محمد آسنگران مسئله کرد در متن تحولات خاورميانه بخش (2)

مسئله کرد در متن تحولات خاورميانه
بخش (2)
(ایسکرا 665)
محمد آسنگران
moasangaran@gmail.com
در بخش اول اين نوشته به موقعيت جنبشها و نقش احزاب اپوزيسيون و سرکوبگري دولتها در کردستان پرداختيم و موضوع مذاکره پ.ک.ک، دولت ترکيه و نقاط قوت و ضعف هر کدام از آنها را در متن تحولات خاورميانه بويژه تحولات سوريه بررسي کرديم. در اين بخش از نوشته سعي ميکنم به موضع احزاب سياسي کردستان ايران در قبال اين تحولات اشاره بکنم . اهميت اين موضوع از نظر من اينجا است که اولا تصوير اين احزاب از تحولات منطقه را مورد بحث و بررسي قرارگیرد و دوما استراتژي سياسي آنها را در اين محدوده زير ذره بين قرار ميدهيم. اين براي مردم کردستان مهم است که بدانند هر کدام از اين احزاب چه سياست و راه حلي را دنبال ميکنند.
احزاب ناسيوناليست کرد در کردستان ايران در متن تحولات منطقه اساسا به دنبال راهي و سياستي هستند که کمک و توجه دولتهاي غربي بويژه آمريکا را به خود جلب کنند. آنها با تحولات کشورهاي مصر٬ تونس و اخيرا سوريه به اين نتيجه رسيده اند که حمايت غرب و آمريکا را جلب کنند تا از اين طريق بتوانند در فرداي تحولات ايران شانس قدرت گيري خود را امتحان کنند. احزاب ناسيوناليست کرد در کردستان ايران و از جمله حزب دمکرات کردستان و حزب دمکرات کردستان ايران و….اکنون ضمن ابراز خوشحالي و خوشبيني به نتايج مذاکرات دولت ترکيه و پ.ک.ک٬ همزمان نگراني اين احزاب از تحولات عراق و کردستان عراق را طرح ميکنند. در هيچکدام از اين تحولات هم نقشي بجز انتظار کشيدن براي خود نميتوانند تعريف کنند. تنها کاري که در مورد کردستان عراق ميتوانند انجام بدهند مشاوره دادن به احزاب برادر و طرح پيشنهاد و راه حلي است که تاثير بر احزاب حاکم عراق داشته و کمک کند اين راه حلها را همين احزاب حاکم انجام بدهند. بنابر اين سياست احزاب ناسيوناليست کرد در کردستان ايران با هر تفاوتي که با هم داشته باشند در يک راستا و چهار چوب عمومي قرار دارند. نقش اين احزاب در تحولات منطقه را ميتوان اين طور تعريف کرد که آرزوي اينرا دارند احزاب حاکم فعلي در کردستان عراق به موقعيت تثبيت شده برسند و احزاب ناسيوناليست کرد در ترکيه هم بتوانند در قدرت شريک بشوند. اين آرزويي است که آنها انتظارش را ميکشند. زيرا فکر ميکنند از اين طريق شانس قدرت گيري آنها در کردستان ايران هم بيشتر ميشود. اين احزاب در روياي تکرار سناريوي مشابه کردستان عراق در کردستان ايران هستند که خودشان به همان موقعيتي برسند که احزاب ناسيوناليست کرد در کردستان عراق به آن دست پيدا کرده اند.
اما در ميان احزاب سياسي کردستان کومه له سازمان کردستان حزب کمونيست ايران به عنوان يک جريان چپ قاعدتا بايد حرف متفاوتي بزند. انتظار ميرود که اتکايش به جنبش کارگري و کمونيستي در کردستان عراق و ترکيه باشد و راه حل مورد نظر و افق مورد نظرش را رو به اين جنبش طرح کند و سعي نمايد در تقويت اين جنبش براي رسيدن به جامعه اي آزاد و مرفه همراهي کند. يعني همان کاري که احزاب ناسيوناليست با احزاب هم جنبشي خود در کردستان ميکنند. اما رفيق ابراهيم عليزاده در مراسم روز کومه له در مقرشان در کردستان عراق سياستي را مطرح کرده است که از انتظارات فوق فاصله زيادي دارد.
او به موضوع تفاوت کردستان عراق با بقيه مناطق عراق پرداخته و راه حل مورد نظر و افق مورد نظرشان براي کردستان عراق را چنين تشريح کرده است:
“در کردستان (عراق) اين اوضاع متفاوت است. ميخواهم بگويم چرا اين تفاوت وجود دارد. اين تفاوت به اين دليل است چون در پروسه سرنگوني رژيم عراق مردم کردستان چيزي در دست داشتند که نشان بدهد سرنگوني صدام حسين نتيجه همت و مبارزه و اراده خودشان است. اما در بقيه مناطق عراق مردم به حاشيه رانده شده بودند. مردم بي اراده بودند مردم چشم به انتظار بودند. مردم منتظر بودند که آمريکا کاري برايشان بکند.”
اين گفته بالا به اين معنا است که در کردستان عراق برخلاف بقيه مناطق اين کشور مردم در حاشيه قرار نگرفتند. گويا اراده مردم به حساب آمد و انتظاري از آمريکا در ميان مردم بوجود نيامد. من مدعي هستم که اين تصوير واقعي نيست. زيرا همين مردم در کردستان عراق بوسيله احزاب ناسيوناليست کرد حاشيه اي شدند و هيچ نقشي در تعيين سرنوشت جامعه اي که سالها براي رهايي آن مبارزه کرده بودند نداشته و ندارند. همين احزاب مردم را به خيابان آوردند و با عکس بوش تظاهرات کردند که “عمو بوش” برايشان کاري بکند. تصاوير و فيلمهاي آن وقايع هنوز قابل استناد هستند. يعني همين احزاب حاکم فعلي که گويا دستاوردي براي مردم به ارمغان آورده و مردم را شريک تحولات کردستان کردند و قرار است با رفرمهايي که رفيق ابراهيم عليزاده به عنوان افق خودشان در کردستان تمنا ميکند مردم خود را صاحب “دستاوردهاي هريم” بدانند٬ از همان روز اول بي اراده شدند و احزاب حاکم فعلي خود قدرت را قبضه کرده و مردم نه تنها امکان هيج دخالتي در تعيين سرنوشت سياسي و اقتصادي آن جامعه پيدا نکردند بلکه از حقوق اوليه خود هم محروم شدند. رفيق ابراهيم در ادامه صحبت خود راه نجات “هريم کردستان” را و نه راه رسيدن مردم به حقوق خود را چنين توضيح ميدهد:
“راه نجات هريم کردستان و راه حفظ دستاوردي که به دست آورده است٬ هيچ چيزي نيست بجز اينکه مردم اين منطقه به تمام معنا اين جامعه را و دستاوردهاي آنرا متعلق به خود بدانند و حاضر باشند براي دفاع از هر تک دستاورد آن فداکاري کنند. … اين افقي است که ما براي کردستان عراق تمنا ميکنيم. ما فکر ميکنيم اين منطقه منطقه اي است که از لحاظ معادن و امکانات موجود٬ از نظر آب و خاک و هوا و از نظر نيروي انساني و…. استعداد اينرا دارد که به منطقه اي آباد و آزاد تبديل بشود. اين ظرفيت و امکانات ميتواند به کار گرفته شود هم رفاه و آسايش براي مردم کردستان بوجود بياورد و هم همه خطراتي که او را تهديد ميکند خنثي نمايد.”
اولا راه نجات هريم کردستان با حاکميت احزاب ناسيوناليست کرد و راه نجات مردم کردستان از بي حقوقي يکي نيست. کسي که اين دو موضوع را يکي قلمداد ميکند بايد بپذيرد که در جبهه همين احزاب حاکم قرار گرفته است نه در کنار مردم کردستان که در مقابل حاکمان فاسد احزاب ناسيوناليست کرد روزمره در حال اعتراض و مبارزه هستند. دوما اين جامعه مثل هر جامعه ديگري طبقات و جنبشها و منفعتهاي متفاوتي در آن حکم ميراند و نميتوان منفعت مردم و کارگر و زحمتکش آن جامعه را با سرمايه داران و حاکمان آن جامعه يکي فرض گرفت و براي نجات “هريم” (حکومت اقليم کردستان عراق) نسخه نوشت. بنابر اين راه حل مسئله کرد و خطراتي که مردم کردستان را تهديد ميکند اين نيست که مردم با رفرمهايي تشويق به دفاع از حاکمان فعلي بشوند. مردم اين حاکمان را ديده و عليه آن به خيابان آمدند. مردم سرکوبگري اين احزاب را هم تجربه کرده اند.
تلاش رفيق ابراهيم اين است که اولا هريم کردستان با حاکميت احزاب ناسيوناليست کرد را يک “دستاورد” براي مردم قلمداد کند و مشکل از نظر او اين است که مردم خود را فعلا صاحب اين دستاورد نميدانند و احزاب حاکم بايد کاري کنند که اين مردم خود را صاحب اين دستاوردها بدانند. پاسخ من به سادگي اين است که مردم نه الزاما از روي آگاهي اما از نظر منفعت سياسي و اقتصاديشان و با تجربه حاکميت بيش از دو دهه اين احزاب به درست حاکميت اين احزاب را دستاوردي براي خود نميدانند. مردم ميدانند منافع آنها با منافع حاکمان يکي نيست٬ بلکه در مقابل هم است. مردم کردستان عراق ميدانند و به تجربه به اين قناعت رسيده اند که اين احزاب حاکم فعلي منافعي دارند که با بي حقوق کردن مردم کردستان توانسته اند به آن برسند. به همين خاطر اين احزاب با هر نيرويی و قدرت منطقه اي و جهاني مرتجع و سرکوبگري متحد ميشوند که مردم نتوانند به مطالباتشان برسند. زيرا رسيدن مردم به خواسته ها و مطالباتشان به معني خلع قدرت سياسي و اقتصادي از اين احزاب است. بنابراين آنها نه دوست مردم بلکه با مردم کردستان بيگانه اند. آنها در مقابل مردم هستند نه با مردم. و مردم هم به حق از آنها رويگردان و بيگانه هستند. زيرا مخالف سياستها و تصميمات احزاب حاکم هستند. تلاش رفيق ابراهيم عليزاده براي آشتي دادن مردم و احزاب حاکم تلاشي بي ثمر است. اين سياست اگر از سر دلسوزي براي احزاب حاکم نباشد٬ راه نشان دادن به مردم براي رهايي و رسيدن به مطالبات و زندگي بهتر هم نيست. بلکه تلاشي براي آشتي طبقات و منفعتهاي مختلف است که شباهت زيادي به يک مصلح اجتماعي دارد تا سياست و استراتژي يک حزب سياسي چپ و کمونيستي که مبارزه طبقاتي و سياسي را با اتکا به جنبشهاي انقلابي موجود ميخواهد به سرانجام برساند.
به همين دلايل فوق من اين نوع راه حلها را راه رهايي مردم کردستان نميدانم. اين ممکن است در بهترين حالت راه حلي براي نجات حاکميت احزاب حاکم کردستان عراق باشد. اما راه رهايي مردم کردستان نيست. مردم کردستان براي رهايي از خطرات فعلي و براي رسيدن به جامعه اي آزاد و مرفه بايد در قدم اول از اين احزاب عبور کنند. خوشبختانه اکثريت بالايي از مردم تحت ستم کردستان به اين قناعت رسيده اند که راه رهايي آنها تقابل با حاکميت فعلي در کردستان عراق است نه آشتي آنها با هم و تقويت احزاب حاکم.
با توجه به وجود مسئله کرد در کردستان و با توجه به تحولات اخير در منطقه و سياست ارتجاعي حکومت بغداد در مقابل مردم بايد راه حلي واقع بينانه و پايه اي را در مقابل مردم کردستان قرار داد. در قدم اول راه حل مسئولانه و کم دردسر رهايي مردم کردستان عراق از مصائب تاريخي و احتمال جنگهاي تحميلي و خطرات و تهديدهاي است که اين جامعه را ميتواند با نا امني مواجه کند. راه حل ما براي رهايي مردم کردستان عراق در قدم اول اين است که اين منطقه به يک کشور مستقل تبديل بشود. براي رسيدن به چنين مطالبه اي راه حل ما برگزاري يک رفراندوم آزاد و تصميم مردم کردستان به جدايي يا ماندن در چهار چوب کشوري عراق با حقوق مساوي است. در شرايط فعلي ما به مردم کردستان عراق پيشنهاد ميکنيم که به جدايي و تشکيل دولت مستقل کردستان راي بدهند. زيرا امکان تامين حقوق برابر با قوانين و حاکميت فعلي وجود ندارد و در چشم انداز کوتاه مدت و ميان مدت هم نميتوان به آن دست يافت. همزمان بايد تلاش کرد جنبشهاي مترقي و بويژه جنبش کارگري و کمونيستي در اين پروسه قدرتمند تر و با نيروي قوي توده اي به ميدان بيايند تا بتوانند مطالبات فوري مردم براي رسيدن به يک زندگي بهتر را به قانون آن مملکت تبديل کنند. اين يک بحث مفصل و همه جانبه است که ما قبلا به جوانب مختلف و ضرورت آن پرداخته و پاسخ داده ايم.
بنابراين راه حل ما براي رهايي مردم کردستان از ستمها و معضلاتي که تاريخا ايجاد شده است و براي مقابله با تهديدها و خطراتي که مردم کردستان را تهديد ميکند با راه حل کومه له و حزب کمونيست ايران که رفيق ابراهم عليزاده آنرا بيان کرده است متفاوت است. نا گفته پيدا است که ما راه حل فدراليسم قومي احزاب ناسيوناليست کرد را ارتجاعي و ضد جامعه ميدانيم. تفاوت اين راه حلها سليقه اي و يا تنها ناشي از تفاوت تحليل تاکتيکي اوضاع فعلي نيست. بلکه از نظر جنبشي و طبقاتي تعلق خاطر و اتکاي هر کدام از احزاب مورد بحث به جنبشهاي متفاوت است که راه حلهاي متفاوتي را طرح ميکنند. براي روشنتر کردن اين تفاوتها بايد ما بدانيم مشکل کردستان عراق و جدال احزاب حاکم بغداد با احزاب حاکم کردستان عراق بر سر چيست.
ماهيت جدال احزاب حاکم کردستان عراق با احزاب حاکم بغداد
اين جدال ريشه اي سياسي و تاريخي دارد. جدال اين احزاب امروز شروع نشده است٬ قديمي است. تفاوت شايد اين است که امروز اين جدال يک بار ديگر حاد شده و به نقطه انفجار نزديک ميشود. جدال آنها جدال دو جنبش ناسيوناليستي کرد و عرب بر سر سهم خواهي آنها از ثروت و قدرت در آن جامعه است. جدال آنها ربطي به منافع مردم کرد و عرب ندارد. جدال آنها مذهبي نيست. اين جدال بر سر دمکرات بودن و غير دمکرات بودن يکي از طرفين نيست. جدال دسترسي هر کدام از آنها به منفعت مادي و زميني و سرمايه هاي ميلياردي است. جدالشان بر سر سهم قدرت جدالي براي دستيابي به منابع طبيعي موجود آن جامعه و امکان استثمار همان مردم است. بنابر اين جدال آنها در پايه اي ترين شکل خود بر سر سهم بري از اين منابع لايزال ثروت است. اما اين جدال اگر به جنگ نيروهاي اين دو جنبش منجر بشود برد و باخت اش تنها به اين احزاب محدود نيست. تبعات مخربش تماما بر زندگي و امنيت مرم تاثير ميگذارد. پاي مردم اين مناطق را عملا به ميان ميکشند و کشتار خونريزي از مردم تنها يکي از نتايج جنگ اين نيروهاي ارتجاعي خواهد بود. اگر در ميان آنها جنگي آغاز بشود من مثل رفيق ابراهيم فراخوانم اين نيست که مردم از “هريم” دفاع کنند. زيرا سرنوشت اين هريم اکنون نه در دست مردم بلکه تماما در دست احزاب ناسيوناليست کرد است. مردم نبايد از حاکميت مافياي فعلي و سياستهاي هيچکدام از آنها در هيچ طرفي دفاع کنند.
مردم بايد راه حل سومي را در مقابل و عليه حاکمين فعلي دو طرف اين جدال پيش ببرند. اين هم وظيفه نيروها و جنبش کارگري و کمونيستي است که اين راه حل را طرح و از مردم بخواهند راه سوم را انتخاب کنند. قرار نيست اين سناريوي تکراري احزاب ناسيوناليست کرد که قدمت طولاني و تاريخي در کردستان دارد باز هم تجربه بشود. تاريخ کردستان پر است از اين نوع حکومتها که مدتي به قدرت رسيده و يا با بندوبست و مذاکره و جنگ و در نهايت شکست آنها٬ مردم کردستان هميشه قرباني بوده اند. اين دور تسلسل جنگ مذاکره و جنگ بايد تمام بشود و مردم يک بار براي هميشه از اين مصائب نجات پيدا کنند. راه نجات مردم کردستان راهي است که در نقد جنبش ناسيوناليستي کرد و عرب پيش برده شود و مردم بايد عليه حاکمان فعلي دو سمت دعوي باشند نه در کنار يکي از آنها.
راه حل رفع ستم ملي و مسئله کرد در کردستان ايران
همچنانکه قبلا گفتيم مسئله کرد در کردستان لاينحل مانده و بدون يک راه حل متمدنانه ميتواند اين جامعه را هميشه با خطرات بيشتري مواجه کند. احزاب ناسيوناليست کرد بر سر فدراليستي کردن کردستان ايران يک توافق عمومي دارند. فدراليسم قومي مورد نظر اين احزاب از نظر ما نه مسئله کرد را حل ميکند و نه راه درستي براي رفع ستم ملي است. بلکه دائمي کردن زخم تفرقه قومي است. همچنانکه اکنون در عراق شاهد آن هستيم. با يک قدم فاصله از فدراليست چيها٬ راه حل بينابيني کومه له است که نه مدافع فدرالي کردن است و نه مخالف آن. کومه له عليرغم سکوت معنا دار در مقابل فدراليستها٬ و طرح فدراليسم قومي به شکل سنتي خواهان به رسميت شناسي “حق ملل در تعيين سرنوشت خويش” است. خارج از اشکالات و ابهامات و تفاسير مختلفي که اين شعار به همراه دارد و اينجا لازم نيست به آن بپردازم٬ بالاخره هر جريان سياسي جدي بايد راه حل روشن و شفافي در مقابل مردم کردستان قرار بدهد. و قاعدتا راه حل هاي ديگر جريانات را درست نميداند. کومه له با سکوتش در مورد طرح فدرالي کردن جامعه در اين رابطه با يک تناقض مهم مواجه است.
زيرا اولا همين راه حل مورد نظرش را براي مردم کردستان عراق طرح نميکند. دوما مخالفتي هم با فدراليستي کردن آن جامعه نداشته است. و يا لاقل سکوت کرده و کسي از موضع آنها خبر ندارد. بنابراين به نوعي در کردستان عراق راه حل فدراليستي احزاب حاکم را پذيرفته و تا کنون لام تا کام در اين مورد حرفي نزده و منافع سازمانيش را بر طرح راه حل “اصولي” مورد نظرش ترجيح داده است.
در مقابل همه طرحهاي مورد بحث راه حل ما در کردستان ايران براي رفع ستم ملي تصويب قانون حقوق برابر براي همه شهروندان است. اما براي حل مسئله کرد بايد از اين فراتر رفت. زيرا به تجربه هم داريم ميبينيم که در کردستان عراق بيش از دو دهه است که ستم ملي وجود ندارد. اما هنوز مسئله کرد لاينحل مانده است. راه حل مسئله کرد برگزاري يک رفراندوم آزاد در ميان مردمان ساکن کردستان است که به دو سوال پاسخ بدهند. ماندن در چهار چوب کشور ايران با حقوق مساوي يا حق جدايي و تشکيل دولت مستقل مردم کردستان؟
۵مارس ۲۰۱٣