گردان شوان
نسرین رمضانعلی
نادر بکتاش
13/03/13
فکر میکنم نسرین رمضانعلی را فقط یک بار دیدم. نمیدانم در کدام شهر در کجای دنیا.
چهره اش, چهره به خصوصی بود. عادات سینمایی اینها را از پنجاه سالی پیش به من تحمیل کرده است که بی آن که بخواهم و دنبالش باشم چیزی را پشت نگاهها و یا غیبت نگاهها حس می کنم. غالباً مکافات دارد و زندگی را حداقل برای چند وقتی دشوار میکند. ادبیات و کلمات و سکوت بدتر و شکنجه اورتر است.
بعدتر فهمیدم که نسرین رمضانعلی یکی از بازماندگان و شاید تنها بازمانده گردان شوان است.
خاطرم هست که در آن زمان واقعه حلبچه و گردان شوان چه بمباران عاطفی ای برای بسیاری بود.
برای من خیلی غیرواقعی تر. و شاید سنگین تر. بقیه رفقا با آن شرایط آشنایی ملموس داشتند, مرتب در حال جنگ و گریز و گوشه ای برای مخفی شدن بودند.
من هیچ وقت در آن شرایط دشوار قرار نداشتم.
اما نسرین رمضانعلی با چهره و نگاهش بیشتر و عمیقتر از تمام تصاویر و زبانها و کلمات دنیا آن شرایط را به من فهماند.
باید به بزرگداشت گردان شوان احترام گذاشت.
و باید به احترام بازماندگان آن و وابستگان آنها برخاست.