ترجمه – بلشویکها به قدرت می رسند انقلاب ١٩١٧ در پتروگراد (٨) آلکساندر رابینویچ

بلشویکها به قدرت می رسند

انقلاب ١٩١٧ در پتروگراد (٨)

آلکساندر رابینویچ

فصل اول

قیام ژوئیه

٢٥ مایل نرسیده به پایتخت، قطار سبز رنگ و گل آلود راه آهن فنلاند از میان تپه های پوشیده از کاج‌ها و سروهائی که چند کلبه چوبین میانشان به چشم می خورد، راه می پیمود. در این نخستن قطار صبحگاهی، در کوپه‌ای کهنه، که صندلیهای چوبین و سخت آن سائیده شده بودند، لنین و خواهر کوچکترش ماریا، باتفاق رفقایش بونچ برویویچ متخصص ادیان در روسیه و فعال جنبش سوسیال دمکراسی از همان آغاز جنبش، و ساولیف، پسر دانشگاه دیده یک اشرافی دون پایه، که از اعضاء قدیمی حزب بود، گرم گفتگوئی دوستانه بودند. سایر مسافران کوپه، افراد محترم و خوش پوشی بودند که برای گردش تابستانی به فنلاند رفته بودند و اکنون برای کار روزانه به پترزبورگ برمی‌گشتند. قطار، حدود ساعت ٩، رودخانه باریک و پر پیچ و تاب سسترا را که مرز فنلاند و روسیه بود پشت سر گذاشت، چند دقیقه بعد سرعت خود را کم کرد و در ایستگاه کوچک مرزی بلوستروف توقف کرد.

کمی بالاتر، روی خط آهن، کارگری لکوموتیو را که منظما فس فس و تق تق می کرد برای بارگیری آب و ذغال از قطار جدا کرد. در این هنگام بحث بین لنین و همراهانش توسط مأمور مرزی ناخوانده‌ای که یکباره در کوپه آنها ظاهر شد و با تحکم فریاد زد: “پاسپورت!، پاسپورتهاتون رو نشون بدید! زود آماده شون کنید!” قطع شد. بونچ برویویچ سالها بعد هنوز از دلهره‌اش در موقع نشان دادن اوراق خود و رفقایش به بازرس در حال انتظار یاد می‌کرد، لنین با گذرنامه خودش مسافرت می‌کرد؛ آیا اسم “اولیانف” آنها را مشکوک نخواهد کرد؟ بازرس هر چهار گذرنامه را با عجله نگاه کرد، مهر زد و رد شد.

هنگام توقف بیست دقیقه‌ای قطار در ایستگاه بلوستروف، بونچ برویویچ با عجله برای بدست آوردن روزنامه‌های صبح بیرون رفت، لنین و ماریا و ساولیف در بوفه قطار، قهوه سفارش دادند. بونچ برویویچ با چند شماره آخرین چاپ روزنامه‌ها به قطار برگشت، لنین بلافاصله برای اطلاع از اخبار قیام پتروگراد به آنها چشم دوخت. حوادث روز قبل، تقریبا در تمام این روزنامه‌ها با جزئیات مفصل به چشم می‌خورد. تمام شواهد نشان می‌داد که حرکت سربازان مسلح و کارگران در خیابانها در اواسط بعدازظهر، توسط هنگ چند هزار نفره یکم توپخانه برانگیخته شده است، یک یا چند نفر سرباز هنگ بهریک از کارخانه‌ها و واحدهای ارتش فرستاده شده بودند و دعوت آنها به قیام در اکثر قریب باتفاق جاها با شور و هیجان پذیرفته شده بود. تا عصر آنروز تمام شهروندان طبقه بالای شهر، از خیابانها ناپدید و هزاران سرباز، با آرایش کامل جنگی و هزاران کارگر، پرچم بدست جلو ساختمان مارینسکی و قصر توراید که مقر دولت موقت و شورا بودند دست به تظاهرات زده بودند. آنها خواهان انتقال قدرت به شوراها بودند. طبق گزارش روزنامه‌ها گروه بزرگی از کارگران و سربازان شورشی برای راهپیمائی جلوی ساختمان کشسینسکایا، مقر حزب بلشویک، از صف دیگران جدا شدند. گزارشات فوق برپائی این تظاهرات را به عهده بلشویکها و نفوذ حزب در میان توده‌های مردم پتروگراد می‌گذاشتند.

شورشیان سوار بر کامیونهای نظامی حامل مسلسل و آراسته به پرچمهای سرخ و یا سوار در اتومبیلهائی که از خیابانها بدست آورده بودند دیده می‌شدند، که تمام عصر آن روز و اوائل شب بدون مانع در سراسر خیابانها این سو و آن سو می‌رفتند.

گزارشات متعددی از رگبار مسلسل و شلیک جسته و گریخته تفنگ در مناطق پراکنده وسیعی از شهر دیده می‌شد. تعداد تلفات هنوز معلوم نبود. در ایستگاه قطار صفهای طولانی از اهالی خوش پوش و لرزان پتروگراد که هراسان شهر را ترک می‌کردند دیده می‌شد. نیروهای شورشی، کنترل قلعه پترپل را که از نظر روانی و نظامی از اماکن مهم بود با جلب رضایت نگهبانان آن بدست گرفته بودند. طبق آخرین گزارشات، گروهی از سربازان شورشی کوشیده بودند کرنسکی، وزیر جنگ را دستگیر کنند. اما تلاش آنها بی‌نتیجه مانده بود. علاوه بر آن شب قبل نیز جناح چپ بخش کارگری شورای پتروگراد، با جدا شدن از رهبری مرکزی شورا و پشتیبانی از نظریه انتقال قدرت به شوراها و تشکیل کمیسیونی برای کمک به سازماندهی جنبش توده‌ای بشکل مسالمت آمیز موفقیت بزرگی به دست آورده بود.

در ابتدای شروع ناآرامی، دولت و شورا به کارگران و سربازان متوسل شده بودند تا از سرازیر شدن آنها به خیابانها جلوگیری کنند. اما پس از اطمینان از بیهودگی این درخواست، فرمانده نظامی منطقه پتروگراد، ژنرال پترپولوتزف افسر پیاده نظام جوان و خشنی که مدالهای زیادی به سینه اش آویخته بود به واحدهای پادگان دستور داد که هر چه سریعتر نظم خیابانها را برقرار کنند. اما حتی سربازانی که در تظاهرات شرکت نکرده بودند، فرمان را نادیده گرفتند. اواخر شب ژنرال پولوتزف فرمانی در ممنوعیت هر نوع تظاهرات صادر کرد. هیأت دولت و کمیته اجرائی سراسری نیز در تمام طول شب، جلساتی اضطراری برای رسیدگی به بحران فزاینده تشکیل داده بودند.

در گزارشات اولیه، درباره اولین جرقه آغاز شورش اتفاق نظر وجود نداشت. براساس یکی از گزارشات چند عضو کادت، به علت اختلاف با وزرای سوسیالیست بر سر سیاست دولت در مورد اوکرائین از دولت استعفا دادند. بعضی ناظرین، اظهار اطمینان می‌کردند که شورشهای موجود رابطه‌ای مستقیم با فروپاشی ائتلاف دولت دارد. از این‌رو یکی از خبرنگاران روزنامه وابسته به کادتها معتقد بود که این اتفاق (فروپاشی ائتلاف) به سربازان معدودی از واحدها و کارگران معدودی از کارخانجات فرصت داده است تا تمایل خود را به “انتقال تمام قدرت به شورها” نشان دهند. ناظرین دیگر، این اغتشاشات را به نارضایتی سربازان پادگان از اقدمات بیرحمانه مسئولین نسبت به واحدهای بازگشته از جبهه که از مقابله با دشمن خودداری می‌کردند، نسبت می‌دادند. علیرغم اختلاف نظر بین مفسرین در مورد انگیزه این شورش برای برانداختن دولت، تقریبا همه آنها در یک چیز اتفاق نظر داشتند که بلشویکها بیش از هر گروه سیاسی دیگر مسئول این اغتشاشات بوده‌اند. یکی از نویسندگان ایزوستیا وابسته به کمیته اجرائی سراسری و شورای پتروگراد، نتیجه گیری می‌کرد که بخشی از کارگران و سربازان پتروگراد، تحت تأثیر “تحریکات کاملا غیرمسئولانه بلشویکها” مسلحانه به خیابانها ریخته‌اند. به نظر این نویسنده، بلشویکها کوشش دارند از نارضائی و ناآرامی واقعی که در بین کارگران و سربازان وجود دارد به نفع مقاصد خود سواستفاده کنند. سرمقاله روزنامه غیرحزبی و لیبرال بیرژوی و دوموسلی مسئله را خیلی سرراست‌تر مطرح می‌کرد. نویسنده مقاله بگونه‌ای تحریک آمیز از خود می‌پرسید: “چه خبر است؟ رسیدن به هوسهای بدست نیامده دهم ژوئن بلشویکها؟ شورش مسلحانه علیه دولت موقت و دمکراسی سازمان یافته اکثریت؟”

سالها بعد بونچ برویویچ بیاد می‌آورد که به هنگام بازگشت به پتروگراد، آنچه لنین را بیش از همه نگران می‌کرد، خشمی بود که نسبت به بلشویکها در روزنامه‌های ٤ ژوئیه منعکس شده بود.

سوت سوم حرکت قطار، رشته افکار لنین را از هم گسیخت. او در حالیکه آخرین جرعه قهوه را سر می‌کشید روزنامه‌ها را برداشت و به سرعت دنبال رفقایش که به طرف کوپه می‌رفتند براه افتاد. پس از نشستن روی صندلی، در سکوت فرورفت و به تجزیه و تحلیل بقیه اخبار مهم روز مشغول شد.

(ادامه دارد)