دولت دوازدهم روحانی و کاسه لیسان آن بازندگان اصلی اند!
عـــــــزیز آجیکند
با یک نگاه کوتاه به جامعه ایران و اوضاع سیاسی و شرایط سخت زندگی کارگران و زحمتکشان و توده های ستمدیده در میابیم که بحران همه جانبه و لاعلاج رژیم جمهوری اسلامی از مجرای فساد گسترده حکومتی، ورشکستگی بانکی و سیاست اقتصادی ، گرانی و فقر، بیکاری گسترده، نابسامانی های اجتماعی بار دیگر خود را بعنوان معضل اساسی حکومت اسلامی طرح کرده است.
سالهاست که رژيم جمهوری اسلامی با همه جناحها و دارودسته اش از نظر سیاسی و اقتصادى به بن بست رسيده و سياست اقتصادى روحانی نه آنکه پیشرفتی حاصل نکرده است بلکه به نتايج مورد نظرهم منجر نشده است . واقعیتی که حتى توسط خود برنامه ريزان رژيم جمهوری اسلامی و کارگزارانش انکار نمیشود .
اعتراضات و اعتصابات اخیر و خیزشهای خود جوش هر روزه ی توده های تحت ستم در ایران تحت لوای هر نام و هر بهانه ای ، نقطه عطفی در توازن قوای موجود بین مردم ناراضی و جمهوری اسلامی پدید آورده است .
نابسامانی اوضاع موجود و بسترهای متنوع اعتراضی که اعتصابات و اعتراضات هفته های اخیر در بتن آن شکل گرفت و همه ارگانیزم جمهوری اسلامی را به اشکال مختلف به لرزه در آورد ، نه تنها نفسش گرفته نشد بلکه اعتراضات عمومی دیگر ی را با خود همراه کرد.اعتصاب قهرمانانه کارگران فولاد اهواز تا آزادی کارگران دستگیر شده و دست یابی به برخی از مطالباتشان، اعتراضات گسترده در شهرهای خوزستان، اعتصاب در تعدادی از شهرهای کردستان ، اعتصاب بازاریان در تهران، اصفهان، شیراز و برخی دیگر از شهرها و بالاخره در روزهای اخیر اعتراض گسترده مردم در خرمشهر و رویارویی جوانان با نیروهای سرکوبگر رژیم و گسترش اعتراضات به شهرهای دیگر خوزستان تنها نمونه هایی هستند که آشکارترین بیان تغییر توازن قوا در جامعه و پیشروی آگاهانه مردم در ایجاد خاکریزهای جدید جهت تدارک نبرد نهایی با رژیم است.
اعتراضات و اعتصابات کارگری همزمان با خیزشها ی خود جوش توده ای كه این روزها در اكثر شهرهای ایران و به مناسبتهای مختلف در جریان است ، هر روز و هر ساعت و هر لحظه نظام طبقاتی و ضد انسانی جمهوری اسلامی را هم میلرزاند و هم شوکه میکند. آغاز فصل دیگری از این اعتراضات برای سران ریزو درشت جمهوری اسلامی ، چندان خوشایند نیست و آنها را با موج دیگر از خشونت و نفرین روبه رو کرده است . توده ها ی تحت ستم در ایران قلبشان شعله ور است و سوزان . ٤٠ سال است بار سنگین ظلم و ستم و نابرابری را به دوش میکشندو کوله باری از تجربه را با خود به همراه دارند و سرانجام بسان آتش زیر خاکستر این مردم طغیان میکند و زنجیر فقر و بردگی را را در همین خیابانها ذوب میکنند.آنها ٤٠ سال جنگیدند و میجنگند تا در اعماق سیاه ترین شبها آفتاب قلبشان برای همیشه بدرخشد و نسل در نسل به پیش روند تا اینکه بتوانند به سیاهی ها پایانی بخشند.
خروش توده ای و مبارزات کارگری ، تمام ایران را فرسنگ به فرسنگ در می نوردد و آرام نمیگیرد و برای یک لحظه هم در فکر فروکش کردن نیست و نفرت و بیزاری خود را روز به روز بیشترو بیشتر میکند. امروز در خیابانها و دانشگاها و مراکز کارگری نسل دیگری بر خود آمده ، رشد کرده و و سینه خیابان را نشانه رفته است . این نسل چنان با شورو شوق در میدان مبارزه حضور دارد که به سادگی نمی توان از آن گذر کرد. نسلی به جان آمده و قصد شرکت در قدرتی را دارد که می خواهد با دستان خود و با نفس خود آنرا پایه ریزی کند .نسلی که می تواند نوید بخش فردای ایران و تغییرات جامعه فردای نسل خود باشد . نسلی که هیچ سر آشتی با اسلام و دین و جمهوری اسلامی ندارد. این نسل در واقع جوانانی هستند که میخواهند و میتوانند نقش آفرینی کنند . حال نسلی به خیابان آمده که تمایزی میان اصلاحطلب و اصولگرا قائل نیست، هر دوی آنرا تجربه و دشمن خود و مانع اصلی ترقی خود میداند. قصد گذشت ندارد و مخالف جدی آنست و سرنگونیش را آرزو میکند.
خیزش خشمگینانه در ایران آغاز شده است و در صورت تامین هژمونی انقلابی و سوسیالیستی و به میدان آمدن متحدانه طبقه کارگر و صف مستقل آزادیخواهی میتواند کار خود را علیه رژیم اسلامی به نفع اکثریت جامعه یکسره کند. و این یعنی جمهوری اسلامی دیر یا زود باید برود . و این رفتن بدست خود ما و اتکا به خود باید به سر انجام برسد نه دخالت صفی از دشمنان شبیه خود جمهوری اسلامی در قالب امریکا و اپوزسیون ملی گرا و مذهبی! انقلاب مخملی و اصلاح طلب و اصول گراو تغییر کابینه و استعفا و برکناری هر مسئول و مقامی نمی تواند ذره ای به داد رژیم جمهوری اسلامی برسد .
امروز دولت دوازدهم و کاسه لیسان این حکومت تحت هر نام و گروه و جناحی ، بزرگترین بازنده گان میدان سیاست در ایران هستند .کارگران و زحمتکشان ، زنان جوانان ، زندگی آرامی میخواهند و برای آن مبارزه میکنند . روحانی و دولت تدبیرو امیدش بر خلاف ادعای همیشگی در نگاه به مردم و کارگران و زحمتکشان تفاوتی با دیگر جناحها و حتی جناح حاکم ندارند و بارها نیز خود آنرا به اثبات رسانیده اند. این جریان در سال جاری و در تمامی اعتراضات و اعتصابات مردمی به خصوص در همه واکنشهای خود در قبال مردم و خیزشهای مردمی و اعتصابات و اعتراضات جامعه کارگری ایران همان موضعی گرفتند که وفاداران علی خامنه ای گرفته بودند و بدین شیوه و با عملکرد خود از مفاهیم دمکراسی خواهی و شعارهای بی اساس و بی ربط و دروغین خود عبور کردند و عملا در همان جهتی گام نهادند که جناح اصول گرا برایشان کاشته بود . روحانی دیگر برگ برنده ای ندارد و یک بازنده است . بازنده ای که حتی اصلاحطلبان بریده از حکومت با کمک تنی چند از مقامات بالای سپاه پاسداران در فکر حذف آن بر آمده اند.
در چنین شرایط و اوضاع و احوالی لازم است که توانها و استعدادهارا بالا برد و سعی و تلاش کرد تا بتوان نهایت استفاده را به نفع کارگران و زحمتکشان ، از چنین شرایط پیش آمده برد و همراه و همگام با رهبران کارگری و مبارزین و فعالان کارگری ، جوانان انقلابی و زنان و آزادیخواهان ، به پیش رفت تا آخرین ضربه خود را بر پیکر نظام جمهوری اسلامی وارد كرد و در جهتی گام بر داشت تا دیگر تجربه تلخ “انقلابات” دیگر تکرار نشود. و این یعنی تلاش برای پیروزی کارگر و سوسیالیسم و استقرار یک نظام غیر دینی و غیر ملیگرائی!
منبع: شماره ٥٦ نشریه سوسیالیسم امروز
www.simroz.org
١٦ تیر ١٣٩٧
٧ ژوئیه ٢٠١٨