اطلاعیه مشترک – هشتِ مارس روز جهانی زن را گرامی میداریم! هیچ جنبشی بدون حضور سیاسی واجتماعی زنان درآن به ثمر نخواهد نشست!

هشتِ مارس روز جهانی زن را گرامی میداریم!

 

هیچ جنبشی بدون حضور سیاسی واجتماعی زنان درآن به ثمر نخواهد نشست!

بحران جاری اقتصاد سرمایه داری و بن بست سیاست های نئولیبرالیستی که از سال ۲۰۰۸ شروع شد حمله ای دوباره به مبارزات کارگری در سطح جهان و جنبش های اجتماعی به ویژه درخاورمیانه شده است. به روشنی می بینیم که کارگران و بویژه زنان کارگربه سرعت به سوی فقر و فلاکت رانده شده اند. در جهانی که زنان سه چهارم بیسوادان و اکثریت فقرای آنرا تشکیل می دهند، وخیم بودن اوضاع اقتصادی و تحمیل سیاست های سرمایه داری، بیش از گذشته سبب تعمیق فاصلۀ طبقاتی و نیز تبعیض بر مبنای جنسیت شده است. فقر روز افزون یکی از موانع اساسی زنان در راه دست یابی به تحصیل و کار و پیشرفت بوده است.

در کشورهای عربی و نیزمنطقه خاورمیانه حاکمیت ارتجاع اسلامی با نهادینه نمودن قوانین قرون وسطایی ضد زن بیشترین تبعیض جنسیتی و طبقاتی را بر زنان  اعمال نموده و از نظر اقتصادی– سیاسی و اجتماعی آنها را درموقعیت درجه دوم قرار داده است. باز گرداندن زنان به کنج خانه و محروم ساختن آنها از اشتغال، وابسته کردن هرچه بیشتر آنها از نظر اقتصادی به مردان، خشونت و سرکوب روز افزون بر آنها، نهادینه شدن کنترل مردان بر زنده گی زنان ،مردسالاری و نابرابری فزاینده یی را از نظر اجتماعی بر زنان حاکم نموده است. فرودستی و تبعیض و نابرابری، فقدان تأمین اجتماعی و سرکوب و خشونت بر زنان که ریشه در نظام سرمایه داری دارد شرایط دشواری را برای زنان تحت سلطۀ حکومتهای ارتجاعی مذهبی در ابعاد گسترده یی ایجاد نموده است. با این حال اعتراض و مبارزۀ زنان بر علیه این همه نابرابری و بربریت حکومتهای اسلامی به اشکال مختلف و به طور تعطیل ناپذیری ادامه داشته و دارد. وضعیت زنان در افغانستان به دلیل تداوم جنگ و اقتدار جریان های اسلامی و قومی، فقر و ادبار اجتماعی، علی الرغم تلاش کنشگران و فعالان جنبش زنان، بسیار اسفناک است.

پس از مهندسی و به قدرت رسیدن “دولت وحدت ملی” در افغانستان وضعیت و شرایط زنده گی زنان رو به وخامت گذاشته است. “دولت وحدت ملی” به رهبری غنی که متشکل است از نیروهای ارتجاعی اسلامی و قومی ، در اثر تناقضات درونی خودش در حال فروپاشی و اضمحلال قرار دارد و هر دو جناح آن در تلاش استحکام مواضع و تأمین منافع سیاسی و اقتصادی شان بر طبل ارتجاع ، تحجر و انقطاب تباری بیشتر و محکمتر از قبل می کوبند تا بتوانند در پرتو آن ادامۀ حیات و قدرت شان را ضمانت نمایند. دولت پوشالی که نمایندۀ ارتجاعی ترین نیروها و باورها است، با تأیید و حمایت حامیان بین المللی اش در کمپ ارتجاع بورژوا-امپریالیستی تحت نام داعیۀ صلح و آشتی، احزاب و جریان های به شدت جانی، عقبگرا و ارتجاعی هم کیش و هم سنخ خودش مانند حزب اسلامی به رهبری حکمتیار و اخیراً طالبان را با دادن امتیاز های مادی و سیاسی به مشارکت در قدرت سیاسی فراخوان داده است. این روشن است که همکاسه شدن این نیروهای جنایت پیشه و ارتجاعی منجر به تقویت پایه های قدرت و استحکام مواضع هرچه بیشتر نیروهای ارتجاعی اسلامی می شود که حاصل آن چیزی جز تقویت و نهادینه شدن هرچه گسترده تر تبیین های مردسالار و بر مبنای آن تضعیف دست آورد های نیم بند کنونی و افزایش خشونت نسبت به زنان و ستم و نابرابری جنسیتی نخواهد بود؛ همین اکنون نیز حاکمیت ارتجاعی با اعمال سیاست های زن ستیزانه و مشروعیت دادن به عقائد خرافی مبتنی بر شرع اسلامی در تشدید خشونت بر زنان، ستم جنسی و تقویت افکار ضدزن سهم بارزی دارد. زنان محروم ترین و بی حقوق ترین افراد جامعه را تشکیل می دهند که از یک طرف بار ستم طبقاتی را بر دوش می کشند و از جانب دیگر قربانی ستم و نابرابری جنسیتی اند. نیروهای ارتجاعی شریک قدرت سیاسی و هم مخالفین آن در شکل و شمایل طالبان و داعش با الهام از افکار و عقائد عصر حجر اسلامی و مردسالارانه روزی نیست که تراژیدی وحشتناک و صحنه های آزار دهنده یی را خلق نکنند. محاکمۀ صحرائی یک زن جوان توسط مردان مسلمان در ولایت تخار و شلاق زدن و بی حرمت ساختن زن دیگری در ملأ عام ، سه شنبه ۸  حوت/ اسفند سال روان در ولایت فاریاب توسط طالبان نمونه های کوچک و هولناکی از إعمال خشونت نسبت به زنان است؛ برای قدرت حاکمه و حامیان امپریالیست آن تأمین منافع، تحقق استراتژی های کلان و ادامۀ قدرت شان در اولویت قرار دارد. پر واضح است که اولین قربانیان تأمین این منافع و تحقق استراتیژی مشارکت طالبان در قدرت را زنان تشکیل خواهند داد.

روشن است که اقتصاد ایران در حالی با عواقب بحران جهانی روبرو شده که خودش مدت هاست که در بحران و رکود  دست و پا می زند: قراردادهای سفید، مزدهای ماه ها پرداخت نشده، حداقل دستمزد قانونی زیر خط فقر، دو سه “کار” در روز برای یک زنده گی بخور و نمیر، با عدم وجود پوشش های اجتماعی درمانی و بیکاری و سالمندی. عواقب این بحران زنده گی هر چه بیشتر خانواده های کارگری و زحمتکش را به فقر و فلاکت کشانده و بیشترین آسیب را متوجه زنان نموده است.

زنان ایران و بویژه زنان مهاجر افغانی در حدود چهار دهه است که در نظام حاکم سرمایه داری ایران تحت قوانین ارتجاعی اسلامی و خشونت مردسالاری هر روز چند ده بار تحت ستمهای جنسیتی و طبقاتی قرار می گیرند. به حکم  قانون ارتجاعی حکومت اسلامی زن به عنوان فرد به رسمیت شناخته نمی شود، وقتی همسر دارد هویت او با همسرش تعریف میشود، کارش را تنها به عنوان کار کمکی و یدکی به رسمیت می شناسند و حتی اگر هم کار ثابت داشته باشد از حق عائله و مسکن و بقیه مزایا… محروم است. با متوسل شدن به این ارزشهای سنتی عقب مانده است که زن موقعیت ارزان اقتصادی نزد سرمایه پیدا کرده است. در این راستا است که مبارزات زنان با نام دختران خیابان انقلاب پس از خیزش دیماه در ایران و در ادامه آن پا به عرصۀ مبارزه گذاشته است. این مبارزه و اعتراضات در تداوم و یاد آورحرکت اعتراضی زنان در بدو سر کار آمدن رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی است که زنان را با شعار ” ما انقلاب نکردیم  تا به عقب برگردیم “در گروه های بزرگ به خیابان و به مبارزۀ دسته جمعی کشاند. امروز مبارزات زنان و دختران خیابان انقلاب که با برگرفتن حجاب و اعتراض به حقوق پایمال شدۀ شان است، نسلی است که از تلاش مدام و مبارزۀ روزمره با ندیده گرفتن ارزش ها و خلاقیت هایشان برای دست یابی به شرایط برتر اجتماعی، برابری در حقوق فردی و جایگاه اجتماعی و کسب آزادی لحظه یی از پا نمی نشینند. این مبارزه انعکاس سخنان زن کارگر نیشکر هفت تپه یی است که در جریان اعتصاب کارگران را برای ادامۀ مبارزه بر علیه کارفرماها و دولت سرمایه اسلامی بسیج می نماید. نکتۀ قوت این مبارزه مبارزۀ خانواده های کارگری بویژه زنان آنها است که دوشادوش همسرانشان برای متحقق شدن مطالبات و خواسته هایشان ایستاده اند.این اعتراضات با وجود اینکه تا کنون با سرکوبهای بیرحمانه، دستگیری و زندان روبرو بوده و بهای سنگینی پرداخته است؛ اما هنوز در صحنۀ خیابانها در جریان است. ممنوعیت ها و خط قرمزها را پشت سر گذاشته برعلیه قوانین ارتجاعی مذهبی و برعلیه پوشش و حجاب تا رفع هر گونه ستم جنسیتی و طبقاتی برخاسته است و پا برجا خواهد ماند. خیزش دیماه در ایران وزنان خیابان انقلاب با شعار نان و آزادی متعلق به آن جنبش عظیم احتماعی است که درمبارزات روزانه کارگران و مردم به ستوه آمده از سرمایه داری و رژیم ارتجاع اسلامی در ایران منعکس است . اگر چه موقعیت طبقه کارگر در ایران چنان است که در صورت انسجام و تشکل پذیری شرایط عینی در ایران را به نفع جنبش نان و آزادی تغییر دهد ولی بدون حضور اجتماعی و سیاسی زنان در این جنبش این تحول میسر نخواهد بود . خیزش توده ای دیماه

آغاز حرکتی نوین در عبور کامل ازاصلاح طلبی رژیم و شمارش معکوس برای ارتجاع اسلامی در ایران است .

طبقه کارگر نقش تعیین کننده دارد ودر مبارزات خود می تواند چشم انداز حرکات متشکل وسراسری جنبش اجتماعی زنان را در مسیر تازه یی قرار دهد. طبقۀ کارگر طبعا با ابزارهائی که در دسترس دارد، مانند اعتصابات سراسری، می تواند شرایط جدید و امکانات تازه یی پیش پای جنبش های اجتماعی دیگر بازکرده و باعث تقویت و سرعت در اتخاذ جهت گیری های مناسب  دراوضاع کنونی شود. در چنین اوضاعی شرایط برپاکردن تشکل های توده یی آن تشکل هائی که حضور زنان در اجتماعات بزرگ جهت سازماندهی امور جامعه در همۀ عرصه ها بدون آن ها ممکن نخواهد گردید، فراهم خواهد شد.

زنده و پیروز باد جنبش آزادی خواهانۀ زنان!

سازمان سوسیالیستهای کارگری افغانستان

کانون کارگران سوسیالیست

مارچ ۲۰۱۸؛ حوت/ اسفند ۱۳۹۶