در یادمان کمونیستهای یازده اسفند پنجاه!
شباهنگ راد
به دلائل چندی، تجلیل و یادمان از روزهایی همچون یازده اسفند ضروریست. اینکه میبایست حافظهی تاریخی را از وقوع چنین روزهایی زنده نگه داشت؛ اینکه نیاز است، اعلام نمود که جنبشهای ضد امپریالیستی جامعهیمان برای دستیابی به خواستههای ابتدائی کارگران و زحمتکشان، چه انسانهای ارزشمند و کمونیستی را از دست داده است؛ اینکه ضروریست، توضیح داده شود که بدلیل کثرت و گستردهگی جنایات رژیم جمهوری اسلامی، نمیتوان از اعمال خشونتبار و ضد انسانی رژیم شاهنشاهی گذشت و ماهیت جنایتکاران را کمرنگ و یا لاپوشانی نمود؛ اینکه نسلهای آتی و آتی باید بدانند که نظامهای سرمایهداری وابسته، چه بر سر کمونیستها و مخالفین و آنهم در دورههای متفاوت آوردهاند؛ اینکه از منظر کمونیستی میبایست بر این ایده پای فشرد که دنیای سرمایهداری و حامیشان، علیرغم تفاوتهای چند و صوری، از مسیر واحد و یکسانی پیروی نموده و در حفظ و پایداری مناسبات کنونی، تفاوت بنیادیای با هم ندارند.
یازده اسفند سال پنجاه بود که رژیم شاهنشاهی، رفقا مسعود احمدزاده، عباس مفتاحی، اسدالله مفتاحی، مجید احمدزاده، غلامرضا گلوی و حمید توکلی را به جوخهی اعدام سپرد. سال پنجاه بود و سال گستردهگی سرکوب و سال بگیر و به بند کمونیستها و انقلابیون توسط ارگانهای مخوف نظام گذشته. یک سالی از حماسهی سیاهکل گذشته بود و ساواک بهمنظور ایجاد رعب و وحشت هر چه بیشتر در درون جامعه، و بهمنظور جلوگیری از گسترش جنبش کمونیستی به هر سوراخ و سنبهای سرک میکشید و قصد داشت تا با تعرض بیوقفه به مخالفین و کمونیستها، صدای انقلاب و انقلابیون را خفه نماید. بر این باور بود که میتوان به یُمن سلاح و زور، تا ابد مردم را در پستوی خانههایشان محبوس نگه داشت. در حقیقت سال پنجاه، سالی بود که “زنگ بزرگ خون بهصدا در آمد” و آوای آزادی و رهائی در سرتاسر جامعه طنینانداز شد. از یکسو جلادان شاهنشاهی در صدد شکار و کُشتار انقلابیون و کمونیستها بودند و از دگرسو، جنبش کمونیستی راهِ صحیح خود را باز یافت و اینبار تجلی خود را در قامت کمونیستهایی همچون احمدزادهها و مفتاحیها و دیگر یاراناش بهنمایش گذاشت. کمونیستها و مبارزینی که علیرغم تنگناهای مبارزاتی و علیرغم بیجوششی و بیتحرکی، به میدان آمدند تا مسیر ایستائی و سکونی مبارزه را تغییر دهند؛ به میدان آمدند تا تفاوت مابین حرافان و بیعملان را، با کمونیستهای حقیقی و عملگرا نشان دهند؛ آری سال پنجاه، سال رو در روئی، و سال جنگ نابرابر انقلابیون با ضد انقلابیون حاکم بود؛ ضد انقلابیونی که کمر به تار و مار نمودن کمونیستها و انقلابیون بستند و صفحهای دیگری از دئانت و وحشیگری خود را گشودند.
در چنین دورانی، دستگیری، شکنجه و اعدام کمونیستها و مبارزین از زمره وظایف مهم ارگانهای مخوف رژیم شاهنشاهی را تشکیل میداد. حمله به زندانیان سیاسی و صدور حکمهای طویلالمدت و کُشتار مبارزین و کمونیستها در خانههای تیمی، خیابانها و تپههای اوین، نشانگر این واقعیات بود که رژیم شاهنشاهی بهمانند تمامی رژیمهای خشن و هار، وظیفهای جز، سرکوب مخالفتهای مردمی و فرزندانشان بر عهده ندارد. شاه جلاد دست به دستگیری و جنایت میزد، تا بیشتر بر دوام بهماند؛ بر سرمایههای خود میافزود تا بر خرابههای زندهگانی میلیونها انسان ندار بیافزاید، کاری که امروزه سردمداران رژیم جمهوری اسلامی و آنهم در ابعادی گستردهتر در پی آنند و شکی در آن نیست که حاکمان کنونی، پیگیر سیاستهای حاکمان گذشتهاند. بنیاناً، خط و مرز و میزانِ متفاوتی مابین این رژیم – یعنی جمهوری اسلامی – با رژیم گذشته – یعنی شاهنشاهی – نیست و خطاست، اینگونه پنداشته و یا تبلیغ شود که این دو رژیم، از دو صیغهی متفاوتاند؛ خطاست که بر چنین ایدهای تاکید گردد که رژیم شاهنشاهی مطلوبتر و یا معتدلتر از رژیم کنونی بود و بههمبن دلیل، مرادوه و یا باب گفتگو با حامیان آنان بی ایراد است. مسلماً تبلیغ و ترویج چنین ایدههای بغایت ناصحیحای در تخالف با منافعی کارگران و زحمتکشان و آرمان کمونیستیست. کمونیست، مخالف مدارائی و مخالف تطهیر جناحهای مغلوب و بر کنار شدهی نظامهای سرمایهداریست، و در اینمیان کمونیست از میان بد و بدتر، بدنبال بد نیست و از سر ناعلاجی و مهمتر از همهی اینها بدلیل عقبنشینی و شکست و بیعملی، در پی تحقق سیاستهای مخالفین دولتی – حکومتی و مدافعین مناسبات کنونی نیست. کمونیست حقیقی همواره و همواره، وفادار به سیاست و منافعی طبقاتی تودههای محروم و همچنین ایستادگی و مقاومت در مقابل قدارهبندان و سرکوبگران است. سیاستِ کرنش و همسوئی با سرمایهداران و وابستهگان نظامهای جهل و سرکوب، سیاست کمونیستی نیست. وظیفهای که رفقا مسعود احمدزاده و دیگر یاراناش در یازده اسفند پنجاه، به دوش کشیدند و دست رد بر سیاستهای مماشاتطلبانه زدند.
اگر چه لازم به تاکید استکه چنین روزهایی، یعنی روزهای مقاومت و ایستادگی کمونیستها و انقلابیون و آنهم در مقابل رژیمهای هار و زورگو، فراواناند و مختص به یازده اسفند پنجاه نیست. به حق که تاریخ مبارزات ضد امپریالیستی جامعهیمان مملو از فداکاریها، ایثارگریها و وفاداری به آرمان تودههای ستمدیده و خلقهاست. در حقیقت تقویم مبارزاتی کارگران و زحمتکشان و فرزندانشان، پُر از تعرض حاکمان زورگو، به جان و مال آنان و کمونیستها میباشد. براستی که رژیمهای ضد خلقی و ارتجاعی برای این زاده شدهاند تا اعتراضات حقطلبانه را به عقب، بهرانند؛ برای این زاده شدهاند که فاجعههایی همچون یازده اسفندها را خلق نمایند و پر واضح استکه در اینمیان رژیمهایی همچون رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی، مسبب و مولّد چنین فجایعی غیر انسانی و روزهای غمانگیزاند. این نظامها، هزاران کمونیست و انقلابی را روانهی شکنجهگاهها و بدنهایشانرا مثله نمودند و آنچنان فضایی ناامنی را برای میلیونها انسان بوجود آوردهاند که توضیح همه جانبهی آنها ناممکن میباشد.
کار و بار این نظامها، محترم شمردن به حقوق پایهای انسانها نیست و بر خلاف نادانان باید تاکید ورزید که هم رژیم شاهنشاهی، سیاست و اقتصادش در خدمت به طبقهی سرمایهداری وابسته بود و هم رژیم جمهوری اسلامی، همهی هم و غماش، تأمین منافعی نظامهای امپریالیستیست. با این اوصاف تبلیغ و ترویج گونه گونه، از نظام کنونی با نظام گذشته – و آنهم با هر استدلال و براهنی -، چیزی جز، وارونه چلوه دادن ماهیت حقیقی نظامهای وابسته به امپریالیستها نیست.
واقعیت این استکه بالا کشیدن اموال عمومی و ارتکاب جنایاتِ نظامهای سرمایهداری و از جمله رژیم شاهنشاهی آنچنان بالاست که به سادهگی نمیتوان از آنها گذشت و تردیدی در آن نیست که همهی نظامهای سرمایهداری در تخالف با منفعت میلیونها انسان محروماند و به جرآت میتوان تاکید ورزید که بخش اعظمی از غارتگریها و جنایتکاریهای رژیم گذشته در خفا باقی مانده است، و بههمان دلیل هم که جامعهی ایران از تمامی اعمال سودجویانه و سرکوبگرایانهی رژیم جمهوری اسلامی نامطلع میباشد.
بنابراین بیمناسبت نیست تا در سالگرد یازده اسفند پنجاه، یکبار دیگر بر این نکته تاکید گردد که، زمانی انقلاب ایران به ثمر خواهد نشست، که ایدههایی همچون منفک نمودن ماهیت رژیم شاهنشاهی با رژیم جمهوری اسلامی در درون جامعه و در میان روشنفکران، رخت بر بندد؛ زمانی نمادهای پیشرفت هر انقلابی را میشود بهعینه دید، که جنبش کمونیستی از خمودگی، رکود و بیعملی مفرط بدر آید؛ زمانی میتوان از شر نظامهایی همچون رژیم جمهوری اسلامی خلاصی یافت که بر سر اعتراضات مردمی و جامعه، ایدهی پرولتری حاکم گردد. اینها از زمره اهداف و آرمانی بود که جانباختهگان یازده اسفند پنجاه، پیشهی خود ساختند و سر آخر جان خود را وثیقهی انقلاب ضد امپریالیستی جامعهیمان نمودند.
یادشان گرامی باد!
28 فوریه 2013
10 اسفند 1391