کمونیسم به حزب سیاسی نیاز دارد
مبارزان کمونیست: در 7 نوامبر 20112 سمیناری تحت عنوان “سمینار چشم انداز نزدیکی و اتحاد نیروهای کمونیسم کارگری” در شهر استکهلم بر گزار گردید. شما یکی از سخنرانان در آن سمینار بودید لطفا چگونگی شروع ماجرا و سابقه آن را توضیح دهید؟
مجیدحسینی: بیشتر از سه ماه قبل از این سمینار نامه ای از رهبری حزب کمونیست کارگری ایران در رابطه با نشست مشترک بدست مبارزان کمونیست رسید. همزمان با آن رهبری این حزب نامه های مشابهی را برای کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران- “حکمتیست” و رفقا ایرج فرزاد و عبدالله شریفی فرستاده بود. در آن نامه ها و در طی تماسهای تلفنی رفیق اصغر از همه سوال کرد که آیا با نشست مشترک با دیگر دعوت شدگان به این جلسه مشکلی داریم و اگر ملاحظه ای هست ما جلسات را بطور جداگانه خواهیم گرفت؟ ما جواب دادیم با گرفتن جلسه مشترک با هیچ حزب و فردی مشکلی نداریم. اما حزب “حکمتیست” (جناح اکثریت دفترسیاسی) حاضر به شرکت در جلسه مشترک نبود. عاقبت به بهانه نوشته انتقادی یکی از اعضای رهبری این حزب به نوشته حمیدتقوایی و جواب یکی از اعضای رهبری حککا به این نوشته و رد بدل شدن نامه هایی این حزب حاضر به آمدن به جلسه جداگانه هم نشد.
در 8 سپتامبر 2012 جلسه مشترکی با شرکت حمید تقوایی و اصغر کریمی و محمد آسنگران و سیامک بهاری از اعضا رهبری آن و با شرکت ایرج فرزاد و عبدالله شریفی و از مبارزان کمونیست یدی کریمی، اسد نودینیان، عبدالله کهنه پوشی و من در شهر استکهلم گرفته شد. در این جلسه رهبری حزب کمونیست کارگری در مورد طرح مورد نظرش و تشکیل یک کنگره مشترک برای تشکیل یک حزب بزرگ سیاسی صحبت کرد. خطوط کلی بحثها همان بود که در سمینار استکهلم بحث شد. شرکت کنندگان در جلسه نظرشان در مورد این طرح مجموعا مثبت بود و اما در رابطه با عملی شدن آن به نواقص و کمبودهائی اشاره کردند. نوار این جلسه ضبط شده است.
از جلسه هشت سپتامبر تا کنون رفقای مبارزان کمونیست از طریق نشست های حضوری و تلفنی و با نوشتن نامه با تعداد بسیار زیادی از رهبران و کادرهای احزاب مختلف و فعالین کمونیست منفرد تماس گرفته اند. در این تماس ها سعی ما بر این بوده است که این رفقا را متوجه اهمیت و جایگاه سیاسی و اجتماعی این پروژه بکنیم و متقاعدشان سازیم که فعال آن شوند.
مبارزان کمونیست: بطور خلاصه پروژه را معرفی کنید و چرا فکر میکنید تشکیل کنگره مشترک عمومی با شرکت تمام کادرها و اعضا احزاب متعدد موجود و فعالین پراکنده کمونیسم کارگری طرحی است عملی و تشکیل چنین حزبی در شرایط کنونی جوابگوی اوضاع نابسامان سیاسی و حزبی جنبش کمونیستی است؟
مجیدحسینی: ابتدا باید گفت که بعد از تکه و پاره کردن حزب منصور حکمت نزدیک به 9 سال پیش و انشعابات مکرر در تکه و پارها آن، این اولین قدم مهم سیاسی و مسئولانه ای است که بر داشته میشود. ما، جمع مبارزان کمونیست، همیشه بر تشکیل حزب سیاسی کمونیستی تاکید کرده ایم و این طرح را در راستای این هدف خود میدانیم. در اینجا قبل از اینکه وارد توضیح کامل ضرورت سیاسی و زمینه های چنین اقدامی بشوم در همین رابطه فقط به چند نکته اشاره میکنم.
اول، این طرح به همه احزاب و گروه و محافل و فعالین منفردی که تحت عنوان کمونیسم کارگری فعالیت میکنند فراخوان می دهد که در یک کنگره دور هم جمع شوند و بر مبنای توافقات پایه ای و سیاسی مشترک و عمومی خود با هم متحد گردند و به جای چند حزب و گروه جداگانه فعلی در یک حزب بزرگ متشکل شوند. این توقع از کمونیست ها و تشکلهای پراکنده و احزاب موجود توقعی اراده گرایانه و دور از انتظار نیست، توقعی طبیعی است با پشتوانه سیاسی و مادی بسیار قوی.
دوم، پشتوانه و مبنای پایه ای این کنگره، و این توقع از همه نیروهائی که خود را متعلق به جنبش کمونیسم کارگری میدانند متکی است بر توافقات اصولی و تئوریک و سیاسی ریشه داری که تاریخ درخشانی از مبارزات مشترک را پشت سر دارد. خطاب این فراخوان به همه احزاب و گروه ها و فعالین کمونیستی است که برنامه یک دنیای بهتر، اصول سازمانی حزب، حزب و جامعه: از گروه فشار تا حزب سیاسی، حزب و قدرت سیاسی، دمکراسی تعابیر و واقعیات، سیاست ما در قبال جمهوری اسلامی، مذهب، زنان، کودکان، مسئله ملی و بسیاری دیگر را که توسط منصورحکمت نوشته شده اند قبول دارند. به این ترتیب پایه اصلی و مبانی اساسی این پروژه و نقطه حرکت اولیه آن بر روی شانه های منصورحکمت استوار است. در نتیجه چنین اقدامی امکان پیوند دو باره رشته های گسسته کمونیسم منصورحکمت را در عرصه سیاست، حزبداری، شیوه رهبری، پراتیک و بطور کلی سبک کاری تا اندازه ای فراهم خواهد آورد.
در پناه این اصول مشترک، پایه دیگر این پروژه بر اوضاع حال در جامعه و تحولات و رویدادهای سیاسی آینده آن بند است. این می ماند برای رهبری منتخب این حزب جدید که در جواب به نیازهای سیاسی جامعه و تحولات جاری درون آن سیاست گذاری کند و برنامه اش را بریزد.
سوم، گرفتن کنگره مشترک و تدارک سیاسی و تشکیلاتی آن می تواند به یک تحول و اتفاق سیاسی با اهمیتی در صحنه سیاسی ایران و در میان نیروهای چپ و کمونیست تبدیل گردد. بدون شک این اتفاق در ابعاد جامعه توجه ها را جلب می کند و خبر آن همه انسانهای آزادیخواه را خوشحال و امید وار خواهد کرد. چنین تجمع بزرگی حرکتی خواهد بود در جهت عکس انشعابات و جدائیهای پشت سر هم در میان نیروهای چپ بطور عموم و در میان طیف کمونیسم کارگری بطور خاص. این پروژه نه تنها تصویر موجود از چپ را تا اندازه ای عوض خواهد کرد، آلترناتیو اجتماعی کمونیست ها و حزب آنها را در مقابل با جریانات راست ملی مذهبی در صف اول صحنه کشمکش نیروهای سیاسی قرار میدهد. به این اعتبار کارگران کمونیست در محلهای کار و فعالین عرصه های مختلف اجتماعی، زنان، دانشجویان و دانش آموزان، جوانان، فعالین عرصه دفاع کودکان و دیگر انسانهای آزادیخواه و برابری طلب از آن افق میگیرند و دلگرم میشوند. چنین اقدامی قدرت و اعتبار اجتماعی کمونیسم را بالا خواهد برد و در سطح وسیعی سرها را بطرف منصور حکمت بر خواهد گرداند.
بنابراین چهار چوب اصلی این طرح و نه تحلیل و برداشتهای مختلف حول آن، و هم چنین نفس این اقدام رنگ و بوی حزب و جامعه و حزب و قدرت سیاسی را با خود دارد و در این چهار چوب قابل بررسی است. اگر برنامه یک دنیای بهتر و دیگر اسناد سیاسی ستون پایه و تکیه گاه این کنگره عمومی و حزب مورد نظر است که میخواهیم تشکسل دهیم، مباحث حزب و قدرت سیاسی و حزب جامعه و اتخاذ روشهای معینی از فعالیت حزبی مبتنی بر این مباحث نقطه شروع کار ما خواهد بود.
چهارم، مبتکر اولیه این طرح حزب کمونیست کارگری است، اما بعد از علنی شدن ماجرا همه موافقین صاحب آنند و پیشبرد این پروژه سیاسی چهار چوب و قالب وسیعی به خود می گیرد. اما در صورت عدم استقبال نیروهای کمونیسم کارگری از آن امکان دارد این طرح به قالب حزب خاصی محدود گردد. اکنون همه احزاب و گروه و محافل کمونیست و هر تک عضوی از این احزاب و هر فعال منفردی می تواند مانند بقیه و بطور برابر در این پروژه دخالت نمایند و سهیم شود. پیوستن احزاب و گروهها و هر فرد کمونیستی به این پروژه اهمیت دارد و امید است ماجرا اینگونه به پیش برود. با این وجود در صورت مخالفت احزاب با این طرح ماجرا تمام شده نیست و با دوره نسبتا متفاوتی از فعالیت سیاسی و حزبی در ایران روبرو خواهیم شد.
در ضمن با اندک دقتی در عمق ماجرا متوجه میشویم که این پروژه طرح پیوستن احزاب و گروهها بهم دیگر نیست، طرح چاره اندیشی کمونیستها و جواب آنها به اوضاع نابسامان سیاسی و سازمانی جنبش کمونیستی در ایران از طریق شکل دادن به یک آلترناتیو قوی کمونیستی بر اساس مبانی پایه ای و سیاسی مورد بحث است. این فراخوانی است به همه کمونیستها و دعوت از همه آنها برای پیدا کردن راه مشترک به کمک هم. در این کنگره فرد بعنوان فرد با حق رای برابر با بقیه شرکت کنندگان ایفای نقش میکند، نه احزاب گروه و محافل.
ما این بر داشت را از این طرح داریم که پشت در سالن این کنگره همه احزاب فعلی، حزب خود، رهبری و لیدر خود و تمام آن سیاست های رسمی را که هر یک از آنها در دوره جدایی برای حزب خود اتخاذ کرده اند به جا میگذارند و بمثابه فرد و فعال کمونیست و نه عضو هیچ حزب و گروهی وارد این کنگره میشوند تا حزب دیگری را بسازند. بنابراین کنگره، کنگره احزاب نیست، تجمع فراحزبی است، کنگره کمونیستهایی است که بسیار بیشتر از اختلافاتشان توافقات سیاسی با هم دارند.
پنجم، دامنه تاثرات این طرح تنها مربوط به ایران نیست. این اقدام موقعیت سیاسی و اجتماعی و تشکیلاتی دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان را تحت تاثیر قرار خواهد داد. اعتماد به این احزاب در عراق بیشتر میگردد، در حوزه جغرافیائی فعالیت آنها هم رجعت به آن رگه از کمونیسم که مورد نظر منصور حکمت بود بیشتر میشود، مناسبات غیر دوستانه مابین کلیه این احزاب جای خود را به روابط دوستانه و برنامه عمل مشترک و هماهنگ و همکاری آنها در سطح منطقه خواهد داد. این مسئله در شرایط بحران سیاسی جاری در سوریه و عراق و ایران و کشورهای شاخ آفریقا از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
مبارزان کمونیست: عکس العمل دیگر احزاب و گروهها و فعالین منفرد در رابطه با این طرح تا کنون چگونه بوده است؟
مجیدحسینی: هنوز ما در سر آغاز این پروژه هستیم و فقط چهار چوب و جهت های عمومی طرح آنهم بطور ناکافی به اطلاع عموم رسیده است. پیشبرد این پروژه احتیاج به برنامه ریزی فکر شده، تبلیغ و ترویج و گرفتن تماس با هم و اقلام متعددی از اقدامات را دارد. اما در همین سطح محدودی که این بحث علنی گشته توجه دوست و دشمن را جلب کرده و در همان قدم اول تاثیرات مثبتی بر فضای سیاسی و مناسبات بین نیروهای سیاسی گذاشته است و توانسته سدهائی را در هم بشکند که در غیاب چنین پروژه ای به تصور کسی خطور نمی کرد. وقتی میگوئیم همه ما می توانیم با هم متحد شویم و در یک حزب با هم کار کنیم حس همسنگری و هم سر نوشتی هر فرد کمونیست و هر انسان منصف و مبارزی با طیف وسیعی از کمونیستها بیشتر میشود و توافقات مشترک سیاسی و پایه ای موجود ارزشش بالا میرود.
تا کنون هیچ جریانی جواب مثبت و یا منفی به این طرح نداده است. اما به دنبال پخش خبر این پروژه و علنی کردن بحث آن دو روند عمومی در میان فعالین کمونیست در ایران و خارج از ایران و در میان صفوف احزاب موجود در حال شکل گرفتن است.
یکی روند استقبال و تعمق و علاقمندی به تعقیب این ماجرا است. بحث این پروژه بر فراز حصارهای تشکیلاتی عبور کرده و در درون هر حزب و جریانی بصورت رسمی و غیر رسمی ادامه دارد. فعالین کمونیست در ایران با علاقه این ماجرا را تعقیب میکنند. از زمان طرح این بحث ارتباط و دیالوگ افراد و حتی احزاب با هم بسیار راحت تر از قبل گشته و در مجموع می توان گفت یک حرکت آرام سیاسی حول این پروژه در حال شکل گرفتن است و باید این را تقویت کرد. در پناه این حرکت آرام مثبت روند دیگر و متاسفانه باید گفت منفی در میان بخشی از رهبری و بدنه تمام آن احزابی که تحت عنوان کمونیسم کارگری فعالیت می کنند وجود دارد. این روند به جای پیوستن به این پروژه و تقویت و کامل کردن آن و در گیر شدن با معضلات سیاسی و سازمانی عمومی و سراسری جنبش کمونیستی و تشکیل یک آلترناتیو چپ هر چه بیشتر به طرف جا خوش کردن در قالب سکتی گری محدود تشکیلاتی و حفظ وضع فعلی تمایل دارد. این روند بدنبال انشعابات گذشته و در طول این سالها چنین شیوه ای از فعالیت سیاسی و سبک کاری را در عرصه های مختلف شکل داده و فرهنگ سیاسی منطبق با آن را شکل داده است. دل مشغولی های شخصی و غیر سیاسی در بطن این روند تاثیر دارند و در میان فعالین منفرد تمایل به گوشه گیری و حفظ سلامت سیاسی خود، در محافل کوچک محفلیسم، در میان احزاب فعلی غیر سیاسی گری و فرقه گری را تقویت کرده است. اما اوضاع فعلی کار بزرگ و توقع بزرگ را جلو همه ما قرار داده است.
دوم، این یک پروژه سیاسی و اجتماعی است و فکر میکنم نحوه بر خورد بدان محک سنجش ظرفیت سیاسی همه ما می تواند باشد. کامل کردن این پروژه و تکاندن نکات نارسا و نادرست حول آن به تصمیم و کالیبر سیاسی همه ما بستگی دارد. این فرصت پیش آمده عمر محدودی دارد یا از دست میرود یا از آن استفاده خواهیم کرد. در صورت مخالفت احزاب با این طرح و یا به سرانجام نرسیدنش احتمال دارد خود ماجرا و موضوع پروژه تبدیل به ابزار جنگ و دعوای میان این احزاب گردد.
اگر کسی از انشعابات پیش آمده ناراضی است و میخواهد جلو عواقب مضر این جدائیها را بگیرد راهش ادعا کردن و نقل قول آوردن از منصورحکمت و مارکس و لنین نیست، پراتیک است و اقدام عملی برای جبران آن. در نتیجه احزاب و نیروهائی که بطور واقعی خواهان وحدت جنبش کمونیسم کارگری هستند باید متوجه باشند که در شرایط فعلی هیچ وحدتی شورانگیز تر و وسیع تر و سیاسی تر و پایه ای تر از این متصور نیست. اگر طرح بهتری هست همه با کمال میل از آن استقبال خواهیم کرد.
آن احزابی که خواهان تشکیل یک حزب بزرگ هستند راه تشکیل بزرگترین حزب ممکن در شرایط فعلی وارد شدن به این پروژه است. اکنون همه احزاب و گروها و هر فعال منفردی از سیاست های همدیگر نقد دارند، هیچ حزبی دیگری را قبول ندارد، هیچ فردی دیگری را، تشکیل چنین حزبی تنها راه کنار نهادن و دور زدن این سیاست های بی حاصل آزمایش شده است. آن احزابی که بیشتر بر حقاینت سیاست های خود پای می فشارند و اصرار دارند تنها آنها حزب سیاسی و کمونیستی هستند، باید متوجه باشند که پشت کردن به این پروژه حرکتی است در جهت خلاف این ادعا. اگر حزبی خود را حزبی سیاسی و مسئول میداند و به سیاست های خود اعتماد دارد با تشکیل یک حزب بزرگ به میدان وسیعتری برای جا انداختن سیاستهایش دست می یابد و چنین حزبی قاعدتا باید نسبت به سر نوشت کمونیسم و کادرهای آن بیشتر از بقیه احساس مسئولیت کند.
اگر حزبی طرفدار واقعی وحدت کمونیستها است گرفتن کنگره عمومی و مشترک فراحزبی تنها راه وحدت همه ما با هم است.
اگر حزبی مدعی است که حزب سیاسی دخالتگر در تحولات جامعه است و می خواهد به نفع مردم نقشی ایفا کند، دخالتگری موئثر تنها با حزب بزرگ و توده ای امکان پذیر است. چنین حزبی باید بتواند با نزدیک ترین متحدین سیاسی خود متحد شود و اگر غیر از این باشد باید خود را اصلاح کند و متوجه گردد که این طرح دست همه ما را در دست هم قرار خواهد داد.
ما با یکدوره تاریخی روبروئیم و تصمیم ما بار دیگر آینده سیاسی همه را رقم خواهد زد. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم پروژه تشکیل یک حزب واحد تواقعات سیاسی بالاتری از حزب و فعالیت حزبی، از اتحاد کمونیستها، از کار سیاسی و از احزاب کنونی بوجود می آورد و تصویرها را تغییر میدهد. موافقت و یا مخالفت با این پروژه و با هر اقدام سیاسی و درست دیگری بسترهای معینی را تقویت و یا تضعیف میکند و عواقبی سیاسی در بر خواهد داشت. وارد شدن به یک طرح سیاسی درست مسیرهای درستی را بر روی ما باز میکند و همه از آن نیرو میگیریم اما پشت کردن به یک حرکت سیاسی نیازمند سنگر بندی غیر سیاسی و بسیج غیر سیاسی است و همه را ضعیف خواهد کرد.
مبارزان کمونیست: از نظر شما زمینه های بحث این پروژه و ضرورت تشکیل چنین حزبی چیست، آیا یکی از احزاب فعلی که تحت عنوان کمونیسم کارگری فعالیت میکنند نمی تواند جای حزب مورد نظر شما را بگیرند و بقیه احزاب بدان ملحق شوند؟
مجیدحسینی: از جواب به قسمت دوم سوال شروع میکنم و باید گفت هیچکدام از احزاب فعلی قادر به جایگزینی با حزب مورد نظر و آن راه ها و امکانات سیاسی و ابعاد اجتماعی که این پروژه بر روی همه ما باز میکند نیستند. این ادعای صرف من و آنهائی که حزب ندارند و از این احزاب فاصله گرفته اند نیست، صحت این نکته را پراتیک مستقل و جداگانه هر یک از این احزاب در نزدیک به یکدهه اخیر آنهم در دل فرصتهای سیاسی مهم اجتماعی و بحرانهای سیاسی و اقتصادی و اعتراضات قدرتمند توده ای در ایران و منطقه و جهان نشان داده است. با وجود تفاوتهایی که این احزاب با هم دارند، من فکر میکنم بستر سیاسی همه آنها مشترک است و متعلق به یک خانواده سیاسی اند، متاسفانه هیچکدام از این احزاب، حزب در گیر و صاحب نقش در مرکز جدال بر سر تعیین سرنوشت جامعه نیستند. چپ رادیکال ایران و این شاخه ها از طرفداران سوسیالیسم که اکنون در چند حزب تحت عنوان کمونیسم کارگری کار میکنند نمی توانند از موضع اپوزیسیونی بیرون آیند و به نیروی مدعی قدرت تبدیل شوند. اتحاد احزاب با هم یا پیوستن همه به یک حزب معین در گرو وجود حزبی است که عملا و اجتماعا تفاوت و فاصله خود را با بقیه نشان داده باشد. اکنون چنین حزبی موجود نیست و فایده پیوستن احزاب به هم از این نظر که آمار احزاب و احتمالا دامنه دعوای بین آنها و فعالین چپ را محدود تر میکند خوب است اما درد را درمان نمی کند و سیاست و روش ها همان است که بود.
به قسمت اول سوال و زمینه های این ماجرا بر گردیم و در بخش اول این نوشته در جواب به سوال دوم به نکاتی از قبیل نیاز جامعه به آلترناتیو اجتماعی چپ، پایان دادن به پراکندگی در میان نیروهای کمونیسم کارگری و به زمینه های سیاسی و پایه ای و تاریخی تشکیل چنین حزبی اشاره کردم و اینجا نکات دیگری را بدان اضافه میکنم. تا کنون در سطوح مختلفی راجع به زمینه های این پروژه صحبت شده است.
سطحی از بحث ضرورت تشکیل این کنگره را از اوضاع سیاسی جامعه ایران و منطقه و جهان استنتاج میکند. در این رابطه دیدگاه ها و بویژه نتیجه گیریها از بحث گوناگون اند و دامنه و تعداد آنها بسیار بیشتر از تعداد احزاب و گروه و محافل موجود است. همه ما متوجه سیال و متغییر بودن اوضاع عمومی و سیاسی در جامعه سرمایه داری هستیم و اینگونه نیست که این اوضاع امروز حزب لازم داشته باشد و فردا نه. ضرورت تشکیل حزب سیاسی کمونیستی، یا گرفتن کنگره مشترک فرا حزبی در این شرایط مشخص صرفا از اوضاع سیاسی بیرون نمی آید و این اوضاع فقط خصوصیات ویژه حزب و اولویتهای دوره ای فعالیت آن و فوریت دست به کار شدن برای تشکیل حزب را از ما طلب میکند. ضرورت تشکیل حزب کمونیستی سیاسی در جامعه سرمایه داری همیشه هست و این ضرورت را خود جنبش برابری طلبی و عدالتخواهانه و نیاز جامعه بشری به صلح و رفاه و ترقی و بکار گرفتن توانائیهای انسان در خدمت انسان در برابر ما قرار داده است. تحلیل از اوضاع سیاسی می تواند متفاوت باشد، اهداف مشترکند، بعد از تشکیل حزب روشهای فعالیتش در دل هر اوضاعی و در ارتباط با رویدادهای سیاسی جامعه تعیین کننده اند.
یک طرف این بحث به چگونگی وضع و حال این احزاب و آینده آنها و آن تعاریفی که هر یک از این احزاب از خود و از مناسباتی که با دیگر احزاب دارند ارتباط پیدا کرده است. تحلیل ها هر چه باشد نفس طرح این بحث در این شرایط معین با وجود این تعداد از احزاب، نشانه نیاز جامعه به نوع دیگر و متفاوتی از حزب کمونیستی و اعلام مستقیم و یا غیر مستقیم ناتوانی این احزاب در جواب به این شرایط است. در نتیجه خارج از اراده این احزاب و رهبری حزب کمونیست کارگری که پیشقدم این طرح است، یک سر این موضوع به بحث ارزیابی از احزاب و موقعیت آنها بر می گردد. این بحث سر صحبت در مورد احزاب را باز کرده است. به همین دلیل تا کنون در تمام نوشته ها، جلسات و تماسهای تلفنی مختلف در ارتباط با این ماجرا، در باره احزاب و موقعیت آنها از طرف همه صحبت شده است و منهم لازم میدانم اشاره کوتاهی به این موضوع حساس داشته باشم. مشکل اینجا است که در پس تحلیل از اوضاع سیاسی در ایران و توضیح رابطه این طرح با احزاب موجود تمام این احزاب بدنبال راهی میگردند که ضعف ها را از خود دور کنند و به دیگران و به رقبای حزبی خود نسبت دهند. اگر چنین بر خوردی از طرف هر حزبی نشانه مخالفت آن با طرح و تمایل به رقابت با دیگران باشد، افتادن حزب کمونیست کارگری ایران بعنوان مبتکر کنگره فراگیر حزبی به چنین موضعی طرح را با شکست روبرو خواهد کرد.
کسانیکه تشکیل حزب دیگر، یا کنگره فراگیر حزبی را ضروری میدانند ناچارند توضیح دهند این احزاب چکاره اند و مشکل آنها چیست؟ این نکته در سمینار 7 نوامبر 2012 استکهم در سخنرانیهای رفیق حمید و من که سعی کردم بحث را به خارج از این محدوده ببرم و صحبت های دیگر شرکت کنندگان خود را نشان داد و در نتیجه ما نتوانستیم صحبت ها را بخوبی بر روی اصل موضوع متمرکز کنیم. با این وجود تا کنون و بدرست چهار چوب اصلی طرح در مرکز توجه های عمومی قرار گرفته است و نه تحلیل های دور و بر آن. اما باید متوجه بود که در نگاه به این طرح و توضیح ضرورتش از دریچه منافع محدود تشکیلاتی و سکتی زمینه های بسیار قوی دارد و امکان اینکه بحثها به این جهت سوق یابد و چیز دیگری از آن ساخته شود و به بن بست برسد هست. طی تماس هائی که با تعداد زیادی از رفقا داشتیم همه اصل طرح را خوب دانسته اند، اما موانع عملی کردن آن را به تحلیل ها و نقد از دیگر احزاب و انتقاد از خود آنها کشانده اند. میخواهم تاکید کنم که اگر بحث اوضاع سیاسی و نیاز جنبش کمونیستی به تحزب از جمله زمینه های سیاسی این طرح اند، عدم توانائی احزاب فعلی و حاشیه ای بودن آنها فاکتور دیگری است در این رابطه.
بنابرآنچه گفته شد به یکی دیگر از زمینه های طرح این بحث، یعنی به مشکلات سیاسی و تشکیلاتی این احزاب، به ظرفیت سیاسی آنها و موقعیت هر حزب در مقایسه با دیگر احزاب و رقابت آنها با هم دیگر میرسیم و خیلی خلاصه به این احزاب نگاهی خواهیم انداخت.
حزب کمونیست کارگری ایران
تمام این احزاب زمان کافی و امکانات و ماتریال سیاسی و فرصت های مناسب از طرف جامعه را در اختیار داشتند که بدون مزاحمت دیگران مستقلا تاثیر بگذارند، نیرو بگیرند، تفاوت خود را با بقیه نشان دهند. همه این احزاب آزمایش خود را پس داده اند و تمام آنها محتاج باز بینی خود و چاره اندیشی هستند. اعلام این پروژه از جانب رهبری حزب کمونیست کارگری ایران تلاشی است در این راه. اما آیا حککا ظرفیت عملی پیشبرد این طرح و تبدیل آن به یک مساله جدی در سطح چپ ایران و در میان احزاب موجود را دارد؟ حزب کمونیست کارگری ایران نمونه متکامل ترین حزب چپ رادیکال در ایران است و طی این سالها توانسته دایره نفوذ و توان نهایی این رگه معین از کمونیسم را در همه عرصه ها فعالیت به نمایش بگذارد. رفتن این حزب به پای این طرح با توان انجامش تفاوت دارد و با این وجود این اقدامی اتفاقی از طرف آنها نیست و این اقدام بر موقعیت نسبتا جداگانه آن حزب قرار گرفته و نشانه ظرفیت سیاسی بالاتر آن و زمینه های سیاسی مناسب تر درونیش در مقایسه با دیگر احزاب است. این زمینه مساعد را قوام نسبتا سیاسی آن حول استراتژی “انقلاب، انقلاب” ایجاد کرده است و رهبری این حزب تا کنون توانسته با این افق صفوفش را منسجم نماید و رویدادهای سیاسی و محلی و بین المللی را تعریف کند و دائما بدنبال حوادث سیاسی و انقلابات بدود. اما سرنوشت انقلابات و خیزشهای توده ای مردم ستمدیده در کشورهای شاخ آفریقا و امکانات نظام سرمایه داری در به شکست کشاندن تمام این انقلابات نشان داد که استراتژی “انقلاب، انقلاب” بویژه در این دوره از تاریخ جامعه سرمایه داری ابدا جوابگو نیست و مباحث حزب و قدرت سیاسی و حزب جامعه و سبک کاری که این افق در حزب سازی و تبلیغ و ترویج و سازماندهی و دخالت در امورات مختلف اجتماعی طلب میکند تنها راه خروج جنبش کمونیستی از این اوضاع است. استراتژی “انقلاب” بطریق اولی در ایران که تجربه به خون کشیدن انقلاب سال 1357 و تجربه خیرش توده ای سال 1388 را پشت سر دارد جواب نمی دهد و نمی تواند استراتژی یک حزب سیاسی کمونیستی باشد. در هر صورت در طول یکدهه اخیر این حزب بر مبنای این افق رویدادها و اوضاع سیاسی را تعریف کرده و خود را نگاهداشته و فعالیت کرده است. افق “انقلاب، انقلاب” این حزب عامل و شاخصی است در دست رهبریش که با محک آن فعالیتش را بسنجد، خود را ارزیابی کند، راجع به مسائل تامل نماید، دنبال ضعف و نقاط قوت و راه خروج بگردد، طرح “کنگره فرا حزبی” و رجعت مجدد این حزب به استراتژی حزب و قدرت سیاسی در همین حد سر بسته ای که از آن صحبت شده است محصول چنین حرکتی است.
حزب کمونیست کارگری”حکمتیست” (جناح اقلیت دفتر سیاسی)
حزب کمونیست کارگری”حکمتیست” (جناح اقلیت دفتر سیاسی) استراتژی “انقلاب کارگری” را در برابر خود قرار داده است و به امید به میدان آمدن طبقه کارگر روز و شبش را گذرانده و خواهد گذراند. این حزب به گونه ای در مورد طبقه کارگر و نظام سرمایه داری صحبت میکنند انگار که تاریخ از زمان اتخاذ این استراتژی توسط آنها شروع گشته و همین دیروز آنها طبقه کارگر و انقلاب سوسیالیستی را برای عالم کشف کرده اند و واقعا فکر میکنند بقیه از این مسائل طبقاتی سر در نمی آورند. انقلاب سوسیالیستی بعنوان هدف کمونیستها و آرمان آنها، جای استراتژی در این شرایط مشخص سیاسی را برای این حزب گرفته و با تکرار بدیهیات و خواندن ورد “انقلاب کارگر”ی خود را سرگرم کرده اند. این حزب در وصف انقلاب سوسیالیستی و طبقه کارگر سرگرم نوشتن و توضیح واضحات است و روز بروز از پراتیک و دخالت در امور سیاسی دور و دور تر خواهد شد و ناچارند تا ابد بدنبال انقلاب خالص “کارگر”ی سرگردان باشند. حزب کمونیست کارگری “حکمتیست”، دخالت در امور سیاسی، بزعم آنها غیر کارگری و غیر طبقاتی را، بیفایده میداند و مورد تمسخر قرار میدهد. حاصل این استراتژی در عرصه سیاست گرفتن پز ظاهرا چپ و اما در عمل راست روی و انزوای سیاسی ببار می آورد. سیاست منتج از استراتژی انقلاب “سوسیالیستی” مورد اشاره این حزب نیازی به دخالتگری در امور سیاسی و ایجاد تغییر در خود و جذب نیرو احساس نمی کند و حرکت آن در جهت خارج شدن یکسره از دایره طیف کمونیسم کارگری است.
حزب “حکمتیست” جناح اقلیت و حزب کمونیست کارگری ایران دو جریانی هستند که هر دوی آنها دارای افق انقلابند، یکی از نوع “سوسیالیستی” و دیگری از نوع انقلاب عمومی. با این تفاوت که استراتژی “انقلاب،انقلاب” حککا برای رسیدن به انقلاب مورد نظرش بطور فعالی حوادث و رویدادها را تعقیب میکند و در آنها دخالت می نماید و این تفاوت نقطه اتکایی برایش ایجاد کرده است.
حزب کمونیست کارگری ایران- “حکمتیست”(جناح اکثریت دفتر سیاسی)
اما در میان این احزاب، حزب کمونیست کارگری ایران- “حکمتیست”(جناح اکثریت دفتر سیاسی)، افق معینی ندارد، این حزب در لابلای استراتژیهای “انقلاب انقلاب” و “انقلاب سوسیالیستی” و “کارگر کارگری” دو حزب دیگر سر گردان است. جولان سیاسی این حزب بین این دو استراتژی تعیین کننده خصلت سیاسی و پراتیک آن در عرصه سیاست و حزب داری و تبلیغ و ترویج و شیوه های فعالیت آن است. دامنه توجیهگریها و تحمل تناقضات و رفت و بر گشت های سیاسی در این حزب بسیار گسترده است.
بعنوان نمونه دست نکشیدن این حزب از سیاستهای دوره قبل از دو تکه شدنش و تصویب مجدد کلیه آن سیاستها در اولین کنگره بعد از جدائی در ٢٧ اردیبهشت ١٣٩١ را باید در نظر گرفت. تصویب مجدد آن سیاستها، معنیش این است که بگوید من همان حزب قلبی و ادامه آن هستم، اما از خط دهنده حزب جدا میشوم، اگر اینطور است این سوال پیش می آید که منبعد خط شما چیست و خط دهنده کیست؟ جناح اقلیت جدا شد و افق “کارگر کارگر”ی برد، افق شما چیست؟ تنش در کنگره بر سر تصویب این قرار نشانی از تصادم مدافعین روش های گذشته این حزب و معترضین بدان بود. میگویند جناح خط دهند آن حزب، یعنی جناح اقلیت، کودتا کردند، اما چه شد آنها “کودتا” کردند و حزب و خط را شما برده اید، در حالیکه خط دهنده جای دیگری است و در مقابل شما ایستاده است؟ اگر بنا به گفته شما و دیگران حرکت جناح اقلیت را “کودتا” بنامیم، چه شد که شما خط را از دست خط دهنده و “کودتا” کننده ربودید؟ در این صورت این سوال پیش می آید که، کی علیه کی “کودتا” کرد؟ فواید دیگرتصویب این قرار سر پوش نهادن بر این تناقضات و ساکت کردن منتقدین و معترضین قدیمی و جدید از سیاستهای گذشته آن حزب بود.آن دفاع متعصبانه از سیاستها گذشته در کنگره و تصویب آن قرار لازم شد تا موقعیت دنباله روان لیدر سابق و مدافعین سنتی آن سیاست ها و اعمال مفتضح حزب قبلی بعد از جدائی در حزب جدید لطمه نخورد و مدعیان جدید رو نیایند. اما در جریان پیوستن حزب اتحاد کمونیسم کارگری به این حزب با این جمله که “…..مسئولیت مصوبات گذشته دو حزب بعهده رهبری دو حزب است.”، حزب اتحاد کمونیسم کارگری عملا سر خود کلاه گذاشت، و رهبری حزب “حکمتیست”(جناح اکثریت دفترسیاسی) هم با قبول این نکته و سر دادن سخن در وصف این پیوستن کلاه گشادی را بر سر اعضا خود گذاشت. به همین دلیل در جریان پیوستن حزب اتحاد کمونیسم کارگری نه تنها تعصبات زمان کنگره در دفاع از آن سیاستها جائی نداشت، لازم هم ندیدند بگویند سیاست بعدیشان چیست؟ تفاوت اساسی اطلاعیه های نشست رهبری این حزب با اطلاعیه های حزب کمونیست ایران و کومه له و توجیه تناقضات جدی میان آنها، و هم چنین تماس با جریانات ناسیونالیست کرد بدون اینکه فعالیتی یا پروژه معینی در منطقه چنین تماسی را توجیه کرده باشد، نشانه های دیگری از ابعاد سرگردانی سیاسی و مانورهای این حزب ما بین رویدادهای مختلف سیاسی است. با وجود همه اینها زمان و شرایط سیاسی تماس با کومه له جدید و با احزاب ناسیونالیست کرد و خاصیت عکس گرفتن این حزب در پناه آنها در آن زمان و شرایط، و نفعی مشترکی که کومه له و این حزب میخواستند از این تماسها ببرند معرف ماهیت و جایگاه سیاسی حقیقی این عملکردها توسط رهبری این حزب است و اگر لازم شد دقیق تر این نکته را در جای دیگری توضیح خواهم داد.
رهبری حزب کمونیست کارگری ایران- “حکمتیست”(جناح اکثریت) فکر می کند با رفت و بر گشت بین افقهای دو حزب دیگر می تواند از محسنات هر دو استراتژی به نفع خود بهره برداری کند و شر آنها را برای احزاب رقیب باقی بگذارد. سر نوشت سیاسی و تشکیلاتی این حزب در ابهام است و هنوز منزلگاهش معلوم نیست. نزدیک به شش سال پیش در نوشته ارزیابی از انشعابات راجع به حزب “حکمتیست” نوشتم:
“حرکت سریع این حزب برای بریدن از جنبش کمونیسم کارگری، پیدا نکردن جا پای محکم در جبهه چپ، خلاص نشدن از آثار و عوارض کمونیسم منصور حکمت در این حزب مشکلات جدی بوجود آورده و این حزب هنوز حزبی سرگردان و تناقض گو و عصبانی است و نه منزلگاهش معلوم است و نه سر نوشت آن.” سالها است این نوشته تمام شده و بدلیل مشکلات مالی و فنی چاپش به تاخیر افتاده بزودی بصورت کتاب مستندی با عنوان “کمونیسم معاصر در ایران، مسیرها و دور باطل چپ غیر کارگری” منتشر خواهد شد.
جناح اقلیت دفتر سیاسی این حزب، یعنی حزب کمونیست کارگری”حکمتیست”، در جریان جدائی از جناح اکثریت دفترسیاسی، یعنی حزب کمونیست کارگری ایران-“حکمتیست” در نیمه دوم ماه فوریه 2012 با افق “کارگر کارگر”ی مسیر مشخصی را در پیش گرفت، اما جناح اکثریت، یعنی حزب کمونیست کارگری ایران”حکمتیست”، هم چنان بعنوان بخش سر گردان و بی افق آن حزب باقیمانده است. تعدادی از کادرهای این حزب تعلق خاطر سیاسی و عاطفی به کمونیسم کارگری دارند، تحت فشار آنها فعلا این حزب در ادعا و در معرفی خود سعی میکند با استراتژی حزب و قدرت سیاسی تداعی گردد و تحت این عنوان هر حرکتی را توجیه نماید. سر گردانی سیاسی این حزب و تناقض بین ادعا و پراتیک این مدت کوتاه بعد از جدائی نشانه این استکه رهبری این حزب هر کجروی و سیاست نادرستی را تحت عنوان حزب و قدرت سیاسی به خورد صفوفش خواهد داد و از این کانال به حقانیت و اعتبار این مباحث ضربه خواهد زد. مابین تکرار صرف حزب و قدرت سیاسی و ادعا ها در این رابطه و حتی تمایل واقعی و نیت خیر بخشی از کادرهای این حزب به این استراتژی با آنچه در پراتیک و در میدان سیاست در عرصه های مختلف توسط رهبری آن بکار برده میشود فاصله اساسی هست.
در هر حال بی افقی و ناپایداری سیاسی این حزب یکی از عوامل ترس و تردید و احتمالا عدم پیوستن این حزب به پروژه تشکیل حزب دیگر است. این حزب بدون استراتژی است، چون جا پای محکم سیاسی ندارد از هضم خود در حزب جدید مورد بحث، از احزاب صاحب استراتژی و از اقدامات سیاسی بزرگ واهمه دارد و وارد شدن به پروژه تشکیل حزب را معادل نفی خود می بیند و از آن ناخوشنود است. رهبران این حزب این ناخشنودی را در جلسات خود و در تماسهای تلفنی و در سکوت طولانی مدت راجع به این پروژه نشان داده اند و امید است حرکتی خلاف این ها را شاهد باشیم. این حزب هنوز در فاز گذشته دوره جناحبندیها در حزب منصورحکمت است و در امتداد همان روند و همان فضا به مناسبات خود با دیگر احزاب حتی به گروه و محافل و افراد نگاه میکند.
مبارزان کمونیست: با توجه به این ارزیابی که از احزاب دادید آیا گرفتن کنگره عمومی و تشکیل حزب مورد نظر که ترکیب اصلی آن از همین احزاب و کادرهای آنند، می تواند سر آغاز دوره متفاوتی از فعالیت نیروهای چپ و کمونیسم در جامعه باشد؟
مجیدحسینی: هدف من از این ارزیابی صرفا نقد احزاب نبود، هدف اصلی تر اشاره به سر حال نبودن این احزاب بعنوان یکی از زمینه های واقعی این طرح و مستدل کردن نفع همه آنها در پیوستن به این پروژه است. پیوستن به این پروژه تنها راه نجات این احزاب در شرایط کنونی و نجات از حاشیه نشینی و جلو گیری از ادامه انشعابات در میان آنها است. در عین حال شرط به ثمر رساندن این پروژه در گرو پیوستن حداقل یک حزب دیگر یا تعداد قابل توجهی از کادرهای کمونیست به آن است و فکر نمی کنم حککا به تنهائی امکان به نتیجه رساندن این طرح را داشته باشد.
نکته دیگر مورد نظرم مقابله با آن نظراتی است که از زاویه غیر سیاسی و سکتی در مخالفت و یا در موافقت با این پروژه طرح میشوند. گرفتن کنگره فراگیر حزبی برای تشکیل حزبی دیگر، یک پروژه سیاسی و اجتماعی مسئولانه است و امکان ندارد چنین پروژه ای سیاسی و اجتماعی را با استدلال و تحلیل های غیر سیاسی و از زاویه منافع محدود تشکیلاتی توضیح داد. طرح سیاسی، ارزیابی سیاسی و اقدامات سیاسی و روشن بینی سیاسی را طلب میکند. مخالفت غیر سیاسی با این طرح را میشود جواب داد و به عقب راند، اما دفاع غیر سیاسی را نه، دفاع رقابتی و از دریچه منافع محدود سازمانی پرو بال طرح را قیچی میکند و چیز دیگری از آن می سازد. پیوستن اعضا و کادرهای این احزاب به یک حزب در یک کنگره عمومی، تفاوت زیادی با جمع عددی این احزاب و چیدن اختلافات و تناقضات آنها کنار هم دارد و در این رابطه به چند نکته اشاره میکنم.
– قبلا گفتم پروسه گرفتن کنگره فراگیر حزبی و تشکیل حزب جدید می تواند تبدیل به یک کمپین بزرگ سیاسی و مطرح شدن آلترناتیو چپ در جامعه گردد. انجام چنین کمپینی صرفا متکی به امکانات تبلیغی این احزاب و یا نفوذ کادرهای آن نیست، این مسئله زمینه های قوی اجتماعی نیز دارد و جامعه تشنه آلترناتیو چپ است و جای آن واقعا خالی است. این زمینه اجتماعی و تشکیل چنین حزبی بر بستر آن، جنبش کمونیستی را در همان ابعاد اجتماعی نشئو و نما میدهد و فعالین کمونیست امکان می یابند استعدادهای خود را ارتقاء دهند. بورژوازی در غرب پول و امکانات و رسانه های خود را بکار گرفته و سخنگویان و ایدئولوگها را به جان مردم انداخته است تا توقعات آنها را پائین بیاورد و جریانات ملی مذهبی و مسئولین قتل عام سالهای شصت رانده شده از قدرت را بعنوان رهبران مردم جا بزنند. سکوت کامل این رسانه ها در مورد چپ و کمونیسم، در مورد احزاب چپ، بخشی از یک نقشه عمومی بسیار دقیق و حساب شده علیه کمونیستها و جنبش کمونیستی در ایران است. پروسه تشکیل حزب و کمپین آن یک حرکت اجتماعی خلاف جریانی است و به ما امکان میدهد در همان قدم اول در بعد جامعه به این نقشه ارتجاعی و فضا ناشی از آن تنه بزنیم و چهره مدعی و مسئولانه ای از چپ نسبت به سرنوشت مردم بر روی صحنه بیاوریم.
– انشعابات پشت سر هم و دعوای این احزاب با هم، بی اعتمادی اجتماعی و نوعی بن بست سیاسی و حزبی را از نظر مردم و حتی فعالین سیاسی و کمونیست بوجود آورده است. این طرح امکان میدهد این بن بست در هم شکسته شود، برای دوره ای خطر انشعاب از سر نیروهای چپ دور گردد و روی آوری فعالین سیاسی و کارگری و کمونیستها به فعالیت متشکل آسان گردد. پشتوانه اینکار تجربه و درس گرفتن همه ما از جدائیهای قبلی و از اشتباهاتی است که انجام دادیم. بعد از آن انشعابات همه تغییر کرده ایم، اکثریت ما ارزش همدیگر و کادر کمونیست را بهتر فهمیده ایم، ارزش حزب بزرگ قدرتمند، جایگاه سیاسی فرد و شخصیت ها در حزب، ضرورت با زگشت به متد منصور حکمت را عمیق تر از هر زمانی درک کرده ایم و ارزش کار مشترک بیشتر شده است.
– اگر چه این احزاب از نظر جنبشی مشترکند، فعالیت آنها در یک حزب جدید شروع دوره نسبتا متفاوتی از فعالیت حزبی و سیاسی را به نسبت وضعیت فعلی جلو همه ما باز میکند. حرکت برای تشکیل حزب منجر به تقویت زمینه های سیاسی و سازمانی پیشروتر و مدرن تر خواهد شد. ما نباید این زمینه مساعد و این فرصت پیش آمده را از دست دهیم. در صورتیکه حتی حزب جدید نتواند پا را از محدوده سبک کاری و شیوه فعالیت چپ رادیکال بیرون بگذارد، تقویت این طرح در این دوره از کشمکش نیروهای سیاسی در جامعه، یک اقدام سیاسی مسئولانه است. هیچکدام از احزاب نمی توانند به تنهائی این نقش را داشته باشند زیرا که همه آنها از زمان تکه و پاره کردن حزب منصورحکمت پروسه عقب نشینی سیاسی و حزبی را طی میکنند. تنها راه نجات این چپ و بیرون کشیدن آن از دعوای درونی و دور زدن منطقی تمام این موانع و بسیاری دیگر از مشکلات در گروه تکمیل این طرح است. پیوستن به این طرح نشانه درجه ای از سیاسی بودن ما است که راهی پر از تفاهمات و عقب نشینی و درجه ای از سازش با هم و احساس مسئولیت در قبال هم را نشان میدهد. اما باید توجه داشت که انجام این طرح به معنی دادن هیچ نوع تضمین سبک کاری و نوع معینی از روش فعالیت حزب جدید در آینده نیست، اکنون با بحث و نقد از راه دور و بدون دخالت عملی برای تکمیل این پروژه نمی توان کاری را به پیش برد و قدمی به جلو بر داشت.
در آخر این بحث میخواهم به نکات پراکنده و از جمله در سطحی عام به گوشه ای از نقدهای انجام گرفته در رابط با این طرح اشاره کنم و منهم فکر میکنم بعضی از این انتقادت که عمدتا متوجه حککا اند درست اند و به مواردی از آن در همین مصاحبه اشاره کرده ام. اما بعضی از انتقادات از حککا اگر چه درست اند بی ربط و نامربوط به این طرح اند و مواردی از آنها صرفا بیان مخالفت با تشکیل کنگره فراگیر حزبی و گریز از جواب مشخص به یک طرح معین و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت در قبال جنبش کمونیستی است. واقعیت این استکه حزب کمونیست کارگری ایران با تردید و احتیاط و بصورت نارسا و ابتدائی راه خروج از این اوضاع را به وسط انداخته است و همه می توانند در آن نقش بازی کنند و بنای زیبائی از آن بسازند. انتظار هست همه دست بکار شوند و اگر با چنین طرحی مخالف اند در همین سطح عمومی و فراگیر برای سرو سامان دادن به جنبش کمونیستی و سازمان آن چاره اندیشی کنند و آلترناتیو ارائه دهند. رهبری حزب کمونیست کارگری ایران با این اقدام ناقص به حرکت تازه و مثبتی دست زده و حزبش را با شرایط خطیری رویر کرده است و برخورد نادرست غیر سیاسی به این طرح نتیجه ای جز هموار کردن راه عقب نشینی این حزب از این پروژه و سنگر گرفتن در موضع دفاع از حزبش ندارد. در چنین صورتی رهبری این حزب باید به مشکلات خود بپردازد و دنبال راه استفاده از این طرح برای حزبش آنهم در صورت توانائی و یا راه خلاص شدن از عوارض آن بگردد. آنهائیکه شرط پیوستن به این طرح را در گرو نقد این حزب از خود میدانند، ناشی از ارزیابی نادرست آنها از انشعابات و تقلای بی ثمر برای کنار کشیدن حزبشان و نقش منفی همه ما بلا استثناء بعنوان حزب و فرد در جریان جدائیهای اولیه در حزب منصورحکمت است. عوامل دیگری از جمله عدم شناخت از حککا و از بقیه احزاب کنونی و یا توهم به این احزاب و هم جنبشی بودن با آنها در این ماجرا موئثرند. این رفقا فرق و فاصله بین اثرات سیاسی اجتماعی تغییر دهنده این طرح سیاسی را با یک انتقاد از خود درک نکرده اند. اینجا طرح پیوستن احزاب بهم و یا به حزب دیگری در میان نیست و من به انتقاد از خود هیچ حزب و فردی اعتقاد ندارم و آن را در رابطه با این طرح لازم نمی دانم، عمل سیاسی ملاک است و گوش همه ما پر از ادعاهای رنگا و رنگ است. در این ماجرا فعالین کمونیست هم خط و موافقان این طرح در میان سه حزب موجود و در خارج از آنها پراکنده اند، اینطور نیست که گویا همه اعضا رهبری و کادرهای حککا موافق این طرح اند و اعضای و کادرهای دیگراحزاب مخالف آنند.
مجیدحسینی
این مصاحبه در دو نوبت انجام گرفت، قسمت اول در نیمه دوم دسامبر 2012 و قسمت آخر آن در نیمه دوم ژانویه 2013 منتشر گردید.
تلفن: 0737765346
majid.hosaini@gmail.com