کارنامه حسن روحانی
در دولت یازدهم چالش اصلی بیکاری میلیونی بود. در طول عمر این دولت بیکاری برای بیش از ٩٠درصد جوانان اولین مشکل پیش رو بود.
حسن روحانی در شبکه جام جم در١٠ خرداد ٩٢ درباره نرخ بیکاری گفت: “ما برای اشتغال یک برنامه جدی خواهیم داشت و من جدی ترین برنامه اقتصادی ام در ماههای اول حل معضل اشتغال است و مخصوصا برای آنهایی که تحصیل کرده دانشگاهها هستند و وقتی این مشکل حل شد خود به خود ما می توانیم دانشجویان تحصیلکرده خارج از کشور را هم به داخل کشور جذب کنیم …
روحانی در شرایطی دور دوم ریاست جمهوری(دولت دوازدهم) را ادامه میدهد که نرخ بیکاری در بهار ٩٥ نیز به ١٢.٢ درصد رسید. که می توان گفت بالاترین شمار بیکاری طی٦سال اخیربوده است.
روحانی علیرغم اینکه با وعده حل مشکل بیکاری دولت یازدهم را تحویل گرفت، اما با بیکاری بیشتر کارگران در مراکز صنعتی و تولیدی و بیکاری میلیونی جوانان تحصیلکرده کارنامه دولت یاردهم را بست.
بیکاری چالش اساسی است!
بیکاری، تورم و عدم اشتغال برای جوانان از چالشهای اساسی در دولت یازدهم بود. یکی از چالشهای اساسی وجود ٧ تا ٨ میلیون جمعیت بیکار، که قریب به اکثریت آنان تحصیلکرده هستند.
و چالش اصلی اقتصاد مسئله معیشت مردم است. امروزه با بیکاری جوانان مشکلات خانواده ها دو چندان شده است. در دولت یازدهم چند میلیون نفر از جوانان با پایان تحصیل بجای شانس پیدا کردن شغل خانه نشین شدند!
سریال تعطیلی و بیکاری میلیونی کارگران شاغل از مراکز کار، کارخانه ها و مراکز تولیدی برای مردم و کارگران امری شتاخته شده است.
در یک خانواده ٤نفری در ایران با جرئت میتوان گفت دو تا سه نفر در صف بیکاری هستند.
بیکاری زنان در ایران
سیاست حکومت در ایران در جهت کاهش اشتغال زنان است. افزایش مرخصی های زنان برای زایمان از شش ماه به نه ماه و بیشتر تا حد اخراج، کاهش کار زنان از ٤٤ساعت به چند ساعت در هفته، حذف زنان در زمینه سنجش دانش و مهارت یا آزمونهای استخدامی، تا جایی که در در دولت دهم(احمدی نژاد) روند نزولی اشتغال زنان شتاب بیشتری بخود گرفت، بازنشستگی پیش از موعد برای زنان با سابقه کار بیست سال(به ازای ٢٠ سال خدمت، ٢٠ روز حقوق) که با اتخاذ این سیاست تعداد هر چه بیشتری از زنان را از محل کار و اشتغال دائم به خانه هایشان روانه کرد. آمارهای مرکز آمار ایران هم نشان میدهد در دولت یازدهم بخش عمده کاهش فعالیت اقتصادی در ایران مربوط به زنان بوده است.
عوامل بیکاری زنان
خصوصی سازی ها و محدود کردن اشتغال در کارخانه و مراکز تولیدی از عواملی هستند که اشتغال و فرصت های شغلی زنان را با محدودیت بیشتری روبرو کرده است. طبق اطلاعاتی که مرکز آمار منتشر کرده، استفاده و استخدام بخش خصوصی از نیروی کار زنان ناموفق اعلام شده. به این معنی بخش خصوصی از استخدام زنان بویژه زنان باردار و زنان دارای فرزند پایین تر از شش و هشت سال خودداری کرده اند. مهمترین چالش زنان، از همان ماه های اولیه قدرت گیری جمهوری اسلام، درایران تبعیض و نابرابری و ستم کشی زن است. از طرفی حکومت با ابزارهای شرعی، قانونی و تبلیغات ایدئولوژیک در صدد بست و گسترش آن است، و از طرفی جنبش گسترده و قدرتمند برابری طلبانه زنان را در این سالها در برابر این تبعیض و نابرابری شکل داده است.
توازن قدرت اقتصادی در خانواده و تعیین نقشهای جنسیتی، در جمهوری اسلامی بزرگترین چالش هایی است که موجبات بیکاری و پایین بودن فرصت های شغلی در میان زنان را ایجاد کرده است. فرهنگ و سنن اسلامی ـ مذهبی، جدا سازی جنسیتی و آپارتاید جنسی، مرد سالاری از عوامل جدا کردن زنان در عرصه اقتصاد و بازار کار میباشند. در این نظام ضد زن مصائب طبقاتی ـ اجتماعی در جامعه را به اشتغال زنان ربط میدهند. میگویند اشتغال زنان و تحصیلات زنان سبب افزایش نرخ طلاق، افزایش سن ازدواج، و سبب کاهش نرخ جمعیت میشود! تبعیض علیه زنان یک مشخصه مهم دنیای امروز است. در بخش اعظم کشورهای جهان، زن رسما و قانونا از همان حقوق و آزادی های محدود و محقری هم که مردان از آن برخوردارند محروم است. در کشورهای از نظر اقتصادی عقب افتاده تر و در جوامعی که نفوذ مذهب و سنت های کهنه بر نظام سیاسی و اداری و فرهنگی جامعه عمیق تر است، ستمکشی زن و بیحقوقی و فرودستی او در آشکارترین و زمخت ترین اشکال خودنمایی میکند. در کشورهای پیشرفته تر و مدرن تر، و حتی در جوامعی که به لطف جنبش های مدافع حقوق زنان و تعرضات سوسیالیستی کارگری تبعیض جنسی علی الظاهر از بخش اعظم قوانین حذف شده است، زن همچنان در متن مکانیسم اقتصاد سرمایه داری و سنت ها و باورهای مردسالارانه جاری در جامعه، عملا از جهات بسیار مورد تبعیض و ستم قرار دارد.
سیاستهای کلان در عرصه اقتصاد و اشتغال توسط ارگانهایی اعمال و جاری میشود که بر ارکان نا برابری حقوق زن در نظام جمهوری اسلامی، استوار است.
سونامی بیکاری یا غول بیکاری در دولت روحانی هم در کنار فقر، قرار دادهای موقت ازمهمترین معضلات طبقه کارگر و کل جامعه است.
ایجاد تشکلهای علیه بیکاری امری عملی و شدنی است، که میتواند گامی مهمی در جهت متحد کردن مبارزه میلیونها کارگرزن و مرد، علیه بیکاری باشد.
نسان نودینیان
١ خرداد ١٣٩٦
٢٢ می ٢٠١٧
اخبار کارگری
بخش ایران: نسان نودینیان
بخش بین المللی: داوود رفاهی
تجمع اعتراضی موتوریستهای رجاء
صبح روز دو خرداد حدود صد نفر از موتوریست های پیمانکاری شرکت حمل و نقل ریلی رجاء که با شرکت طاها قرار داد دارند، در اعتراض به تعویق پرداخت دستمزدهایشان از آغاز سال جاری تا کنون و عمل نکردن مدیریت به وعده هایش دست از کار کشیدند و در محوطه راه آهن تجمع کردند. علاوه بر دستمزدهای معوقه بدلیل عدم پرداخت بیمه کارگران به تامین اجتماعی تعویق دفتر چه های آنها نیز با مشکل روبرو شده است.
تجمع اعتراضی کارگران آذر آب در میدان صنعت اراک
بعد از ظهر روز اول خرداد گروهی از کارگران شاغل در کارخانه «آذر آب اراک» در اعتراض به عدم پرداخت مطالبات معوقه خود در میدان صنعت شهر اراک تجمع کردند. این اعتراضات از ٢٦ اردیبهشت شروع شده است.
مجمع بازنشستگان در اداره بازنشستگی فرهنگنیان واقع در پارک شهر
گزارش کانال تلگرامی اتحاد بازنشستگان از این مجمع:
“صبح دوشنبه ١ خرداد مجمع بازنشستگان در اداره بازنشستگی فرهنگیان واقع در پارک شهر برگزار شد.
آنچه به تازگی جلب نظر می کند تغییر مشی برخی از افراد این مجمع است. تعدادی که خود را نماینده نمی دانند اما مذاکرات را به پیش می برند حمایت خود را از دولت آشکار کردند و گروه دیگر که ناخشنود از نتیجه انتخابات هستند جبهه دوگانه ای را رقم می زنند که بازنشستگان را از فعالیت صنفی خود دور می کنند و اولویت های سیاسی شان را بر مجمع تحمیل می نمایند و اهداف سیاسی خود را پیش می برند و فعالیت صنفی را بی هویت می کنند.
افرادی در این جمع هستند که سالها به فعالیت مشغول بوده اند و در کاغذ بازی و قوانین محو شده اند،( قوانینی که تا پایان ٩٦ برداشته می شوند) آنها با تاکید بر شیوه های به بن بست رسیده سعی در به کرسی نشاندن حرف خود دارند و در واقع فرصت سوزی می کنند.
نکته برجسته این روز انتخاب یک هیئت مدیره جدید بود که ما را به سراشیبی تجربه تلخ دیگر کانون ها سوق می دهد. اما وجود شورای نمایندگان امری ضروری است.
آنچه می تواند اهداف صنفی ما را تامین کند:
١- داشتن نمایندگانی است که در کوتاه مدت و به شکل چرخشی انتخاب شوند. ٢- عملکردشان بررسی شود و در صورت لزوم تغییر یابند.
٣- نتیجه مذاکراتشان هر دوشنبه به اطلاع بازنشستگان برسد.
نمایندگانی که برای دراز مدت انتخاب می شوند و نظارتی بر عملکردشان نیست همان مشکل اصلی ماست که سبب شده که تا کنون نتیجه مطلوب را نگرفته ایم.
تجمع اعتراضی کارگران معدن زغال سنگ البرز مرکزی
صبح روز ١ خرداد شماری از کارگران معدن زغال سنگ البرز مرکزی به دلیل بیپاسخ ماندن خواستههایشان تجمع برپا کردند.
از قرار معلوم شرکتهای پیمانکاری مستقر در این واحد معدنی به کارگران گفتهاند که استخراج زغال سنگ براساس قیمتهایی که در سال جاری به آنها پیشنهاد شده فاقد صرفه اقتصادی است و با این شرایط آنها قصد ادامه فعالیت در این واحد معدنی را ندارند. در این تجمع اعتراضی کارگران با مسدود کردن خیابانهای شهر زیرآب اعتراض خود را اعلام کردند. یک نگرانی کارگران بیکار شدن از کار است.
تجمع ٢٠٠ نفر از کارگران روغن قو مقابل وزارت کار
جمعی از کارگران کارخانه پارس قو تولید کننده روغن نباتی قو از حوالی ساعت ١٠ صبح امروز ٣١ اردیبهشت مقابل وزات تعاون، کار و رفاه اجتماعی در خیابان آزدای تجمع کردهاند.این کارگران که تعداد آنها در حدود ٢٠٠ نفر است خواستار بازگشایی هر چه سریعتر کارخانه پارس قو هستند.
علاوه بر این، ٣٠٠ کارگر این کارخانه دستمزد بهمن، اسفند، بخشی از عیدی، سنوات ٩٥ و دستمزد فروردین ماه ٩٦ خود را دریافت نکردهاند.کارخانه با تصمیم مدیران ان از روز ٥ بهمن سال گذشته تعطیل شده و در حدود ٣٠٠ کارگر آن در بلاتکلیفی به سر میبرند.
تجمع اعتراضی کارگران بازنشسته نیشکرهفت تپه
روز ٢٧ اردیبهشت حدود ٣٥ نفر از کارگران بازنشسته کارخانه «نیشکر هفت تپه» که از اسنفد ٩٥ تا کنون بازنشسته شده اند، با تجمع مقابل درب ورودی این واحد تولیدی خواستار دریافت مطالبات بازنشستگی و زمان اشتغال خود شدند.این کارگران همچنین خواستار پرداخت سهم ٤ درصدی بازنشستگی خود در مشاغل سخت زیان آور به تامین اجتماعی هستند و در عین حال بابت پاداش بهره برداری سالهای ٩٤ و ٩٥ از کارفرما طلبکارند.
تجمع اعتراضی کارگران کارخانه سها سرام
صبح روز ٢٧ اردیبهشت کارگران کارخانه سها سرام برای چندمین بار در اعتراض به بلاتکلیفی شغلی ومعیشتی مقابل فرمانداری اردکان برای چندمین تجمع کردند.
اعتصاب کارگران پالایشگاه کرمانشاه
بیست و ششم اردیبهشت ماه – گروهی از کارگران واحدهای تقطیر در اتمسفر، گاز مایع،تبدیل، کاتالیستی و تصفیه پالایشگاه کرمانشاه در اعتراض به شرایط معیشتی خود و تداوم برنامه خصوصی سازی در محوطه اصلی پالایشگاه تجمع کردند.کارگران خواستار پایان دادن به برنامه واگذاری این واحد هستند.
اعتراض کارگران واحدهای تولید قارچ
بیست و ششم اردیبهشت ماه- جمعی از کارگران کارگاههای صنعتی تولید قارچ خوراکی در استان چهارمحال و بختیاری با امضاء توماری خواستار رسیدگی به شرایط خود شدند. کارگران به عدم تمدید قراردادها در سال جدید اعتراض کردند.در این استان بیش از هفت هزار تن قارچ خوراکی تولید و روانه بازار شده است.
کارگران
اتحادیه آزاد کارگران ایران: تبرئه جعفر عظیم زاده و شاپور احسانی راد یک گام رو به پیش در مبارزه علیه امنیتی کردن فعالیتهای صنفی و مدنی است
جعفر عظیم زاده و شاپور احسانی راد دو عضو هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران در شعبه ٨ دادگاه تجدید نظر استان مرکزی(شهر اراک) از اتهامات امنیتی “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور” و ” تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی” تبرئه شدند.
این دو فعال شناخته شده جنبش کارگری ایران در پی دستگیری در اردیبهشت ماه سال ١٣٩٤ در شهرستان ساوه در ارتباط با اعتصاب کارگران کارخانه لوله و نورد صفا و تشکیل دو پرونده امنیتی و کیفری بر علیه شان در مهر ماه سال گذشته، هر کدام به یازده سال زندان در شعبه اول دادگاه انقلاب این شهر محکوم شده بودند.
در پی این محکومیت، جناب آقای محمد علی فروغی به وکالت از سوی این دو فعال کارگری، اعتراضی را به شعبه ٨ دادگاه تجدید نظر استان مرکزی ارائه و با دفاعیات ایشان و تاکید این دو عضو هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران بر حقانیت فعالیت هایشان، سرانجام امروز حکم برائت آنان از اتهامات امنیتی صادر شد.
اتحادیه آزاد کارگران ایران با قدردانی از زحمات داوطلبانه و شبانه روزی جناب آقای محمد علی فروغی و حمایت جمع ها، شخصیتها، سازمانها و نهادهای کارگری و آزادیخواه و حقوق بشری از این دو فعال کارگری، ایستادگی و مقاومت شورانگیز جعفر عظیم زاده و شاپور احسانی راد را بر سر حقانیت فعالیتهایشان ارج می نهد و صدور حکم برائت آنان از سوی دادگاه تجدید نظر را یک پیروزی مهم در مبارزات حق طلبانه کارگران ایران و گامی رو به پیش در مبارزه علیه امنیتی کردن فعالیتهای صنفی و مدنی ارزیابی میکند و انتظار دارد رویکرد شعبه ٨ دادگاه تجدید نظر استان مرکزی به یک رویه معمول و جاری در کلیه دادگاههای کشور در نگاه به مبارزات صنفی و مدنی تبدیل بشود.
ما با تاکید بر تداوم مبارزات خود علیه امنیتی کردن فعالیتهای صنفی و مدنی، بر آزادی فوری اسماعیل عبدی، آتنا دائمی و کلیه زندانیانی که به دلیل فعالیتهای آزادیخواهانه و عدالت طلبانه در زندانهای کشور محبوس هستند پای می فشاریم و بدینوسیله خواهان پایان دادن به امنیتی کردن فعالیتهای صنفی و مدنی، آزادی ایجاد تشکلهای مستقل محلی و سراسری کارگران و تشکیل نهادهای مدنی و اجتماعی مستقل و بدون وابستگی به دولت و نهادهای قدرت در سطح کشور هستیم.
اتحادیه آزاد کارگران ایران – اول خرداد ماه ١٣٩٦
بخشی از سخنان جعفر عظیم زاده در همبستگی با اسماعیل عبدی
وارد کردن اتهامات امنیتی به اعتراضات کارگران و معلمان، و پرونده سازی امنیتی برای فعالین صنفی و مدنی در ایران ابزار اصلی در واقع مقابله با هر نوع عدالتخواهی درایران است و اعتصاب امروز اسماعیل عبدی اهمیتش در این است که این مساله به وسط آورده است و این خواست را یکبار دیگر با اعتصاب غذایش و با جان خودش وسط گذاشته است. گذشته از این مساله نگاه امنیتی به مسایل اجتماعی در ایران دایره اش خیلی فراتر از کارگران و معلمان است. یک جوری همه بخش های جامعه با این مساله درگیرند. از استاد دانشگاه بگیرید، تا روزنامه نگار و سینما گر، همه با این مساله درگیرند. کارگر وقتی اعتراض میکند به دستمزد چند برابر زیر خط فقر با اتهامات امنیتی مواجه میشود. به زندانهای طویل المدت محکوم میشود. کارگر وقتی ٦ ماه ، ١٠ ماه حقوق نمیگیرد و برای خرید نانش میرود قرض میگیرد تا به زن و بچه اش بدهد، وقتی اعتراض میکند با اتهام امنیتی مواجه میشود. شاعر شعر میگوید با اتهام امنیتی روبرو میشود. روزنامه نگار حقیقت را مینویسد با اتهام امنیتی مواجه میشود. مردم جمع میشوند و میگویند آقا دریاچه ارومیه دارد خشک میشود، کارون دارد خشک میشود، درستش کنید. زندگی ما دارد ویران میشود، سازماندهندگانش با اتهامات امنیتی مواجه میشوند. معلم داد میزند و میگوید شان و منزلت من را به من برگردانید با اتهامات امنیتی روبرو میشود. معلم داد میزند. میگوید آموزش و پرورش این مملکت ویران شده. درستش کنید. و بخاطر بچه های ما این را میگویند. اسماعیل عبدی بخاطر بچه های من این بحث ها را مطرح کرده و رفته زندان، با اتهامات امنیتی روبرو میشود. و اگر من بخواهم این لیست را ادامه بدهم. واقعا با یک کتاب قطور روبرو میشویم. به معنای واقعی کلمه. به این معنا میخواهم بگویم که نگاه امنیتی به مسایل جامعه در ایران، چیزی است که همه مردم با آن درگیرند. و بطور مرتب و وقفه ناپذیری هزینه های سنگینی را بر روی دوش مردم ایران تحمیل میکند. و زندانهای سنگین را تحمیل میکند. و گذشته از این مسایل این بحث نگاه امنیتی و امنیتی کردن فعالیت صنفی و مدنی در ایران، اصلی ترین عامل عدم تحرک در تشکلهای صنفی معلمان است. در عدم شکل گیری تشکلهای مستقل در محیط های کار است. و یا پیوستن معلمان و کارگران به تشکلهای موجود است. و به معنای عمیقتری امنیتی کردن اعتراضات صنفی کارگران و معلمان اصلی ترین و عمده ترین مانع در برابر تامین و گسترش حرکت های مدنی است. به معنای واقعی کلمه نیز از طرف دیگر حرکت های صنفی و مدنی در هر جامعه ای کف حرکت های یک جامعه است. موتور پیش برنده یک جامعه است برای اینکه در آن جامعه عدالتی برقرار شود. برای اینکه آن جامعه سازمان درستی پیدا کند. شما اگر آنرا از یک جامعه بگیرید. جامعه را محکوم به مرگ کرده اید. به همین دلیل و از همین جاست که من اعتقادم بر اینست که برداشتن اتهامات امنیتی از پرونده های فعالین صنفی و مدنی که امروز اسماعیل عبدی بدلیل آن جانش را گذاشته است و در اعتصاب غذاست. نه تنها باید مورد حمایت ما کارگران و معلمان قرار بگیرد. بلکه باید اساتید دانشگاهها، دانشجویان، دانش آموزان، اولیای دانش اموزان، هنرمندان، سینماگران، همه بیایند وسط و همه خواست اسماعیل را و مطالبه ای که او مطرح کرده حمایت کنند و خواهان آزادی بدون قید و شرط اسماعیل عبدی و برداشتن اتهامات امنیتی از پرونده های فعالین صنفی و مدنی بشوند. ما آمده ایم اینجا به منزل اسماعیل عبدی، به عنوان تعدادی کارگر که اعلام حمایت و همبستگی بکنیم و این حرفها را بزنیم و بگوییم حرف اسماعیل حرف ماست. خواستی که اسماعیل مطرح کرده، خواست ماست. ما اسماعیل عبدی را تنها نخواهیم گذاشت و ما این را میخواهیم بگوییم که اگر چنانچه به خواست اسماعیل به فوریت رسیدگی نشود، ما اعتراضات خودمان را تشدید خواهیم کرد. و میخواهیم باز این را هم تاکید کنیم که مسئولیت هرگونه لطمه جانی به اسماعیل عبدی در نتیجه زندان و یا در نتیجه اعتصاب غذا مستقیما بر عهده رئیس جمهوری این مملکت، رئیس قوه قضاییه و بالاترین مقامات امنیتی این مملکت است. من دیگر صحبتی ندارم. امیدوارم این صدا را بشنوند. صدای کارگران و صدای مردم شنیده شود و اسماعیل عبدی به فوریت آزاد شود.».
٢٤ اردیبهشت ٩٦
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه:معلم زندانی آزاد باید گردد
با گذشت بیست روز از اعتصاب غذای اسماعیل عبدی جان ایشان با مخاطرات جدی مواجه است. این معلم زندانی به دلیل دفاع از حقوق صنفی خود و همکارانش محکوم به شش سال حبس شده است و در حال حاضر در بند ٣٥٠ زندان اوین در حال گذراندن محکومیتش است .
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه همچون گذشته احکام محکومیت علیه فعالان حقوق صنفی را محکوم می کند و خواهان لغو محکومیت ناعادلانه این معلم زندانی می باشد.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
آتنا دائمی فعال دفاع از حقوق کودک، حقوق زن و علیه اعدام
نامه آتنا دائمی از زندان اوین: در این انتخابات نمایشی شرکت نخواهم کرد
آتنا دائمی، فعال اجتماعی و زندانی با انتشار نامهای سرگشاده از بند زنان زندان اوین، انتخابات پیش روی ریاست جمهوری اسلامی در ایران را «نمایشی» خواند و اعلام کرد که در این انتخابات شرکت نخواهد کرد.
آتنا دائمی ٢٩ساله که هماکنون، چهلمین روز از اعتصاب غذای اعتراضیاش را سپری میکند و براساس گزارشها در وضعیت جسمی بسیار نامناسبی به سر میبرد، در بخشی از نامه خود نوشته: «وقتی که میپرسیم چرا به وعدههای گفتهشده عمل نشد، میگویند دست دولت نیست یا دستهای پشت پرده زیادند. اگر چنین است و دولت توان و کارایی لازم را ندارد پس اینهمه هزینههای میلیاردی تبلیغات برای چیست؟ّ»
متن کامل این نامه را در ادامه میخوانید؛
در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هستیم. طبق تعاریف بینالمللی و اعلامیه جهانشمول حقوق بشر (ماده ١٩و ٢٠و ٢١)، هرگز در ایران انتخابات آزاد نداشته و نداریم. نه تنها هیچیک از احزاب و جریانهای مخالف حضور ندارند بلکه مسوولان به دنبال حذف نمایندگان اقلیتهای مذهبی در شورای شهرها نیز هستند. بسیاری به دلیل بهایی، زرتشتی و مسیحی بودن از حقوق شهروندی در این جامعه محرومند و بسیاری از منتقدان و مخالفان حتی حق اظهارنظر در خصوص انتخابات را ندارند؛ چرا که یا از سوی امنیتیها بازداشت و زندانی میشوند یا از سوی هواداران کاندیداها مورد هجوم توهین قرار میگیرند و در حقیقت جزو آمار به حساب نمیآیند؛ مگر پای صندوقهای رای! با وجود شعارهایی مبنی بر آزادی، برابری و رفاه در طول حیات ٣٩ساله جمهوری اسلامی ایران، همچنان شاهد سرکوب آزادیهای بیان و عقیده و مطبوعات، جنسیت و حتی پوشش هستیم. نابرابری زنان و مردان و طبقات جامعه همچنان پابرجاست و روزبهروز گسترش فقر و بیکاری در سطح جامعه را میبینیم.
شش کاندیدا از بدنه نظام و با دو اسم اصولگرا و اصلاحطلب، تنها با ظاهری متفاوت ولی باطنی برابر در حالی شعار پیشرفت و آبادانی کشور را سر میدهند که ٣٩سال پیش، امام و رهبرشان شعار آب و برق و نفت مجانی را داد اما همچنان در روستاهای حتی نه چندان دورافتاده، و با وجود پولهای هنگفتی که برای گازرسانی دریافت شده، هنوز خانههای مردم با نفتی گرم است که به سختی خریداری میشود. در حالی میگویند مردم را از جنگ نترسانید که هنوز بعد از گذشت سی سال از جنگ واقعاً تحمیلی و آزادی خرمشهر، شهر خون هنوز آباد نشده است. سالها از زلزله بم گذشته و هنوز ویرانههایش پابرجا است. مردم جنوب کشورمان از گرد و غبار خفه شدند بیآنکه صدایشان به جایی برسد. در حالی از نشاط و امید در جامعه صحبت میشود که جوانان با انواع و اقسام مواد مخدر در پارتیها و مهمانیها خود را شاد نشان میدهند و در عین حال، هر روز شاهد خبر دستگیری عدهای در این مهمانیها هستیم. از نشاط میگویند و حاضر به پذیرش این واقعیت در نظام اسلامی نیستند که شیوع ایدز و هپاتیت به دلیل روابط جنسی، خطری جدی است. در حالی از امید صحبت میشود که آمار افزایش اعتیاد و بیکاری، فحشا، قاچاق، طلاق، افزایش کودکان کار و خیابانی در مطبوعات و صداوسیما زیر تیغ سانسور است. در حالی از فضای باز انتقاد و انتقادپذیری و آزادی احزاب و جریانهای سیاسی صحبت میکنند که هنوز پرونده کشتار دههی ٦٠و قتلهای زنجیرهای برای بسیاری از شهروندان باز است و منتظر پاسخ هستند و این در حالیست که دست تعدادی از کاندیداها و وزرا و مسوولان به این خون آغشته است.
دولت مستقر چهار سال پیش، شعار آزادی زندانیان سیاسی را سر داد اما نه تنها جز چند نفری که تنها ٢-٣ماه به پایان حبسشان مانده بود کسی را آزاد نکرد بلکه چارهای بهتر اندیشید و آن انکار وجود زندانیان سیاسی در ایران بود. بیشترین آمار اعدام و صدور احکام سنگین برای زندانیان سیاسی در این دولت ثبت شده است. با دختران موبور و کلاه بر سر، ژست آزادی میگیرند در حالی که در مسابقهی ماراتن بینالمللی که در تهران برگزار شد تعداد ماموران و ماشینهای گشت ارشاد از تعداد دوندگان و تماشاچیان بیشتر بود. از حقوق زنانی صحبت میشود که حتی حق حضور در ورزشگاهها برای همان نشاط شعاری را هم ندارند! از رفع ایرانهراسی میگویند در حالی که همین چند ماه پیش بازیکن شطرنج از حضور در ایران و شرکت در مسابقات به دلیل حجاب اجباری صرفنظر کرد. در حالی از حقوق کردها و سنیها صحبت میکنند که انگار فراموش کردهاند اعدام دستهجمعی کردها در ١٢ مردادماه ١٣٩٥را!!
به راستی به چه چیزی باید رای داد!؟ به فقر؟ به ادامهی تحریمها به خاطر نقض حقوق بشر؟ به اعدامهای دستهجمعی؟ به خفقان و سانسور؟ به حجاب و دین اجباری؟
در جامعهای که برای خوانندهای معترض که هنوز آهنگش منتشر نشده حکم ارتداد صادر میکنند و برای سرش جایزه میگذارند، چه انتظاری جز لغو کنسرتها میتوان داشت؟ اما ما به این مسائل عادت نخواهیم کرد. وقتی که میپرسیم چرا به وعدههای گفتهشده عمل نشد، میگویند دست دولت نیست یا دستهای پشت پرده زیادند. اگر چنین است و دولت توان و کارایی لازم را ندارد پس اینهمه هزینههای میلیاردی تبلیغات برای چیست؟
شاید حرفهایم از نظر برخی «رانندهتاکسیطور» یا از روی بیسوادی باشد؛ اما اگر قرار باشد به کاندیداهایی رای بدهم که حتی هوادارانشان آزادی بیان را سرکوب و راننده تاکسیها و روایتشان از دردهای جامعه را نادیده میگیرند، پس من به عنوان فعال مدنی و فعال حقوق بشر، مرز بین «بد و بدتر» و «راه و بیراه» را خط خواهم زد و در این انتخابات نمایشی شرکت نخواهم کرد.
آتنا دائمی
٩٦/٢/١٧
بند زنان زندان اوین
منبع: پیج آتنا دائمی را آزاد کنید
رضا مسلمی : اسماعیل عبدی بر هم زننده امنیت ملی نیست
پس از سالها وقفه در تمدید پروانه فعالیت کانون های صنفی فرهنگیان با روی کار آمدن دولت یازدهم پروانه برخی تشکل های صنفی از جمله کانون تهران تمدید شد. با این حال در برخورد با فعالان صنفی فرهنگیان هیچ تغییر ایجاد نشد به گونه ای که در طول چهار سال دولت تدبیر و امید همچنان شاهد احکام طویل المدت برای فعالان صنفی هستیم.
برخورد با فعالان صنفی که منتقد کاستی های نظام آموزشی کشورند در حالی انجام می شود که قسمت قابل توجهی از دارایی های کشور در دوره ی هشت ساله دولت نا محمودِ ناپاک دست!! بعضا حتی توسط دولتیان با نام اختلاس به یغما رفت.
با دقت در احکام صادره علیه فعالان صنفی و مقایسه آن با پرونده اختلاس گران، سوالات زیادی در ذهن ایجاد می شود.
به عنوان مثال در حکم صادره علیه اسماعیل عبدی این گونه آمده است:
_ رفتن بر مزار دکتر خانعلی( معلم شهیدی که در دهه چهل در جریان اعتراضات صنفی کشته شد)
_شرکت و ساماندهی پیاده روی فرهنگیان
_ قصد شرکت در کنگره هفتم سازمان جهانی معلمان ( که جمهوری اسلامی ایران نیز عضو این سازمان جهانیست)
و اتهاماتی از این دست.
و در پرونده ی اختلاس گران، غارتِ ارقام ماورای نجومی، گم شدن دکل های نفتی، اسکله های نا مرئی، گم شدن چمدان های پر از پول و…
جالب تر اینکه مختلسان افراد شناخته شده ای همچون معاون اول دولت پاک دست نهم و دهم! و بابکِ نامیمونی که با دولتیان عَدالت محور عکسهای یادگاری میگرفت و محرم اسرار خلوتشان بود.
مقایسه ی اتهامات اسماعیل عبدی با جرایم این نابود گران بیت المال این سوال را در ذهن ایجاد می کند که به راستی چه کسانی برهم زننده ی امنیت ملی هستند؟
معلمی که تمام تلاشش تربیت فرزندان این آب و خاک است چگونه میتواند امنیت ملی را برهم زند؟
معلمی که میپرسد اموال فرهنگیان در صندوق ذخیره فرهنگیان را چرا و چگونه خالی کرده اند، چگونه می تواندبرهم زننده ی امنیت ملی باشد؟
معلمی که دولت ها را به اجرای قانون فرا میخواند، چگونه می تواند زننده امنیت ملی باشد؟
معلمی که می گوید حقوق دانش آموزان باید رعایت شود، مدارس باید ایمن شوند، کودکان بازمانده از تحصیل باید به مدارس بازگردانده شوند، بر هم زننده امنیت ملی نیست.
مسئولان امنیتی باید در جای دیگر دنبال برهم زنندگان امنیت ملی باشند، چرا که معلم، ذاتاً نمی تواند بر هم زننده امنیت ملی باشد.
امروز ٢٩ اردیبهشت ١٣٩٦ و بیستمین روز اعتصاب غذای #اسماعیل_عبدی معلم و فعال صنفی زندانی است.
٢٠ روز اعتصاب غذایی که هدفش احقاق حق است.
٢٠روز گرسنگی برای رساندن صدای بیگناهی.
٢٠ روزی که ثابت میکند: تا آزادگان زنده اند، آدمیت زنده است.
اسماعیل عبدی در این مدت نزدیک به پانزده کیلو وزن کم کرده است، و جان او در خطر است.
نزدیک به پانزده هزار معلم، با تشکیل کمپین، درخواست آزادی اسماعیل عبدی را از مسئولان سه قوه امضا کرده اند. در این درخواست امضا کنندگان گواهی داده اند که اسماعیل عبدی صرفا یک فعال صنفی است و هدفی جز اصلاح نظام آموزشی نداشته و ندارد.
این معلمان انتظار دارند که مسئولان قوای سه گانه با درایت و عقلانیت و پیش از آنکه دیر شود، از بروز فاجعه ی احتمالی پیشگیری نمایند.
گزارش
اتحادیه آزاد کارگران ایران:
محمدعلی جداری فروغی در تماس با ایلنا:
دو فعال کارگری تبرئه شدند
محمدعلی جداری فروغی از تبرئه جعفر عظیم زاده و شاپور احسانی راد از اتهامات اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام خبر داد.
محمدعلی جداری فروغی (وکیل جعفر عظیم زاده و شاپور احسانی راد) در تماس تلفنی با ایلنا گفت: به موجب دادنامه صادره از شعبه هشت دادگاه تجدیدنظر استان مرکزی (اراک) که صبح امروز (اول خرداد ماه) ابلاغ شد، جعفر عظیم زاده و شاپور احسانی راد از اتهامات اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام، تبرئه شدند.
این وکیل دادگستری افزود: قضات محترم شعبه هشت دادگاه تجدیدنظر در حکم صادره، فعالیتهای موکلین را صنفی و در چهارچوب قانون تشخیص دادهاند؛ در دادنامه صادره، صریحا آمده است: «… با توجه به این که اقدامات مشارعلیهما به جهت احقاق حقوق قانونی بوده، مجموعه اقدامات انجام شده با هدف برهم زدن امنیت کشور و فعالیت تبلیغی علیه نظام تلقی نمیگردد…».
جداری فروغی گفت: لازم به ذکر است که موکلین پیش از این در دادگاه انقلاب اسلامی ساوه به اتهامات فوق به ١١ سال حبس محکوم شده بودند که با صدور حکم جدید و قطعیت آن، احکام قبلی منتفی است.
این وکیل دادگستری در پایان ضمن تشکر از قضات شعبه هشت دادگاه تجدیدنظر استان مرکزی، افزود: با توجه به صدور این حکم، در مورد پرونده دیگر جعفر عظیم زاده که قبلا به همین اتهامات، در شعبه ١٥ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ٦ سال حبس محکوم شده، اعاده دادرسی خواهیم کرد و امیدواریم در آن مورد هم حکم برائت صادر شود.
عفو بین الملل خطاب به مقامات ایران: عبدی را آزاد کنید
سازمان عفو بینالملل در نامهای خطاب به مقامات ایران خواستار آزادی اسماعیل عبدی شده است.
در این درخواست آمده است: ما خواهان آزادی فوری و بی قید شرط اسماعیل عبدی که تنها به دلیل فعالیت های صنفی و تلاش حق طلبانه اش زندانی شده است هستیم. ما خواهان رسیدگی بلا درنگ به وضعیت جسمی او بوده و از شما (مقامات ایران) می خواهیم که عبدی را به بیمارستانی در خارج زندان منتقل کرده تا او در انطباق با معیارهای پزشکی، از جمله اصول محرمانه بودن، استقلال ورضایت آگاهانه؛تحت مراقبت های ویژه پزشکی قرار گیرد.
ما از شما می خواهیم که به حق هر کس در تشکیل و پیوستن به اتحادیه های کارگری به انتخاب خود، که تحت میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (ICESCR) و تضمین میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی (ICCPR) است، و هر دو توسط دولت ایران امضاء شده است احترام گذاشته و آنها را اجرا کنید.
برگرفته از حقوق معلم و کارگر
کمپین خواست آزادی آقای اسماعیل عبدی به ١٤٠٠٠ نفر رسید
مجموع امضاها
برای درخواست آزادی
آقای اسماعیل عبدی
امروز ٣١/ ٢ / ١٣٩٦ ساعت ٢٠٠٠
١٤٠٠٠ نفر می باشد
کمپین با شدت تمام ادامه دارد
اسماعیل عبدی از ١٠ / ٢ / ١٣٩٦ در اعتصاب غذا است . نگذاریم عبدی در زندان و در اعتصاب غذا نابود شود و بعد افسوس بخوریم و به سرمان بزنیم یا او را شهید اعلام کنیم
کمپین با شدت تمام ادامه دارد
سپاس فراوان از همبستگی ، همت و غیرت شما فرهیختگان
ای کسانی که در قید نانید اگر عبدی ها نباشند نانی نیز برای شما نخواهد بود .
به امید آگاهی ، شجاعت ، و قدر و قیمت بالا بر دیگر معلمان بزرگوار
لینک درخواست آزادی آقای اسماعیل عبدی ، دبیر ریاضی ، استاد شطرنج ، فعال صنفی معلمان و دبیر کل سابق کانون صنفی معلمان ایران ( مرکزیت تهران )
https://goo.gl/forms/٩ZI٧٩٠٢١z٣FU٤Dag١
حقوق کارگران شیشه قزوین پرداخت نشده
٤ ماه دستمزد و عیدی سال٩٥ کارگران شیشه قزوین پرداخت نشده
اخراج ٥٢٥ کارگر پیمانکار شرکت آهاب
اتحادیه آزاد کارگران ایران : امروز ٣٠اردیبهشت ماه ٩٦ شرکت پیمانکاری آهاب ٥٢٥ کارگر خود را اخراج کرد.
درصورتی این اخراج صورت گرفت که این کارگران ، سه ماه حقوق و سنوات وبن کارگری طلب کار میباشند
در ١٨ اسفند ٩٥ نیز این شرکت ٣٠ کارگر این مجموعه را بدون تسویه حساب با آنان اخراج نمود
طبق اخبار رسیده به اتحادیه آزاد کارگران ایران ، شرکت پیمانکاری اهاب، در زمینه پروژه های ساختمانی و بویژه در ساخت ساز تونلهای مترو در تهران فعال است بیشتر کارگران این شرکت کارگران افغان و مابقی از کارگران فصلی شهرستانهای محروم هستند که از سر نیاز در فصول پاییز و زمستان در این کارگاهها مشغول به کار می شوند
مرگ دو کولبر در مریوان
٢٤ اردیبهشت، به دلیل واژگونی یک دستگاه پیکان در نزدیکی روستای «دزلی» از توابع شهرستان مریوان، دو کولبر کشته و سه نفر دیگر به شدت مصدوم شدهاند.
این کولبران از کوهستان «تهته» برمیگشتند که خودروی حامل آنها واژگون می شود و دو کولبر جوان که اهل مریوان بودند، جان خود را از دست میدهند.
عدم پرداخت٥ ماه حقوق وحق بیمه کارگران گشت و بازرسی چاههایآب!
٥ماه حقوق وحق بیمه کارگران شاغل در شرکت های آب منطقه ای استان سمنان که زیر نظر پیمانکار به عنوان گروه گشت وبازرسی از حفر چاهای غیر مجاز در این استان فعالیت میکنند پرداخت نشده است.
حقوق کارگران شهرداری اهواز پرداخت نمشود
با شروع سال ٩٦ دستمزد و حقوق ٧٢ کارگر شهرداری اهواز پرداخت نشده است.
عدم پرداخت ٦ماه حقوق کارگران شهرداری بروجرد!
حقوق کارگران شهرداری بروجرد٦ماه است که پرداخت نشده است.
یکی از کارگران شهرداری بروجرد گفت: بسیاری از کارگران شهرداری از فعالیت در شهرداری امرار معاش می کنند اما وضعیت معیشتی کارگران روز به روز وخیم تر می شود.
وی اضافه کرد: ٦ ماه حقوق معوقه داریم اما همچنان هر روز بر سر کار حاضر می شویم و نظافت شهر را انجام می دهیم اما سر ماه که می رسد از حقوق خبری نیست، انگار مشکلات ما را کسی نمی بیند و عدم واریز حقوق سبب شده تا مشکلات زیادی در زندگی داشته باشیم.
این کارگر شهرداری اظهار داشت: اکنون که ایام تبلیغات کاندیداهای شوراهاست بسیاری از آنها در شعارهای خود می گویند از کارگران دفاع می کنند و مشکلات را حل می کنند اما وقتی روی کار آمدند یادشان می رود چه وعده هایی داده اند.
بلاتکلیفی ١٠ماهه٢١٠کارگر کارخانه آب معدنی شلمزاربرای بازگشت بکار!
١٠ماه است که٢١٠کارگر آب معدنی شلمزاربدنبال تعطیلی کارخانه بیکار شده اند.این کارگران وخانواده هایشان چشم انتظار باز گشایی این واحد تولیدی وباز گشت بکار کارگران هستند.
در سال ١٣٩٥ فعالیت یکی از مهمترین مراکز صنعتی شهرستان کیار واقع در مجاورت مرکز شهرستان در حالی متوقف شد که به واسطه رکود در کشور و بیکاری روز افزون جمع کثیری از کارگران و کارکنان این کارخانه که با فرآوری و بسته بندی آب چشمه شلمزار آب معدنی تولید می کرد به جمع بیکاران کشور افزوده شوند.
کارخانه آب معدنی شلمزار با نام تجاری سیرنگ فعالیت خود را در سال ١٣٨٣با حمایت شرکت اشی مشی آغاز کرد و توانست در طول مدت فعالیت خود ٢١٠کارگر و کارمند را بکارگیری نماید.
در این کارخانه محصولاتی همچون آب معدنی، دلستر، نوشابه و ماء الشعیر تولید شد و تولید این محصولات علاوه بر ایجاد اشتغال مستقیم در شهرستان کیار توانست در شهر شلمزار رونق اقتصادی ایجاد کند تا اینکه در تیر ماه ١٣٩٥ فعالیت کارخانه به تعطیلی انجامید.
یکی از کارگران این کارخانه گفت: کارگران کارخانه آب معدنی شلمزار در حالی خبر تعطیلی کارخانه را شنیدند که تا تیرماه ٩٥قرار داد کار داشتند و منتظر عقد قراردادهای جدید بودند اما مسئولان کارخانه در خصوص تمدید قرارداد همکاری با کارگران هیچ اقدامی انجام ندادند.
این کارگر بیان کرد: اعلام تعطیلی کارخانه، بلاتکلیفی کارگران و ٨ماه معوقه حقوق باعث شد در تاریخ ١٥مهر ٩٥تجمع اعتراضی کارگران شرکت سیرنگ در مقابل استانداری استان چهارمحال و بختیاری صورت پذیرد.
یکی دیگر از کارگران بیکار شده از کار این کارخانه اظهار داشت: از ٢ تا ٣ سال قبل از تعطیلی کارخانه تولید محصولات به نصف ظرفیت واقعی کاهش یافت.
وی با بیان اینکه جمعاً ٢١٠ نفر کارگر و کارمند در کارخانه فعالیت می نمودند، افزود: قبل از تعطیلی کارخانه روزانه مواد اولیه ظروف بسته بندی و مواد اولیه محصولات تولیدی و …خریداری می شد اما با نزدیک شدن به تیرماه خرید ماده اولیه هم را کند کردند.
رفع تبعیض در مخابرات؛ خواسته ما از دولت دوازدهم
کارکنان شرکتی مخابرات میگویند مطالبه اصلی ما از دولت دوازدهم، رفع تبعیض ها در مخابرات و یکسان سازی حقوق و مزایا است. شرکتیهای مخابرات که پیش از این بارها از شهرهای دور و نزدیک به تهران آمده اند و با برگزاری تجمعاتاعتراضیخواستار رسیدگی به وضعیت نابسامان خود شدهاند، میگویند مطالبات خود را فراموش نمیکنیم و از دولت دوازدهم میخواهیم که شرایط شغلی مخابرات را تغییر دهد. این کارکنان که خواستار اجرای طرح طبقه بندی مشاغل، عقد قرارداد مستقیم با مخابرات و رفع تبعیض بین کارکنان رسمی و شرکتی هستند، با انتقاد از عملکرد نامناسب شرکت مخابرات ایران میگویند: در ماههای گذشته مجلس به مخابرات مهلت داد تا به وضعیت شغلی ما رسیدگی کند؛ حالا هفته ها از پایان این مهلت گذشته ولی ما همچنان بلاتکلیفیم.
انفجار یورت حاصل اهمال ها بود
بهرام حسنینژاد دبیر سابق انجمن صنفی معدن چادرملو میگوید: عدم رعایت اصول ایمنی، نبودن نظارت و کنترل و بیدفاعی کارگران در مقابل کارفرمایان، مجموعه عواملی هستند که حوادثی مانند انفجار یورت را رقم میزنند.
بهرام حسنینژاددر ارتباط با حادثه انفجار معدن زمستان یورت غربی گفت: اولین مساله ای که باید به آن توجه شود، واگذاری مشاغل پرخطر مثل معادن به بخش خصوصی و افراد فاقد صلاحیت است که در این شرایط، اصول ایمنی به هیچ وجه رعایت نمیشود. مساله بعدی این است که کارگران شاغل بایستی آموزشهای ایمنی ببینند که در معادن خصولتی این اتفاق هم نمیافتد. حتی اگر همه اصول ایمنی هم رعایت بشود باز هم در معادن، خطرات پیشبینی نشده وجود دارد؛ حال شما فرض کنید در معدن پرخطری مثل معدن یورت که مملو از گاز متان است و براساس گزارشات مشخص است که فاقد اصول ایمنی بوده، چقدر احتمال خطر بالا میرود.
وی با بیان این که کارگران یورت دو هزار متر زیر زمین به حال خود رها شده بودند؛ ادامه داد: نقطه ضعف بعدی که در همچین مواردی خودش را نشان میدهد، عدم آزادی کنش صنفی و فقدان تشکل های مستقل است که کارگران را بی دفاع میسازد و دست کارفرمایان را برای هر نوع اجحافی باز میگذارد.
حسنینژاد افزود: در فیلم ها و کلیپهای یورت دیدیم که کارگران بازمانده از حادثه میگویند چند ده میلیون طلبکاریم ولی پول نداریم فرزندمان را دکتر ببریم و این یعنی فاجعه به معنای واقعی کلمه.
عدم رعایت اصول ایمنی، فقدان نظارت و کنترل مسئولان و بازرسان وزارت کار و ممانعت از ایجاد تشکل و کنش صنفی، مجموعه عواملی هستند که بستر مناسبی برای این قبیل فجایع فراهم میکنند.
حسنینژاد در پایان گفت: متاسفانه کارگران، سنگ زیر آسیاب هستند؛ حالا پس از این حادثه، معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظار بازماندگان یورت خواهد بود؟ کدام یک از مسئولان قرار است پاسخگوی خانواده ها و فرزندان این معدنکاران شهید باشند؟
مطالبات در ستاره خلیج فارس پرداخت نشد
سه ماه معوقات مزدی کارگران پیمانکاری پالایشگاه ستاره خلیج فارس پرداخت نشده است.
یکی از این کارگران میگوید: با مسئولان شرکت پیمانکاری مربوطه تماس گرفتیم ولی میگویند صورت وضعیتها پرداخت نشده و پولی در بساط نیست. حدود هزار کارگر تجهیز و ساخت پالایشگاه در انتظار پرداخت توسط شرکتهای پیمانکاری هستند و میگویند از اهمال در تسویه حساب خسته شده ایم. این کارگران در سال جدید با پالایشگاه قرارداد شغلی ندارند.
دستفروشان ،خواهان برسمیت شناختن شغلشان،بیمه وتشکل هستند!
احسان از قدیمیهای اینجاست؛ یک جوری که همه رویش حساب میکنند. بساطش هم از همه بزرگتر است: «حق اولیه هر شهروندی بیمه است، ما را هم شغل رسمی حساب کنند و بیمهمان را بدهند. ما کار میکنیم بهتر از این است که بیکار باشیم. جنس ارزان دست مردم میدهیم. برای آدمها در طول مسیرشان امکانات فراهم میکنیم. مگر در هند، پاریس و نیویورک دستفروشی رسمی نشد؟ این شغل هم مورد نیاز، برای همین هم وجود دارد. دستفروشی خیلی اوقات ناشی از فقر و بیکاری هم نیست، یکی مثل من دستفروشی را دوست دارد اما میخواهم بیمه و آزادی عمل داشته باشم. مهمترین خواسته ما رسمیت بخشی به دستفروشی است و لازمهاش داشتن صنف است. یعنی نماینده داشته باشیم تا حرفمان را بشنوند. هنوز هیچکس حرف دستفروش را نشنیده. زمانی حرف دستفروش شنیده میشود که نه پشت بساطش بلکه پشت میزی حرف بزند که تصمیمگیری میشود.»
********
بساطش را زیر درخت تنومندی پهن کرده. زیر سایه همین درخت روزهای تلخ و شیرین زیادی را گذرانده. از روزهایی که شاهد برخورد تند مأموران شهرداری بوده تا روزهایی که با شهروندان همکلام شده. برای بعضیهایشان کنار بساطش یا رو به رو، جایی باز کرده، با برخی هم باب گفتوگو و دوستی گشوده از دانشجو گرفته تا بازنشسته و کارمندی که حقوقش کفاف زندگی را نداده.
کمتر کسی میتواند اتفاقهای تلخی را که برای دستفروشان در ماهها و سالهای اخیر افتاده فراموش کند. از کتک خوردن دستفروشان تا مرگ تلخ علی چراغی؛ دستفروشی که به خاطر درگیری با مأموران سد معبر در سال ٩٣ جانش را از دست داد؛ کارگری ٤١ ساله با چهار فرزند. اما این روزها دستفروشان تهرانی چه میکنند؟ همانها که روز به روز تعداشان زیادتر میشود، خواسته اصلیشان چیست؟ خودشان گلایهمندند کمتر کسی سراغشان را میگیرد.
محسن ٢٤ ساله دانشجوی جامعه شناسی بجز روزهایی که کلاس دارد، هر روز از ٩ صبح تا ٩ شب در نزدیکی یکی از میدانهای مرکزی شهر تهران دستفروشی میکند: «دستفروشی به من هویت داده. هویتهای اجتماعی گوناگون، پاداشهای مختلف میگیرند، اما هنوز دستفروشی به جایگاه خودش نرسیده و هویت اجتماعی لازم را ندارد.»
همین طور که برایم حرف میزند، حواسش به بساط کوچکش هم هست. بساطی که به خاطر آن هفتهای ٥٠ هزار تومان به مأموران شهربان میپردازد. یعنی به همان شرکت پیمانکاری که توسط شهرداری تهران مأمور شده وضعیت دستفروشان را ساماندهی کند. ساماندهی هم برای مأموران شهربان برابر است با گرفتن مبلغی از دستفروشها تا اینکه متوجه شوند نظم و انضباط یعنی چه. هر کس هم با توجه به درآمد و جایی که اشغال کرده، یک جوری با مأموران کنار میآید.
محسن همینطور که شالهای رنگ وارنگ روبه رویش را جابه جا و مرتب میکند، میگوید: «به هرحال از رشوه دادن گریزی نیست، مگر اینکه جای ثابتی نداشته باشی. مأموران پنجشنبهها با لباس رسمی میآیند و میگویند پولتان آماده باشد؛ بعد غروب با لباس شخصی میآیند و پول را میگیرند. یک روش دیگر ساماندهیشان هم آن است که جایی دور افتاده و کم تردد را انتخاب میکنند و میگویند برو آنجا بنشین. یک بار بردنمان خیابانی که کنارش یک کارگاه ساختمانی پر از زباله بود، گفتند اینجا دستفروشی کنید. آخر این چه جورساماندهی است؟ بازارچهها هم که از دستفروشها پول میگیرند، پولی که معمولاً از پسش برنمیآییم. گاهی موزائیکی ٥٠٠ هزار.»
محمد ٣٠ ساله بلوز چهارخانه پوشیده و با کاغذی خودش را باد میزند. قبل از اینکه حرفهایش را شروع کند، میگوید امان از تابستان که خیلی سخت میگذرد. البته زمستان هم سختیهای خودش را دارد. او چند ماهی است اینجا دستفروشی میکند: «بعضی صبحها که میآیم، میبینم روبه رویم چند دستفروش اضافه شده. تحصیلکرده، غیر تحصیلکرده، بازنشسته. میپرسند میتوانم اینجا دستفروشی کنم؟ من هم شرایط را برایشان توضیح میدهم. این شغلی است که بالاخره دست خودمان است. برخیها نگاه موقتی دارند؛ مثلاً همین دیروز یکی آمد بساط گوجه سبزش را روبه روی من پهن کرد.همه شغلمان را «آسیب» میبینند در حالیکه این شغل هم زیباییهای خودش را دارد. ما که رشوه میدهیم و برخورد تند هم میبینیم، پس چرا دست کم شغلمان را رسمی نمیکنند.» وسایل تزیینی منزل میفروشد و با خندهای اضافه میکند بالاخره یک جوری با مأموران شهرداری کنار میآید.
علیرضا ٢٢ ساله روی موکت طوسی رنگی کنار بساطش چمباتمه نشسته: «از صفر شروع کردم، با ٤٠ هزار تومان سرمایه اولیه. الان کلی جنس دارم. ما به جای اینکه به ساختار جامعه اعتراض کنیم برای خودمان کار درست کردهایم. شغل ما هم اوایلش خاک خوری دارد. روزهای اول ٥٠٠ تومان در روز درمیآوردم اما این روزها مشتری خاص خودم را دارم. دوستان خوبی هم پیدا کردهام. خرج رفت و آمد، شهرداری و غذا را که کم کنی، ماهی یک میلیون و ٢٠٠ برایم میماند. ما نمیخواهیم سیاه نمایی کنیم فقط میخواهیم حرف بزنیم اما کسی نیست به حرفهایمان گوش بدهد.»
آهی میکشد: «کاش دید مردم نسبت به دستفروشها عوض شود، خیلیها دستفروشی را میگذارند کنار بدترین مشاغل. درحالیکه دستفروشی هم مثل خیلی از شغلها یک کار است.»
احسان از قدیمیهای اینجاست؛ یک جوری که همه رویش حساب میکنند. بساطش هم از همه بزرگتر است: «حق اولیه هر شهروندی بیمه است، ما را هم شغل رسمی حساب کنند و بیمهمان را بدهند. ما کار میکنیم بهتر از این است که بیکار باشیم. جنس ارزان دست مردم میدهیم. برای آدمها در طول مسیرشان امکانات فراهم میکنیم. مگر در هند، پاریس و نیویورک دستفروشی رسمی نشد؟ این شغل هم مورد نیاز، برای همین هم وجود دارد. دستفروشی خیلی اوقات ناشی از فقر و بیکاری هم نیست، یکی مثل من دستفروشی را دوست دارد اما میخواهم بیمه و آزادی عمل داشته باشم. مهمترین خواسته ما رسمیت بخشی به دستفروشی است و لازمهاش داشتن صنف است. یعنی نماینده داشته باشیم تا حرفمان را بشنوند. هنوز هیچکس حرف دستفروش را نشنیده. زمانی حرف دستفروش شنیده میشود که نه پشت بساطش بلکه پشت میزی حرف بزند که تصمیمگیری میشود.»
وقتی از او میخواهم درباره برخوردهای تند مأموران شهرداری و چگونگی کنار آمدن دستفروشها با خواستههای آنها توضیح دهد، میگوید: «هر کسی روش خودش را دارد. یک کسی ممکن است پول بدهد و دیگری نه. یکی جنس میدهد یکی پول. ولی اینکه پول میدهند از قدیم الایام مرسوم بوده یعنی همان رشوه و رشوه گیری. این حقیقت تلخ دستفروشی است.»
او بارها تأکید میکند مهمترین مطالبه و درخواست دستفروشها رسمیت بخشی به شغلشان و داشتن یک صنف واحد است.
محمد کریم آسایش، پژوهشگراجتماعی و فعال مدنی درباره وضعیت ساماندهی دستفروشها به «ایران» میگوید: «بخش مهمی از ساماندهی شهرداری تحت فشار مطالبات اجتماعی اتفاق افتاده و این ساماندهی هم تاکنون ناکارآمد بوده. اول اینکه فضاهایی که به دستفروشان اختصاص دادهاند به لحاظ مکانیابی و تجهیزات، نامناسب بوده و در آن انواع رانت وجود داشته. همچنین هزینههایی که از دستفروشان دریافت میکنند با شرایطشان سازگار نیست. شکل بازارچهای هم همه جا پاسخگو نیست و شرایط شهری و اجتماعی برای ساماندهی همه دستفروشها نباید یکسان باشد.» او به پژوهش انجمن دیدهبان شهر که به سفارش وزارت کار انجام شده اشاره میکند: «تهران، رشت و اهواز، طبق این پژوهش شرایط متفاوتی دارند. در اهواز دستفروشها حالت راستهای و بازارچهای دارند. این الگو با الگوی تهران که پراکنده است تفاوت دارد. بنابراین نمیتوان الگوی بازارچهای را موفق پیش برد.»
او ادامه میدهد: «تعداد دستفروشان در تهران زیاد وغیرعادی است و این نماد فقر شهری است. طبق یک پژوهش از مجموع ٣٥٢ محله تهران، ٥٠ محله در فقر مطلق به سر میبرند. یعنی اینکه در این شرایط چارهای نداریم جز اینکه دستفروشی را بهعنوان یک شغل رسمی بپذیریم و برای آن برنامهریزی کنیم. تاکنون شهرداری درباره دستفروشی کاملاً ضد اشتغال عمل کرده و در بازه زمانی سالهای ٨٥ تا ٩٠ تنها ٣٠٠ هزار فرصت شغلی را از دست داده و به جای اینکه شغل ایجاد کند افراد را سرکار گذاشته؛ یعنی طی یک دهه نیروی انسانی شهرداری از ٣٤ هزار به ٦٧ هزار نفر رسیده و بوروکراسی ناکارآمد ایجاد کرده.»
ساعت نزدیک ٩ شب است و بیشتر دستفروشهای این راسته که حالا به قول خودشان دوستی عمیقی بینشان شکل گرفته، در حال گپ و گفتوگو هستند. بعضیها بساطشان را جمع میکنند و برخی هم هنوز گرم صحبتند. فردا روز پر چالش دیگری را پیش رو دارند.
عوامل مرگ معدنچیان در تونل زمستان یورت
مدیرکل پزشکی قانونی استان گلستان، دلایل پزشکی مرگ معدنچیان زمستان یورت غربی را اعلام کرد.
حسین زارعی (مدیرکل پزشکی قانونی استان گلستان) گفت: سوختگی شدید و عوارض ناشی از آن، ضربه مغزی ناشی از شکستگی جمجمه و نارسایی تنفسی ناشی از قرار گرفتن در فضای محبوس معدن، از مهمترین دلایل مرگ معدنچیان یورت بود.
زارعی در خصوص اقدامات صورت گرفته در این حادثه اظهار کرد: پس از وقوع این حادثه تیم ستاد بحران پزشکی قانونی استان تشکیل و برای بررسی و معاینه اجساد به محل وقوع حادثه اعزام شد.
وی افزود: پس از گذشت ١٢ ساعت از حادثه در ساعات نیمه شب، ٢٢ جسد در اختیار پزشکی قانونی قرار گرفت و با وجود امکانات محدود، معاینه اولیه تمامی اجساد تا بامداد روز ١٤اردیبهشت به انجام رسید و مجددا صبح روز چهاردهم پس از اخذ شرح حال از خانواده و معاینه نهایی و احراز هویت اجساد با شرح حال اخذ شده و مشاهده اولیای دم پس از هماهنگی با ستاد سازمانی در خصوص علت فوت جواز دفن آنها صادر شد.
به گفته زارعی در مرحله بعد ١٣ جسد و پس از آن ٧ جسد به پزشکی قانونی ارجاع شدند که شرایط نامناسب و علائم فساد داشتند و پس از انجام ٢نوبت معاینه کامل و اخذ شرح حال از خانواده ها هویت ١٥ تن محرز و جواز دفن به نام آنان صادر شد.
وی تاکید کرد: نمونه خون متوفیان نوبت دوم در خصوص وجود گاز مونواکسید کربن بررسی شدکه نتیجه همه آنها مثبت بود.
مدیرکل پزشکی قانونی استان گلستان یادآور شد: در نوبت دوم خانواده های مفقودین فراخوان شدند و نمونه های لازم از افراد مورد نظر مطابق با دستورالعمل و هماهنگی با واحد ژنتیک پزشکی قانونی مشهد گرفته شد.
زارعی ادامه داد: به دلیل عدم احراز هویت ٥ تن باقی مانده نمونهها برای بررسی از نظر DNA به پزشکی قانونی مشهد ارسال شد و پس از حدود دو روز، هویت تمامی اجساد با آزمایش های انجام شده مشخص و جواز دفن ها صادر شد(منبع ایلنا)
گزارشی تکان دهنده درباره حادثه معدن زمستان یورت آزادشهر وقربانیان این فاجعه
چند روز قبل خبر دادن كه همسر یكی از معدنچیهای فوت شده مشكل پیدا كرده. اومده بود شهر، خونه یكی از اقوامش. رفته بود روی پشت بوم ساختمون سه طبقه، میخواست خودش رو بكشه.»
علیاصغر صابری و ابوالقاسم جوادی؛ ٢ مددكار اورژانس اجتماعی استان گلستان، ساعتی بعد از انتشار خبر انفجار و فروریزش معدن زغال زمستان یورت؛ معدنی كه جان ٤٣ معدنچی را با آوارش بلعید، راهی منطقه شدند. رفتند و دست خالی برگشتند چون عوامل امنیتی، مسیر منتهی به معدن را بسته بودند و فقط امدادگران و نیروهای نظامی مجوز عبور داشتند. صابری از آزاد شهر آمده بود و جوادی از رامیان. مجوز گرفتند و تا دو هفته بعد از حادثه را با خانواده قربانیان سر كردند. جوادی آنقدر ماند تا پیكر آخرین معدنچی را هم به خاك سپردند. صابری عصر آخرین پنجشنبه اردیبهشت، روستا را ترك كرد.
اولین مشاهدات شما در ورود به منطقه، چه صحنههایی بود ؟
«همه كارگرا، دوستای ما بودن. نمیدونستیم عمق فاجعه انقدر شدت داره. وقتی رسیدیم، من مجبور شدم لباس كارم رو در بیارم چون مردم با نیروهای دولتی با خشونت رفتار میكردن.»
میگوید كه كارگران معدن یورت از ٣ سال قبل نسبت به ناامنی معدن اعتراض داشتند، بارها در مقابل فرمانداری و دادگستری تحصن كرده بودند و از مسوولان خواسته بودند وضعیت دستمزدها و ناامنی معدن را پیگیری كنند ولی هیچ كس توجهی نكرده بود.
«حالا كه این اتفاق افتاده بود، همه نیروهای استان بسیج شده بودن توی منطقه. یكی از دلایلی كه مسوولان الان عذاب وجدان دارن همینه كه میگن كاش یك بار حرف این مردم رو میشنیدن.»
میگوید لحظه اول كه به گلوگاه قبل از ورودی معدن رسیدند، از دیدن زنها، بچهها، پدرها و مادرها، از مشاهده حجم جمعیت سیاهپوش مضطرب گریان نتوانسته خودش را كنترل كند و همپای خانوادهها به گریه افتاده.
اول گلوگاه، انگار همه شهر اومده بودن اونجا. یا زار میزدن یا دعا میخوندن. تلاش میكردیم آرومشون كنیم، تلاش میكردیم راضیشون كنیم برگردن. اصلا انگار در این دنیا نبودن. عمق بدبختی این خانوادهها، از چند روز دیگه خودش رو نشون میده. من، اونجا آینده اون آدما رو میدیدم. آینده اون بچهها رو.»
چه تصوری از شدت حادثه داشتین ؟
فكر میكردیم یك انفجار اولیه بوده و حداكثر ٧ یا ١٠ نفر مصدوم شدن. اصلا فكر نمیكردیم با این تعداد كشته و مجروح مواجه باشیم.»
میگوید ١٠ كارگر در عمق ١٥٠٠ متری كار میكردند و بعد از انفجار، ٢٠ كارگر از بیرون معدن هجوم میبرند برای كمك و چون ماسك نداشتند، از خفگی و مسمومیت تنفسی فوت كردند. از عمق ٥٠٠ متری تونل رد شدند و درجا فوت كردند.
«ساعتهای اول، روزهای اول، با هركدومشون میخواستیم حرف بزنیم، از شدت خشم با ما درگیر میشدن.»
میگوید دوستانی در منطقه داشته كه برادرانشان، كارگر معدن یورت بودند و زیر آوار مانده بودند.
«اونا هم نتونستن بین من و اهالی روستاها ارتباط ایجاد كنن. حتی اونا هم با من به سختی و تندی حرف میزدن. دردشون بیشتر به خاطر این بود كه درهمه این سالها كسی صداشونو نشنیده بود و میگفتن چرا الان اومدین سراغ ما.»
میگوید خانوادهها، هیچ مسوولی را به خانه شان راه ندادند.
«رفتیم سراغ كارگرایی كه توی بیمارستان بستری شده بودن. نشونی خونه هاشون رو گرفتیم ولی سراغ هر خونهای كه رفتیم، اصلا به ما اجازه ورود ندادن. هیچ خانوادهای ما رو راه نداد.»
میگوید خانوادهها بعد از گذشت دو یا سه روز از فاجعه، مددكاران را به خانههایشان راه دادهاند.
«میاومدن و بدون هیچ حرفی مینشستن. بچههای شیرخواره شون رو میگذاشتن كنار دست ما. اكثر معدنچیهایی كه كشته شدن جوون بودن. ٧٠ درصدشون جوون بودن. اكثرشون یكی یا دو تا بچه خیلی خیلی كوچك داشتن. بعضیهاشون تازه ازدواج كرده بودن. بعضیهاشون میخواستن ازدواج كنن و حتی كارت عروسیشون رو پخش كرده بودن. ٧ زن، باردار بودن و بعضی از معدنچیها بدون اینكه تولد اولین بچه شون رو ببینن كشته شدن.»
میگوید ارث باقی مانده برای تمام خانوادهها، كولهباری از قرض و فقر بود.
«اونا انقدر فقیر بودن كه حتی نون رو نسیه یا نصفه میگرفتن. كارگرهایی كه زنده مونده بودن میگفتن دوستامون همیشه از این معدن میترسیدن و همیشه میگفتن ما میدونیم اینجا ناامنه ولی شكم زن و بچهمون رو چكار كنیم ؟ مجبوریم بریم. هر كسی وارد خونه معدنچیها میشد، امكان نداشت با دیدن اون شرایط به گریه نیفته. عمق فاجعه این بود. خانوادههایی كه خیلی فقیر بودن. بچههایی كه خیلی كوچك بودن. زنهایی كه خیلی جوون بودن.»
میگوید از معدن هیچ كس زنده بیرون نیامد و هرچه مصدوم و مجروح بود، كارگران بیرون معدن بودند كه بیشترین آسیب روحی را هم دیدند چون اقوام و رفقایشان زیر آوار مانده بودند.
«بعضی از كارگرا كه برای كمك رفته بودن داخل معدن، به دلیل كمبود اكسیژن یا تراكم گاز مونواكسیدكربن و متان بیهوش شده بودن. میگفتن ما تا نصف روز متوجه نشدیم كجا هستیم و اون مدت رو یادمون نمیاد و نمیدونیم چه اتفاقی افتاده. وقتی توی بیمارستان به هوش اومدن، فقط گریه میكردن و میپرسیدن رفیقشون چی شد، برادرشون چی شد. همه شون وقتی از بیمارستان مرخص شدن، بلافاصله برگشتن معدن تا كمك كنن و رفقاشون رو بیرون بیارن. همه شون رفتن كنار معدن، چادر زدن و یك هفته همونجا خوابیدن و شبانهروزی كمك كردن.»
میگوید بعد از یك هفته، باز هم امیدوار بودند و میگفتند دوستمان زنده است، برادرمان زنده است و به خودشان امید میدادند كه اگر پشت انفجار مانده باشد، زنده است و اصلا با همین امید كمك میكردند.
«وقتی دیدن هیچكسی زنده نمونده، آسیب روحی اینا خیلی خیلی شدیدتر شد. اجساد رو كه بیرون میآوردن، اینا توی سر و صورت خودشون میزدن و این آسیب، خیلی خیلی شدیدتر بود.»
میگوید معدنچیهایی كه از طبس و شاهرود برای كمك آمده بودند و شرایط معدن یورت را دیدند، دلشان سوخت برای همكارانشان كه بدون حداقلهای اولیه كار میكردند.
«میگفتن معدن زغال، هر ٢٠٠ متر باید یك هواكش داشته باشه ولی چرا این معدن فقط و فقط یك راه ورود داره؟ میگفتن اینا حتی از حداقلها هم بینصیب بودن. اونا هم از دیدن شرایط شغلی همكاراشون دچار آسیب روانی شده بودن چون میدیدن كه اینا چطور به خاطر اجبار و بدبختی و فقر، ناچار شدن توی این شرایط كار كنن.»
خانوادههای قربانیان قراره چه خدماتی دریافت كنن؟
«قرار شده ١٠ روز از فاجعه بگذره و این حالت اورژانسی فروكش كنه چون الان همه داغدارن و بهشدت متاثرن.»
میگوید زایمان رایگان همسران باردار را پیگیری میكنند و سلامت روانی فرزندان قربانیان را هم تحت مراقبت میگیرند. میگوید حمایتهای بیمهای را برای خانوادهها پیگیری میكنند و خدمتدهی به این خانوادهها كه باید، حداقل ٣ ماه ادامه یابد، نیازمند عزم عمومی نهادهای استان است.
«حدس میزنیم حدود ١٠٠ خانواده نیازمند خدمات مددكاری باشن و این خدمات كاملا رایگانه. قراره تیمی از روانشناسان و مددكاران تشكیل بدیم و روانشناسانی هم داوطلب شدن برای كمك به این خانوادهها.»
در این دو هفته كه به خانه معدنكاران سركشی كردین، چه چیزی بیش از همه یادتون مونده ؟
«در یكی از روستاها، معدنكار ٤ روز بود داماد شده بود و به اصرار پدر خانمش رفته بود معدن. شغل معدن رو دوست نداشت و بارها گفته بود من برم معدن میمیرم. مادرش میگفت ما به دلیل فقر بچهمونو فرستادیم معدن چون اینجا شغل دیگهای نبود. میدونستیم رفتنش با خودشه ولی برگشتش با خداست.»
میگوید معدن زمستان یورت سهم ٧٠ درصدی در تامین زغال منطقه داشته و میگوید در این ٧ سالی كه مددكار بوده، حادثهای به این عمق ندیده بود.
«من در این حادثه، تصویر امروز رو نمیدیدم. من آینده اون بچه یتیم رو میدیدم. من اون زن جوون رو میدیدم كه به خاطر بیوه شدن، در آینده چقدر باید زخم زبون بشنوه.»
از پیرمردی میگوید كه دو پسر و دامادش زیر آوار معدن مانده بودند و روبهروی معدن ایستاده بود و مبهوت، فقط در جواب مددكار یك جمله را بارها و بارها تكرار كرد: «من جواب بچههای اینا رو چی بدم؟»
از كارگرانی میگوید كه بر اثر موج انفجار دچار شوك شده بودند. صبح ١٣ اردیبهشت ١٣٩٦، از جمع ٥٠٠ كارگر معدن زمستان یورت، ٤٠ كارگر پیمانكاری نوبت صبح، كارت ساعت زدند، ٤٣ نفر زیر آوار ماندند و سوختند و خفه شدند و ٨٣ نفر، مصدوم شدند.
«بعضیشون بر اثر شوك دچار گرگرفتگی بودن و بعضیشون، دچار التهاب. بعضیشون زبونشون بند اومده بود و بعضیشون حتی دچار لكنت زبان شده بودن. بعضیشون در حال صحبت كردن به گریه میافتادن و نمیتونستن حرفشون رو ادامه بدن. بعضی شون حتی قادر به گریه نبودن. اینا خیلی خوب میدونستن دوستاشون كه توی معدن بودن، چطور مردن. ما برای اینا هیچ كاری از دستمون بر نمیاومد.»
اجساد معدنكارها رو، كارگران معدن بیرون آوردن. كسی از اجساد چیزی برای شما تعریف كرد؟
«وقتی معدن منفجر میشه، ١٣ نفر در فاصله ٨٠٠ متری تونل، پشت یك تخته سنگ گیر میافتن. با كلاه ایمنی شون تلاش میكنن مسیر رو باز كنن، مثل یك لودر. انقدر با كلاه، زمین و سنگ رو كنده بودن كه كلاه ایمنیشون از وسط نصف شده بود. وقتی به اون تخته سنگ میرسن، دیگه دست از تلاش برمیدارن. ٧ نفرشون میان پشت این تخته سنگ میشینن و دستای همدیگه رو میگیرن. معدنچیها جسد اینا رو در همین وضعیت پیدا كردن. اینا دقیقه دقیقه نزدیك شدن لحظه مرگشون رو زنده و شاهد بودن. اون لحظه به اینا چی گذشت؟ چی به هم میگفتن؟ چه دعایی میكردن؟»
توی معدن یورت، كارگرایی بودن با حقوق حداكثر، ماهی یك میلیون تومن كه بعضیهاشون، خیلی از همونهایی كه كشته شدن، ١٠ میلیون، ٢٠ میلیون حقوق طلب داشتن. از اونایی كه زنده موندن هم كسی اون موقع به فكر طلب و حقوق عقب افتاده نبود. اونا فقط فكر رفقاشون بودن كه داخل معدن مونده بودن.»
از آسیب روحی خانواده معدنچیهای فوت شده میگوید. از افسردگیای كه در كمین همهشان نشسته.
«تنها سرمایه این خانوادهها این بود كه اون شوهر، اون برادر، اون پدر، اون سرپرست خانواده، شب برمیگرده خونه. الان دیگه برگشت به خونهای نیست، و چی جاشو گرفته؟ فقدان. وقتی قرار شد دیه بدن، خیلی هاشون گفتن ما این پولو نیاز نداریم، پولتونو ببرین، مردمون رو، پدر بچه هامونو برگردونین.»
و میگوید از امروز و تا روزهای بعد…
«چند روز قبل خبر دادن كه همسر یكی از معدنچیهای فوت شده مشكل پیدا كرده. اومده بود شهر، خونه یكی از اقوامش. رفته بود روی پشت بوم ساختمون سه طبقه، میخواست خودش رو بكشه.»
بخشی ازیک گزارش اعتمادبتاریخ٣١اردیبهشت
بین المللی
ونزوئلا – تظاهرات هزاران سالخورده در کاراکاس بر علیه دولت
هزاران تظاهرکننده سالخورده در کاراکاس پایتخت ونزوئلا و سایر شهرهای این کشور علیه دولت نیکلاس مادورو راهپیمایی کرده اند.
پلیس برای کنترل جمعیت در پایتخت مانع ورود مردم به یک جاده اصلی شد و از گاز اشک آور استفاده کرد. تظاهرکنندگان در مقابل با گره کردن مشت ها خواهان احترام پلیس شدند.
ونزوئلا با کمبود بسیاری از کالاهای اساسی از جمله دارو و تجهیزات پزشکی روبروست.
بسیاری از مردم احساس می کنند که بحران در نظام بهداشتی بیش از پیش سالخوردگان را آسیب پذیر کرده است.
در تحولی دیگر آقای مادورو رئیس جمهور ونزوئلا وزیر بهداشت را پس از انتشار آمارهای رسمی که نشان دهنده افزایش شدید مرگ نوزادان و مادران در دو سال گذشته بود اخراج کرده است.
خانم آنتونیتا کاپورال، پزشک زنان، فقط چهار ماه پیش در این پست منصوب شده بود و اکنون لوئیس لوپز معاون وزیر بیمارستان ها جای او را گرفته است.
رافائل کلمنارس ٧٨ ساله در این تظاهرات به خبرگزاری رویترز گفت: “من آمده ام از نوه هایم دفاع کنم، از کشورم دفاع کنم.”
بسیاری از تظاهرکنندگان فریاد می زدند: “احترام سالخوردگان را نگه دارید.”
راهپیمایان نهایتا پس از تغییر مسیر اصلی به دفتر بررسی شکایات مصرف کننده رسیدند و آنجا نیروهای امنیتی را به سرکوب بی رحمانه متهم کردند. از زمان شروع شش هفته پیش موج تازه اعتراضات حداقل ٣٩ نفر کشته شده اند.
ناآرامی ها پس از تلاش روز ٢٩ مارس دیوان عالی برای سلب اختیارات از پارلمان که در کنترل مخالفان است شروع شد. دیوان عالی چند روز بعد تصمیم خود را عوض کرد اما مخالفان در آن زمان بسیج شده بودند.
مخالفان برای حفظ فشار بر آقای مادورو راهپیمایی ها را با موضوع های مختلف انجام می دهند.
جمعه پیش آنها زنان را ترغیب کردند به خیابان ها بروند و عنوان تظاهرات این جمعه “راهپیمایی پدربزرگ ها مادربزرگ ها” بود.
همزمان دولت یک ضد راهپیمایی با شرکت هزاران نفر از هواداران دولت ترتیب داد.
مخالفان خواهان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری تازه هستند. اما آقای مادورو می گوید هدف آنها ایجاد ناآرامی برای کنار زدن دولت او و غصب قدرت است.
اندونزی – دو مرد همجنسگرا به شلاق محکوم شدند
دادگاه شریعت در استان آچه اندونزی دو مرد را برای داشتن رابطه جنسی محکوم به شلاق در ملاء عام کرده است.
دادگاه این دو مرد را به نقض قوانین اسلامی در استان به شدت محافظه کارآچه مجرم شناخته هر کدام از آنها را به ٨٥ ضربه شلاق محکوم کرد.
این دو که یکی ٢٠ و دیگری ٢٣ ساله است در ماه مارس و هنگامی که با یکدیگر بودند توسط افرادی که مراقب رفتارشان بودند کشف شدند، اما هویت آنها مشخص نشده است.
این اولین مورد محکومیت برای همجنسگرایی در اندونزی است که در سایر نقاط کشور غیرقانونی محسوب نمیشود. آچه تنها استانی است که در آن احکام شریعت اسلامی صادر و دارای اعتبار است. انتظار میرود حکم هفته آینده انجام شود.
قبلا در اندونزی برای قمار و نوشیدن الکل حکم شلاق در ملاء عام صادر شده است.
بنابر گزارش خبرگزاری فرانسه قاضی خیرالجمال در دادگاه گفته است که گناه این دو مرد “از نظر قانونی به اثبات رسیده و آنها مرتکب رابطه جنسی به عنوان افراد همجنسگرا شدهاند.”
دیدی اویتمو، بنیانگزار یکی از سازمانهای حقوق دگرباشان، پس از صدور حکم گفت: “من این را کیفری کردن قضیه، گامی به عقب برای اندونزی و نقض حقوق بشر میدانم.”
پیش از این حکم، دیدهبان حقوق بشر از اندونزی خواست این دو مرد را آزاد کند. به گفته این سازمان “این حکم باعث افزایش ترس در میان همجنسگرایان نه تنها در استان آچه بلکه در بسیاری دیگر از مناطق محافظهکار اندونزی خواهد شد”.
این دو مرد ٢٣ مه در یک مراسم عمومی در مرکز استان آچه، جایی که توسط تعدادی مراقبشان بودند کشف شدند، شلاق زده خواهند شد.
یونیسف – افزایش ٥ برابری شمار کودکان مهاجر بدون همراه
شمار کودکان و نوجوانان زیر سن قانونی که مجبور شده اند به تنهایی دست به مهاجرت بزنند و خود را به مناطق امن برسانند، نسبت به سال ٢٠١٠ میلادی حدود پنج برابر افزایش یافته است.
بنا بر گزارش جدید یونیسف، صندوق کودکان ملل متحد شمار کودکانی که در سطح جهان به تنهایی در سفر هستند به بالاترین میزان طی هفت سال اخیر رسیده است و از ٦٦٦ هزار کودک و نوجوان زیر سن قانونی طی سالهای ٢٠١٠ و ٢٠١١ میلادی به دستکم ٣٠٠ هزار کودک بی سرپرست و جدا از خانواده در سالهای ٢٠١٥ و ٢٠١٦٦ میلادی افزایش یافته است. این کودکان در هشتاد کشور جهان پراکنده اند.
در این گزارش تاکید شده است که “یک کودک، یک کودک است” و بخش قابل توجهی از این کودکان برای مهاجرت مجبور به عبور از مسیرهای بسیار خطرناکی هستند و همواره در معرض تهدید سازمانهای جنایی و قاچاقچیان انسان قرار دارند. همین موضوع ضرورت برقراری یک سیستم محافظت جهانی برای حفاظت از آنها در مقابل خشونت، استثمار، سوء استفاده و مرگ را بیش از هر زمانی نشان می دهد.
جاستین فورسیت، معاون اجرایی یونیسف می گوید: “قاچاقچیان بی رحم به بهره برداری از کودکان پرداخته و از آسیب پذیری آنها به نفع خود استفاده می کنند. آنها تنها به این دلیل به کودکان کمک می کنند که بتوانند کودکان را پس از عبور از مرز، برای بردگی و فحشای اجباری بفروشند. دفاع نکردن از این کودکان در قبال چنین شکارچیانی، کاری خلاف وجدان است.“
در این گزارش همچنین داستان ماری، دختر ١٧ ساله ای شرح داده شده است که بدون همراه مجبور به ترک نیجریه شد و در جریان سفر دشوار خود از لیبی تا ایتالیا از سوی قاچاقچیان مورد سوء استفاده قرار گرفت. این دختر شرح می دهد که چگونه قاچاقچیان به او برای خروج از نیجریه پیشنهاد کمک داده اند و قول داده اند که او در امان خواهد بود. اما درنهایت او را بیش از سه ماه در لیبی نگه داشته اند و در این مدت از او سوء استفاده جنسی می شده است.
یونان – اعتصاب گسترده و سراسری بر علیه ریاضت کشی
بنابه گزارشات منتشره اعلام اعتصابات عمومی و سراسری توسط اتحادیه های کارگری و کارمندان و سندیکاها در یونان، باعث فلج شدن این کشور شد. برپایه گزارشات مزبور، روز سه شبنه ١٦ مه، اتحادیه سراسری کارگری “یه سه” بزرگترین اتحادیه سراسری یونان، اتحادیه سراسری کارمندان یونان “اد دی” ، اتحادیه سراسری کارگران مبارز “پامه” و تمام سندیکاها و اصناف کشور با انتشار بیانیه مشترکی، روز چهارشنبه را روز اعتصاب عمومی در کشور اعلام کردند. بر اثر این اعتصابات ٢٤ ساعته که اولین اعتصاب بزرگ و سراسری یونان پس از روی کار آمدن دولت “سیریزا” در این کشور است، کلیه ادارات دولتی و خصوصی به تعطیلی کشانده شده است.
در این اعتصاب ها که از ساعت شش بامداد روز چهارشنبه ١٧ مه در سراسر یونان آغاز شده است، کلیه کارکنان بنادر، خطوط ریلی و اتوبوسرانی درون و برون شهری، کلیه ادارات دولتی و بخش خصوصی، مدارس، دانشگاه ها، مراکزعلمی، کارکنان بیمارستان های دولتی و بانک های دولتی و خصوصی دست از کار کشیدند. این اعتصاب سراسری به نشانه مخالفت با توافق دولت یونان با وام دهندگان و ارائه خواسته های وام دهندگان به پارلمان این کشور برای تصویب، صورت گرفته است. بر اساس این توافق، حقوق و مزایای بازنشستگان بازهم کاهش داده خواهد شد، اموال و شرکت های دولتی به بخش خصوصی داخلی و خارجی واگذار می گردد، مالیات ها مجدداً افزایش می یابند و هزینه های ادارات دولتی و خدمات دولتی کاهش داده خواهند شد.
اتریش – تصویب ممنوعیت روبند و پخش قرآن
از این پس در اتریش پوشش کامل زنان در اماکن عمومی و پخش قرآن قابل مجازات خواهد بود. دولت این کشور سرانجام لایحه ممنوعیت روبند (برقع) را که بهشدت مورد انتقاد قرار گرفته بود تصویب کرد.
بهگزارش خبرگزاری آلمان، این لایحه سهشنبه شب ١٦ مه بهتصویب رسید.
ممنوعیت روبند بخشی از بسته مهاجرتی و تطبیق مهاجران با جامعه است که در آن پخش قرآن نیز ممنوع شده است.
ائتلاف سوسیال دمکراتها و محافظهکاران این بسته را که از ماه مارس در مورد آن بحث میشود، بهرغم تلاطمات شدید سیاسی و انتخابات زودهنگام در ماه اکتبر تصویب کرده است.
در کنار پوشش کامل بدن برخی دیگر از لباسها که چهره زنان را میپوشانند در اماکن عمومی ممنوع شده است.
از ماه اکتبر آینده این نوع پوشش تا ١٥٠ یورو جریمه خواهد داشت. اینکه چه تعداد زن در اتریش شامل این قانون میشوند روشن نیست. این قانون هم از سوی حزب سبزها و هم حزب دست راستی آزادی اتریش که آن را ناکافی میدانست مورد انتقاد قرار گرفته بود.
چندین کشور اروپایی دیگر هم محدودیتهای قانونی مشابهی را ایجاد کردهاند. فرانسه و بلژیک در سال ٢٠١١ قانون ممنوعیت روبند را تصویب کردند.