ نداشت.”

“رش”، ارگان کادتها در مورد اتهامات الکسینسکی و پانکراتوف محتاطانه برخورد کرد. این روزنامه، در حالیکه قبول داشت که بلشویکها را قبل از اثبات اتهامات نباید محکوم شناخت، اما تأکید نویسندگان روزنامه بر اقدامات شدید علیه بلشویکها در واقع بطور ضمنی اتهامات فوق را تأیید می کرد.

چاپ مشروح این رسوائی در صفحه اول روزنامه “دن” متعلق به منشویکهای راست در روز ٦ ژوئیه نیز محتاطانه بود.

آنچه باید ثبت شود این است که تعدادی از روزنامه های سوسیالیستهای میانه رو در پتروگراد، مثل ایزوستیا، گولوس سولداتا و ولیا نارودا برخلاف روزنامه دن و ادنیستو، هشدار کمیته اجرائی مرکزی در مورد خودداری از اظهارنظر مستقیم و غیرمستقیم درباره صحت و سقم اتهام جاسوسی به لنین و رفقایش را رعایت کردند. اما این مسئله آسایش خاطر کمی به حزب می داد. چرا که به جز یک روزنامه، نوایا ژین، متعلق به ماکسیم گورکی، بقیه نشریات سوسیالیستی ادعای بلشویکها را بر اینکه جنبش ژوئیه حرکتی خودبخودی بوده رد کردند و به همان شدت لیبرالها و دست راستیها بر اقدامات جدی علیه افراطی گری تأکید داشتند.

نمونه مشخص سرمقاله های ضدبلشویکی که در روزنامه های سوسیالیستهای میانه رو در نخستین روزهای ژوئیه چاپ شد، سرمقاله ٦ ژوئیه ایزوستیا ارگان اصلی کمیته اجرائی مرکزی است. در این سرمقاله می خوانیم: “بقول پراودا اهداف تظاهرات روزهای ٣ و ٤ ژوئیه به ثمر رسیده اند (واقعیت این است که) این تظاهرات و بلشویکها (یعنی رهبران رسمی این تظاهرات) به چه اهدافی رسیده اند؟ آنها با عملکردشان موجب مرگ ٤٠٠ کارگر، سرباز، ملوان، زن و کودک شدند. … موجب تخریب و غارت آپارتمانها و فروشگاههای خصوصی شدند. … باعث تضعیف نیروهای جبهه شدند. … بانی نارضایتی … از هم پاشیدن وحدت نیروهای انقلابی که منبع اصلی قدرت انقلاب اند شدند. … در روزهای ٣ و ٤ ژوئیه لطمه ای سنگین بر انقلاب وارد شد. … اگر این شکست برای اهداف عمومی انقلاب مهلک نبود، این را نباید بحساب کوشش بلشویکها در جلوگیری از شورش فوق گذاشت.”

سرمقاله خصمانه مشابهی، ٦ ژوئیه زیر عنوان “بسوی قاپوق” (قاپوق نوعی آلت شکنجه قدیمی است که سر و دست مجرم را از سوراخهای کوچک تخته سنگینی بیرون گذاشته و فشار می دادند.) در روزنامه گولوست سولداتا ارگان نظامی کمیته اجرائی مرکزی چاپ شد که نوشته بود: “آقایان محترم پراودا! شما نمی توانستید آگاه نباشید که دعوتتان برای “تظاهرات مسالمت آمیز” بکجا خواهد انجامید. … شما به دولت تهمت زدید، دروغ گفتید و به منشویکها و اس آرها و شورا افترا زدید؛ ایجاد وحشت کردید و مردم را از شبح غیرواقعی خطر “صد سیاه” (گروههای تروریستی فعالین ارتجاعی طرفدار تزار) بهراس انداختید. … و حالا طبق عادت هر ترسوئی … ردپای خود را پوشانده و حقیقت را از خوانندگان و پیروان خود پنهان می کنید.” روز قبل، یکی از نویسندگان روزنامه جناح راست اس آر، ولیانارودا با تأکید اعلام کرده بود: “بلشویکها علنا علیه اراده دمکراسی انقلابی عمل می کنند. … دمکراسی انقلابی (یعنی احزاب سوسیالیستی، شوراها، اتحادیه های کارگری و تعاونیها و غیره) قدرت کافی دارد تا هر کسی را وادار به اطاعت از اراده خود کند. … باید چنین کند. … در این روزهای تب آلود، تعلل در این کار می تواند مهلک باشد.”

(ادامه دارد)