نمایشِ وحدت، نمایشِ وحشت
سیاوش دانشور
تشدیدِ بحرانِ فروپاشی و سقوطِ حکومتِ اسلامی هر روز نمایشِ جدیدی را روی صحنه می آورد. اخیرا جناح ها و باندهای متفرقه اسلامی، که تا دیروز بخونِ همدیگر تشنه بودند، نمایشِ مُبتذلی از وحدت را به روی صحنه آورده اند. کسانی که تا دیروز از ترور و حذف تا پروژه های مختلفِ امنیتی را علیه همدیگر کلید می زدند، امروز به “لیلی و مجنون” تبدیل شده اند! از آخوند شکمباره و مفتخوری مانند حسن خمینی و تئوریسین مفلوک اصلاحات سعید حجاریان بگیرید تا تاج زاده و شکوری راد و دیگران، به عبای “رهبر معظم” بعنوان سرمایه نظام آویزان شده اند. قاسیم سلیمانی رئیس تروریست ها و سرداران سپاه در مدحِ حسن روحانی مِنبر می روند و اصلاح طلبان در مدحِ خامنه ای و نظام سُخن می سرایند. کسانی که قرار بود با پرووکاسیونِ اقتصادی و تحریکِ در بازار و لیست امضا در مجلسِ اوباش اسلامی، روحانی و وزرایش را استیضاح و “سرنگون” کنند، ناگهان دریافتند که همه “در یک کشتی نشسته اند”! کسانی که بسیار علنی از دولت نظامیان سُخن می گفتند و حتی مراحل مقدماتی پروژه شان را نیز طی کرده بودند، یکباره از جلد “رضا خانِ اسلامی” بیرون آمدند و جملگی نمایشِ وحدت می دهند!
چه اتفاقی افتاده است؟ کدام تهدید واقعی طرح های تاکنونی را فعلا کنار زده است؟ هیچ ناظر جدّی سیاسی تا چه رسد به فعالین درگیر در سیاستِ ایران، علی القاعده فکر نمی کند که یکباره “نور وحدت و اُخوّتِ اسلامی” در قلبِ اینان تابیده است! خیر، باید مخاطراتی بسیار وسیعتر، منافعی بسیار بزرگتر، هرچند موقت، این نمایش جدید را الزامی کرده باشد. باید در پسِ این نمایشِ وحدت واقعیاتی را دید که این مسخره بازی اسلامی را ضروری کرده است.
ما خیلی وقت پیش گفته بودیم و تاکید کرده بودیم که تشدید جنگ جناح های حکومتی و شکاف در بالا انعکاسی از تشدید نخواستن در پائین و فشار برای سرنگونی است. ما تاکید کرده بودیم که وقتی فاکتور سوم، سرنگونی خواهی، در سیاست ایران به بستر اصلی بدل شود، این اوباش بارها بجان هم خواهند افتاد، بارها وحدت خواهند کرد و باز هم در مقابل هم قرار خواهند گرفت. اینها نمایشِ “وحدت” نیست، بلکه نمایش “وحشت” است. این ترس از پائین است که همه باندهای حکومتی را به سنگربندی واحد در بیت حضرت آقا عقب رانده است. اعتراضات انفجاری و غیر قابل کنترل کارگران و مردم در چهارگوشه ایران، فریاد مردم آبادن و خرمشهر و اهواز برای “انقلاب”، صدای طبقه کارگری که براستی هیچی برای از دست دادن ندارد، رو شدن دست اوباش حکومتی از هر جناح برای سطحی ترین و پرت ترین لایه های جامعه، بی اعتباری مُفرطِ آخوند و اسلام، فریاد دایناسورهای حکومتی از “سرنگونی” و “آخوند کشی”، بی آبی و بی برقی و گرسنگی و بیکاری و هزار درد دیگر در مقابل زندگی های اشرافیِ میلیاردهای حکومتی، انتقال نجومی ثروتهای جامعه ایران به خارج، دیگر جائی برای عوامفریبی آخوندی و اسلامی حکومتی ها باقی نگذاشته است. بازی تمام شده است و هر کس باید سر جای واقعی اش بایستد. فرصتِ “من نبودم و من خبر نداشتم” سوخته است. فرصتِ “آی مردم اشتباه کردم و به شما پیوستم” تمام شده است. همه جوارح این نظام زیر تهدید و تحتِ تعقیب خواهند بود. بورژوازی در اپوزیسیون هم اینرا میداند و به همین دلیل امثال رضا پهلوی که هنوز نمی تواند یک حزب جدی راه بیاندازد، وعده سرخرمن به ارتشی و سپاهی و آخوند های متفرقه میدهد. اما اینها هم مثل جناب خامنه ای کور خوانده اند.
نمایشِ وحدتِ حکومتی ها چیزی جز نمایشِ وحشت از سرنگونی نیست. کابوسِ سرنگونی در مقابل انزجار ضد اسلامی و نفرتِ مردمی بجان آمده موجب وحدتِ صوری و موقتِ حکومتی ها شده است. اخیرا سعید حجاریان در مصاحبه ای گفته بود که “این جنبش های جاری در جامعه مانند دوغ هستند و کاری از دست شان ساخته نیست اما حکومت مانند ماست کیسه ای است و براحتی اینها را جمع میکند. مضافا اینکه آلترناتیوی وجود ندارد و در نتیجه جای نگرانی نیست و نظام هنوز خیلی قوی است”. سران حکومت “ماست کیسه ای” سعید خان اطلاعاتی و شکنجه گر دیروز و تئوریسین اصلاح طلبی ورشکسته اسلامی امروز و مدافع خامنه ای، در مقابل “جنبش های دوغی” بدجوری “ماست هایشان را کیسه کرده اند”. وحدتِ صوری و آماده باش جمعی اینان در مقابل “خطر” سرنگونی بیانگر اینست که داستان دوغ و ماست این مردک چقدر مانند خود تئوری هایش کشکی است.
۴ ژوئیه ۲۰۱۸