فعالین جنبش لغو کار مزدی « جمهوری» اسلامی سرمایه و بهای نیروی کار

« جمهوری» اسلامی سرمایه و بهای نیروی کار
شالوده حیات سرمایه داری رابطه خرید و فروش نیروی کار است. طبقه کارگر برای زنده ماندن مجبور به فروش نیروی کار خویش است و طبقه سرمایه دار با خرید و مصرف این نیرو و تصاحب کار اضافی کارگران است که جهان هستی را از سرمایه های خود مالامال می سازد. طبقه نخست به حکم همین رابطه از همه شئون هستی آزاد انسانی ساقط می شود و طبقه دوم بر تمامی هست و نیست ساکنان دنیا مسلط و فرمانراوا می گردد. رابطه خرید و فروش نیروی کار یک رابطه اجتماعی، رابطه تبدیل انسان ها به دو طبقه سرمایه دار و کارگر، رابطه بانی و پاسدار استثمار، بی حقوقی، ستم و کل مصیبت هائی است که در جامعه سرمایه داری زیر نام قانون، نظم سیاسی، حقوق مدنیت، دولت، دموکراسی، دیکتاتوری یا هر چیز دیگری بر سر توده های کارگر آوار است. استثمار، محرومیت ها و مصائبی که نه فقط رهائی از وجودشان بلکه کاهش واقعی هر مقدار آنها نیازمند صف آرائی متحد، متشکل و آگاه ضد سرمایه داری طبقه کارگر است. در غیاب این صف آرائی، آنچه قهراً روی می دهد تشدید، تعمیق، توسعه و انفجار بی مهار این بی حقوقی ها و توحش ها و تحمیل فاجعه بار آنها بر کارگران در همه قلمروهای حیات اجتماعی آنان است. فرایندی که در گوشه، گوشه این دنیا و در لحظه، لحظه زندگی خود به گونه بسیار موحشی شاهدش هستیم. این روند در جامعه سرمایه داری ایران و در زیر چتر حاکمیت جمهوری اسلامی وضعی کاملاً انفجاری دارد. انفجار شدت استثمار، انفجار گرسنگی و فقر و ستمکشی، انفجار جنایت ها و بربرمنشی ها که زندگی 50 میلیون نفوس جمعیتی طبقه کارگر را در چنگ موج خود به سوی نیستی رانده است. چگونگی تعیین میزان بهای نیروی کار در اینجا نیز حلقه ای و صد البته حلقه مهمی از زنجیره سراسری همین درندگی های بدون هیچ مهار است. نرخ استثمار نیروی کار در جهنم سرمایه داری ایران در مدار اوج سیر می کند و بهای بغایت نازل نیروی کار توده های کارگر همراه با محرومیت این طبقه از کلیه امکانات اولیه رفاهی و اجتماعی پشتوانه مهم و تعیین کننده این نرخ استثمار مرگبار است. در این زمینه ما در جاهای دیگر به تفصیل و به طور مستند بحث کرده ایم. موضوع سخن اینجا نه بازگوئی آن حرف ها که اشاره ای کوتاه به ددمنشی روز دولت سرمایه در همین راستاست. نهاد موسوم به « شورای عالی کار» دولت اسلامی میزان دستمزد کارگران برای سال آتی را معادل 487 هزار تومان اعلام کرده است. کل این رقم با رجوع به گزارشات مکرر و همه جا گیر روزنامه های رسمی زیر تیغ سانسور دولت اسلامی بورژوازی فقط 25% بهای یک ظرف بستنی طلائی است که از سال ها پیش تا امروز، در یکی از رستوران های « برج میلاد» شهر تهران برای سرمایه داران، دولتمردان عالیمقام سرمایه و عناصر ریز و درشت خانواده های آنان سرو می گردد!! اینکه رقم مذکور چه بخشی از ارزش های تولید شده توسط هر کارگر در طول یک ماه را تشکیل می دهد، همان گونه که گفته شد موضوع بحث ما در اینجا نیست. عجالتاً فقط به این می پردازیم که بورژوازی ایران و دولتش به مقوله ای به نام بهای نیروی کار چه نگاهی دارد؟ از دیرباز تا امروز چگونه نگاه کرده است و امروز چگونه نظر می اندازد. دستمزد بخشی از سرمایه است ( سرمایه متغیر) که سرمایه دار آن را به خرید کالائی به نام نیروی کار اختصاص می دهد. این بخش سرمایه یگانه منشأ تولید اضافه ارزش است. تنها بخشی است که چند برابر، چند ده برابر، چند صد برابر و گاه چند هزار برابر خود سود و سرمایه می زاید. نیروی کاری که خریداری می گردد با کاری که انجام می دهد موجد این سرمایه ها و سودهاست.، این نیرو باید بازتولید شود. دستمزد هزینه بازتولید این نیرو است. هزینه ای که طول و عرض و مقدارش در بازار سرمایه داری با رجوع به عواملی مانند نیاز سرمایه دار، رقابت میان کارگران یا دارندگان کالای نیروی کار اما بیش از هر چیز و همه چیز، تحت تأثیر عامل آرایش قوای طبقاتی میان سرمایه داران و توده های کارگر تعیین می گردد. طبقه سرمایه دار ایران و دولت این طبقه تاریخاً همه درندگی های لازم را اعمال کرده است که بهای بازتولید نیروی کار یا همان هزینه معیشت روزانه کارگران را تا منتهی درجه ممکن تنزل دهد. معنای صریح این سخن آنست که سرمایه داران و دولت سرمایه با توسل به تمامی بربرمنشی ها تلاش کرده اند تا عظیم ترین بخش نیازهای اولیه زندگی مانند خورد و خوراک و مسکن و دارو و درمان و آموزش و هر نوع امنیت و آسودگی خیال را به طور کامل از کارگران دریغ دارند. توده های کارگر را مجبور کنند که روزها با کار خویش ارقام نجومی سود و سرمایه را برای آنان تولید نمایند و شبها خودشان و فرزندانشان با شکم گرسنه و تن برهنه و رنج حقارت و درد بیماری، بدون داشتن حتی آب آشامیدنی سالم و هزینه کتاب و قلم و شهریه مدارس کودکانشان در حلبی آبادها و آلونک های نمور سر بر بالین گذارند. کارگران را مجبور ساخته اند که به جای یک شیفت دو شیفت کار کنند، کار خانگی چند شیفته زنانشان را وثیقه کوه آسا ساختن سرمایه های خویش کرده اند. بورژوازی ایران تاریخاً با توده های کارگر چنین کرده است اما این ماجرا در این سالها ابعاد باز هم فاجعه بارتری به خود گرفته است. هر چه سرمایه بیشتر زیر فشار بحران و تنگناهای حاد بازتولید خود قرار می گیرد بر سبعیت خود برای کاهش بهای نیروی کار و سلاخی معیشت محقر طبقه کارگر می افزاید. آنچه کارگران درسال پیش زیر نام مزد دریافت می کردند، حتی برای 30 درصد حداقل معیشت متعارف آنان و فرزندانشان یا برای بازتولید نیروی کارشان و زنده نگه داشتن ارتش ذخیره کار کفاف نمی داد. اما حتی همان میزان هم برای سال آتی دستخوش وحشیانه ترین سلاخی ها قرار گرفته است. به جدول زیر نگاه کنید. بهای مایحتاج اولیه غذائی کارگران از شروع سال قبل تا حال این گونه جهش کرده است.
تومان
نوع مواد خوراکی بهای هر کیلو در سال 1390 بهای هر کیلو در سال 1391
سبزی برگی 594 1522
گوجه فرنگی 797 1916
خیار 958 1569
لوبیای سبز 2012 3058
طالبی 1992 3611
نارنگی 1560 3226
هندوانه 639 982
لوبیاچیتی 2700 4084
گوشت گوسفند با استخوان 16091 23177
گوشت گاو با استخوان 11973 17615
ماست پاستوریزه 1138 1832
پنیر غیرپاستوریزه 7265 11655
برنج داخلی مرغوب 3446 4265
چای 500 گرمی 5267 7026
روغن مایع هر لیتر 1952 2778
منبع: سایت فارسی بی بی سی
جدول بالا که همه ارقامش توسط بی بی سی از منابع رسمی دولت جمهوری اسلامی اخذ و نقل شده است برای فاصله میان اواخر سال 90 تا اواسط سال 1391 یک نرخ تورم بالاتر از 90 درصد را در برابر انظار قرار می دهد. همه این ارقام به شرائط پیش از سقوط سهمگین ارزش ریال در برابر ارزهای خارجی و تأثیر موج تحریم های اخیر بر قیمت مایحتاج اولیه عمومی مربوط می شود. حوادثی که به نوبه خود بهای کالاها را جهش آسا بالا برده اند و اگر فشار آن ها بر قیمتها را در نظر گیریم با نرخ تورمی به مراتب بالاتر از 200 درصد برای دوره مذکور مواجه خواهیم شد. ترجمه زمینی این محاسبه آن است که سطح دستمزدهای واقعی توده های کارگر در طول این مدت عملاً 50 درصد سقوط کرده و به نصف رسیده است. به بیان دیگر کارگری که در شروع سال 1391 به شرط اشتغال و در صورت دریافت دستمزد مندرج در مصوبه شورای عالی کار 390 هزار تومان مزد می گرفته است در پایان همین سال رقمی کمتر از 200 هزار تومان دریافت می کرده است. روند گرانی ها اکنون با شتابی بیش از پیش ادامه دارد و در چنین وضعی دولت بورژوازی دستمزد سال آتی کارگران را با 25% افزایش نسبت به سال پیش 487 هزار تومان اعلام داشته است. عمق فاجعه طبیعتاً به این جا محدود نمی گردد. آمارهای رسمی حاکی است که از چند ده میلیون توده فروشنده نیروی کار فقط یازده میلیون نفر مشمول مصوبه شورای عالی کار هستند. نصف بیشتر کارگران نیروی کار خود را به سرمایه دارانی می فروشند که حاضر به قبول عقد هیچ قراردادی با هیچ کارگری نمی باشند. این بخش طبقه کارگر ایران در قبال کار شاق روزی دو شیفت و بیشتر دستمزدی به مراتب کمتر و گاه تا مرز نصف حداقل رسمی دستمزدها دریافت می دارند. واقعیت این است که کلید رمز رشد غول آسای سرمایه ها و تولید ناخالص چندین تریلیون تومانی دولت بورژوازی آن هم زیر مهمیز طوفان بحران ها و تحریم های اقتصادی در همین جا قرار دارد. چند ده میلیون کارگر شب و روز بدون هیچ قرارداد، با قراردادهای سفید امضاء یک ماهه و چند ماهه و بالاخره در چهارچوب قراردادهای جنایتکارانه شب و روز کار می کنند. دنیای سرمایه ها و سودها را تولید می نمایند. دستمزد این کارگران در قیاس با اضافه ارزش هائی که تولید می کنند آنقدر ناچیز و نامحسوس است که سرمایه داران وجود آن را در جریان محاسبه اقلام انباشت خویش لمس نمی کنند. یک نکته مهم در همین راستا این است که همین دستمزدها با همین حقارت و ناچیزی هر سال و هر ماه و حتی هر هفته و گاه هر روز به طور واقعی دستخوش سلاخی هستند. در طول سال به نصف می رسند و ببشتر اوقات به زیر نصف سقوط می کنند. مصوبه شورای عالی کار دولت بورژوازی صرفا اعلام رسمیت و قانونیت این نوع سقوط است. سرمایه در سراسر جهان دست به کار اعمال این توحش علیه توده های کارگر به شکلهای گوناگون است. دهه هاست که پویه ارزش افزائی و بازتولید سرمایه جهانی به پیشبرد شتابناک چنین تعرضی علیه طبقه کارگر گره خورده است. هر چه سرمایه اجتماعی کشورها ژرف تر اسیر بحران باشد، هر چه جنبش کارگری جوامع ضعیف تر و زمینگیرتر باشد، هر چه کفه قدرت بورژوازی سنگین تر و توان توده های کارگر برای مقاومت و اعمال قدرت فرسوده تر، به همان اندازه شتاب و ابعاد تهاجم سرمایه علیه هست و نیست کارگران نیز سهمگین تر خواهد بود. سرمایه داری نمی تواند که چنین نکند، در غیاب چنین بربریت ها و تعرضات مستمر، به هیچ وجه قادر به چرخیدن و تضمین بقای خود نیست. دستیازی بورژوازی به سلاخی روزافزون دستمزدها حتمی است. این کار شرط لازم و حتمی ماندن سرمایه داری است. در این شکی نیست. درست به همین دلیل است که طبقه کارگر جهانی و توده های کارگر هر کشور باید در دل این وضع خاص تاریخی تکلیف خود را مشخص سازد. تعیین تکلیف در این زمینه برای بخش عظیمی از کارگران دنیا از جمله طبقه کارگر ایران ابعاد حیاتی بسیار فوری و عاجلی دارد. برای کارگر ایرانی باقی ماندن در موقعیت کنونی یا دست یازیدن به همه تلاش های ممکن برای یک صف آرائی نیرومند ضد سرمایه داری مسأله حی و حاضر مرگ و زندگی است. همه شواهد بانگ می زنند که 50 میلیون نفوس جمعیتی طبقه کارگر ایران نه در درازمدت که حتی برای کوتاه مدت و وضعیت روز نیز دو راه بیشتر در پیش روی ندارد. راه اول همان است که از دیرباز تا امروز به اندازه کافی تجربه شده است. تن دادن به تحمل تهاجمات هار طبقه بورژوازی، انطباق خود با قبول روز به روز شرائط وخیم تر و مرگبارتر معیشتی و اجتماعی و سیاسی، دل بستن به پاره ای اعتراضات، خیزش ها و اعتصابات پراکنده زودگذر و فاقد ظرفیت لازم برای اعمال هر میزان قدرت مؤثر طبقاتی، راه افتادن به دنبال مشتی سندیکالیست و آویختن به گمراهه سندیکاسازی و کفن و دفن قدرت ضد سرمایه داری خود در گورستان سندیکالیسم، حلق آویزی به این یا آن اپوزیسون راست یا چپ بورژوازی، تبدیل شدن به آلت فعل حزب سالاران و چشم دوختن به هنرنمائی نخبگان حزبی و نوع اینها در مجموع یک راه است. راهی که تداوم آن سوای نابودی هیچ چیز دیگر نیست. راهی که چشم انداز دور و نزدیکش نه فقط شکست و فروماندگی و نومیدی بلکه تحمل گریزناپدیر مرگ ناشی از گرسنگی و فقر و فلاکت در فرایندی عاجل و پرشتاب است. راه دوم راه دست به کار شدن و عزم جزم برای متشکل شدن شورائی ضد سرمایه داری است. راه تلاش برای برپائی یک جنبش سراسری شورائی، جنبشی که ظرف ابراز حیات مؤثر و آگاه همه آحاد کارگران باشد. توسط خود کارگران و با دخالت خلاق همه آنان شکل گیرد و میدان داری کند. جنبشی که ظرف اعمال قدرت کل کارگران علیه سرمایه در همه عرصه های حیات اجتماعی باشد، جنبشی که با سر آگاه و بیدار ضد کار مزدی پیش تازد و به هیچ نیروی بالای سر خود حلق آویز نگردد. طبقه کارگر ایران بدون اراده استوار و عزم قاطع برای پیمودن این راه محکوم به تحمل مرگبارترین شکل گرسنگی، تحقیر، فقر و نابودی است. دولت سرمایه تاریخاً با تمامی قوای قهر خود علیه نضج، تکوین و بالندگی این جنبش تازیده است. رفرمیست های راست و چپ با خلق همه گمراهه ها راه شکل گیری آن را سد ساخته اند. تاریخ جنبش کارگری تاریخ تحمل همه حمام خون ها و گمراهه پردازی ها علیه هر شعله کشیدن این رویکرد در دورن خود بوده است. با همه این ها توده های کارگر ایران حتی برای زنده ماندن خویش سوای تدارک لازم در راستای رفتن این راه و سازماندهی این جنبش هیچ چاره دیگری ندارند.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
مارس 2013