رضا مقدم برکناری اسانلو در متن کدام اوضاع (1)

برکناری اسانلو در متن کدام اوضاع (1)
رضا مقدم 25 فوریه 2013
بعنوان مقدمه:
اکنون آشکار است که تلاش اولیه فعالین خارج کشور در حمله به هیات مدیره سندیکای کارگران واحد برای پس گرفتن تصمیم خود در برکناری اسانلو به جایی نرسید. بعلاوه اینکه اتحادیه جهانی ترانسپورت نیز اعلام کرد که “ما حق هئیت مدیره را بعنوان هئیت منتخب اداره کننده سندیکا برای این تصمیم به رسمیت می شناسیم و آن را کاملا رعایت می کنیم.” بخش حمل و نقل “ث ژ ت” در فرانسه نیز با یک نامه خطاب ابراهیم مددی (نایب رئیس)، رضا شهابی (خزانه دار)، داود رضوی (عضو هیئت مدیره) تصمیم سندیکای واحد را پذیرفته است.(2) از تصمیم هیات مدیره سندیکای واحد در برکناری اسانلو از ریاست هیات مدیره و تاکید بر نداشتن سخنگو و نماینده در خارج کشور، اکثریت بزرگی از فعالین جنبش کارگری دفاع کردند و طبعا با استدلالات خاص خود و بحثی که این فعالین بر سر نارسایی ها و ناروشنیهای اطلاعیه سندیکا به اتحادیه جهانی ترانسپورت دارند به منزله مخالفت با تصمیم سندیکای واحد نیست. سندیکای واحد و هیات مدیره اش نباید خود را زیر فشار بررسی این نارسایی ها ببینند. سندیکای شرکت واحد اولین تشکل کارگری بود که با استراتژی بدون اجازه از کارفرما و دولت ایجاد شد و راه را به جنبش کارگری ایران نشان داد. اکنون نیز سندیکای واحد بعنوان اولین تشکل توده ای جنبش کارگری در دوران جدید دارد چگونگی برخورد به اختلافات درون هیات مدیره خود را تجربه می کند. این تصمیم سندیکای شرکت واحد می تواند برای جنبش کارگری الگو شود و به همین دلیل جنبش کارگری ایران و فعالینش باید دست به دست هم دهند و از این آزمون موفق و در راستای منافع جنبش کارگری بیرون بیایند. بیان نارسایی ها اطلاعیه سندیکای واحد بدلیل اهمیتی است که این سندیکا نزد فعالین جنبش کارگری دارد و نشانه توقع بالایی است که از آن میرود و جا دارد تا سندیکای کارگران واحد و هیات مدیره اش بخود ببالند. فعالین جنبش کارگری با توصیه ها و اظهار نظرهای خود می کوشند به سندیکای واحد کمک کنند تا با کمترین خسارت و لطمه از این برهه حساس عبور کند. اکثر ملاحظات مطرح شده در واقع امر اساسا توصیه هایی از طرف مدافعین برکناری اسانلوست و هدفش تجهیز هیات مدیره برای رفع آنها و گرفتن بهانه از کسانی است که با آویزان شدن به ابهامات این اطلاعیه، قصد دارند خود برکناری اسانلو را زیر سئوال ببرند.
بعلاوه و مهمتر اینکه، اکنون در کنار بررسی نارسائی های اطلاعیه سندیکای واحد بحث های جدی برای تحلیل پروژه اسانلو در خارج کشور نیز شروع شده که هدفش مصون داشتن کل جنبش کارگری ایران از یک جریان غیر طبقاتی و غیر کارگری است که طبعا شامل مصون داشتن سندیکای واحد نیز بعنوان بخشی از جنبش کارگری می گردد. به این اعتبار کارگران واحد و سندیکایشان در مقابله با این هجوم غیر طبقاتی تنها نیستند و فعالین جنبش کارگری و به ویژه فعالین گرایش چپ جنبش کارگری را در کنار خود دارند. هدف پروژه اسانلو (3) و خروجش از کشور و گذاشتن جنبش کارگری در چهارچوب حقوق بشر علیه کلیت جنبش کارگری است و در چهارچوب اختلافات گرایشات چپ و راست درون جنبش کارگری نمی گنجد و کاملا خارج از جنبش کارگری است. مخالفت اسانلو با تصمیم هیات مدیره شرکت واحد هدفش بازگشت به مسئولیت قبلی در سندیکای واحد نیست بلکه هدفش تقویت یک خط غیر کارگری در سیاست عمومی ایران است تحت نام حقوق بشر. به این اعتبار مسئله تنها بر سر دفاع از سندیکای کارگران واحد نیست و طبعا فعالین جنبش کارگری ایران نمی توانند تنها با اتکا به روشهای سندیکای کارگران واحد با پروژه اسانلو مقابله کنند. برای مقابله با این پروژه غیرکارگری که در واقع تدارکی برای ربودن (های جک) جنبش کارگری ایران است باید به سنت ها و تاریخ و تجربه جدلهای جنبش کارگری بین المللی در مقابله با این گونه سیاستها و اقدامات ضد کارگری رجوع و اتکا کرد.)4) بدین ترتیب و از این پس دفاع سندیکای واحد از برکناری اسانلو، بخشی از مقاومت و مبارزه عمومی کل جنبش کارگری در دفاع از خود علیه پروژه اسانلو است. از فعالین جناح چپ جنبش کارگری انتظار می رود که برای مقابله با آن خود را از هر نظر مجهز کنند و متحد و منسجم شوند و در این شرایط خطیر اوضاع ایران به صحنه بیایند.
مطابق با توصیه ها و نگرانی های تاکنون ابراز شده فعالین جنبش کارگری، در این مبارزه باید از پیش بر این پرنسیبهای مهم جنبش کارگری تاکید داشت:
1 – ما مخالفت پروژه اسانلو هستیم اما از هر نوع انتقاد و افشاگری از اسانلو حمایت نمی کنیم. شخص اسانلو، حرمت انسانی و عرصه زندگی خصوصی وی از انتقاد ما مصون است. انتقادات ما به پروژه اسانلو، بر دیدگاهها و افشای ماهیت غیر کارگری آن متمرکز است و لاغیر. بدین ترتیب ما خود را از پرووکاتورهای رژیم اسلامی و همچنین از افراد و جریاناتی در اپوزیسیون که آغشته به فرهنگ فاسد اتهام زنی و پاپوش دوزی رژیم حاکم در برخورد به مخالفان خود هستند، فاصله می گیریم و اجازه نمی دهیم که آنها چهره مبارزه ما را مخدوش کنند. ابتدا سیاسیون و سپس مردم باید شاهد فرهنگ بالای فعالین جنبش کارگری در مبارزه با مخالفان خود باشند و نشانه هایی از آینده ای که کارگران برای مردم ایران می خواهند را نظاره کنند.
2 – در وهله اول اعضای سندیکای کارگران واحد و در درجه بعد کل جنبش کارگری ایران باید بدانند که تصمیم به برکناری اسانلو مانند جدایی در فرقه های سیاسی با هلهله و شادی و با سرود پیروزی همراه نبوده و نیست. هیچ فعال جنبش کارگری از اینکه اسانلو را از دست داده، خوشحال نیست. حتی گرایش راست جنبش کارگری هم باید با از دست دادن اسانلو لطمه بزرگی خورده باشد. سندیکای واحد اسانلو را طرد نکرده است. این خود اسانلو بوده که آگاهانه به یک پروژه غیر کارگری پیوسته و بدست خویش، خود را از سندیکای واحد و جنبش کارگری ایران کنار گذاشته و طرد کرده است. اسانلو از ایران خارج شده و تا حدی از آزار و اذیت رژیم اسلامی دور شده است اما باید مطمئن باشد که مطابق سنتهای دیرین جنبش کارگری، ما به هر تعرض و فشاری از طرف رژیم به خانواده اش که در ایران است، اعتراض خواهیم کرد و آنها را تنها نخواهیم گذاشت. اگر اسانلو در ایران بود این شامل خود وی هم میشد.
3 – جنبش کارگری ایران مانند فرقه ها نیست که بدلیل اختلاف امروزش سابقه و فعالیت همرزمان سابق خود را فراموش و یا تخطئه کند. جنبش کارگری ایران دو دوره فعالیت اسانلو را از هم تفکیک می کند و همواره قدردان زحمات و لطماتی است که برای تشکیل سندیکای واحد خود و خانواده اش متحمل شدند. فعالین جنبش کارگری نشان خواهند داد همه آنچه برای حفظ حرمت انسانها و مصون بودن آن از هر نوع تعرض بیان شده شامل حال مخالفان است. موافقان قربون صدقه هم می روند و اگر نهی باشد باید هشدار برای احتراز از شیفتگی و ذوب شدن در قائد اعظم باشد!
برکناری اسانلو و اساسنامه سندیکا
برخی مخالفتها با برکناری اسانلو از ریاست هیات مدیره با استناد به اساسنامه سندیکای واحد است. از جمله محمود صالحی نیز مخالفت خود با برکناری اسانلو و همچنین اخراجش از سندیکا را با اتکا به مواد متعددی از اساسنامه سندیکا مدلل کرده است. در صورتیکه هیات مدیره سندیکای واحد، اسانلو را فقط از ریاست هیات مدیره برکنار کرده است و نه بیش. مطابق با ماده هفده اساسنامه: “اعضای هيات مديره در اولين جلسه ای كه حداكثر پانزده روز پس از قطعی شدن انتخابات تشكيل می شود از بين خود يك نفر را به عنوان رئيس، يك نفر نايب رئيس، يك نفر دبير، يك نفر خزانه دار و يك نفر را به عنوان مسئول روابط عمومی انتخاب می كند”. بنابراین انتخاب رئیس هیات مدیره بخشی از حقوق و اختیارات مختص هیات مدیره برای تقسیم کار درونی خود است و برخلاف برداشت محمود صالحی، در برکناری اسانلو از ریاست هیات مدیره هیچ نقص و خطای اساسنامه ای صورت نگرفته است. بعلاوه در تبصره های ماده هجده آمده است: “تبصره یک: غيبت در سه جلسه متوالی يا پنج جلسه متناوب، بدون ارائه عذر موجه به ديگر اعضای هيات رئيسه و بازرسان كه مانع انجام وظيفه هر يك از اعضای هيات مديره شود، موجب استعفا از سمت عضويت در هيات مديره خواهد بود و عضو يا اعضای علی البدل كه به ترتيب بيشترين آرا را در مجمع عمومی كسب كرده اند جانشين عضو يا اعضای مستعفی خواهند شد. تبصره دو: كليه اسناد و اوراق بهادار و تعهد آور نزد مستعفی حداكثر ظرف مدت يك هفته بايد به هيات مديره عودت داده شود و رسيد كامل با امضاء و مهر هیات مديره سنديكا به او داده شود. تبصره سه: تشخيص موجه يا غير موجه بودن عذر به عهده هيات مديره و بازرسين اصلی خواهد بود.” بعلاوه مطابق ماده بیست و یک: “در صورت استعفا، فوت و يا فقدان صلاحيت هر يك از اعضای هيات مديره اعضای علی البدل با توجه به تقدم آرا جانشين عضو مزبور خواهد شد.”
در محافل جنبش کارگری ایران این خبر موثق مطرح است که اعضای هیات مدیره سندیکا مرتب به اسانلو برای حضور در جلسات هیات مدیره و همچنین پایان دادن به سوء استفاده از عنوان ریاست هیئت مدیره سندیکا در ارتباط با جریانات ملی مذهبی و اصلاح طلبان تذکر داده اند و همین دلیل اصلی نارضایتی هیات مدیره از رفتار و اعمال اسانلو بوده است. منتها ابهامات آنجا پیش آمده که اسانلو با تصمیم خود از کشور خارج شد و این طبعا رابطه اش با سندیکای کارگران شرکت واحد را دگرگون کرد. یکی از شرایط عضویت در سندیکای واحد که در ماده پنچ آمده “شاغل بودن در شركت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه” است و مطابق تبصره یک همین ماده “چنانچه هر يك از اعضا شرايط فوق را از دست دهد مستعفی شناخته خواهد شد.” سندیکای کارگران شرکت واحد از رانندگان و تعمیر کاران، کارگران کنترل خطوط و کارگران دفتری و کارمندان و کارگران خدماتی تشکیل می گردد و شامل کسانی که در خارج کشور هستند، نمی شود. بنابراین مطابق اساسنامه سندیکای واحد و همچنین روش تاکنونی تشکلهای کارگری در ایران، این تشکلها در خارج کشور نماینده ندارند، عضو گیری نمی کند و اعضایشان نیز با خروج از ایران دیگر نمی توانند همچنان عضو بمانند. بطور مثال “کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای های کارگری” هم عملا همین روش را دارد. به همین دلیل با خروج محمد حسین مهرزاد از اعضای “کمیته هماهنگی برای کمک …” به خارج کشور بطور اتوماتیک عضویتش در این تشکل لغو شد. اسانلو بار قبل که خارج کشور آمد بعنوان یک ماموریت از طرف سندیکا و برای دیدار با اتحادیه جهانی ترانسپورت بود.(5) اما اینبار هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد هیچ مسئولیتی در قبال خروج اسانلو از ایران و طبعات این خروج برای وی در سندیکا و یا هیات مدیره ندارد. اسانلو در هماهنگی با هیات مدیره سندیکا و برای ماموریتی از جانب سندیکا به خارج نیامده است. به عبارت دیگر هیات مدیره نه اسانلو را از هیات مدیره کنار گذاشته و نه از سندیکا اخراج کرده که نیاز به رعایت مقررات اساسنامه که برای اینگونه موارد پیش بینی شده و مورد استناد محمود صالحی است، داشته باشد.(6)
برکناری اسانلو از ریاست هیات مدیره سندیکای کارگران واحد با سیاستها و منافع افراد، احزاب و سازمانهایی مغایرت داشت و با آن مخالفت کردند. از نظر بخشی از اینها برکناری اسانلو تماما به نفع گرایش چپ و سوسیالیست جنبش کارگری است که اینها همواره با سیاستها و فعالین این گرایش عناد می ورزیده اند.(7) در این میان احزاب و سازمانهایی که خود نه تنها بر رهبری فردی صحه گذاشته و آنرا تقدیس کرده اند بلکه بر سر داشتن رهبری فردی و لیدر حتی انشعاب کرده اند، از رویکرد سندیکای واحد و الگو شدن آن در جنبش کارگری طبعا خشنود نیستند. به همین دلیل اطلاعیه “کمیته هماهنگی برای کمک …” بنام “در راستای تصمیم گیری جمعی و شورایی” که به نظر می آید با اطلاع از نوع رفتار و کردار اسانلو در هیات مدیره سندیکای واحد نگاشته شده است، مخالفت فعالین این گونه احزاب که رهبر پرستند و آنرا تقدیس می کنند را برانگیخته و به دفاع از اسانلو واداشته است.(8) عروج رهبران محصول جنبشهاست. نه می توان این گونه رهبران را ایجاد کرد و نه می توان مانع بوجود آمدن آنها شد. این رهبران مخلوق نیازهای جنبشهای اجتماعی و از جمله جنبش کارگری هستند. آنچه که جنبش کارگری باید بر آن تاکید کند فعالیت این رهبران در چهارچوب مصوبات و تصمیمات دسته جمعی و پاسخگو بودن آنها در قبال تشکل کارگری است تا کسانی به این حد نرسند که بگویند “سندیکا منم. هر کجا من هستم سندیکا همانجاست”.
از میان تشکلهای کارگری داخل کشور تنها “کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای های کارگری” با انتشار یک اطلاعیه صریحا از سندیکای واحد و برکناری اسانلو دفاع کرده است. در دوران ریاست اسانلو بر هیات مدیره سندکای واحد و به ویژه در چند ساله اخیر اتحادیه آزاد، کانون مدافعان و سندیکای فلزکار و مکانیک و … ارتباط و همکاری نزدیکی با سندیکای واحد داشتند و اطلاعیه های مشترک متعددی منتشر کردند اما اکنون در قبال برکناری اسانلو کاملا سکوت کرده اند. اکنون که بیش از یک ماه از برکناری اسانلو (دوم بهمن 1391) می گذرد، آیا سکوت این سه تشکل چیزی جز دفاع از اسانلو و مخالفت با سندیکای واحد تلقی می شود؟ طبعا انتظار این بود تا اتحادیه آزاد و کانون مدافعان و سندیکای فلز کار و مکانیک و … که بیشترین همکاری را با سندیکای واحد در دوران اسانلو داشتند از تصمیم هیات مدیره در برکناری اسانلو دفاع می کردند و سندیکای واحد را در این شرایط حساس که مورد هجوم قرار داشت، تنها نمی گذاشتند. نباید گذاشت جنبش کارگری ایران از همین زاویه دوباره لطمه ببیند.
مدیریت اختلافات درون تشکلهای کارگری
در دهه اخیر تشکلهای جنبش کارگری ایران طبعا مانند هر تشکل دیگری دارای اختلافات بوده اند. منتها تا کنون کمیته هماهنگی بهتر از بقیه توانسته است اختلافات و مباحث درونی خود را مدیریت کند. مباحث محسن حکیمی و لغو کار مزدیها در کمیته هماهنگی با نظم و بشکل سازمان یافته ای علنی شد و دیگر فعالین جنبش کارگری و علاقه مندان به مسائل کارگری توانستند آنرا دنبال و بعضا در آن شرکت کنند. هنگامی که بحثها به اندازه کافی پخته و سرراست و قابل تفکیک و تشخیص برای اعضای کمیته هماهنگی شد، آنها بالاترین اجلاس خود را تشکیل دادند و این اجلاس با اکثریت بالائی (بجز چند نفر) تمایل خود را به یک طرف این مباحث نشان داد. در صورتیکه در کمیته پیگیری نیز اختلافات وجود داشت و بمرور نیروهایش ریزش کردند و شدیدا ضعیف شد بدون اینکه فعالین جنبش کارگری از محتوای مباحث و اختلافات مطلع شوند.
اکنون سندیکای شرکت واحد اولین تشکل توده ای است که رئیس هیات مدیره اش را بر کنار کرده است. مسئله این است که چگونه این سندیکا اختلافات خود با رئیس قبلی را توضیح می دهد و مدیریت می کند. به عبارت چگونه باید یک تشکل توده ای نظیر سندیکای واحد که اعضایش مستقل از رنگ، ملیت، جنسیت، دین، مرام و نظرگاه سیاسی و فقط به صرف کارگر شرکت واحد بودن عضو آن است باید درباره اختلافات درونی و طبیعی خود بر سر نوع مبارزه و مطالبه و سیاستهای دولت و قوانین و غیره برخورد کند. چگونه باید سندیکا پایدار بماند اما سیاستها و مسئولین تغییر کنند. و چگونه هر تغییر سیاست و مسئولین باعث تلاطمات و ریزش نیرو نگردد، تشکیلات را تا مرز از هم پاشیدگی نبرد و در آستانه انشعاب قرار ندهد. شرکت واحد اولین تجربه یک تشکل توده ای جنبش کارگری در این زمینه است و باید کوشید تا از این آزمون بشکل اصولی و طبقاتی سربلند بیرون بیاید. این اولین تجربه جنبش کارگری ایران در دوران اخیر است و لذا تنها مربوط به شرکت واحد نیست. همه فعالین جنبش کارگری باید در این ماجرا خود را ذینفع بدانند و در آن دخالت کنند زیرا می رود تا سنت و روشی تثبیت شود که در چگونگی برخورد به اختلافات درون تشکلهای توده ای کارگری ایران موثر است.
جای تاسف دارد که احزاب چپ غیر کارگری در این زمینه درس مثبتی برای جنبش کارگری ایران ندارند و هر آنچه هست اساسا تجربه منفی است که باید شدیدا از آن احتراز کرد. البته فعالین این احزاب که خود عامل و وارث برخورد به مخالفان درونی خود با اتهام و فحاشی و ترور شخصیت بوده اند حال در مورد روش سالم برخورد با اسانلو به هیات مدیره سندیکای شرکت واحد درس می دهند.(9)
حق تصمیم گیری اکثریت و حقانیت سیاسی تصمیم
دفاع از برکناری اسانلو از ریاست هیات مدیره با اتکا به رای اکثریت و خرد جمعی قطعا کافی نیست. در مقابل فرد گرایی و اعمال خود سرانه رهبران تشکلهای توده ای، اتکا به خرد جمعی و تصمیم اکثریت از نظر اصول کار جمعی کاملا صحیح است اما چیزی درباره حقانیت سیاسی تصمیم اتخاذ شده نمیگوید. اگر بعنوان یک مثال فرضی، همین هیات مدیره فعلی سندیکا واحد با خرد جمعی اطلاعیه ای بدهد و از اصلاح طلبان دفاع کند و یا کارگران را به رای دادن به آنها فرا بخواند، تصمیمش از نظر سیاسی و طبقاتی قابل دفاع نیست. نه به این دلیل که متکی به خرد جمعی و رای اکثریت نیست بلکه به این دلیل که مغایر منافع کارگران است. در چنین شرایطی طبعا باید از هر تک فردی از اعضای هیات مدیره دفاع کرد که علیه سمت گیری سندیکا بطرف صاحبان صنایع و سرمایه می ایستد. رای اکثریت لزوما حقانیت سیاسی و طبقاتی ندارد. اکثریت قدرت تصمیم گیری دارد اما نفس اکثریت بودن نشاندهنده صحت آن تصمیم نیست. بعنوان مثال، سوسیالیستهای ایران و فعالین جناح چپ جنبش کارگری هیچگاه رژیم اسلامی را بعنوان نتیجه پیروزی انقلاب و نتیجه خرد جمعی مردم ایران نپذیرفتند. رای اکثریت نه لزوما نشانه صحت سیاسی یک تصمیم است و نه لزوما تعیین کننده حقیقت. هیتلر با رای مردم آلمان به قدرت رسید و بطور مثال در هر انتخاباتی در فرانسه نگرانی از این که راست افراطی بتواند با رای مردم فرانسه به قدرت برسد بالا میگیرد بدون اینکه جریانات مترقی و حتی لیبرالها تردید داشته باشند که باید در مقابل نتیجه انتخاباتی که راست افراطی را در فرانسه به قدرت می رساند ایستاد. رای اکثریت بخشی از کارکرد و روال کار یک حرکت دسته جمعی است. بدین معنی که رای اکثریت اجرا می شود و در کنار آن آزادی کامل برای اقلیت وجود دارد و حرمت و شخصیت مخالفان کاملا از هر نوع تعرضی مصون می ماند تا آنها امکان بیابند که اگر اکثریت آن مجموعه معین را قانع کنند، تبدیل به اکثریت شوند و نظرات و تصمیمات آنها اجرا شود. رای اکثریت همین کارکرد را دارد و نه بیش از آن. معیار فعالین جناح چپ جنبش کارگری برای قضاوت تصمیمات تشکلهای توده ای و احزاب منافع کوتاه مدت و دراز مدت جنبش کارگری است.
سندیکای واحد در اوضاع کنونی گذشته از حق سازمانی اکثریت در تصمیم گیری باید بتواند از حقانیت سیاسی تصمیم خود نزد اعضای سندیکا و نزد وسیعترین توده های کارگر دفاع کند. بنابراین باید از تصمیش بگونه ای طبقاتی دفاع کند. دفاع طبقاتی از تصمیم به برکناری اسانلو از ریاست هیات مدیره منافاتی با معذوریت سندیکا در بیان مواردی که بنا به دلایلی نمی تواند علنی باشد، ندارد. در ادامه این مطلب من همین حقانیت سیاسی و طبقاتی تصمیم هیات مدیره سندیکا را باز خواهم کرد.
رنسانس فرهنگی و جنبش کارگری
جمهوری اسلامی یک فرهنگ پاپوش دوزی و اتهام زنی و ترور شخصیت در سیاست ایران بپا کرده و آنرا علیه انقلابیون و سوسیالیستها بکار برده و این اواخر حتی شامل حال کسانی شده که خود سالها بالاترین مسئولیت های سیاسی و نظامی و امنیتی را در این نظام داشته اند. این فرهنگ منحط حتی تاثیرات عمیقی بر بخشهایی از فعالین اپوزیسیون هم گذاشته است. در برخورد با همین برکناری اسانلو از ریاست هیات مدیره سندیکا هم این فرهنگ منحط را توسط عده ای شاهد بوده ایم. اینها قربانیان یک سوسالیسم غیر کارگری هستند که به حکم عروج جنبش کارگری تاریخا بی آینده اند. از این نظر جامعه سیاسی ایران به یک جنبش فرهنگی نیاز دارد تا این فرهنگ ضد انسانی را عقب براند و با سرنگونی جمهوری اسلامی به بزرگترین حامی و منشا این فرهنگ فاسد یک ضربه اساسی بزند. سنگ بنای این جنبش فرهنگی را جنبش کارگری و اکنون سندیکای شرکت واحد می تواند، بگذارد. بی اعتنایی هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد به همه اتهامات کثیفی که خود افشاگر گویندگانش نزد فعالین جنبش کارگری بود، خود گامی است هر چند کوچک در خدمت تعالی فرهنگ سیاسی ایران. اگر سندیکای شرکت واحد بتواند نحوه برخورد با اسانلو را بعنوان چگونگی برخورد به مخالفان در یک تشکل توده ای کارگری به گونه ای اصولی و در خدمت تعالی فرهنگ سیاسی ایران دنبال کند هم در نزد بخش پیشرو جامعه ایران و هم در نزد فعالین کارگری موثر خواهد بود.
گرایش راست و پروژه اسانلو
جنبش کارگری ایران دارای دو جناح راست و چپ است. با آنکه استثمار، ستم و اجحافاتی که نظام سرمایه داری علیه کارگران اعمال می کند تقریبا یکسان است اما در درون جنبش کارگری برای مقابله با آنها راه یکسانی از جانب گرایشات عرضه نمی شود. این راه های متفاوت زمینه ساز وجود گرایشات در جنبش کارگری است. هیچ گرایشی قادر به حذف گرایش دیگر نیست. شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دخیل است تا هر یک از این دو گرایش در جنبش کارگری و در تشکلهای کارگری ضعیف و قوی شوند. در تشکل های توده ای که کارگران مستقل از رنگ، ملیت، جنسیت، دین، مرام و نظرگاه سیاسی و فقط به اعتبار کارگر بودن عضو هستند اصل بر مخالفت با کارفرماهاست. به همین دلیل طرفداری مسئولین سندیکاها از احزاب سرمایه داری و یا گذاشتن جنبش کارگری در زمره حقوق بشر دیگر گرایش راست و رفرمیسم کارگری نیست و اصولا خارج از طبقه است و در اساس با علت وجودی فعالیت تشکل توده ای کارگری منافات دارد. نمی توان با اصلاح طلبان بود و جنبش کارگری را در زمره حقوق بشر دسته بندی کرد و هنوز گرایش راست بود. اینها در زمره دشمنان طبقه کارگرند.
دولت و مجلس اصلاح طلب، کارگران کارگاههای تا ده نفر و همچنین کلیه کارگران کارگاههای قالی بافی را مستقل از تعداد کارگرانش از شمول قانون کار خارج کردند و میلیونها کارگر را دست بسته برای شدیدترین استثمار به کارفرماها هدیه دادند. و یا در دوران خاتمی کارگران خاتون آباد را که خواست کار داشتند، به گلوله بستند و کشتند بدون اینکه دولت خاتمی حتی یک هیات خشک و خالی تحقیق برای این آدمکشی تشکیل دهد. احزاب اصلاح طلب، احزاب کارگری رفرمیسم نیستند که بتوان به آنها نزدیک بود و یا فعال آنها بود و درعین حال در گرایش راست بود و حضور آنها در مسئولیت سندیکا را موجه دانست.
با آنکه برکناری اسانلو از ریاست هیات مدیره سندیکای واحد توسط طیف وسیعی از جریانات کارگری و سیاسی مورد بحث و بررسی قرار گرفت اما کمتر در بطن اوضاع سیاسی و اقتصادی کنونی قرار داده شده است. پروژه اسانلو که گذاشتن جنبش کارگری در چارچوب حقوق بشر است در متن اوضاع سیاسی و اقتصادی ایران آشکار ضد کارگری است و هدفش تبدیل نیرو و قدرت جنبش کارگری در خدمت صاحبان سرمایه و صنایع است. همه عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران بر این دلالت دارد که تغییرات بزرگ و عمیق در ایران تنها با ورود کارگران به صحنه سیاسی و آنهم با تشکل توده ای و حزبی خود و با ابزار اعتصاب و قیام ممکن است. منتها تمام تلاش دشمنان کارگران بر این متمرکز شده است که چگونه از نیروی طبقه کارگر در راه منافع سرمایه دارانه خود استفاده کنند همانطور که آخوندها در انقلاب 57 بر اعتصابات کارگری متکی شدند و پس از به قدرت رسیدن بلافاصله علیه کارگران وارد عمل شدند. اسانلو خود را در خدمت چنین پروژه ای قرار داده است.
ضد کارگران، اسانلو را به خارج کشور آورده اند زیرا برایش یک پروژه نه علیه شرکت واحد بلکه علیه جنبش سراسری کارگری ایران دارند. جنبش کارگری ایران اگر بخواهد مانند تمام صد سال گذشته ثمره مبارزاتش به کیسه صاحبان سرمایه و صنایع نرود به ناچار خود را در کنار سندیکای شرکت واحد خواهد یافت برای مقابله با یک جریان غیر کارگری و یا ضد کارگری. فعالین جناح چپ جنبش کارگری باید خود را برای این روز آماده کنند و این در گرو درک وخامت اوضاع فعلی و امکاناتی است که برای پیشروی در مقابل جنبش کارگری باز است. هنوز اسانلو به محل مورد نظر نقل مکان نکرده و هنوز با استفاده از امکاناتی که برایش تدارک دیده اند شروع به کار نکرده است. از اکنون باید برای دفاع سندیکای واحد در سطح سراسری و در مقابل یک پروژه ضد کارگری سراسری مجهز شد. به همین دلیل جا دارد تا ابعاد این مسئله و روال دفاع از شرکت واحد تدقیق و تعمیق شود. پروژه اسانلو را دارند برای طبقه کارگر ایران حدادی می کنند. با اتکا به ابزار و مقررات و اساسنامه شرکت واحد نمی توان به مقابله با پروژه اسانلو رفت. باید پایه های دفاع طبقه کارگر را علیه خواب شومی که برایش دیده اند، بسیج کرد. آنگاه که پای پروژه اسانلو در میان باشد مسئله دیگر فقط دفاع از شرکت واحد و تصمیم هیات مدیره در برکناری اسانلو نیست. کارگران واحد پس از اینکه بدون اجازه از دولت و کارفرما پیش قدم شدند و اولین تشکل کارگری را در دوران جدید ایجاد کردند و راه را به جنیش کارگری ایران نشان دادند امروز مجددا پیش قدم شدند و از یک پروژه ضد کارگری نه فقط علیه سندیکای واحد بلکه علیه کل طبقه کارگر ایران پرده برداشتند و علیه آن ایستادند. دستشان درد نکند.
پایان
زیرنویسها:
1 – قسمت اول این مقاله در ششم فوریه در سایتهای اینترنتی منتشر شد. متن فعلی شامل قمست اول که قبلا منتشر شده و قسمت دوم و پایانی است. این نوشته در دست انتشار بود که اسانلو برای اولین بار پس از آمدنش به خارج کشور مصاحبه کرد و پیوستن وی به جریان باند سیاهی امیر حسین جهانشاهی علنی شد. این واقعه در این نوشته دخالت داده نشد و موضوع نوشته دیگری است.
2- نامه “آی تی اف” در باره موضوع رانندگان اخراجی و تائید برکناری منصور اسانلو
نامه “آی تی اف” به سندیکا در مورد اخراج غیر قانونی سه تن از رانندگان شرکت واحد آقایان وحید فریدونی، حسن سعیدی و ناصر محرم زاده و تایید برکناری رئیس پیشین سندیکا
امروز “آی تی اف” موضوع سه راننده اخراجی سندیکای کارگران اتوبوسرانی شرکت واحد را مستقیما با دولت ایران مطرح کرد.
دیوید کاکرافت؛ دبیر کل “آی تی اف” پس از اینکه خبر اخراج این رانندگان را از زبان ابراهیم مددی، نايب رئیس سندیکای شرکت واحد که از سازمان های عضو “آی تی اف” است، مطلع شد، در نامه هایی به رئیس جمهور و وزیر کار خواستار بازگشت به کار این رانندگان اخراجی شد.
نام های این سه راننده حسن سعیدی، ناصر محرم زاده و وحید فریدونی است. هر سه این رانندگان از اعضای فعال سندیکا هستند و پس از فعالیت برای افزایش دستمزد کارگران از کار اخراج شده اند. اخراج این سه نفر مستقیما به فعالیت های اتحادیه کارگری آن ها مربوط است.
دیوید کاکرافت به ابراهیم مددی؛ نايب رئیس سندیکای شرکت واحد” قول داده است که “آی تی اف” به حمایت خود از هئیت مدیره سندیکای واحد که اولین اتحادیه عضو “آی تی اف” در ایران است در دفاع از اعضای خود ادامه خواهد داد” .
دیوید کاکرافت همچنین تصمیم هئیت مدیره سندیکا را مبنی بر برکناری منصور اسانلو از پست خود بعنوان رئیس سندیکا برسمیت شناخت و تاکید کرد: “ما حق هئیت مدیره را بعنوان هئیت منتخب اداره کننده سندیکا برای این تصمیم به رسمیت می شناسیم و آن را کاملا رعایت می کنیم.”
نامه‌ فدراسیون ملی سندیکاهای حمل و نقل ث ژ ت به‌ سنديکای شرکت واحد
مونتروی ، 31 ژانویه 2013
به آقایان
ابراهیم مددی نایب رئیس سندیکای شرکت واحد
رضا شهابی خزانه دار سندیکای شرکت واحد
داوود رضوی عضو هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد
رفقای عزیز،
با خبر شدیم که با مرخصی همکارمان رضا شهابی به دلایل پزشکی موافقت شده است . این مرخصی به وی امکان می دهد که از زندان خارج شود و به درمان خود بپردازد.
ما کاملا آگاهیم که بیماری های رضا شهابی ارتباط مستقیم با شرایط غیرانسانی دوران زندانی اش دارد. ما به آ زادی بی قید و شرط این رفیق برمبنای مقاوله نامه های 87 و 98 سازمان جهانی کار، که جمهوری اسلامی ایران امضا کننده آنها است، امیدواریم و به مبارزات خود در این زمینه ادامه می دهیم.
فدراسیون ملی سندیکاهای حمل و نقل “ث ژ ت” به همراه فعالین سندیکایی ایرانی و همانند آنها به مبارزات خود جهت عدالت اجتماعی که بر مبنای همبستگی و حق کارگران برای تشکیل و کنترل سندیکاهایشان جهت دفاع از منافع خود، بنیان گذاشته شده است، ادامه می دهد.
فدراسیون ملی سندیکاهای حمل و نقل باردیگر همبستگی خود را با سندیکای کارگران شرکت واحد تمدید می کند و آکسیون های همبستگی خود را جهت وادار کردن دولت ایران در احترام به آزادی های سندیکایی و آزادی حق تشکل شدت خواهد بخشید.
با احترامات رفیقانه
ژروم وریته – دبیر کل

3 – اسانلو، گزارش سالیانه وضعیت سندیکای کارگران شرکت واحد در سال 1391 که فعالیت سندیکا را در چهارچوب غیر طبقاتی حقوق بشر قرار داده و در ادامه مطلب، غیر طبقاتی بودن آن و مغایرتش با منافع یک تشکل توده ای کارگری توضیح داده میشود.
4 – مهدی کوهستانی ارتباطات بین المللی جنبش کارگری را که حاصل بیش از دو دهه مبارزه فعالین جنبش کارگری در خارج کشور بود و با وقایع اول ماه مه سقز در سال 83 به ثمر نشست را ربود و به مقام و پول رسید و کوشید تا مدافعان جنبش کارگری ایران در خارج کشور را به مرکز همبستگی آمریکایی (سولیداریتی سنتر) متصل کند. بعنوان بخشی از پروژه اسانلو باید به این موضوع پرداخت. من خواهم کوشید تا به سهم خود در اولین فرصت ممکن تاریخچه ای از دو دهه مبارزه فعالین کارگری در خارج برای شناساندن جنبش کارگری ایران به تشکلهای کارگری در اروپا و آمریکای شمالی و جلب حمایت و همبستگی آنها و همچنین اینکه چگونه این فعالیت ها و با چه هدفی منجر به تشکیل اتحاد بین المللی شد و چگونگی پیدا شدن مهدی کوهستانی در اتحاد بین المللی و مسائل پس از آنرا بنویسم.
5 – اسانلو بار قبل که به خارج آمد همراه با مهدی کوهستانی با تلویزیون برابری گفتگو کرد و درباره مسائل مالی و رابطه اش با مهدی کوهستانی نکاتی را مطرح کرد. بنا به دلایل نامعلومی این گفتگو پس از چند روز از روی سایت تلویزیون برابری برداشته شد. حال که اسانلو به خارج آمده و مسائل امنیتی بر این گفتگو مرتبت نیست، جا دارد تا مسئولین تلویزیون برابری با انتشار این سند جنبش کارگری ایران به درک و فهم بهتر و شفاف تر موضوع مورد بحث کمک کنند.
6 – مخالفت محمود صالحی با برکناری اسانلو از ریاست هیات مدیره در مصاحبه ای کتبی با بهرام رحمانی انجام شده است. سئوال بهرام رحمانی این است: “آیا این موضع ناگهانی هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد مبنی بر اخراج اسانلو، مغایر با کار جمعی و نظر آن بخش از اعضای سندیکا که وی را انتحاب کرده اند، نیست؟ به نظر می رسد نویسندگان اطلاعیه مورد نظر، رفتاری خصمانه و به دور از روابط و مناسبات و احساس همبستگی طبقاتی کارگران و رفیقانه با اسانلو اتخاذ کرده اند. به نظر شما، آیا نمی شد سندیکا روش دیگری برای برکناری اسانلو در پیش می گرفت؟ تنها راه همین بود؟”
7 – عده ای مطابق عادت مالوف، برخوردهای ناسالم خود را که یاد آور روش چندش آور کیهان خامنه ای است با تصمیم سندیکای واحد در برکناری اسانلو از ریاست هیات مدیره سندیکا آغاز کردند و از جمله آنرا مشکوک، در راستای اعمال وزارت اطلاعات و شوراهای اسلامی دانستند. اینها سپس فحاشی و اتهام زنی خود را متوجه مدافعان تصمیم سندیکای واحد و به ویژه “کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای های کارگری” و محمد قراگوزلو کردند و طبعا نویسنده این مطلب (رضا مقدم) را نیز بی نصیب نگذاشتند و مشخصا اسد گلچینی و ایرج فرزاد به اصطلاح “ویژه نامه” نوشتند. اسد گلچینی از شعبه خانوادگی حزب کمونیست کارگری ـ حکمتیست، نام اتهام نامه و فحشنامه اش را گذاشته است “اپورتونیسم را باید منزوی کرد، مروری بر دخالت رضا مقدم و گروهش در مساله سندیکای واحد”. ایرج فرزاد یکی از منفردین بازمانده از مشتقات چهارم انشعابات حزب کمونیست کارگری، ابتدا تحت عنوان “کارت زرد به رضا مقدم” نوشت: “اعلامیه منتسب به “هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد”، مبنی بر تعلیق تمامی مسئولیتهای منصور اسالو و “برکناری” اش، و سنگسار سیاسی شخصیت و حرمت او، با واکنشهای متفاوت روبرو شده است. … آقای رضا مقدم، رندانه با پذیرش اصل سناریو وزارت اطلاعات و نهادهای “امنیتی- کارگری” رژیم اسلامی، بحث را به طرف “وجاهت” قانونی تصمیم “هیات مدیره” کذائی کج کرده است و مرقوم فرموده اند که: “اعلام اینکه سندیکا در خارج کشور نماینده و سخنگو ندارد و یا به عبارت دیگر برکناری کسی که در خارج خود را نماینده و سخنگوی سندیکا واحد معرفی می کرد اقدامی درست و به سلامت سندیکا کمک می کند.” جوهر اصلی “رویکرد” رژیم اسلامی در سرهم بندی اطلاعیه منتسب به هیات مدیره، عینا همین حکم حکیمانه جناب مقدم است که جنبش کارگری ایران باید فاقد “شخصیت” و “نماینده”، بویژه در رابطه با “خارج کشور” باشد.” منتها ایرج فرزاد اینگونه اتهامات را کافی ندانست و به اصطلاح یک “ویژه نامه” نوشت تحت عنوان “بازگشت به خویش” آقای مقدم و خیل متفرق کارگر پناهان”. ایرج فرزاد با این نوشته در دروغگویی و اتهام زنی سنگ تمام گذاشت. اتهامات و اراجیف ایرج فرزاد حتی ارزش عصبانی شدن را هم ندارد و بی نیاز از هر نوع پاسخگویی است.
– سعید صالح نیا از حزب کمونیست کارگری: “در این اطلاعیه مشکوک که بعنوان اطلاعیه “اخراج” اسانلو دیگر مشهور جهانی شده و واقعا تابلوی تمام عیار ورشکستگی است نکات مهمی هست که من اینجا روش خم می شوم: اولا: این اطلاعیه معلوم نمی کند که دقیقا از سوی چه کسانی و با چه رای صادر شده. از یک تشکل علنی اینجور اطلاعیه صادر نمی شود! بیشتر به اطلاعیه یک فرقه شبیه است که دارد کافری را به سزای اعملش می رساند. همه چیز در رمز و راز است! دوما: این اطلاعیه مخاطبش “بیرون ایرانست” و اصلا ارزشی برای جامعه ایران و خود کارگران ایران و فعالین کارگری قائل نیست و دارد بطور تلویجی “پاسخ می دهد به خبر بیرون زدن منصور اسانلو” و ادرس می دهد به همه که اولا منصور اسانلو در خارج است و دوما از “اونها نیست”! سوما: بر این مذهب استوار است که نهاد کارگری اساسا در خارج کشور زبان ندارد! گوئی زبان نداشتن اتحادیه ها و سندیکاها در خارج کشور، فضیلتی است! خیلی ویتامین دارد که اتحادیه کارگری در دنیا صدا نداشته باشد! چهارما: اطلاعیه فتوا صادر می کند و منصور اسانلو را بخاطر موهوماتی که مردم نمی دانند چیست هم اخراج می کند و هم از همه دنیا می خواهد که بهش کمک هم نکنند! منزویش کنند! رویشانرا برگردانند! دقیقا مثل فتواهای اخوندیست که کافر را نجس اعلام می کنند تا مگر دست ادمی اصلا به کافر بخورد! این اطلاعیه دارد مفتضحانه اینده منصور اسانلو را هم از او می گیرد. از این حهت یک بدعت است! همچین فراخوانی دنیا بخود ندیده! انهم با زبان یک هیئت مدیره سندیکائی که زمین سیاسی ایران را در سالهای تیره و خفقان اور سالهای 80 به لرزه اورد! این اطلاعیه را باید بعنوان یک سند در بایگانی مهملات گفته شده در جنبش کارگری ایران و جهان بایگانی کرد! از همان اتحادیه های بین المللی کارگری خواست انرا تحویل نگیرند و پاسخ دهند! خیلی ها همین همخونی فرهنگ اطلاعیه اخراج را با استراتژی جنگ روانی وزارت اطلاعات می بینند و از خود می پرسند راستی این “هیئت مدیره سندیکا” کی هست و پشتش کی خوابیده؟ دستهای گرداننده اش از کجا تغذیه می شود؟ “اطلاعیه اخراج” را به سینه آنها که صادرش کردند پرتاب کنیم و به اتحادیه و تشکلهای کارگری ایران و خارج ایران فراخوان دهیم که این اطلاعیه را نپذیرند. این اطلاعیه از سنت طبقه کارگر ایران و مبارزاتش بدور است. توهین است به منصور اسانلو و همه فعالین عاشق راه ازادی طبقه کارگر. همصدا شویم! کارگر شرکت واحد و سندیکایش یک خانه تکانی بزرگ پیش رو دارد”. (چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم؟ خانه اش ویران باد! در حاشیه حکم مشکوک “اخراج منصور اسانلو” از سندیکای شرکت واحد. اول فوریه 2013)
– مازیار رادپور از حزب کمونیست کارگری – حکمتیست: “سایت موسوم به سندیکای شرکت واحد تهران در اطلاعیه ای منصور اسانلو را یه دلیل انچه مطبوعات کثیف اخوندی سو استفاده جنسی از دختران و تجارت سکس با دوبی و شیخ نشینها اعلام کرده اند از سندیکا بر کنار کرده و از سازمانهای بین المللی خواسته تا دست از حمایت از منصور اسانلو بردارند. درس های این اطلاعیه پلیسی و مسموم چیست؟ 1 – جمهوری اسلامی و سازمانهای کارگری کثیفش چون خانه کارگر معمار این اطلاعیه هستند” (متن اطلاعیه سندیکای شرکت واحد یا فشار دیکته های وزارت اطلاعات اخوندی؟ دوم فوریه 2013)
– عبداله شریفی، از مشتقات چهارم انشعابات حزب کمونیست کارگری. “در فضائی که مقدمتا نهادهای امنیتی رژیم اسلامی ایجاد کرده و پرونده “اخلاقی” اسالو را مهندسی کرده اند، برخی از منزه طلبانی که بی ربطی خود را به جنبش کارگری ایران در پرده ریاکارانه دفاع از “سلامت” تشکل ها و فعالین جنبش کارگری و خطر آلوده شدن آنها به تطمیع توسط نهادهائی از جمله “سولیداریتی سنتر” پنهان کرده اند، تلاش کرده اند كه با جلوس بر صندلی مفسر حقوقی اختلاف بین اسانلو و رهبرى سنديكاى شركت واحد ميداندار شوند.
در اين ميان، نقش جنايتكارانه جمهورى اسلامى و وزارت اطلاعات و سنت تخريب سابقه مبارزاتى انسانهاى شريف و مبارز كاملا پيدا است. تلاش براى ناديده گرفتن اين پروژه و چيدن سناريو به اين ترتيب كه جمهورى اسلامى حذف شود و بحث را به اختلاف اسانلو و رهبرى سنديكا، تقليل دادن اگر امرى آگاهانه و زشت نباشد حداقل غير سياسى گرى و آماتوريسم و بی مسئولیتی محض است. … برخورد هیات مدیره سنديكاى شركت واحد حتى اگر بدون زمینه چینی های رژیم اسلامی هم بوده باشد، رفتاری جبونانه، ناسپاس و بری از احساس همبستگی طبقاتی است.” (تخريب تاريخچه منصور اسانلو، كار جمهورى اسلامى است!، 27 ژاونویه 2013)
– اسد گلچینی از حزب کمونیست کارگری – حکمتیست، “ظاهرا وظیفه توجیه و از آن بدتر قابل قبول جلوه دادن تصمیم هیات مدیره سندیکای شرکت واحد در مورد عزل اسالو بر عهده “کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری” قرار گرفته است. چاشنی مهم در این تلاش کمیته هماهنگی “سنت شورایی کارگران” بودن این تصمیم است. تلاشی که در ادامه خواهیم داد صرفا تلاشی جعلی و فرصت طلبانه از طرف این تشکل برای پیشبرد امر دیگری است. در دنیای واقعی دلایل دیگری پشت دفاع سرسخت کمیته هماهنگی، آنهم علیرغم ابراز بی اطلاعی از مسأله و با چنین ادعاهای قلمبه و دهان پرکنی، خوابیده است. کمیته هماهنگی تصمیم گرفته است به هر قیمت تصمیم هیات مدیره شرکت واحد را توجیه کند. این تصمیمی آگاهانه است چرا که با وجود ابراز بی خبری که از مسایل سندیکای واحد دارد، تصمیم به اتخاذ چنین سیاستی گرفته اند. نویسندگان کمیته هماهنگی میتوانستند همراه دیگر فعالین کارگری از هیئت مدیره بخواهد بر مبنای مسائل اخلاقی و خصوصی تصمیم نگیرند، بخواهد تسلیم سنت و فرهنگ اسلامی – شرقی جامعه نشوند، بخواهد مبنای فعالیت مشترک هیئت مدیره و سندیکا نه دروی و نزدیکی شخصی که منافع مشترک کارگران شرکت واحد باشد.” (دفاع از “سنت شورایی کارگران” یا نهادینه کردن اپورتونیسم, در باره اطلاعیه کمیته هماهنگی در خصوص تصمیم هیات مدیره سندیکای واحد، دهم فوریه 2013)
– بختیار پیر خضری، “حتی اگر منصور اسانلو به هر دلیلی وظایفش را به عنوان عضو هئیت مدیره پیش نبرده باشد، صادر کردن این اطلاعیه با همچین مضمونی قبل از هر چیز نویسندگان این اطلاعیه را زیر سوال می برد نه وی را.
دوستان گرامی هئیت مدیره سندیکای شرکت واحد، شما که درپایان این اطلاعیه، شعار گسترش صلح، عدالت و صداقت را در جهان سر میدهید چگونه به خودتان اجازه می دهید به دلائل شخصی “ارتجاعی و مذهبی” دست به این اقدام نامسئولانه و ضد کارگری بزنید” (درحمایت از منصوراسالو، درمقابل اطلاعیه سندیکای شرکت واحد، بیست و سوم ژانویه 2013)
– امیر پیام، “ابعاد مخرب و ویرانگر این اطلاعیه دوخطی برای جنبش مستقل کارگری ایران و کل طبقه کارگر آنقدر عمیق و گسترده است که ذهن را ابتدا به این سوق می دهد که شاید اعضای هیئت مدیره و خود اسالو و طبعا نادانسته و ناخواسته طمعه توطئه ای پیچیده از طرف وزارت اطلاعات و عوامل خانه کارگر و شوراهای اسلامی که همه جا می لولند شده باشند” (هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد: خطایی فاحش! بیست و سوم ژانویه 2013)
– بهروز ناصری از حزب کمونیست ایران: “بنام سندیکای شرکت واحد، میخواهند سندیکای واحد را بعنوان یکی از نهادهای وابسته به رژیم اسلامی بشناسانند؟ … این اطلاعیه مشکوک است. این اطلاعیه حاوی احکام عقب مانده، ارتجاعی و ضد کارگری است.” (درباره برکنار کردن منصور اسانلو، بیست و چهارم ژانویه 2013)
بهروز ناصری، که من برای اولین بار است که شاهد چنین ادبیاتی از وی هستم، پس از چند روز و مطابق آنچه خودش “بدنبال تذکرات بعضی از رفقا در مورد اشکالات موضعگیری” نامیده، کوشیده است تا لحن موضع اولیه خود را ترمیم کند و سپس مخالفت خود با برکناری اسانلو از ریاست هیات مدیره را بر مواضع اساسنامه ای محمود صالحی متکی کند و به مخالفت با اطلاعیه “کمیته هماهنگی برای کمک …” بپردازد. در مطلب بهروز ناصری که نامش “دوباره در مورد برکناری اسانلو و پاسخی به بعضی از موضعگیریها” است، آمده: “در اینکه کمیته هماهنگی مختار است چه نوع موضعی اتخاذ میکند، صحبتی نیست. و در اینکه کمیته هماهنگی هم بنا به ابهامات و سوالات و ناروشنی های که دارد ولی باز هم قصد دفاع از این عمل مشخص (یعنی دفاع از اطلاعیه سندیکای شرکت واحد) را دارد، میل خودشان است.
من اینجا نمیخواهم تماما با کمیته هماهنگی درگیر شوم، چون این هدف فعلی نیست. اما تمایل دارم به نکاتی در اطلاعیه ای که صادر کرده اند اشاراتی داشته باشم. کمیته هماهنگی از سنت شورایی سخن بمیان میآورد و مینویسد: «… این البته سنتی خوب و پسندیده است که باید از جانب کارگران آگاه و فعالین و تشکلهای کارگری مورد حمایت و پشتیبانی قرار گیرد. بارقه ها نشانه های یک سنت دیرپا و ارزشمند کارگری، سنت شورایی کارگران، آشکارا در این حرکت دیده میشود. باید آنرا به حد کافی برجسته کرد و تقویت نمود و از جوانب و ابعاد مختلف گسترش داد… .» معلوم نیست که رابطه بین این اشاره کمیته هماهنگی در مورد سنت شورایی با یک اقدام ضد آزادیخواهی سندیکای شرکت واحد که نه از جانب مجمع عمومی سندیکای شرکت واحد، بلکه از جانب هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد روی داده چه ربطی دارد؟ واقعا اگر کمیته هماهنگی این اقدام مشخص سندیکای شرکت واحد را در چهارچوب سنت شورایی ارزیابی میکند، مایه تاسف است. رفقای عزیز کمیته هماهنگی، بروید مصاحبه ای که محمود صالحی انجام داده است را بخوانید و بعدا بیایید از سنت شورایی حرف بزنید. این اقدام سندیکا شرکت واحد ربطی به سنت شورایی ندارد. اگر داشت برای برگزاری مجمع عمومی سندیکا تلاش میکردند…. کمیته هماهنگی می پندارد که :«… تقویت این حرکنت و حرکتهای از این دست به منزله تایید و تکریم کار و خرد جمعی کارگران است. به ویژه این که در راستای امر اصولی و درستی انجام شده باشد.» سندیکای که به دلیل فشار پلیسی موفق به برگزاری مجمع عمومی نشده است و حداکثر مدیریت سندیکا آن اطلاعیه را صادر کرده است، چگونه میتوان تصمیم هیئت مدیره را با خرد جمعی کارگران که در مجمع عمومی شان متبلور میشود اشتباهی گرفت؟”

– ایرج فرزاد، “اینکه در تتمه و تکمیل سناریو برکناری، در یک اقدام معنی دار، “کارگر” زندانی دیگری، رضا شهابی، در ایام مرخصی از زندان، جلسه پلتاک فراخوان میدهد و در میان “فعالین سندیکائی” و “کارگری” شبهه ایجاد میکند که به احتمال “آلوده” بودن اسالو در ارتباط با “سولیداریتی سنتر” فکر کنند، نیز، انگار هیچ ارتباطی با کمپین تبلیغاتی رژیم ندارد. چه دلیل از این محکم تر که یک کارگر، آنهم خود دست اندر کار امر “سندیکای کارگری” و آنهم از قضا “دربند” و زندانی، سایه سنگین اتهامات علیه اسلو را تیره تر کند؟” (پیرامون برخی احکام نامربوط در مورد “برکناری” اسالو، یادداشتهای روزانه، ۵۰- چهارم فوریه ۲۰۱۳)
“حتی اگر از دخالت رژیم اسلامی و دسیسه های پیچیده این رژیم علیه مخالفان خود صرفنظر کنیم و فرض بگیریم که هیات مدیره شرکت واحد با چشم باز و فارغ از هر فشار سیاسی و امنیتی رژیم، چنان احکام سنگینی را علیه اسالو صادر کرده باشد، باز هم این یک تصمیم “ضد اجتماعی” و یک “سیاست” ضداجتماعی است. البته صف رنگارنگ مدافعان تصمیم “منتسب” به هیات مدیره شرکت واحد، بالاخره ناچار شده اند از “سیاست” و گرایش سیاسی “سازشکارانه” اسالو در برابر “امپریالیسم” به عنوان شالوده اصلی “موضع” خود رونمائی کنند.
جالب این است که در ارجاع به تصمیمات “جمعی” هیات مدیره، به عدم وجاهت حتی اداری آن تصمیم که اکثر اعضای آن یا از مقام خود “استعفا” داده و یا تحت فشار وزارت اطلاعات رژیم از شرکت در جلسات آن خودداری کرده بودند کمترین اشاره ای نمیشود. یعنی حتی با فرض اعتقاد به وجاهت جوانب حقوقی و اداری تصمیم جمعی هیات مدیره، چنین “مصوبه” ای با تصمیم و رای اعضای آن، وجود خارجی ندارد. چرا که کوچکترین اشاره ای به محل تشکیل جلسه، تعداد شرکت کنندگان در آن و اعضای صاحب صلاحیت و برخوردار از حق قانونی رای و صورت جلسه آن نشده است. از این نظر ارجاع به یک “فرافکنی” پر از شبهه و ابهام آنهم در مورد ترور شخصیت یک انسان شناخته شده، دیگر صراحتا جعل است و روشن است که جماعت “ریگی در کفش” دارند. از یک طرف به روش “فردی” اسالو حمله میکنند، اما از طرف دیگر عدم دخالت “ابراهیم مددی” در تصمیم موهوم را به حساب گرایش “ور دست سازی” اسالو میگذارند و “اظهارنظر “فردی” رضا شهابی، دقت کنید نه “رای” او در جلسه هیات مدیره، بلکه “نظر” او در ایام مرخصی از زندان و در پلتاک با “فعالان کارگری” خارج کشوری را تماما نشانه صلابت قانونی رای “جمعی” هیات مدیره قالب میکنند!” (باز هم درباره “برکناری” اسالو، یادداشتهای روزانه، ۵۲- یازده فوریه ۲۰۱۳)
8 – اسد گلچینی از حزب کمونیست کارگری – حکمتیست، مطلب “در راستای تصمیم گیری جمعی و شورایی” از “کمیته هماهنگی برای کمک …” را مغایر لیدر بازی و رهبر پرستی احزابی که عضوش بوده و هست دانسته و به مخالفت با آن برخاسته است. اسد گلچینی و دیگر طرفداران رهبری فردی، در مخالفت با رهبری جمعی و برای داشتن لیدر، حزبی که عضوش بودند را به بحران و انشعاب کشاندند، طبعا اطلاعیه کمیته هماهنگی در دفاع از رهبری جمعی را کاملا علیه خود دانسته اند. بنابراین جای تعجبی نیست اگر رهبر پرستان مخالف تصمیم سندیکای واحد و اطلاعیه “کمیته هماهنگی برای کمک…” باشند و اگر غیر از این بود جای تعجب داشت. راه جنبش کارگری و سنتهای مبارزاتی و مناسبات درونی و تصمیم گیریش از احزاب چپ غیر کارگری جداست.
9 – بعنوان یک نمونه، حزب کمونیست کارگری در 14 سال گذشته دچار چندین انشعاب شده است و هر بار به مخالفان درونی خود فحاشی کرده و اتهام های کثیف زده است. اینها این افتخار را دارند که برای این اتهام زنی و فحاشیهای خود نشریه و سایت ویژه نظیر “هوی” و “جدل آنلاین” راه انداختند. شاخه های مختلف حزب کمونیست کارگری که از زدن هیچ اتهام و دادن هیچ فحشی به رفقای خود ابا ندارند طبعا ملاحظه سندیکای واحد را هم نکردند و اتهامات کثیف امنیتی به هیات مدیره سندیکای واحد زدند و برکناری اسانلو را به نیروهای امنیتی رژیم اسلامی نسبت دادند و یا آنرا در راستای منافع و اهداف رژیم دانستند. در مورد برکناری اسانلو هم، همانطور که در بالا نمونه هایی ذکر شد، برخوردهای غیر سالم اساسا از طرف مشتقات مختلف حزب کمونیست کارگری است. برای توضیح دلایل اتهام زنی و فحاشی اینها، علاقه مندان می توانند رجوع کنند به “رضا مقدم، در این بن بست، سه حزب کمونیست کارگری در پایان راه”، فصل چهارم، “اضمحلال اخلاقی حزب کمونیست کارگری”. نسخه “پی دی اف” این کتاب که از انتشارات کارگر امروز و در مرداد 1386 منتشر شده در سایت اتحاد سوسیالیستی کارگری موجود است. اسد گلچینی که به هیات مدیره سندیکای واحد درس اخلاق می دهد در همین انشعاب اخیرشان در حزب حکمتیست، چون مسئول مالی حزب با آنها بود و جدا شد، تمام پول رفقای خود را بالا کشیدند.
اسد گلچینی نوشته است “این سنت شیطان سازی از رفیق خود را باید به صاحبان آن، به جریانات فرقه ای، مذهبی و ایدئولوژیک واگذار کرد. … سنت شیطان سازی را فقط در جریانات چپ حاشیه‌ای و فرقه ای میتواند دید، سنتی که متأسفانه توانسته در جنبش کارگری جایی برای خود باز کند.” هر فردی و حتی فعالین مشتقات متعدد احزاب کمونیست کارگری می دانند که آنچه اسد گلچینی گفته یک نعل وارونه است و اساسا این سنت احزاب کمونیست کارگری است و نه جنبش کارگری. همچنین عبداله شریفی که به درست از مخدوش نشدن سابقه اسانلو و نقش وی در ایجاد سندیکای واحد نوشته است فراموش کرده که خود به جریانی متعلق است که با هر انشعابی تاریخ حزب خود را مجددا می نویسند تا نقش مخالفان امروزیشان را حذف و نام آنها را پاک کنند.