بلشویکها به قدرت می رسند
انقلاب ١٩١٧ در پتروگراد (١٠)
آلکساندر رابینویچ
به همین خاطر دشمنی سربازان به افسرانشان به شدت در حال اوج گیری بود. بعضی واحدها اعتماد خود را حتی به کمیتههای منتخب خودشان که به دلیل تسلط منشویکها و اسآرها بر آنها عموما از سیاستهای دولت پشتیبانی میکردند از دست داده بودند. با این وجود در حالیکه افسران به آنها امید میدادند، سربازان برای سکوبلف هورا میکشیدند. سکوبلف آنها را تشویق میکرد تا همه چیز خود را در راه روسیهای آزاد بدهند و آنها نیز پاسخ میدادند: “شما راست می گوئید! ما آماده مرگ در راه آزادی هستیم! ما وظیفه خود را در راه آزادی انجام خواهیم داد!” سربازان پرچمهائی را که شعار “به پیش! مرگ بر ترسوها!” بر آن نقش بسته بود به اهتزاز در آوردند. گروهی نیز لبدف و سکوبلف را روی شانههای خود گذاشتند و تا اتومبیلهایشان حمل کردند. اما هنوز یک هفته از این مراسم فرمان نگذشته بود که همین سربازان، اسلحههای خود را رها کرده و از میدان جنگ گریختند.
قطار حامل لنین و همراهانش بتدریج سرعت خود را کم کرد، و در شمالیترین حومه پتروگراد باغات سرسبز دانشکده جنگلداری را پشت سر گذاشت و بلوار سامپسونسکی را که از محله صنعتی فقیرنشین وایبورگ میگذرد، قطع کرد. کارخانجات دود گرفته و در هم تنیده، ساختمانهای چند طبقه کثیف و گلآلود و آلونکهای مخروبه کارگران که قطار پشت سر میگذاشت، زمینه پرباری برای گسترش افکار انقلابی در اولین جنبش انقلابی روسیه و در روزهای آخر رژیم تزاری بودند. دانشجویان خشمگین دانشکده جنگلداری با پیوستن به دوستان خود در دانشگاه سن پترزبورگ در اوج جنبش دانشجوئی اواخر سالهای ١٨٩٠، حکومت روسیه را بلرزه درآورده بودند. همین دانشجویان، دوشادوش کارگران، در سنگرهای خیابانی ١٩٠٥، ژوئیه ١٩١٤ و فوریه ١٩١٧ دیده میشدند. در اکتبر ١٩٠٥، پلیس طوفانی از گلوله به سوی جمعیت کارگران که در انتهای جنوبی بلوار سامپسونوسکی در گوشه خیابان بتکینسکایا تظاهرات میکردند شلیک کرده بود. کمی آنطرفتر، سه کارخانه بزرگتر پتروگراد، کارخانه اریکسون، نویی لنسر و روسکی رنو قرار داشتند که چند کوچه تنگ، گلآلود و پرزباله، آنها ر از بلوار سامپسونوسکی جدا میکردند. سالهای ١٩٠٥، ١٩١٢، ١٩١٤، ١٩١٦ اعتصابات سیاسی مهمی در کارخانه تلنف و وسائل الکتریکی اریکسون روی داده بود. کارخانه ماشین سازی نویی لسنر صحنه یکی از طولانیترین و معروفترین اعتصابات تاریخ کارگری روسیه بود که ١٠٢ روز طول کشید. جنگ سخت و رویاروئی که بین کارگران اتومبیل سازی رنو با سربازان و پلیس در اکتبر ١٩١٦ در گرفت، یکی از اولین علائم طوفان در حال وقوعی بود که چند ماه بعد منجر به سقوط تزار شد.
اکنون که قطار لنین آهسته از این محلات میگذشت و با صدائی بلند، در ایستگاه فنلاند متوقف شد، هر سه کارخانه فوق دوباره تعطیل بودند. کارگران رنو، اریکسون و نوی لسنر اولین کارگرانی بودند که روز قبل به خیابانها ریخته بودند. منظره ایستگاه فنلاند، کاملا با آنچه که در ماه آوریل به او خوشامد گفته بود فرق داشت. در ماه آوریل، او از تبعید بر میگشت و جمعیت بزرگی از کارگران و سربازان به استقبال او آمدند. در آن موقع پرچمها و دستههای گل، گروه موزیک و گارد احترام ملوانان دیده میشدند. حتی رهبران شوراها هم در آنجا ظاهر شدند. نیکلای چخایدزه رئیس شورای پتروگراد، در اطاق انتظار سابق تزار از او استقبال کرده بود. در آن موقع لنین سوار بر سقف یک خودرود نظامی به همراه جمعیت انبوهی از فعالین حزبی، کارگران و سربازان به طرف مقر حزب براه افتاده بود. اما اکنون بونچ برویویچ با عجله بدنبال یک تاکسی میگذشت نه دست موزیکی وجود داشت و نه نطق خوشامدی. بوی تند بخار، غذای مانده و عرق، فضای شرجی تابستانی را پر میکرد. باربران با عجله مشغول رفت و آمد بودند. در یک اطاقک آذین شده با پرچم روسیه، پیرزن محترمی با عینک پنسی، در حالیکه بخود میپیچید، با شدتی هر چه تمامتر رو به عابرین فریاد میزد: “به سربازان انقلابیتان کمک کنید! برای قرضه آزادی اینجا ثبت نام کنید!” در میدان بیرون ایستگاه جماعتی از کارگران و سربازان در هم میلولیدند و آماده تجدید خواستهای خود برای صلح فوری و انتقال قدرت به شوراها بودند.
پایتخت سلطنتی روسیه در طول دویست سال، از زمان بنیانگذاریاش توسط پطرکبیر، مانند پاریس قبل از انقلاب، به دو بخش کاملا مشخص اجتماعی – اقتصادی تقسیم شده بود. بخشهای مرکزی شهر که قسمت جنوبی جزیره و اسیلیوفسکی و “سنت پترزبورگ” طرف راست رودخانه نوا و بیشتر طرف چپ آن رودخانه تا کانال ابوادنی را در بر میگرفت، محله طبقات بالا و متوسط بود در حالیکه بیشتر کارگران کارخانجات در مناطق صنعتی بیرون شهر کار و زندگی میکردند. بخش مرکزی شهر، به داشتن کاخهای مجلل سلطنتی و اشرافی با معماریهای رکوکو و کلاسیک نو میبالید. اینها بناهای عظیمی بودند که دستگاه اداری سلطنتی، کلیساهای پرصلابت اسحق و کازان و پلههای سنگ گرانیت ساحل رودخانه نوا را تشکیل داده و پتروگراد را به یکی از زیباترین پایتختهای اروپا تبدیل میکردند. این بخش، مراکز فرهنگی روسیه را نیز شامل میشد. تأتر سلطنتی مارینسکی جایگاه اپراها و بالههای معروف سلطنتی بود؛ تأتر سلطنتی آلکساندرینسکی بهترین درامها و کمدیها اروپا و آثار کلاسیک گوگول، تورگینف و تولستوی را روی صحنه میآورد؛ کنسرواتوار پترزبورگ جایگاه هنرنمائی بهترین موسیقیدانان آن زمان بود. در مرکز شهر و کناره چپ رودخانه نوا، بانکها، ادارات و محلات مسکونی طبقات مرفه قرار داشتند و با عبور از مقر ستاد نیروی دریائی در وسط شهر، نمای این ساختمانها از قصرهای اشرافی به آپارتمانهای کارکنان حرفه ای و بعد به محلات اجارهنشین طبقات متوسط پائین تغییر پیدا میکرد. بلوار نوسکی پهنترین و زیباترین خیابان شهر که از مقر ستاد نیروی دریائی شروع میشد، دارای مدرنترین فروشگاههای شهر بود. در آن سوی رودخانه به طرف شمال، کناره شرقی جزیره واسیلیوسکی ردیفی از ساختمانهای پرصلابت و مشهور دیده میشدند: دانشگاه سن پترزبورگ، آکادمی علوم روسیه و آکادمی هنرهای زیبا، از نمادهای پیشرفت فرهنگی روس بودند. نمای ستوندار بورس پترزبورگ نیز در آنجا به چشم میخوردند.
کارخانجات مهم پتروگراد، در محلات اطراف این بخش مرکزی، یعنی در محلات ناروا، مسکو، آلکساندرنوسکی در ساحل چپ رودخانه نوا و در محلات دورافتادهتر جزیره واسیلیوسکی و اختا و وایبورگ در کناره راست رودخانه پراکنده بودند.
قصر مجلل کشسینسکایا که محل سکونت ماتیلدا کشسینسکایا بالرین برجسته گروه باله مارینسکی که از معشوقههای تزار نیکلای دوم بود، در سنت پترزبورگ قرار داشت و اطراف آن پوشیده از باغات و چمن بود که توسط محجر آهنی پرزینتی محصور میشد. خانم کشسینسکایا در حین انقلاب فوریه فراری شد و قصر او توسط سربازان یک واحد زرهپوش اشغال و این سربازان در مجاورت قصر مستقر شدند. بلشویکها که تا اوائل ماه مارس فعالیتهای خود را در دو اطاقک شلوغ طبقه بالای ساختمان “مرکز تبادل کار” انجام میدادند، از سربازان اجازه گرفتند تا مقر خود را باین ساختمان منتقل کنند و سربازان هم موافقت کردند و بدین ترتیب کمیته مرکزی، کمیته پترزبورگ سازمان نظامی بلشویکها با سرعت باین ساختمان تغییر مکان داده و براحتی در بخشهای مختلف آن مستقر شدند.
از نظر بلشویکها، قصر کشسینسکایا در مکانی بسیار مناسب قرار داشت و با قلعه پترپل و سیرک مدرن که محل گردهمائیهای متعدد بود فاصله چندانی نداشت و به بسیاری از سربازخانهها و کارخانههای پرجمعیت محله وایبورگ نزدیک بود. انتقال به قصر کشسینسکایا همزمان با افزایش شمار اعضا حزب و بالا رفتن محبوبیت آن بدنبال انقلاب فوریه بود. مقر جدید حزب که پرچم سرخ کمیته مرکزی بر بالای آن برافراشته شده بود، به سرعت تبدیل به میعادگاهی برای کارگران، سربازان و ملوانان ناراضی شد. زیرزمین وسیع آن، جایگاه باشگاه پراودای سازمان نظامی شد و فضای بیرونی ساختمان محل گردهمائیهای بیوقفه بود. هر روز از نخستین ساعات بامداد تا پاسی از شب سرگئی باگداتیف یا موسئی ولودارسکی یا یکی دیگر از سخنوران محبوب حزبی دیده میشدند که بر بالای سکوی مشرف به خیابان ایستاده و برای عابرین نطق میکردند. نمایندگان منتخب کمیتههای حزب محلات مختلف پایتخت تقریبا هفتهای یکبار برای رتق و فتق کارهای خود در ساختمان کشسینسکایا نشست حزبی داشتند. لنین، پس از بازگشت به پتروگراد، برای اولین بار در ٣ آوریل برنامهاش را به گردهمائی حیرتزده آخر شب سیصد نفره فعالین حزبی در یکی از اطاقهای مجلل این ساختمان اعلام داشته بود. چند هفته بعد این قصر محل اجلاس کنفرانس آوریل بلشویکها بود.
(ادامه دارد)