ماجرای اعدام مردی که برای نجات از مرگ همبندی خود را کشت
سازمان حقوق بشر ایران، ۳ شهریور ماه ۱۳۹۶: “صادق غلامی” مدرک سیکلش را که گرفت به کمک پدرش که کشاورز بود رفت و تا زمان بازداشت در هرسین کرمانشاه کشاورزی میکرد.
دوستانش “حنیف یا حریف” صدایش میزدند اما در شناسنامه نامش “صادق غلامی” ثبت شده است. وی سال ۱۳۶۱ در شهر هرسین کرمانشاه به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود و صادق هم بعد از گرفتن مدرک سیکل به کمک پدرش رفت و به کشاورزی مشغول شد.
صادق سال ۱۳۹۰ با حدود یک کیلو گرم کراک بازداشت و سپس در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم میشود. دوستانش میگویند: “این موادی که از صادق کشف شد برای خودش نبود و برای یکی دو میلیون تومان پول کرایه حاضر به حمل آن شده بود. همه اینها به خاطر فقر، بیکاری و مشکلات اقتصادی است.”
بهمن ماه سال ۱۳۹۵ بلندگوی زندان مرکزی تهران بزرگ (فشافویه) صادق را به نام انتقال زندان به زندان صدا میکند، ولی او میفهمد که قرار است حکم اعدامش را اجرا کنند برای همین یکی از همبندیانش را به قتل میرساند تا اجرای حکم اعدامش به تعویق بیافتد.
یکی از زندانیان که با صادق همخرج بود در خصوص ماجرای قتلی که وی مرتکب شد به سازمان حقوق بشر ایران گفت: “صادق چون سابقه مواد نداشت و موادش حدود یک کیلو بود میدانست در صورت تغییر قانون از اعدام نجات پیدا میکند. اتهامی هم که به وی زده بودند خرید و فروش نبود بلکه اتهام حمل و نگهداری بود، برای همین امید داشت که زنده بماند. روزی که برای انتقال صدایش میکنند، صادق فهمیده بود که میخواهند بکشندش. یک افغانی کوچک اندام را نشان کرد تا بکشد تا اعدامش به تعویق بیافتد. ولی آن افغانی از زیر دست صادق فرار میکند و به بند دیگری میگریزد. صادق چشمش به یک بنده خدای دیگری در توالت میافتد. یک پیر مردی بود و او را با چندین ضربه چاقو به قتل میرساند. این پیرمرد با اتهامات مالی در زندان بود.”
این منبع ادامه داد: “گفتنش برای من و شما که جای امن و راحت نشستهایم راحت است. اما اگر سردی مرگ را زیر گلویمان حس کنیم شاید ما هم کاری را بکنیم که صادق کرد. تازه صادق آن روز قرص هم خورده بود و کنترلش دست خودش نبود. قرص بی ۲ [Buprenorphine] و کلونازپام [Clonazepam] مصرف کرده بود. شش، هفت سال هم حبس کشیده بود. آدمی که بیشتر از چهار سال در این زندانها حبس بکشد دیگر آدم عادی نیست.”
وی همچنین بیان داشت: “صادق دو یا سه هفته سوئیت [انفرادی] میماند و بعد به زندان رجایی شهر منتقلش میکنند. برایش پرونده تشکیل دادند و به آگاهی اعزامش کردند و صحنه قتل را بازسازی کردند. پرونده قتل وی هیچ گاه به سرانجام نرسید و دست آخر هم به اتهام همان مواد مخدر اعدام شد. برخی میگویند دولت از بیتالمال دیه مقتول را داده و رضایت گرفته تا صادق را اعدام کنند. وی را هفته گذشته از اندرزگاه ۶ به سلول انفرادی منتقل کردند ولی حکمش را اجرا نکردند و دوباره به بند بازگرداندند ولی بجای اندرزگاه ۶ به اندرزگاه ۷ منتقل شد و پس از دو روز دوباره برای اجرا میبرندش و اینبار میکشندش. صادق همیشه از قتلی که مرتکب شده بود پشیمان بود و برای آن پیرمرد دعا میخواند و خیرات پخش میکرد. وی همیشه میگفت مجبورم کردند، میخواستم زنده بمانم.”