سیوان کریمی-پژاک: پوزیسیون یا اپوزیسیون

پژاک: پوزیسیون یا اپوزیسیون

سیوان کریمی

در مواضع سیاسی زیر دقیق شوید: دعوت از مردم براي شركت در انتخابات شهر و روستاها تحت حاکمیت جمهوری اسلامی  و تلاش تبليغاتي وسيع در اين زمينه و استفاده از هر ابزاري از جمله هنر و هنرمند، تلاش براي اينكه از طرف جمهوري اسلامي به صورت رسمي و قانوني شناخته شوند،نشان دادن راه به مردم كه اگر وضع كمي بهتر شد، نيازي به سرنگوني رژيم نيست و صدها دليل ديگر. اينها مواضع سیاسی و خواسته هاي چه جرياني مي تواند باشد؟ حزب توده و اکثریت؟  اصلاح طلب حكومتي؟ رانده شده هاي درون حكومتي كه تريبيونهاي بي بي سي و صداي آمريكا را چسپيده اند؟.اشتباه نکنید،اينها مواضع سیاسی و خواسته هاي جریان ناسیونالیستی پژاك است و مبناي پروژه هايشان، که در شماره قبل همین نشریه جدیدترین پروژه پرورژیمی آنها را نقد کردم. مساله اي كه از نظر مردم كردستان و ايران روشن و غير قابل بحث است، اين است كه جرياني كه مختصات فوق را دارد به هيچ عنوان نمي تواند اپوزیسيون جمهوري اسلامي باشد. هر نوع كنش و حركتي، حتي اگر مسلحانه هم باشد، سهم خواهي از وضعيت موجود است و بس. اينكه يك شكل هندسي را ترسيم كنيد و خود را در مركز قرار دهيد و هر آنچه به مذاقتان خوش نيايد، در گوشه هاي آن قرار دهيد و دشمن معرفي كنيد، نمي تواند جامعه را قانع كند.

مردم ايران و بويژه مردم در كردستان، سابقه چند دهه مبارزات را در كارنامه خود دارند. با جمهوري اسلامي جنگيدند و همان مردم مبارز هر آنچه كه سر سوزني به جمهوري اسلامي وصل باشد، را نمي پذيرند حتي “انتخابات شهر و روستا” را. اينكه وضعيت اقتصادي و سياسي و فرهنگي جامعه به چنين روزي افتاده است و به درست جمهوري اسلامي مسبب آن است، دشمني و ضديت مردم را با رژيم اسلامي صد چندان مي كند. پروژه اي كه از جنگ جهاني سوم صحبت مي كند و قلب آنرا خاورميانه و كردستان ايران معرفي مي كند، درست چند روز بعد در سخنان رهبر كنوني پژاك نقض مي شود. سيامند معيني مي گويد: ما نمي خواهيم در كردستان ايران جنگ شود و به ميدان جنگ تبديل شود. اگر جنگ جهاني سوم شروع شده و كردستان قلب آن است، ديگر اين سخنان چه معنايي مي تواند داشته باشد.

اين سهم خواهي پژاك از قدرت و در اين بحبوبه وضعيت اعتراضات و اعتصابات، بازي كردن با مردمي است كه زير سايه رژيم اسلامي فقر و بدبختي، بيكاري، كم آبي را با گوشت و پوست خود لمس كرده اند عليه اين وضعيت به پا خواسته اند. چرا بايد جرياني كه روي كاغذ خود را اپوزیسيون مي داند و در عمل چراغ سبز به رژيم اسلامي براي دخيل شدن در قدرت را نشان مي دهد، مردم بيايند و آنرا اپوزیسيون بنامند؟

و حرف آخر اينكه جنگ مسلحانه هر حزب و جرياني با جمهوري اسلامي،كه تا دندان مسلح است، نمي تواند رد شود، اما مهم اين است كه اين جنگ بر سر چيست؟ زماني كمونيستها براي آزادي و برابري و جامعه اي آزاد و مرفه و بدون خط كشي هاي قومي و مذهبي مسلح شدند، مبارزه كردند و در اين راه هم جانشان را از دست دادند. بنا به ضرورت هنوز هم باید اینکار را کرد. اما جنگي كه براي سهيم شدن در قدرت و برسميت شناخته شدن توسط جمهوري اسلامي و در سیکل شناخته شده “جنگ، مذاکره، جنگ” ناسیونالیستی میگنجد، هیچ ربطی به منفعت كارگر و مردم زحمتكش ندارد و از نظر طبقه کارگرو مردم زحمتکش و صف آزادیخواه قابل دفاع نيست.

***