جاوید حکیمی-در باره خصلت ابتكاری یا انحرافی بودن شعار؛ “مرگ بر كارگر، درود بر ستمگر”

در باره خصلت ابتكاری یا انحرافی بودن شعار؛

“مرگ بر كارگر، درود بر ستمگر”

 

جاوید حکیمی

جوهر كمونیزم نقد است. به این اعتبار یك ماركسیست مجاز و محق به نقد حتی دولت كارگری در قدرت است چه رسد به جنبش كارگری تحت سیطره حاکمیت بورژوازی. این حكم كلی پاسخی است به تمام كسانی كه به رغم ادعای كمونیست بودن اما مشخصه همیشگی شان كرنش در برابر تحركات مردمی و به ویژه جنبش كارگری است؛ هر بار به شكلی نوین و در برابر پدیده ای خاص.

اخیراً بحثی در بین محافل كارگری و كمونیستی حول شعارهای سنت شكنانه معترضین كارگری قطبی شده است. شعارهای یك طبقه علیه خودش و بر له دشمن طبقاتی. عجبا! “مرگ بر كارگر و درود بر ستمگر” از دهان جماعتی كارگر و “مرگ بر بساطی از طرف بساط گران”. یك قطب این بحث به طرق مختلف تمام قد به دفاع از این شعارها برخاسته است. طیفی از مدافعین در این شعارها، نوعی خلاقیت و نوآوری همراه با مفاهیم عمیق فلسفی و هنری جستجو می كند و گروهی دیگر باز هم در مقام دفاع چنین استدلال می كنند كه این هم سبكی از مبارزه كارگران است برای در امان ماندن از سركوب. قطب دیگر كه نگارنده این سطور تعلق خاطرش بدین سمت است، روند فوق را تحقیر كارگر در انظار عموم تلقی می كند. از نظر ما پذیرفتنی نیست توده هایی كه به حق انتظار می رود عنقریب با شعاری نظیر “درود بر كارگر نفت ما، رهبر سرسخت ما” تن به رهبری پرولتاریا بسپارند، فی الحال شاهد تحقیر رهبر از جانب خود باشد. اگر نبود ترس و وحشت سران دزد و آدمكش رژیم به خاطر خیزش اخیر توده ها، و اگر نبود امكان موج سواری و سؤاستفاده اپوزیسیون بورژوایی ایضاً دزد و سابقاً آدمكش از جانفشانی های مردم، شاید پرداختن بیشتر به چند شعار انحرافی یا ابتكاری كارگران محلی از اعراب نداشت. با این همه درست به دلایل فوق و افزون بر این به لحاظ در چشم انداز بودن خیزشی دوباره و این بار پرصلابت تر، تعیین تكلیف با خصلت انحراف یا ابتكاری بودن اقدام كارگران در شعارهای فوق حائز اهمیت به نظر می رسد.

بیائید فرض كنیم طراحان شعار طبقه علیه طبقه هیچ وجه اشتراك فكری و برنامه ای با آن كارگر اخراجی هفت تپه توسط كارگران اعتصابی هفت تپه ندارد. بیائید در كمال حسن نیت فرض بگیریم اینها افرادی بوده اند مبتكر، خلاق، هشیار و صد البته دلسوز از جنس شاهرخ زمانی و محمد جراحی ها، كه جز تلاش در جهت تحقق اهداف جنبش كارگری قصد و غرض دیگری وجهه همت شان نبوده است. از معنای عمیق فلسفی و ادبی مستتر در این خلاقیت ها كه بگذریم، بالاخره كاركرد عملی شعار مرگ بر كارگر چیزی در این مایه ها می تواند باشد كه؛ اولاً جمیع كارگران معترض را از خطر سركوب مستقیم توسط رژیم مصون نگاه دارد و ثانیاً عرق شرم بر جبین كارفرمایان مفتخور و بی كفایت و سردمداران آدمكش حامی آنان بنشاند. اما ابراز وجود كارگران با چنین شعارهایی نه در خلاء كه در متن یك خیزش سراسری توده ها علیه رژیم صورت گرفته است. برای قضاوت بهتر در خصوص تاثیر مثبت یا منفی و به عبارت دیگ خصلت ابتكاری یا انحرافی اینگونه شعارها بد نیست  ابتدا سری به اردوی ستمگر بزنیم كه ظاهراً قرار است شرمنده این خلاقیت و خودزنی های كارگران معترض بشوند.

اینجا سردسته سركوبگران و صادر كننده فرمان آتش به اختیار خامنه ای را داریم كه به عنوان سمبل و ستون اصلی نظام به هر نقطه از ایران مصیبت زده كه می نگرد با فریاد مرگ بر نام نكبت منحوس خود مواجه می شود. دیكتاتور پشم و پیله ریخته ای كه تمام بنرهای منقوش به چهره كریه خویش بر سر در مساجد و پایگاههای بسیج را سوخته و خاكستر شده توسط جوانان خشمگین می بیند. از جانب دیگر سوای اصلاح طلبان داخل و براندازان خارج كه با پیشنهاد مضحك رفراندوم بالاخره مشروعیت و موجودیت ولایت سفیه او را به سخره گرفته اند آن انتر نظام و ملیجك سابق را هم داریم كه جرأت كرده و برای آینده نظام تعیین تكلیف می كند. منظره برای ولی سفیه زمانی شكل فاجعه به خود می گیرد كه از دل اعتصابات متعدد كارگری یك رهبر كارگری دیگر و این بار از بین كارگران شركت هفت تپه ظهور می كند. آنچه خامنه ای و اساساً هر دیكتاتوری از آن وحشت دارد به میدان آمدن كارگران آن هم به صورتی متحد و متشكل با رهبرانی جسور و مصمم است. این دیگر از فرط تكرار به خودآگاهی آحاد جامعه تبدیل شده كه هیچ قدرتی یارای مقابله با طبقه كارگری را ندارد كه در هنگامه جدال و كشمكش گاه پنهان و گاه آشكارش به روحیه تعرضی رسیده  باشد. از این نقطه تا رسیدن به لحظه انفجار نه حتی یك گام كه نیم قدمی هم كفایت می كند. این روحیه تعرضی و طلبكارانه طبقه چنانكه پیشتر گفته شد، در قامت بود یك رهبر كارگری به نام اسماعیل بخشی تجلی یافت. این رهبر جسور و شجاع كارگری به پشتیبانی كارگران متحد و مصمم تحت امرش ابتدا امام جمعه نظام را آشغالی خطاب كرد كه بوی گند و تعفنش مشام جامعه را آزار می دهد و سپس طی یك اولتیماتوم، تهدید به تصرف كارخانه در صورت برآورده نشدن مطالبات كارگران نمود. این هم آورد طلبی بخش پیشرو و پیشاهنگ كارگران بر متن آن خیزش سراسری توده ها، تصویری هولناك نه فقط از آینده نظام اسلامی بلكه كل موجودیت و ماندگاری نظم سرمایه بدست می دهد. تمام مدافعان دیروز و امروز سرمایه از غارتگران درون حكومت تا تحقیر شدگان رانده شده از نظام دانستند این وقایع چیزی نمی تواند باشد جز یك آغاز جرقه های یك انقلاب كارگری.

پرواضح است هیچكس لحظه انفجار انقلابی را نه می داند و نه می تواند حدس بزند. اما درست در تب و تاب انتظار همگانی برای این خیزش انقلابی بود كه كارگران هپكو خیابان ها را اشغال كردند. شعارهایشان اما همه را شوكه كرد: “مرگ بر كارگر، درود بر ستمگر”! البته كه این جز طعنه و كنایه نمی توانست چیز دیگری باشد اما آخر چرا طعنه؟! به چه كسی؟ و آن هم در این شرایط؟ كنایه به كسی می زنند كه حداقلی از درك و شعور و عاطفه انسانی برای فهم و احساس شرم زدگی داشته و بعلاوه در جایگاهی بسیار مستحكم و استوار نشسته باشد و از موضع قدرقدرتی حكم براند. آخر این  رژیم پوشالی و هزار شقه شده كه هر كدام از رؤسای جمهورش اپوزیسیون دیگری است و همه با هم  اپوزیسیون رهبر، دیگر قدرت سركوب تظاهرات كارگری اش كجا بوده؟ تازه به چه جرم و بهانه ای دست به قلع و قمع گروهی بزند؟ مطالبه دستمزدهای معوقه؟! فراموش نكنیم چندی قبل نیروهای سركوبگر رژیم پس از یك حمله شبه هالیوودی به كارگران شركت هفت تپه، تمامی دستگیر شدگان را فوراً آزاد كردند. این تمام توش و توان رژیم داعش پیشه اسلامی در سركوب اعتراضات كارگری است. با توجه داده های واقعی و عینی فوق، سیاست كارگران در تحقیر خود به قصد طعنه به دیگری جز عقب نشینی و تسلیم طلبی نمی تواند معنای دیگری داشته باشد. و تكرار رویه كارگران هپكو ابتدا توسط كارگران فولاد اهواز و سپس دستفروشان حسن آباد بسیار نگران كننده است.

بیم آن می رود گرایش رفرمیست و تسلیم طلب درون جنبش كارگری، همان گرایشی كه جریان مابه ازای سیاسی اش در بحبوحه نمایش قدرت توده ها و ضعف حكومت، شعار رفراندوم را سر می دهد، درون طبقه هم دارد عرض اندام می كند و سیاست های خود را دیكته می كند. ابتكار و خلاقیتی اگر در این شعارهای تحقیرآمیز نهفته باشد بی شك هیچكس را به اندازه شخص خامنه ای خوشحال و خشنود نكرده است. من اگر جای خامنه ای باشم سیمرغ بلورین بهترین آژیتاتور به خاطر تحقیر طبقه توسط طبقه در اوج اقتدار را به طراح این شعار اهدا خواهم كرد. علیه این گرایش ضد كارگری بایستیم، اعتماد به نفس را به طبقه مان باز گردانیم و شیرینی این یك گام به پس را در كام خامنه ای  زهر نماییم.

١ مارس ٢٠١٨