جنایت روزانه به نام بی احتیاطی
یاشار سهندی
یک بشکه ٢٢٠ لیتری را کارگران به ابتکار خودشان چند شیار در آن ایجاد کردند، دری برایش تعبیه کردند، بالای آن سوراخی ایجاد شده و شعله سرکش از آن زبانه میکشد. ناگاه شعله از نفس می افتد و دود غلیطی از سوراخ بالای بشکه به بیرون میزند و در یک چشم بهم زدن همه کارگاه اشباع از دود میشود.”باد قطع شد!” یکی میدود. کمپرسور باد روشن میگردد. شعله دوباره جان میگیرد. و ما اول صبح که از سرمای گزنده به این مثلا بخاری پناه بردیم دوباره دور آن جمع میشویم تا حداقل بتوانیم لباس کارمان را تنمان کنیم. هر لحظه ممکن است این بخاری کار دست همه ما بدهد. اما کارفرما وسایل گرمازایی مناسب نمی خواهد تهیه کند. نمی صرفد! فردا روزی اگر این “بخاری” موجب حادثه ای شود و اگر شانس داشته باشیم این اتفاق جایی ثبت شود بی شک خواهند نوشت که کارگران “بی احتیاطی کردند چون از وسایل غیر استاندارد برای گرم شدن استفاده کردند.”
خبرگزاری ایلنا در خبری یادآور شده است:” طبق گزارش رسمی سازمان پزشکی قانونی، روزانه بیش از پنج کارگر (٥،٧ کارگر) در سراسر ایران بر اثر حوادث ناشی از کار جان خود را از دست میدهند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سازمان پزشکی قانونی امروز (٥ اسفند) از کشته شدن یک هزار و ٥١٧ کارگر در کشور بر اثر حوادث ناشی از کار در ده ماهه نخست سال جاری خبر داده که این آمار در مقایسه با مدت مشابه سال قبل که تعداد کشته شدگان حوادث کار یک هزار و ٣٣١ نفر بود، ١٤ درصد افزایش یافته است. همچنین بر اساس آمارهای موجود به ترتیب سقوط از بلندی، اصابت اجسام سخت، برقگرفتگی، سوختگی و کمبود اکسیژن، مرگ آورترین حوادث حین کار را به خود اختصاص دادهاند.” این خبرگزاری در ادامه تاکید میکند:” روز پنجشنبه (٣ اسفند) سازمان تامین اجتماعی نیز در گزارشی «بیاحتیاطی» را مهمترین عامل حوادث ناشی از کار اعلام کرده بود.” گویا این سازمان منت سر ما کارگران گذاشته و از عوامل دیگر هم که موجب حوادث کار میشود نام برده است. به نوشته این خبرگزاری ” البته این سازمان در ادامهٔ گزارش خود «نور ناقص، تهویه نامطلوب، لباس خطرناک و عدم آموزش»” اشاره کرده است! البته همه اینها هم تقصیر کارگر است، مانند ما که فضای کارگاه را با بخاری دست سازمان آلوده کردیم! کارفرمایی بیچاره ما چند تا تهویه بگذارد تا هوا داخل کارگاه مطبوع(!) شود؟ کارفرمایان دیگر چه تقصیری دارند که ردیف به ردیف کارگاهها کوچک تنگ هم چسبیدند و نه از دار و درخت خبری است نه از آسمان آبی. کارگر آمده است کار کند، نیامده است تفریح کند. کار جوهره مرد است و اگر طرف کارکن باشد توی هر شرایطی کار میکند نه اینکه انتظار داشته باشد نور کافی باشد تهویه مطلوب هم برقرار باشد، یک دست لباس مناسب بپوشد و تازه آموزش هم ببیند که چی بشود اینها همه اش صرف هزینه است، قرتی بازی است….!
و لحظه ای که اتفاق می افتد،” بی اختیاطی” توجیه همه چیز است. کلمه “بی احتیاطی” اسم رمز جنایت روزمره ای است که علیه ما کارگران سازمان داده اند. روزی بیش از ٥ نفر از کارگران قربانی حرص و آز سرمایه داران میشوند که همانگونه این خبرگزاری اشاره کرده است آمار این کشتار بسیار بیشتر از این است چون حوادث بسیاری اتفاق می افتد که ثبت نمیشود. “بی احتیاطی” آن کلمه جادویی است که سرمایه داران و دولت متبوعشان میتوانند از زیر بار مسئولیت “قتل محترمانه ای” که مرتکب میشوند، شانه خالی کنند. اینها نمی گویند و نمی پرسند اگر کارگری بی احتیاطی کرده است ما امکانات لازم را در اختیارش گذاشتیم که او استفاده نکرد و یا ما شرایطی فراهم آوردیم که کارگر بتواند رعایت احتیاط را بکند؟ یا نه برعکس اولین کاری که کردند این بود که چون سرعت کار پایین می آید آن مراحلی که موجب تضمین ایمنی یک کارگر در کار با یک دستگاه مکانیکی میشود را از کار انداختند. یا نور مناسب در یک محیط کاری را فراهم کردند که کارگر ببینند دور و برش چه خبر است؟ چرا از خود نمی پرسند که کارگر را مجبور میکنند مثلا برای تعمیرات، باید روی دستگاه روشنی کار کند که اگر کارگر توی آن بیفتد عین گوشت چرخ کرده له و لورده میشود اما چون تولید عقب می افتد برای یکساعت هم شده دستگاه را متوقف نمی کنند؟ چرا هیچ کارفرمایی خودش را متعهد نمی داند که لباس کار مناسبی با کار مربوطه در اختیار کارگر بگذارد؟ و اگر درکارخانجات صنعتی بزرگ لباس کار به کارگر میدهند صرفا برای این است که او را در آن محیط شناسایی کنند که آیا سرکارش هست یا نه. چرا کارگر موقع استراحتش که میشود باید کارتونی به روی زمین پهن کند و روی زمین سرد بنشیند یا خیلی شانس داشته باشد روی میز کارش غذایش را بخورد؟ چرا برای یک ربع ساعت استراحت در روز کار کارگر باید در عذاب باشد که هیچ جای در آن کارگاه برایش در نظر گرفته نمی شود؟ آموزش پیشکش شان چرا هیچ کارفرمایی حاضر نیست که یک عینک یا گوشی ایمنی در اختیار کارگر بگذارند که اعصاب و روانش فرسوده نگردد که حداقل بتواند فکرش را متمرکز کند که دچار حادثه نگردد. و از هم مهمتر کارگر کار میکند و همان چندرغاز حقوق اش را با هزار اما و اگر میدهند تازه اگر پرداخت کنند با کسر بیمه و مالیات چیزی از آن نمی ماند. زمان حقوق گرفتن شده است عین عذاب الهی که آخوندها وعده آنرا میدهند. هیچگاه شاهد نبودم که یک کارگر با دیدن نامه اعمالش ( فیش حقوقی) لبخندی بر چهره اش نشسته باشد بلکه برعکس بدترین لحظات زندگی اش را میگذراند چون شاهد است که دسترنج حتی کفاف زنده بودن او را نمی دهد و این چنین است که با افکار پریشان تر از قبل، با شرمندگی از خودش و عزیزانش دست به آچار میشود و همان موقعی که باید مواظب باشد ناگاه نقش زمین میشود چون سرش محکم به جسمی سخت برخورد میکند و همین جاست که کارفرما ظاهر میشود و نگاهی عاقل اندر سفیه می اندازد و چنین تلاوت میکند:” جرثقیل به این بزرگی را ندیدی!”
سالیان سال است که شاهد بودم که انگشتانی قطع شده، سری شکسته، چشمی از کاسه در آمده، ستون فقراتی که شکسته، خونی که با روغن کف کارگاه آعشته گشته، بدنی که زیر پرس له شده، صورتی که بر اثر سوختگی پوست کن شده، انگشتی که دیگر عصب ندارد و مانند عضوی زاید به دستی متصل بوده، پای که می شلد و عصای که زیر بغل کارگری است و با این حال و او هنوز که هنوز ا است دارد استثمار میشود و هیچ کس هم جوابگو نیست. همه این بلایا خیلی راحت نتیجه بی احتیاطی کارگر اعلام میگردد. و یکبار هم که دادگاهی (!!) در ام القرای اسلام برگزار شد کارگر یک سوم مرد مسلمان برسمیت شناخته شد و کارگر غیر مسلمان هیچ آدم به حساب نیامد. اشاره من به کشتار کارگران فولاد غدیر یزد است که ١٨ کارگر زنده زنده د رآتش استثمار سرمایه داری سوختند.
روزی نزدیک به ٦ نفر به قتل میرسند و هم اینها نتیجه بی احتیاطی قلمداد میشود. قتلهای سریالی که از سوی “مردمانی مثلا محترم” سازمان داده میشود. نباید هم قتل هم محسوب شوند. بالاخره ایشان خطر کرده و سرمایه اش را به کار انداخته، آمده ثواب کند نباید کباب شود! بلکه این کارگر است که باید تاوان سود سرمایه این “جنابان محترم” را بپردازد. اگر در گوشه ای از این مملکت کسی بر اثر گرسنگی به روی کسی دیگر چاقو بکشد به مرگ با طناب محکوم میشود اما “کارفرمای محترم” که محترمانه قتل میکند عزت و احترامش پابرجاست و نه تنها این، بلکه همه قوانین به شکلی سازمان داده شده که مبادا سود ایشان تنزل کند و “تولید ملی و عزت ایرانی” لکه دارد شود. براستی که نظام سرمایه داری نفرین اجتماعی است. و تا وقتی این نظام است نفرین شوم این نظام بر سر ما کارگران است. و من هر روز صبح که دور آن بخاری کذایی می ایستادم، نگرانم که آن شعله سرکش ما را ببلعد. جقیقت این است که سرمایه داری میلیاردها انسانها را برای همه عمر بلعیده است. رهایی از این شرایط جز با سرنگونی و محو این نظام امکان پذیر نیست