بلشویکها به قدرت می رسند
انقلاب ١٩١٧ در پتروگراد (١٢)
آلکساندر رابینویچ
دیگر افراد بااتوریته که احتمالا خواهان احتیاط بودند، تروتسکی و گرگوری زینوویف بودند. در میان همکاران لنین در حزب، زینوویف جوان خپل و موفرفری که پسر یک لبنیاتی یهودی بود، به خاطر استعداد نویسندگی و قدرت سازماندهی اش معروف بود. در دهه قبل از انقلاب، او شاید نزدیکترین همکار و یار وفادار سیاسی لنین بود. زینوویف به همراه لنین در آوریل ١٩١٧ به روسیه بازگشت و از آن پس به دبیری روزنامه پراودا رسید، او از اعضاء برجسته فراکسیون بلشویکها در شورای پتروگراد شد. اکنون ٣٤ سال داشت و در آن شرایط گاه در اوج شادی و گاه غم فرو می رفت. گرچه درباره جنگ یک انترناسیونالیست بود، و نظریه امکان انقلاب سوسیالیستی در روسیه را در آینده ای نزدیک می پذیرفت، اما رفتار سیاسی اش در مقایسه با لنین بسیار احتیاط آمیزتر بود. مثلا در ابتدای ماه ژوئن، شدیدا با سازمان دادن تظاهرات تودهای مخالف بود چرا که عقیده داشت چنین کاری آغازگر مرحلهای جدید از انقلاب خواهد بود که بلشویکها آمادگی آن را ندارند. در جلسه بعدازظهر سوم ژوئیه کمیته مرکزی، هم زینوویف و هم تروتسکی از پیشنهاد کامنف و دیگران در بسیج نیروهای حزب برای مهار زدن بر حرکت تودهها طرفداری کردند. در جلسه بعدی مسئولین حزبی در اواخر همان شب پس از آنکه همه اطمینان دادند که کاری از دست حزب در جلوگیری از دامه اعتراضات روز بعد ساخته نیست، زینوویف و تروتسکی طرفدار آن گروه از حاضرین بودند که اعتقاد داشتند حزب باید چنین حرکتی را تأیید کرده و کنترل آن را به دست گیرد و تأکید داشتند که تظاهرات می باید مسالمت آمیز باشد.
بعضی از اعضای کمیته پترزبورگ که در گذشته موافق فشار آوردن بر کمیته اجرائی سراسری بودند احتمالا موافق با گسترش جنبش ٤ ژوئیه نبودند. یکی از اعضاء، جوانی پرشور بنام ولودارسکی بود که در ژوئن طرفدار تظاهرات عمومی برای مختل کردن فعالیتهای جنگی دولت، حفظ وفاداری کارگرانی که کاسه صبرشان لبریز شده بود و حتی در صورت امکان، فشار بر سوسیالیستهای میانه رو برای تشکیل یک حکومت سوسیالیستی بود. به نظر ولودارسکی عالیترین منافع انقلاب، ایجاد حکومتی ائتلافی از طیف وسیعی از سوسیالیستهای چپ را میطلبید. اما او بعنوان یکی از فعالین شورای پتروگراد که روابط تنگاتنگی با کارگران و سربازان داشت کاملا آگاه به وفاداری آنان به شورا هم بود. او از برانداختن دولت موقت در مخالفت با رأی رهبران شورا جانبداری نمیکرد.
در میان بلشویکهای پتروگراد پیکارگرانی بودند که احتمالا در بعدازظهر ٤ ژوئیه می خواستند دست به عمل نظامی قاطعی بزنند. یکی از این رهبران محلی افراطی مارتین لاتسیس اهل لتوانی و نماینده سازمان پرقدرت ناحیه کارگری وایبورگ بود. لاتسیس در جریان تدارک بیثمر تظاهرات ١٠ ژوئن تأکید کرده بود که تظاهر کنندگان حتما مسلح باشند. او به همراه ایوارسمیلگا که اهل لیتوانی، عضو کمیته مرکزی و به همان اندازه رادیکال بود، در آن روز از حزب خواسته بود که “آماده تسخیر ایستگاه قطار، انبار مهمات، بانکها، اداره پست و تلگراف باشد”. لاتسیس در روزهای اول ژوئیه که ناآرامیها به طور فزایندهای اوج میگرفت، از حزب به خاطر اینکه نقش “مأمور آتش نشانی” را در برابر احساسات تودهها بازی میکند انتقاد کرده و در شب ٣ ژوئیه پس از شروع قیام با تصمیم کمیته مرکزی در احتراز از مقابله جدی با دولت، مخالفت کرده بود.
رهبران بالای سازمان نظامی، از جمله نیکلای پدوسکی و ولادیمیر نوسکی که از بلشویکهای قدیمی بودند نظراتی شبیه ولودارسکی داشتند. پدوسکی که اکنون ٣٧ سال داشت از پیکارگران قدیم خیابانی سال ١٩٠٥ علیه حکومت و معروف به فردی خیلی افراطی بود. گفته میشد که او در نخستین روزهای بعد از سقوط تزار از اولین کسانی بود که اعلام داشته بود: “انقلاب به پایان نرسیده بلکه تازه شروع شده”. نوسکی اهل رستوف روی دن و زمانی یکی از دانشجویان درخشان دانشکده علوم طبیعی در دانشگاه مسکو بود (در سال ١٩٢٠ او بعنوان مورخ انقلاب روسیه درخشید.) نوسکی و پدوسکی از فعالین اولین جوخههای نبرد بلشویکی و سازمان نظامی بودند. نوسکی در خاطرات خود درباره فعالیتش در سال ١٩١٧ مرتبا از استقلال و رادیکالیسم رهبری سازمان نظامی و شرکت فعال آن در سازماندهی قیام ژوئیه با غرور یاد میکند. طبق گفته او ٤ ژوئیه، رهبران سازمان نظامی منتظر دستور کمیته مرکزی بودند “تا کار را پایان دهند”.
چند ساعت پس از بازگشت لنین به پتروگراد خبر دو اتفاق جدید به کاخ کشینسکایا رسید که در نهایت هر دو اهمیتی تعیین کننده پیدا کردند. نخست اینکه معلوم شد مجموعه عوامل ناتوانی دولت، عدم تمایل واحدهای پادگان در کمک به دولت و شورا، امکان ورود ملوانان کرونشتات به قصر توارید و گسترش اغتشاش و خونریزی در خیابانها، کمیته مرکزی اجرائی سراسری را بر آن داشته بود که ارتشیان جبهه را برای برقراری نظم به پایتخت فراخواند. در جواب این درخواست، کمیتههای ارتش در جبهه شمال که زیر کنترل منشویکها و اسآرها بودند، اقدام به تشکیل گروههای مشترکی برای اعزام فوری به پایتخت کردند. دوم آنکه به بلشویکها خبر رسیده بود که مقامات بالای دولتی در صددند با متهم کردن لنین بعنوان عامل اغتشاشات اوائل ژوئیه به نفع آلمانها، سربازان پادگان را علیه بلشویکها بسیج کنند.
اتهام جاسوسی لنین برای آلمانها، چیز تازهای نبود. مطبوعات دست راستی از زمان ورود لنین به روسیه، پس از عبور او از خاک آلمان این اتهام را به او زده بودند. مخالفت علنی لنین با جنگ نیز او را در برابر چنین اتهامی ضربه پذیر میکرد. به قرار معلوم دولت موقت از اواخر آوریل، پس از آنکه سروان ارمولنکو که جاسوس آلمانها بود، خود را تسلیم ستاد عالی ارتش روس کرده و در بازجوئی ادعا کرده بود که لنین یکی از جاسوسان متعدد آلمانی است که در روسیه مشغول فعالیتند، تحقیقات خود را درباره امکان همکاری بلشویکها با دشمن آغاز کرده بود. این اتفاق همزمان بود با بحران ماه آوریل، یعنی زمانی که بلشویکها تبدیل به یک مزاحم جدی برای دولت موقت شده بودند. اعضاء کابینه به احتمال زیاد مایل بودند این اتهامات را باور کنند و بهرحال بی اعتبار کردن بلشویکها در انظار مردم کشش بسیار زیادی برای آنها داشت. بنابراین سه نفر از اعضاء کابینه، یعنی کرنسکی، تکراسوف و ترشچنکو مأموریت یافتند تسهیلات لازم را برای انجام این تحقیقات فراهم آورند. چند اداره (آژانس) اطلاعاتی در پتروگراد مسئول این کار شدند. در واقع دفتر مخصوص ضداطلاعات ارتش ناحیه پتروگراد، بیشتر فعالیت خود را صرف چنین اتهامی علیه بلشویکها کرده بود. از جمله فعالیتهای این دفتر پیگیری تمام ارتباطات حزب بلشویک و تعقیب تمام رهبران این حزب بود. تمام این فعالیتها با پشتیبانی کامل پاول پرورزف، وزیر دادگستری انجام می شد. بر اساس یک گزارش او اعلام داشته بود که فقط اداره ضد اطلاعات می تواند روسیه را نجات دهد.
اکنون میدانیم که در جنگ اول جهانی، آلمانها مبالغ هنگفتی صرف فروپاشی اوضاع داخلی روسیه میکردند، بخشی از این پول بدست بلشویکها میافتاد. اما منابع آگاه عقیده دارند که اکثریت رهبران بلشویک، مخصوصا اعضاء پائین از این مسئله بیاطلاع بودند. به نظر میرسد لنین از پول آلمانها آگاه بوده، اما هیچ مدرکی یا شاهدی وجود ندارد که سیاستهای او یا حزب به نوعی از این مسئله تأثیر پذیرفته باشند. این مبالغ نهایتا تأثیر چندانی در سرنوشت انقلاب نداشت. اما این اتهام که حوادث ماه ژوئیه به تحریک لنین و همکاری آلمانها برپا شده بود، آشکارا بی پایه بود. همانگونه که دیدیم لنین از اواسط ژوئن با تمام نیرو در جلوگیری از وقوع یک قیام کوشش کرده بود.
(ادامه دارد)