مخدوش کننده گان تاریخ را بشناسیم!
به مناسبت پنجاهمین سال گرد تاسیس کنفدراسیون محصلین و دانش جویان ایرانی جلسه ی بزرگ داشتی در 5 ژانویه 2013 به طور موفق آمیزی برگزار شد و از دست آوردهای مبارزاتی دموکراتیک و آزادی خواهانه ی آن سازمان تجلیل به عمل آمد.
حزب رنجبران ایران درپیامی به این مناسبت به برگزارکننده گان این نشست، ضمن قدردانی از این دست آوردها به عاملی که دربحبوحه ی رشدمبارزات مردم درایران علیه رژیم شاه باعث تضعیف این سازمان مبارزه جو گردید، اشاره کرد که : انشعاب گری، ناشی از رشدفرقه گرائی در دهه ی 1350 و تاثیرش دراین سازمان دموکراتیک و نهایتا تکه پاره شدن آن، بود.
این واقعیت برای آقای جابرکلیبی ظاهرا نباید عجیب می بود، چنانچه وی روی ارزیابی دقیق از تاریخ حرکت می کرد. او درآن دوران شاهد فرقه گرائیها بود که شایدخود نیز دستی درآن آتش افروزی داشت و بدین جهت گویا ارزیابی حزب رنجبران ایران برایش گران آمده است! وی اگر به عنوان فردی متعهد به تاریخ نگاری به شیوه ای علمی ـ ماتریالیستی ـ دیالکتیکی ـ قصد بررسی داشت، نمی بایست نسبت به این ضعف جنبش چشم بسته و انتقاد حزب رنجبران ایران نا مانوس به نظرش می آمد. مگرنه این است که وضعیت مشابهی هم اکنون نیز درجنبش چپ ایران بی داد می کند و مسئله ی وحدت اصولی نیروهای چپ جزو خیال پردازیها به حساب آورده می شود. برتعداد تشکلهای چپ روز به روز افزوده شده، و روز به روز نیز این تشکلها به تحلیل می روند. منفرد یا مستقل شدن افرادی ـ نظیر کلیبی ـ که تن به کارجمعی و اصول تشکیلاتی نمی دهند نیز ضربه ی سنگینی بر رشد مبارزات دموکراتیک و ضد امپریالیستی به سطحی بالاتر و پایان دادن به نظام فرتوت و منحط سرمایه داری درایران، وارد می آورد.
اما کلیبی گذشته را چنین معرفی می کند: “حزب رنجبران ایران گویا فراموش کرده است که سیاست راست و سازشکارانه این سازمان(سازمان انقلابی حزب توده) درمقابل مبارزه کنفدراسیون علیه رژیم شاه و درمحکوم کردن جنایاتهای این رژیم قد علم کرد و با پیروی از تز ضدانقلابی “سه جهان” …به راست روی کشیده شد و همین راست روی باعث شد که دیگر در درون کنفدراسیون برایش جائی نباشد. پافشاری سازمان انقلابی برسیاست راست روانه خود درکنفدراسیون، یکی از دلایل رشد تناقضات دراین سازمان بود که سرانجام منجربه انشعاب درکنفدراسیون شد”(به نقل ازنوشته کلیبی ـ به تاریخ 6 ژانویه2013 ـ در رابطه با نشست 5 ژانویه 2013 )
انشعابات در کنفدراسیون از کنگره 16 آن (18 تا 25 دی 1353) به بعد روی داد و اساسا نیز مشکل برسرپذیرش سوسیال امپریالیسم شوروی به مثابه امپریالیسمی جدید و لذا به حساب آوردن آن درمبارزه علیه امپریالیستها بود. و دراین میان رهبری حزب توده زمینه ی مناسبی یافت تا با حمله به سازمانهای ضدرویزیونیست، آنها را به حساب کسانی که به دنبال سیاست حزب کمونیست چین و یا امپریالیسم آمریکا هستند و می خواهند با رژیم ایران سازش کنند، تخطئه نموده و جای پای مناسبی در کنفدراسیون بیابد. کلیبی و امثالهم درآن زمان آگاهانه و یا ناآگاهانه به دنبال این خط رهبری حزب توده افتادند.
برای نشان دادن این واقعیت به تاریخ رجوع کنیم و نقل قولهائی ازچند مقاله ی ماهنامه ی “ستاره سرخ” متعلق به “سازمان انقلابی” قبل و بعداز بروزانشعاب درکنفدراسیون را می آوریم تا خوانندگان اتهامات دروغین و آشکار کلیبی و امثالهم را به عیان مشاهده کنند:
قبل از انشعاب : “وحدت درونی کنفدراسیون بنوبه خودشرط موفقیت درانجام وظیفه مهم دیگر یعنی بسیج توده ها و جلب آنها به کنفدراسیون بوده است…دانشجویان مترقی میتوانند باتحکیم وحدت خود توده های بازهم بیشتری را به کنفدراسیون و به مبارزه جلب کنند و ازاین طریق توطئه رژیم را نقش برآب کنند”.(ستاره سرخ شماره 8، سال اول، دیماه 1349)؛ ویا “جنبش روشنفکران و دانشجویان میهن ما جنبشی است تحت تعقیب و سرکوب ازطرف ارتجاع و امپریالیسم…بهمین علت است که رژیم شاه و امپریالیستها با جنبش مترقی دانشجویان و روشنفکران میهن ما دشمنی سختی دارند… رژیم و امپریالیستها به اشکال مختلف این جنبش را که تحت رهبری کنفدراسیون جهانی است مورد حمله قرارداده و برای نابودی آن توطئه چیده اند”.(ستاره سرخ شماره 21، سال سوم، شهریور 1351)؛
بعد از انشعاب: ” دارو دسته خائن کمیته مرکزی حزب توده و مشتی کوچک عناصر تروتسکیست سرکرده گرا و دست راستی، با سوء استفاده از اختلافات درون جنبش مترقی و ضدامپریالیستی دانشجویان ایرانی درخارج ازکشور، مدتی است به تلاشهای خودافزوده اند، تا این جنبش را که دارای 15 سال سابقه ی افتخار آمیز مبارزه علیه رژیم شاه طبقات ارتجاعی حاکم، امپریالیسم و سوسیال ـ امپریالیسم است به نابودی، پراکندگی و یا قبضه ی قدرت دردست خودبکشانند”.( ستاره سرخ شماره 44 ـ تیر1354) و بالاخره “رژیم سرسپرده محمدرضاشاه وحشت زده از اوجگیری اعتصابات و تظاهرات کارگری که طی آن کارگران باخوردکردن شیشه های اطاق کارفرمایان و مضروب ساختن آنها و عمالشان نفرت بی پایان خود را از زالوصفتان بیان کردند، بارها و بارها کوشید تا از طریق اعزام مقامهای “بلندپایه” وزارت کار و جاسوسان سازمان “امنیت”، از راه فریبکاری آتش مبارزات را خاموش سازد. لیکن چون با هشیاری کارگران و مقاومت آنان روبرومیشد…با اعزام نیروهای نظامی… محاصره کارخانه ها، یورش و تیراندازی بسوی کارگران، تقلاکرد تا آنها را از راهی که برگزیده اند، بازدارد”.(ستاره سرخ شماره 52ـ اردیبهشت 1355)
این چند نقل قول نشان می دهند که:
اولا “سازمان انقلابی” درحفظ وحدت کنفدراسیون درمبارزات دموکراتیک و ضدامپریالیستی آن کوشید و عاملین تفرقه را نشان داد و هیچ گاه به دلیل پذیرش تز سه جهان (خلقها انقلاب می خواهند، ملتها آزادی می خواهند و کشورها استقلال) به راست روی درمورد رژیم شاه نیافتاد. اما امروز کلیبی با آن عاملین تفرقه هم رای شده و ارزیابی نادرستی را از علت تفرقه در کنفدراسیون ارائه می دهد.
ثانیا کلیبی می کوشدتا به انحرافی که حزب رنجبران ایران که در6 دی ماه 1358 و ایجاد حزب دچارآن شد که ” تز سه جهان” ارتقاء یافته به “تئوری سه جهان ” را که بعداز درگذشت مائو توسط رویزیونیستهای حاکم برچین تحت رهبری دن سیائوپین طرح شده بود، پذیرفت. اما این تئوری نیز بعداز گذشت یک سال از ایجاد حزب، توسط رهبری حزب رنجبران زیر علامت سوئال رفت و درکنگره دوم آن درسال 1363 طردشد، و راست روی حزب دررابطه با برخورد به جمهوری اسلامی ایران نیز درارتباط با این انحراف شدیدا مورد نقد در این کنگره قرارگرفت. اما کلیه ی این اتفاقات ربطی با واقعه ی انشعاب درکنفدراسیون که حدود10 سال قبل از ایجاد حزب رخ داده بود، نداشته و با یک خروار سریشم هم نمی توان آنها را به هم وصل کرد، تا فئودال وار به “نیروهای مترقی” گفت که “پیام جریاناتی از قبیل…حزب رنجبران نمی تواند و نباید مورد پذیرش نیروهای مترقی قرار گیرد”!!
البته این “قهرمان چوب پنبه ای” که هم به دلیل خودخواهی اش نتوانسته است تا به حال درتشکلی چپ مبارزه کند و لذا بیشتر انحلال طلب بوده تا سازمان گر و نه احترامی به دهها جان باخته ی سازمان انقلابی و حزب رنجبران درمبارزه علیه رژیم شاه و رژیم جمهوری اسلامی قائل است، و نه انتقادازخود حزب رنجبران ایران را شنیده و یا به احتمال قوی شنیده، درباره اش نیاندیشیده، بانیش زنی و لاف درغربت تلاش می کند شاید سری درمیان سرهای چوب پنبه ای انحرافی صاحب نظر، برای خودپیداکند. اما دیگر دیراست و جنبش کارگران و زحمت کشان تا بدانجا رشد کرده که به دنبال هوچیان نمی رود و سرنوشتش را دیر یا زود به دست خواهدگرفت. نقدهای درآمده از کیسه ی امثال کلیبی، فقط به عنوان نمونه های خرده بورژوائی نقد می توانند مورد آموزش منفی و طرد قراربگیرند و نه بیشتر!
شاید بی مناسبت نباشد که درجنبش چپ ایران که ظاهرا پرچم دفاع از کمونیسم را برداشته نفوذ عناصر خرده بورژوا درحدی است که اصول کمونیستی نقد نیز ازجمله فدای نقدهای یک جانبه، خودخواهانه و انتقام جویانه ی خرده بورژواهای چپ قرار می گیرند. پیشروان طبقه ی کارگر ایران درپاک کردن صف مبارزاتی طبقه خودشان باید به عنصراخلال خرده بورژوائی توجه ویژه ای مبذول دارند. بدون چنین حرکتی جنبش کارگری با معضلات فراوانی درآینده روبه روشده و چوب لای چرخ مبارزاتی اش توسط خرده بورژواها که به مثابه “خر درپوست شیر” خود را قاطی این جنبش انقلابی و علمی نموده اند، گذاشته خواهدشد.
هینت تحریریه ـ بهمن ماه 1391
رنجبر شماره 94