«شیون اعمال زیادی که باید انجام شوند در آمده است.»
مائو تسه دون
یکی از رفقای سرخ درباره این نقلقول رفیق مائو نکته مهمی را بیان داشت به این صورت:
منظور مائو این است كه اعمال زیادي هستند(و لزوما نه هر عملی. زیرا برخی از اعمال هستند که با واقعیت عینی و تضادهای خاص حاد در عمق جامعه بی ارتباطند و کمونیستها آنها را نباید انجام دهند) كه باید انجام شود ولی انجام نشده است و این اشاره به عدم درک صحیح از رویکرد و متدولوژی علم کمونیسم با تکیه بر ماتریالیسم دیالکتیک می باشد تا آنجا كه کار به جایی رسیده که حتي صدا، ناله و شيون از آن اعمال درآمده، بدون کوچکترین واکنش و عملکردی از طرف مخاطبینی که در حرف کمونیسم ولی در عمل غیر کمونیست می باشند.
معادل اين نقل قول در زبان فارسي ضربالمثلی هست که می گوید: از سنگ صدا بلند شد ولي از شما نه!
مائو اين جمله را خطاب به رفقای کمونیستی می گوید که هنوز از شناخت عمیق اعمال خاصی که باید انجام شوند و ضروری هست که آنها را در فرایند(پروسه) کشف تضادهای حاد اجتماعی کشف کنند و انجام دهند، عاجزند. یعنی ابتدا نیاز است که کمونیستها با رویکرد علمی ماتریالیسم دیالکتیک تضادهای خاص اجتماعی که با تضاد اساسی جامعه ارتباط دارند را کشف کنند و عمل خاصی که باید آن تضادها را حل کند را انجام دهند.
يعني اينكه صداي اعمال و كارهايي كه بايد انجام داد ولی انجام نشده است درآمده بدون اينكه شما برای انجامش حركتي بكنيد.
مائو توجه کمونیستها را به کشف اعمالی که با حل تضادهای اجتماعیِ مرتبط با تضاد اساسی عصر ما یعنی: بین نیروهای کاملا اجتماعی، به هم پیوسته و جهانی شده(گلوبلایزد) تولیدی از یک طرف، و روابط مالکیت و کنترل خصوصی بر این نیروهای تولید، از سوی دیگر می باشد، جلب میکند. یعنی برای انجام اعمالی که مطابق واقعیت عینی برخاسته از تضادهای حاد عینی جامعه باشد، باید آن اعمال را با کشف تضادهای خاص و عمده اجتماعی بهطور مشخص کشف کرد. این کار کشف خاص اعمال و انجامش باید با رویکرد علمی باشد. به مفهوم دیگر همینطور اللهبختی نباید رفت و فکر کرد باید این عمل را انجام داد. درعینحال هیچکدام از آن اعمال نباید بهصورت ارادهگرایانه و بدون درک ضرورت یعنی به شکل ذهنیگرایانه که مطابق شرایط عینی نیست، انجام شوند. اعمالی که انجام میشوند نباید با رویکرد غیرعلمی و با تکیهبر ماتریالیسم مکانیکی-ایده آلیسمی باشند. اعمالی که کمونیستها انجام میدهند باید برای حل تضادهای حاد خاص در جامعه که منطبق بر واقعیت عینی هستند، باشند. برای همین باید تمامی اعمال ما برای انجام هر چه سریعتر انقلاب کمونیستی با رویکرد علمی برآمده از ماتریالیسم دیالکتیک منطبق باشد.
پایه فلسفی این نکته بر مبنای ماتریالیسم و ماتریالیسم دیالکتیک چیست و چه مفهومی دارد؟
ماتریالیسم یک رویکرد و متدولوژی علمی به هر چیز و پدیده ای هست. ماتریالیسم بدان معنی است که شما به دنبال شناخت جهان به همانگونه که واقعا هست و بطور عینی وجود دارد، می باشید. این بدان معنی است که شما به این درک برسید که واقعیتِ مادی وجود دارد و موجودیت هر واقعیتی از واقعیت مادی ساخته شده است و نه چیز دیگری. انگلس که همراه با مارکس بنیانگذار جنبش کمونیستی بود، به یک نکته بسیار مهم اشاره کرد، که بطور اساسی دو جهانبینیِ اساسا متضادِ فلسفی وجود دارد: یکی ایدهآلیسم و دیگری ماتریالیسم.
ماتریالیسم دیالکتیک:
اما ما صرفا در مورد ماتریالیسم صحبت نمی کنیم، و این نکته ی مهمی است. که چرا ماتریالیسم دیالکتیک یک متدولوژی و رویکرد علمی برای کشف واقعیتهای عینی است؟! از آنجا که واقعیت مادی ایستا و ساکن نیست؛ و همانطور که به آن اشاره شد، واقعیت به طور مداوم در فرایند تغییر و تحول است. واقعیت از تضاد تشکیل شده است. دیالکتیک کلمهای است که منشاءاش از یونان باستان و به معنای ستیز(کشمکش) و یا چیزهای مخالف یکدیگر و یا متناقض می باشد. این به معنی تصدیق و درگیر شدن با تضاد و مبارزه بین پدیدههایی که در تناقض هستند، میباشد. واقعیت از مواردی که مبین تضاد هستند و به طور مداوم در حال حرکت و تغییر به این یا آن فرم دیگری هستند، ساخته شده است: گاهی اوقات یک تغییر نسبتا جزئی است، و پس از آن گاهی اوقات یک جهش بزرگ در اینکه چگونه همه چیز از یک پدیده به دیگری تغییر(کیفی) میکند رخ می دهد. انواع ساده و همچنین روشهای پیچیدهتری که در آن این اتفاق می افتد، وجود دارد. بطور مثال یک نوع ساده(تغییر) این است که شما آب را میجوشانید و آن را گرم میکنید و در نهایت به بخار تبدیل می شود. اما (این یک نکتهی بیش از حدِ بسیار مهم است): تحت تاثیر حرارت(گرما) آب همچنان همان آب اولیه نیست، یعنی با تحریک گرما آب دیگر در سراسر این فرایند، آب باقی نمی ماند؛ ملکول هیدروژن و اکیسژن که وحدت اضداد را تشکیل میدهند و پدیده آب را بوجود میآورند تجزیه گشته و ناگهان در یک چشم بهم زدن با جذب حرارت و به نقطهی جوش رسیدن به پدیده دیگری یعنی بخار تبدیل میشود. آب دستخوش تغییرات نسبتا جزئی می شود و سپس یک جهش برای تبدیل شدن و تغییر به پدیدهی دیگری اتفاق میافتد. این(فرایند) به انواع مختلف در هر واقعیت مادی(عینی) صورت میگیرد. به عنوان مثال در جوامع بشری نیز این تضادها وجود دارند و در دیگ جوشان جامعه در عمیقترین لایهاش در حال غلیان و جوشوخروش، حرکت و تغییرند؛ اما این شناخت از تغییرات نه تنها با رویکرد و متدولوژی علمی ماتریالیسم دیاکتیک قابل درک و تحلیل است بلکه تغییر دادن آن نیز تنها توسط همان رویکرد و متدولوژی علمی ماتریالیسم دیالکتیک میسر میباشد. بنابراین، اگر شما فقط یک رویکردِ ماتریالیستی(و نه ماتریالیست دیالکتیکی) داشته باشید، به دیترمنیست(جبرگرا) دچار خواهید شد، به این مفهوم که شما به واقعیت مادی سرتعظیم فرود می آورید(یعنی تنها به آن بسنده می کنید) و امکان تغییر را نمیبینید، و یا اگر بهتر گفته باشیم آن تغییرِ عمدهای که رخ می دهد را نمیبینید، زیرا که شما فقط نیمی از کار را انجام دادهاید. شما تا اینجا به عنوان یک ماتریالیست صرفا و فقط به درک آن بخشی از شناخت رسیده اید که یک واقعیت مادی در زمان و مکانی مشخص وجود دارد و همهی آنچه که وجود دارد واقعیت مادی است و آنچه حقیقی است مربوط به آن واقعیت مادی هست، اما با وجود این شما هنوز تضاد، حرکت و تغییرِ این واقعیت مشخص مادی را شناسایی نکرده اید. بنابراین آنچه شما به عنوان یک ماتریالیست تا اینجا دیده اید و میتوانید در هر زمان مشخص بیینید همان واقعیت مادی است که وجود دارد؛ یعنی تا این مرحله از کار در پروسه شناخت آنچه می توانست برای شما مشخص(معین) شود و بر آن محیط شده باشید را بطور یکجانبه و سطحی کسب کرده اید و این کافی نیست زیرا این کار شما را اسیر(برده) آن میکند، به آن بسنده کرده و در مقابل آن واقعیت تسلیم شده و سرفرود آورده اید؛ چرا که هنوز از درک همه جانیه با رویکرد علمی آن پدیده عاجزید، خودتان را محدود به آن نمودهاید زیرا که تضادها(تناقضات)را ندیده اید؛ نه تنها شما آن تناقضاتی که آشکارتر هستند و در سطح و لایه بیرونی هر پدیده وجود دارند را باید تشخیص دهید، اما به عنوان یک ماتریالیست دیالکتسین حیاتی است که تناقضات خاصتری که در لایههای عمیقتر آن پدیده وجود دارند و واقعا نقش فرماندهی و اساسی در تغییرات را به عهده دارند و پتانسیل برای تغییر حتی با وجود اینکه موانعی نیز بر سر دیدن آن ایجاد میشود را کشف و شناسائی نمایید. این مبارزهای هست که باید به آن دامن زنیم، و به درک پایهای برای تغییر دست یابیم و تغییر و تحولی بر اساس تناقضات درونی(وحدت اضداد)واقعیت مادی و به ویژه تناقضات موجود در لایههای عمیقتر که وجود دارند را سبب شویم.
چرا و چگونه انقلاب کمونیستی ممکن و ضروری است؟
چرا درک ماتریالیسم دیالکتیک برای انجام انقلاب کمونیبستی در جهان ضروری است؟
ما باید مسلح به ماتریالیست دیالکتیکی باشیم. یگانه سلاح پرقدرت ما در مبارزه با دشمن طبقاتی برای تغییر اوضاع ماتریالیسم دیالکتیک است.
ما باید جستجوگر و چالشگر باشیم و برای درک همه چیز و همه پدیدهها به همان صورتی که واقعا هستند و در حال حرکت و تغییرند، تلاش کنیم. و این به کار و تلاش مداوم و با رویکرد علمی نیاز دارد. باید روی آن کار کرد. اگر می خواهیم یک انقلاب بسازیم باید کار کنیم.
واقعیت عینی وجود دارد و حقیقت هم وجود دارد؛ در واقع این یعنی که اگر ایده هایتان صحیح باشد با واقعیت عینی به همانگونه که هست مطابقت دارد، اما واقعیت در عین حال پر از تناقض و در حال حرکت و تغییر است. و اگر شما تنها این دو عنصر را به چنگ آورید(آنرا عمیقا درک کنید) و به درستی آنها را سنتز و واقعا جنبه خاص از واقعیت و رابطه آن را با چارچوب بزرگتری را درک نمایید، تنها زمانیکه توانسته باشید چنان کنید هست که می توانید یک رویکرد به طور مداوم و به طور کاملا صحیح به واقعیت داشته باشد. البته، این بدان معنا نیست که شما لزوما همه چیز در هر زمان مشخص را کاملا درک میکنید. اما این تنها متد(روش) و رویکرد برای شناخت واقعیت به همان گونه که هست و مدام در حال حرکت و تغییر است، میباشد.
برهان عظیمی
۱۷ مرداد ۱۳۹۶ برابر با ۸ اوت ۲۰۱۷