خامنه ای و “ایرانی جنس ایرانی بخر”!
پدرام نواندیش
با بحران اقتصادی ای که نظام سرمایه داری از اواخر سال ٢٠٠٧ میلادی با آن دست به گریبان است و مضافا عجز دولتهای بورژوائی برای غلبه بر بحران، شاهد موج تحولات سیاسی در جوامعی هستیم که تا دیروز ظاهرا در ثبات بسر می بردند. برخی پیمانها، حتی چهارچوبهای جغرافیایی و بسیاری قراردادها، کارکردش را برای ادامه حیات بورژوازی از دست داده و دولتهای بورژوائی بنا به موقعیت و جایگاه شان، شرکت وعدم شرکت شان در پیمانها و قراردادها را بازتعریف می کنند. برگزیت و ائتلاف دولت های اتحادیه اروپا، سقوط حکومتهائی و قدرت گرفتن فاشیستها، درست بر متن بحران جهانی سرمایه داری و تداوم آن است که به وقوع می پیوندد. این تحولات از عواقب و عوارض تضادها و بحران اقتصادی نظام سرمایه داری است که در قلمرو اقتصادی باقی نمانده و به کشمکش های سیاسی و اجتماعی دامن زده است. علت روند سلب حقوق مدنى و سياسى مردم و بويژه طبقه کارگر، اوجگيرى تبليغات و فشارهاى واپسگرايانه مذهبى، ناسيوناليستى، نژادپرستانه و ضد زن از نتایج این بحران است. سرمایه داری جهانی در فرایند کاستن از شدت بحران اقتصادی، ناچار به بازتعریف حوزه های نفوذ است. با روی کار آمدن ترامپ، این تنشها و تناقضات تشدید شده و بی افقی بیش از پیش بر نظم جهانی حاکم شده است.
کارکرد رژیم جمهوری اسلامی برای سرمایه داری جهانی از چهل سال گذشته تا کنون، آنتی کمونیسم و سرکوب عریان جنبش کارگری و دیگر جنبش های رادیکال بوده است. اما تشدید بحران های همه جانبه جمهوری اسلامی و علاج ناپذیری آنها و خصوصا تشدید بحران سیاسی که به دنبال اعتراضات در بیش از یکصد شهر ایران به وقوع پیوست و پایه های رژیم اسلامی را به لرزه در آورد، دولتهای امپریالیستی و در راس آنها دولت آمریکا را بر آن داشته تا شاید یکبار دیگر همانند آنچه که در گوادالوپ تصمیم گرفته شد، بورژوازی ورشکسته ایران را در قدرت سیاسی نگه دارند. بنا بر کارنامه چهل سال گذشته جمهوری اسلامی، هرگاه دولتهای غربی بی اعتمادی شان را نسبت به رژیم ایران با طرح موضوع تحریم و رژیم چنج نشان داده اند، جمهوری اسلامی نیز تلاش کرده که سیاست هائی برای بقا و جلب آنها بکار برد. از ایجاد تمهیدات برای استثمار بیشتر و تشویق گرفتن از بانک جهانی و صندوق بین المللی پول تا کاهش مرتب دستمزدها و سرکوب چپ و کارگر، و اخیرا پناه گرفتن پشت مضحکه شعارهای ناسیونالیستی است.
خامنه ای روز چهارشنبه اول فروردین ماه در جمع جیره خواران رژیم اسلامی در مشهد، در متن استیصال و درماندگی اقتصادی و ناتوانی رژیم به شعار کهنه و مسخره “حمایت از کالای ایرانی” پناه برد. این در شرایطی است که خود حکومت حضرت آقا کل تولید و کشاورزی و هر صنعت داخلی را طی پروسه خصوصی سازی نابود کرده و دست وارد کنندگان و سلطان آیت الله ها داده است.
خامنه ای در ابتدای سخن به عنوان کارنامه جمهوری اسلامی بر مبانی ایدئولوژیک اسلامی رژیم، تاکید گذارد و آن را بارزترین اصل در حکومت جمهوری اسلامی عنوان کرد. میلیونها شهروند اعم از کارگر و کارکن جامعه، اعم از زن و مرد و پیر و جوان، معنای اسلام و حکومت اسلامی را با گوشت و پوست خود لمس کرده اند. خمینی جانی با تیغ اسلام و حکومت اسلام سیاسی انقلاب عظیم ٥٧ را بخون کشید و هزاران زندانی سیاسی را با یک فرمان قتل عام کرد. اکنون خامنه ای پس از چهل سال بر آن کشتار جمعی آزادیخواهان تاکید و مهر تائید می گذارد. آنها که سخنان خامنه ای را از طریق میدیا شنیدند و در جریان انقلاب ٥٧ در صف تظاهراتها بودند، این شعار تظاهرات کنندگان در یادشان زنده شد، آنگاه که فریاد میزدند “ما می گیم شاه نمی خواهیم، نخست وزیر عوض میشه، ما می گیم خر نمی خوایم پالان خر عوض میشه”. اکنون شهروندان طی ١٠ روز تظاهرات خود در بیش از یکصد شهر ایران در دی ماه گذشته، مرگ بر خامنه ای را فریاد زدند، اکنون خامنه ای از “آزادی بیان و آزادی اجتماعات در جمهوری اسلامی” داد سخن می گوید. براستی چقدر وقاحت، چقدر بی شرمی. این از خواص دیکتاتورها است که هیچ کس را نبیند و شعارهای تظاهرات کنندگان که خواستار سرنگونی خامنه ای و کلیه دم و دستگاه های رژیم اسلامی بودند را نشنود.
بخش بعدی سخنان خامنه ای مبنی بر وجود فساد در دستگاه های دولتی، از تناقض و دروغ گویی سرشار بود که حتی تعجب جیره خواران رژیم را برانگیخت. می شد آثار ناباوری از سخنان خامنه ای را در نگاههای احمقانه شان دید. بعد از مقدمه چینی ها و لاف و گزاف های دروغین پیشرفت و نانوتکنولوژی و غیره، نوبت به آمار دهی در باره وضعیت اقتصادی جمهوری اسلامی که رسید، خامنه ای دست در انبان صندوق بین المللی پول کرد و آماری از رشد اقتصادی رژیم اسلامی در پایان سال ٩٣ بیرون کشید. همان تاریخی که از سوی صندوق بین المللی پول به عنوان رشد اقتصادی مثبت جمهوری اسلامی یاد شده، اتفاقا معلمان و پرستاران، کارگران اعتصابات و اعتراضات گسترده ای داشتند و سفره خالی خود را فریاد می زدند. خامنه ای حتی جرات بیان اعتراضات و اعتصابات کارگری که هم اینک سرمایه داری و رژیم اسلامی شان را در تنگنا قرار داده را نداشت و تعمدا همانند دیکتاتورها خود را به نشنیدن زد. دیکتاتورها بخصوص از نوع مذهبی و اسلامی شان، مردم را کر و کور و فاقد حافظه تاریخی می پندارند و دوست ندارند که کسی به یاد داشته باشد مردم کارگر و مردم گرسنه چگونه با رگبار گلوله نیروهای سرکوبگر در شهر بابک، در اسلامشهر در بیش از یکصد شهر به خاک افتاده اند، دوست ندارند کسی به یاد بیاورد که زندان های جمهوری اسلامی قتل گاه زندانیان سیاسی بوده است. بنابراین یکته تازی می کنند و مزدورانش نیز برایش تکبیر می گویند.
اما بخش مهمی که خامنه ای این همه را برای بیان آن مقدمه چینی کرد، اعتراف به وخیم ترشدن بحران اقتصادی رژیم اسلامی است. ورشکستگی بنگاه های اقتصادی، توقف تولید و به قول او، اتکاء به تولید نفت و آنهم نداشتن بازار فروش، و محدودیت فروش کالاهای تولیدی ایران، و به یک سخن تداوم بحران اقتصادی به همراه دیگر بحران های رژیم است که خامنه ای را به چنان وحشتی انداخته است که اینبار صریح تر از قبل، ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی را به استمداد طلبیده است. اعلام سال “حمایت از کالاهای ایرانی”، محدود کردن ورود کلای قاچاق، در واقع چراغ سبز خامنه ای به سرمایه داران داخلی است. خود خامنه ای در سخنان خود بیهوده بودن شعار “حمایت از کالاهای ایرانی” را به خوبی درک کرده و حتی آنرا بیان می کند. سخنان خامنه ای اعتراف به شکست رژیم اسلامی است. فعال تر شدن نیروهای پروغرب و ریزش نیروهای پرو رژیم و پیوستن شان به نیروهای پرو غربی، افق سرنگونی جمهوری اسلامی را بیشتر تقویت کرده است.
اما آیا خامنه ای و حکومتی که او در راس آن قرار دارد، مدافع خوبی برای بورژوازی ایران بوده است؟ جنبش اسلام سیاسی تاریخا نشان داده است که در سرکوب انقلابیون و آزادیخواهان یکی از بی رحم ترین و ارتجاعی ترین جنبش های سیاسی است و جمهوری اسلامی نماینده این جنبش به غایت ارتجاعی و سرکوبگر است. در عین حال این حکومت ادعاهای منطقه ای دارد و میخواهد اسلاام را صادر کند و هر روز علیه این و آن اعلام جنگ می کند. تجربه چهل سال گذشته جمهوری اسلامی درجه بالای سبعیت جنبش اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی را نشان داده است. این رژیم در واقع ئر یک رابطه خصمانه همیشگی با شهروندان آن جامعه بوده است. بنابراین طی سالهای گذشته جمهوری اسلامی به لحاظ چنین موقعیت سیاسی ای و با ایدئولوژی اسلامی و صدور تروریسم و حکومت آخوندهائی که هر روز فتوا علیه هر چیز عادی می دهند، نمیتوانست به یک دولت متعارف بورژوازی ایران تبدیل شود. عطش صدور سرمایه به ایران با مانع بحران ها و تناقضات درونی جمهوری اسلامی برخورد کرده و در نتیجه ریسک صدور سرمایه کلان به ایران بالاتر میرفت. به این اعتبار علیرغم کاهش شدید دستمزد کارگران به زور سرنیزه و سرکوب عریان کارگران و جامعه برای ترغیب ورود سرمایه گذاران بین المللی، جذب سرمایه بین المللی در حد چند میلیارد آن هم در بخش صنعت گاز فراتر نرفت. خامنه ای خود و حکومت اسلامی اش به یکی از بزرگترین سرمایه داران تبدیل شده است. سپاه پاسداران رژیم خود یک قشر مهم سرمایه داران در ایران را تشکیل میدهد. بنگاه های اقتصادی را هم میان سران و کاربدستان ریز و درشت رژیم تقسیم کرده اند، اما خود به مانعی برای رشد سرمایه گذاری در ایران تبدیل شده اند. اتفاقا همان مقدمه سخنان خامنه ای تحت عنوان پایه و مبانی فکری ایدئولوژیک اسلامی، بیانگر تناقض بزرگ ماهیتی جمهوری اسلامی با زندگی شهروندان جامعه است که خود اشاره به وضعیتی دارد که رژیم اکنون گرفتار آن است. بنابراین خامنه ای و جمهوری اسلامی علیرغم خوی ددمنشانه و سرکوبگرانه اش، علیرغم آنکه توسط همین آمریکا و دول غربی به قدرت پرتاب شد، امروز حتی دیگر در داخل حکومت اتوریته اش را از دست داده است. بحران سیاسی رژیم اسلامی ابعاد تازه تری یافته است. اعتراضات واعتصابات کارگری ابعاد دامنه دارتری به خود گرفته است. رژیم اسلامی مضحکه تعیین حداقل مزد را به لحظات پایانی سال کشاند و دستمزد تعیین شده برای سال ٩٧ را چندین برابر زیر خط فقر اعلام کرد. جمهوری اسلامی به عنوان یک دولت سرمایه داری از پاسخگویی به نیازهای ابتدایی شهروندان جامعه درمانده است و هر اعتراض و اعتصاب را با سرکوب پاسخ می دهد. دولت های بورژوائی جهانی با این اوضاع “خطر” انقلاب کارگری را درک کرده اند. بنابراین شروع به آلترناتیو سازی از پروغربی ها کرده اند. پول و رسانه در اختیار نیروهای مدافع سرمایه داری قرار میدهند. اما آلترناتیو نیروهای مدافع غرب و سلطنت همانی را میگویند که اکنون خامنه ای در واپسین روزهای عمر خود و حکومتش میگوید. کارکنید. کمتر دستمزد بگیرید. کمتر مصرف کنید. حرف نزنید. بیان نکنید اگر مخل اسلام و امنیت ملی است. هر کس اعتراض کند در خدمت دشمنان نظام است. هیچ کس حق تشکل ندارد و به قول پدر تاجدارشان یک حزب و آن هم حزب رستاخیز و … اینها آینده به قدرت رسیدن دارو دسته مداقعین سلطنت و سرمایه داری است.
دولت های بورژوائی و در راس آنها دولت آمریکا، خواهان سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی نیستند. آنها خواهان تغییر رژیم با نیروهای مدافع خودشان برای تامین منافع سرمایه جهانی هستند. بنابراین آنچه که طبقه کارگر و توده کارکن جامعه از به قدرت رسیدن آنها می تواند عایدشان شود، درجه استثمار و سرکوبگری بیشتری است. تنها راه برای خلاصی از شر همه مدافعان استثمار و بردگی مزدی، به زیر کشیدن انقلابی جمهوری اسلامی و کسب قدرت سیاسی توسط یک دولت انقلابی کارگری و ایجاد حکومت مبتنی بر شوراها، سوسیالیسم است. این ممکن نیست مگر آنکه متحد و متشکل شویم و خود را سازمان دهیم. زنده باد تشکل، زنده باد سازمان و زنده باد سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و ایجاد جامعه ای مبتنی بر آزادی و برابری و رفاه انسانها. *